به گزارش خبرنگار مهر، انتشارات ندای تاریخ کتاب «تاریخ ملکآرا: چگونگی به قدرت رسیدن قاجارها» نوشته میرزا علیقلی بن محمد چلاوی (اقبال) را با تصحیح جمشید قائمی و رامین یلفانی و همکاری شقایق فتحعلیزاده و رقیه آقابالازاده، در شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۵۱۰ صفحه و بهای ۱۶۰ هزار تومان منتشر کرد.
«تاریخ ملکآرا» مربوط به مقطعی حساس و مهم از تاریخ ایران است. در این کتاب وقایع از اواخر دوران صفوی تا سال ۱۲۰۹ق در آن به رشته تحریر کشیده شده است. علت نامگذاری را مؤلف آن یعنی میرزا علیقلی بن محمد چلاوی متخلص به «اقبال» به افتخار محمدقلی میرزا ملکآرا پسر سوم فتحعلیشاه قاجار و حاکم مازندران اعلام کرده، چرا که کتاب به دستور این شاهزاده نوشته است.
«تاریخ ملکآرا» بر اساس سه نسخه تصحیح شده است. این سه نسخه عبارتند از: نسخه کتابخانه ملک، نسخه کتابخانه ملی و نسخه کتابخانه مجلس. در تهیه کتاب نسخه ملک اساس مطالعه قرار گرفته است. در معدودی، مطالب و اصطلاحات و اسامی که نسخه ملک با دو نسخه دیگر تفاوت داشت، دو نسخه مجلس و ملی ملاک قرار گرفته شده است. اغلاط املایی درون متن در زمان خوانش و تایپ تصحیح شده و اصل آن در پاورقی آمده است.
کتابی که قرار بود دو جلد باشد اما نویسندهاش میانه تالیف کشته شد
اقبال چلاوی در فهرست «تاریخ ملک آرا» چنین مینویسد، که مبنا را بر دو مجلد نهاده بود. در مجلد اول به بیان انساب اتراک و بهخصوص ایل قاجار و وقایع دوران اجداد فتحعلی شاه تا پایان زمامداری آقامحمدخان و در مجلد ثانی به شرح وقایع دوران فتحعلی شاه اختصاص داده است؛ اما وجود مجلد دوم تا این زمان هنوز بر کسی معلوم نیست و اصلاً دانسته نیست که تحریر شده باشد، مجلد اول نیز در هنگام توضیح وقایع سال ۱۲۰۹ق و لشکرکشی اول آقامحمدخان به قراباغ، به ناگهان متوقف شده و حتی به قضیه تفاهم او با ابراهیم خلیل خان جوانشیر هم اشاره نشده است.
از آنجا که این کتاب به دستور «محمدقلی میرزا ملکآرا» حاکم مازندران نوشته شده، بنابراین مؤلف بسیار سرسپرده سلسله قاجار بوده و یکسره چه به نظم و چه به نثر، از آنان تعریف و تمجید مینماید و آستانبوس درگاه ایشان بود.
فتحعلی شاه، چه در دوره ولیعهدی و چه در دوران پادشاهی، از کتب تاریخ معاصر خود راضی نبوده و افرادی چون محمد ساروی را، مأمور نگارش سوانح زمان خویش و عم و جدش کرد. بعدها معلوم شد کتاب ساروی هم جایگاهی در خور نیافت و همانطور که قبلاً اشاره شد، ملک آرا اقبال چلاوی را مکلف به نوشتن تاریخ قاجاریهای بهتر از تاریخ محمد ساروی کردمیرزا علیقلی متخلص به «اقبال» اهل چلاو آمل بود. وی در جوانی به کرمانشاه رفت و به تحصیل پرداخت و در همان شهر به سمت منشیگری شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه قاجار رسید، سپس به ندیمی و منشیگری تهماسب میرزا مؤیدالدوله پسر دولتشاه به همدان رفت. پس از آن در تهران به مدت دو سال ندیم علیرضا میرزا شهره پسر فتحعلیشاه بود تا آنکه همایون میرزا (پسر شانزدهم فتحعلیشاه) مأمور حکومت نهاوند شد و اقبال چلاوی به مدت دو سال در خدمت او باقی ماند.
آن طور که نوشتهاند اقبال چلاوی در سه سال آخر عمر، ندیم محمدقلی میرزا ملک آرا پسر سوم فتحعلی شاه و حاکم مازندران بود و در این زمان بود که به فرمان او این کتاب تاریخ را تألیف کرده است. اقبال چلاوی در مقدمه همین کتاب مینویسد که دستور نگارش این کتاب را محمدقلیمیرزا ملک آرا به او داد و او که کتاب «احسنالتواریخ» محمد ساروی را در تاریخ قاجاریه کامل میدانست، فروتنانه نوشت: «... مرا چه حد که در آن عرصه جلوه آغازم. همانا سامری را در ساحری با معجزات کلیمی ظفری نماند و ماه منور را در ازاء مهر منور خطری، سها را در معرض خورشید ضیایی نیست و گدا را در محفل جمشید.»
اما ملکآرا اعلام داشت که کتاب ساروی ایراد و اشکال زیاد دارد: «به علت نقصان استحضار یا فقدان اقتدار، مجاری اوضاع اجداد گرام را ایراد نمود و مآثر خاقان شهید را که مقصد اصلی و مطلب کلی بود، به نحوی که شاید به حیز تحریر نیاورد و غزوات غرا و فتوحات عظمی آن پادشاه ستوده انجام را که از عجایب شهور و اعوام است در سلک کتابت انتظام ندارد.»
شاهزاده در نهایت اقبال چلاوی را مأمور کرد تا کتابی بهتر از او تدوین کند: «اولی و انسب و به صواب اقرب چنان مینماید که در ایراد آثار و اخبار این سلسله جلیل مبالغتورزی... مناقب و مفاخر دولت حضرت صاحبقران را موجزترین عبارت و مختصرترین اشارتی از چشمهسار خامه جاری داری...»
مؤلف کتاب تاریخ ملکآرا افکار و عقاید تندی علیه نادرشاه افشار و خاندان او ابراز کرده است و علت آن همانا بدرفتاری او با قاجارها و سران آنها و کشتن فتحعلیخان قاجار بود
بنابراین اقبال چلاوی دست به تألیف این کتاب زد. او در سال ۱۲۹۸ق طی نزاعی در زادگاهش چلاو به قتل رسید و جسدش را به چاهی انداختند و شاید علت ناتمام ماندن تحریر این کتاب ناشی از همین واقعه بوده باشد. اقبال چلاوی در فن شاعری پیرو سبک خراسانی بود و ابیاتی که در این کتاب تحت عنوان «لراقمه» آورده، این موضوع را تأیید میکند.
فتحعلی شاه از تاریخنگاری زمان خود ناراضی بود
در اوایل دوران قاجاریه، آغامحمدخان و فتحعلی شاه علاقه خاصی به تاریخ و تاریخنویسی از خود نشان دادند. از جمله موضوعاتی که در تاریخنویسی این دوره بر آن تأکید میشد تبار سلطنتی بود که اصرار در رساندن آن به فاتحان مغول و تیموری و تمرکز بر فعالیتهای پادشاهان و دولتمردان و حکام داشت؛ اما چنین به نظر میرسد که فتحعلی شاه، چه در دوره ولیعهدی و چه در دوران پادشاهی، از کتب تاریخ معاصر خود راضی نبوده و افرادی چون محمد ساروی را، مأمور نگارش سوانح زمان خویش و عم و جدش کرد. بعدها معلوم شد کتاب ساروی هم جایگاهی در خور نیافت و همانطور که قبلاً اشاره شد، ملک آرا اقبال چلاوی را مکلف به نوشتن تاریخ قاجاریهای بهتر از تاریخ محمد ساروی کرد. اما سبک و اسلوب تاریخنگاری همین کتاب تاریخ ملکآرا نیز همانند «تاریخ محمدی» (احسن التواریخ) ساروی است و مشحون از تکلف و تصنع و انواع جناس لفظی است، بهطوری که اصل خبر و حادثه علاوه بر اینکه فدای صنایع ادبی و پیچیدگیهای نثر فنی میشود، کسالت بار هم میشود و حتی گاهی خواننده با حالتی سردرگم، رشته کلام را از دست میدهد.
مطالب این کتاب علیرغم ادعای نویسنده آن، اقبال چلاوی، و ولینعمتش محمدقلی میرزا ملکآرا چندان تفاوتی با متن کتاب «احسن التواریخ» یا «تاریخ محمدی» ساروی ندارد، حتی استعارات و تشبیهات و اطناب بیشتری دارد و داد همسری با آن و دیگر آثار همزمان چون تاریخ گیتیگشا و گلشن مراد میزند. مؤلف از کتب مذکور بهخصوص «تاریخ محمدی» ساروی در تدوین تاریخ خود بهره برده است. حتی دیدگاههای اقبال چلاوی و ساروی در قضاوتهایشان و گزارشهای تاریخی و نگاه یک سویه و جانبدارانه مانند یکدیگر است. مثلاً قتلعام کرمانیان را به حکم قضا و قدر و نتیجه دشمنپرستی و کینه توزی آنان با آقامحمدخان قاجار و نتیجه طبیعی اعمال و رفتار لطفعلی خان و مکافات اعمال او میدانند، اما گاهی هم اقبال چلاوی به ساروی بابت برخی لغزشهای کتابش میتازد و مثلاً مصر است که سال تولد فتحعلیشاه ۱۱۸۵ ق است نه گفته ساروی که ۱۱۸۳ ق را آورده است.
مؤلف کتاب تاریخ ملکآرا افکار و عقاید تندی علیه نادرشاه افشار و خاندان او ابراز کرده است و علت آن همانا بدرفتاری او با قاجارها و سران آنها و کشتن فتحعلیخان قاجار بود. اما برای پادشاهان آخری سلسله صفویه مانند شاه سلطان حسین و شاه طهماسب دوم و شاه اسماعیل سوم، قداست و مظلومیت قایل بوده است.
دشمنی تاریخنگار با سلسله زندیه
اقبال چلاوی به طور طبیعی نقطه مقابل مورخی چون ابوالحسن غفاری کاشانی صاحب گلشن مراد، نویسنده دربار زندیه بود و به هیچ وجه نظر مساعدی نسبت به خاندان زند نداشت. او واقعه درگذشت کریم خان، سرسلسله زندیه را چنین ثبت کرده است: «چون شاهین قدر به مخلب اجل، مرغ روح وکیل را شکار کرد هنوز آن جیفه در میان بود که الوار شناعت اطوار زند به مقتضای شمیت ناپسند به داعیه مهتری و بویه سروری کرکسوار... سر بر آورده بساط فتنه و آشوب بسط کردند.»
در حالی که مؤلف گلشن مراد همین واقعه را چنین روایت کرده است: «داعی حق را لبیک اجابت گفته به مؤدای کل شی یرجع الا اصاله به مقر اصلی رجعت فرموده، جواهر قلوب عبادالله را به منقبت این مصیبت جانسوز غم اندوز سفینه طاهر روح پرفتوحش، ریاض جنان شتافت.»
از ویژگیهای این کتاب اینکه به بعضی جزئیات از زندگی و اقدامات حسینقلی خان جهانسوز برادر آغامحمدخان قاجار پرداخته که در دیگر منابع اولیه قاجار، کمتر به آن اشاره شده است، از جمله نامه او به کریمخان زند درباره تعذیب و اضرار ایل قاجار توسط خان زند. همچنین وقایع مناطق شمالی ایران از زمان سقوط اصفهان به دست افغانها (۱۱۳۵ق) تا روی کار آمدن آقامحمدخان، بیشتر در این کتاب شرح داده شده تا متون همعصر آن.
همچنین ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که علیرغم اینکه اقبال چلاوی خود دستی بر مطالعات و آگاهیهای فلسفی و متعلق و هیئت داشته، معذالک این کتاب تاریخ او نیز شبیه اکثر تواریخ رسمی و حکومتی، سخنی و اشارهای به زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم آن زمان ندارد، حتی ذکری نیز از بزرگان ادب و علمای مهم دین و مذهب آن عصر، در آن نشده است. میتوان گفت برخی کتب معاصر آن چون «گلشن مراد» از این جهات رجحان دارند. با تمام این اوصاف اما «تاریخ ملک آرا» از بسیاری جهات خواندنی است و ضرورت دارد که برای درک تحولات عصر انتهای صفوی تا به قدرت رسیدن سلسله قاجاریه این متن نیز مطالعه شود.
بخشی از مقدمه مصحح بر «تاریخ ملک آرا»
رامین یلفانی که عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام (ره) است در بخشی از مقدمه خود بر این کتاب درباره نسخههای خطی و شیوه تصحیح این کتاب چنین نوشته: «از کتاب تاریخ ملکآرا سه نسخه در کتابخانههای ملک، ملی و مجلس موجود است. نسخه موجود در کتابخانه ملک با شماره ۴۱۶۱ و خط نستعلیق و با مشخصات ۱۷۲ ورق چرمی و اندازه صفحات ۲۰×۳۵ و شمارگان ۳۴۴ صفحه ثبت شده است. در این تصحیح نسخه کتابخانه ملک اساس قرار گرفته است و در مواردی که متنی و یا کلمهای اختلاف با دیگر نسخ وجود دارد در پاورقی به آنها اشاره شده است. در ارجاعات برای سهولت در کار از ذکر عبارت «نسخه» اجتناب شده و نسخه مجلس = ن مجلس، نسخه ملی = ن ملی و نسخه ملک = ن ملک به کار رفته است.
علیرغم اینکه اقبال چلاوی خود دستی بر مطالعات و آگاهیهای فلسفی و متعلق و هیئت داشته، معذالک این کتاب تاریخ او نیز شبیه اکثر تواریخ رسمی و حکومتی، سخنی و اشارهای به زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم آن زمان نداردابن یوسف شیرازی در مجلد دوم فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی، درباره این کتاب مینویسد، که اقبال چلاوی وقایع را تا آخر شعبان ۱۲۴۴ ق به رشته تحریر کشید، اما این فهرستنویس پایان نسخه را ندیده است که بداند وقایع تا سال ۱۲۰۰۹ق نوشته شده و سپس ناگهان رشته سخن قطع شده است. علت آن این است که فهرستنویس مذکور به نوشته مولف در فهرست مطالب کتاب توجه داشته است. مولف، متن کتاب را مملو از اشعار شعرای مختلف نموده که اشعار اوحدالدین محمدانوری شاعر قرن ششم هجری قمری جایگاه اول را دارد و گویا به این شاعر ارادت ویژهای داشته است. به نظر میرسد اقبال چلاوی، بسیاری از آیات قرآن کریم و اشعار انوری و سایرین را با تکیه بر حافظه خود در متن آورده است و در اکثر موارد کلمات آیات و ابیات جابهجا بوده و کلمات دیگری جایگزین کلمات اصلی شده است و یا با غلطهای فراوان دیده میشود که پس از مراجعه به قرآن و دیوانهای مربوطه، صورت صحیح آنها آورده شد، همچنین کلمات، اصطلاحات، اعلام و اسامی خاص که سهواً غلط آمده بود یا مطابق تحریر قدیم آورده شده بودند (مانند نام تهران که به صورت طهران آمده بود) صورت صحیح و امروزی آن در متن گنجانیده شده و جهت حفظ امانت، صورت اصل در پاورقی آمده است. جملات عربی مغلوط نیز تصحیح شده است.
در برخی نسخ سه گانه این کتاب، اضافات یا افتادگیهایی در متن وجود داشت که با انجام مقابله، این مشکلات برطرف شد. همچنین مؤلف تاریخ ملک آرا، در جایجای متن کتاب، به علت حذف افعال رابط و بریدگی جملهها و همچنین استفاده از افعال مفرد برای جمع، متن را تا حدودی از فصاحت خارج ساخته که برای حفظ امانت، این جملات به همان صورت اولیه باقی ماندند.»