به گزارش خبرنگار مهر حسین کمیلی فعال فرهنگی و تشکیلاتی مشهد در یاداشتی که نوشته در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده تأملاتی در تجربیات و گفتگوهای فعالین شبکه مراکز تولید و توزیع محصولات جبهه فرهنگی انقلاب و شبکه تشکل های تربیت محور مشهد مقدس داشته است.
مشروح متن اینیادداشت در ادامه میآید؛
الف) مقدمات ضروری و مهم:
۱. نو بودن تجربه شبکه سازی در فضای انقلاب اسلامی:
باید دقت داشت که با یک امر جدید در فضای انقلاب اسلامی مواجه هستیم و نباید تصور داشت که این یک اقدام از جنس تجربه های قبلی است. لذا باید گام به گام و اصولی این امر را تجربه کنیم و هر گونه تعجیل، آسیب خواهد داشت. همکاری های دوره انقلاب و دوران حوادثی مثل جنگ و... نیز تفاوت ماهوی با تجربه های تعامل و همکاری در دوران ثبات دارند. نو بودن تجربه ابعاد دیگری هم دارد که در بندهای بعدی روشن تر خواهد شد.
۲. فردگرایی عمیق و ریشه دار در فرهنگ ایران:
جامعه ما یک جامعه فردگراست؛ همه فعالین تشکّلی حتماً تجربه های متعددی برای شکل دهی به جمع ها و شبکه ها و نشست های هفتگی و ماهانه تشکّلی و... را داشته اند که قریب به اتفاق آنها با شکست مواجه شده است. این یعنی ما بیش از آنکه مستعد جمع شدن باشیم مستعد متفرق شدن هستیم. اثرات سوء همان سوابق شکست خورده قبلی بر ذهن فعالین کافیست که ما دقیق تر عمل کنیم. انرژی آزاد شده از وحدت مردم در عرصه سیاسی پس از فتنه سال ۸۸ نباید ما را از این نکات ریشه ای غافل کند. جمع ها باید با دقت تشکیل و مدیریت شوند و الا با اندک اختلافی به هم خواهند خورد. این یک مسأله ریشه دار فرهنگی است و نباید با ملاحظات اخلاقی (کار برای خدا و...) قضیه را ساده کرد. همین خودآگاهی دادن جمع نسبت به این نقیصه فرهنگی خودش کمک کننده است.
۳. مدیریت بر مدیریت ناپذیرها:
شبکه سازی فعالین یعنی شبکه سازی نخبگان فرهنگی و اجتماعی در عرصه های مختلف. این کار عملاً مدیریت بر کسانی است که هر کدام خودشان را یَلی می دانند و برای خودشان صاحب تجربه و فکر هستند و لذا بسیار سخت است. بی توجهی به این نکته و تصور تجربه تشکّل داری و مدیریت موسسه برای کسانی است که می خواهند آغازکننده چنین فعالیت هایی باشند بسیار غلط است و حتماً موجب ابتر شدن تجربه خواهد شد.
۴. رویکرد بالا به پایین یا هم ارز؟
انتخاب رویکرد در شبکه سازی یعنی فهم عمیق و دقیق شبکه سازی. شبکه سازی ساخت بنایی با کمک آدم های هم ارز است؛ ما به طور طبیعی به خاطر نوع تجربه هایمان گرایش به شکل دهی سازمان و سلسله مراتب و اتخاذ رویکرد بالا به پایین داریم. اتفاقاً مخاطب هم به همین گرایش دارد؛ یعنی توقعش بعد از تشکیل هم این است که کسی تعیین کند و بگوید که چه کار باید بشود! اما این قطعاً منجر به تشکیل شبکه نخواهد شد. لذا این هم نشان دهنده سختی کار است. هر چند از ظرفیت کاریزمایی، می توان استفاده هایی نمود که در ادامه اشاره خواهد شد. جمع حتماً باید به تدریج احساس نماید که تصمیم گیرنده است و نظر او تعیین کننده است و اگر فکر نکند و ایده ای نداشته باشد، کسی نیست که به جای او فکر کند. هر گونه تعریفی برای اهداف، کارکردها و حتی زمان جلسات و دوره تکرار جلسات و محتوای جلسات و... باید حتماً در جمع به تصمیم برسد (لااقل در بدو تشکیل).
ب ) نکات کلیدی در نحوه شکل گیری شبکه:
۱. جمع اولیه شبکه باید حتماً شامل اصلی ترین، و قدیمی ترین فعالین آن حوزه در منطقه مورد نظر برای شکل گیری آن شبکه (شهری، استانی یا ملی) باشد. نمی توان انتظار داشت که چند مرکز جدیدالتأسیس در یک حوزه خاص بتوانند قدیمی ها را جمع کنند؛ یعنی عملاً شبکه سازی باید از فعالین قدیمی و باسابقه و موفق آن حوزه شروع شود و راه دیگری ندارد. اضافه شدن قدیمی ها در ادامه کار، امریست که بسیار دشوار است؛ چون نحوه برخورد با آن مرکز را در سطح یک مرکز جدید، تقلیل داده ایم. این سخت ترین قدم در شکل دهی شبکه است و نیاز به طراحی و تدبیر دارد.
۲. جمع اولیه باید حتی المقدور همگن و هم سطح باشند؛ یعنی مثلاً تشکل های با بیش از ۱۰ سال سابقه مبنا قرار بگیرند و همانها بشوند جمع اولیه، نه اینکه هر کسی امروز در آن حوزه فعال است بدون در نظر گرفتن سابقه و تجاربشان، دعوت شوند؛ چون مسائل و دغدغه های مربوط به مرحله رشد تشکّل ها و موسسات با هم فرق دارد. دعوت از مراکز جدیدتر، در مراحل بعدی صورت می گیرد. دقت نمایید که چه بسا از حیث انگیزه حضور، مراکز جدید بسیار پُرانگیزه تر باشند، ولی اتفاقاً سختی شکل گیری شبکه در کشاندن همان قدیمی هاست که چه بسا احساس نیاز خاصی هم نکنند.
۳. توقع ایجاد شده در جمع نباید غیرواقعی باشد. عملاً بهتر است اساساً هیچ توقعی در افراد ایجاد نشده باشد. چون شبکه است و کسی به جای بقیه فکر نکرده؛ خود جمع اند که باید بگویند این دور هم جمع شدن و شبکه شدن چه کارکردی داشته باشد. هیچ پیش طرح ذهنی ای نباید القا شود. صرفاً افراد با فهم ضرورت شبکه شدن دور هم جمع شوند (البته افق و آرمان شکل دهی جمع اهمیت دارد.) کارکردهای شبکه شدن و همکاری و... باید به طور طبیعی و از درون خود جمع بجوشد. البته بهتر است مراقبت شود که این جمع کارکردهایی داشته باشد که به مسائل ذاتی همه جمع مربوط باشد و به دنبال اقدامات زمان دار نباشند؛ این کار، دوام شبکه را تضمین می کند. پرداختن به مسائل ریشه ای تشکّل ها و موسسات بهترین دستور کار اصلی برای شبکه شدن است، نه مانورهای مشترک. البته اقدامات هماهنگ و مشترک می توانند کارکردهای خوب و مفیدی برای انسجام اعضا داشته باشند به شرط اینکه با نظر جمع و در همان حد انسجام بخشی در دستور کار قرار بگیرند. اقدامات هماهنگ شبکه ای ابداً نباید بر اساس توان قویترین تشکل انتخاب شوند و باید متوسط توان و شرایط اعضا همواره ملاک باشند؛ تصمیمات نباید تحمیلی باشند و نباید مزیت های یک مرکز را بر هم بزنند. در جاهایی که مراکز امکان رقابت دارند، کار سخت تر است.
۴. باید فضای اخلاقی بدو تشکیل شبکه کاملاً و با سخت گیری مدیریت شود؛ القاء محور بودن یک یا چند تشکل خاص به صورت خودآگاه یا حتی ناخودآگاه!، عدم دعوت برخی مراکز به خاطر برخی تفاوت سلیقه ها یا دلخوریهای شخصی قبلی، تنگ نظری های خاص، خودنمایی ها، تلاش برای جذب فرصت های مالی ای که احتمالاً به واسطه تشکیل شبکه ایجاد می شود و... می تواند فضای اخلاقی کار را به نحوی پیش ببرد که یا جمعی شکل نگیرد یا عملاً بسیاری از مراکز در جمعی که شکل می گیرد حضور پیدا نکنند! که این شکست است. بهتر است در بدو کار، با نظر خود جمع، یک صفحه «مرامنامه» برای آن شبکه تهیه شود؛ دعای مکارم الاخلاق امام سجاد(علیه السلام) می تواند مبنای تنظیم بخش های اخلاقی مرامنامه باشد.
۵. بهتر است ساختار شکل دهی جمع اولیه به تدریج شامل سه جزء بشود: یک «محور»، یک «مدیر» و یک «دبیر».
محور، فردی است که از وجاهت عمومی تری نسبت به بقیه برخوردار است و اسم و حضور او می تواند عامل حضور سایر فعالین قدیمی در آن حوزه بشود. این فرد الزاماً قدیمی ترین مرکز نیست؛ چون روحیات فرد اهمیت دارد. فرد باید روحیه حضور و امید و تعامل و سعه صدر را داشته باشد؛ بهتر است اهل فکر نیز باشد و عملاً مرجع مشاوره سایر مراکز باشد. در برخی حوزه ها مثل فعالیت های تربیتی می تواند یک استاد باشد که البته خودش در وسط گود تجربه نیز باشد و تشکل داشته باشد یا پشتوانه فکری یک تشکل باشد و... نه یک استاد دانشگاه و حوزه که کاملاً مجزا از فعالیت ها باشد. فقط حضور و اسم این فرد است که موضوعیت دارد و نباید نقش کاریزمایی پررنگی را در جلسات ایفا نماید. محور نباید بخش قابل توجهی از جلسه را صحبت و اظهار نظر نماید و عملاً جا را برای سایر مراکز تنگ نماید (این نکته بسیار مهم است و فرد باید حتماً توجیه شود). نباید افراد تصور کنند به یک کلاس آمده اند. محور، حرف آخر را نمی زند. محور باید به طور نسبی نقش پدری و رهبری را داشته باشد و مراقب باشد اختلافات بیجا بروز نکند؛ از دعوت نشدن و روحیه حذف مراکز جلوگیری نماید و...
مدیر، فردی است از اعضای کارگروه که خودش مسئول یک مرکز است و عملاً توان تعامل و ارتباط و فرصت بهتری نسبت به بقیه داشته باشد. تعیین زمان و مکان و مدیریت جلسات، ارتباط تلفنی و ایمیلی و... با اعضا، پیگیری خاص افرادی که بدقلق تر هستند و... از وظایف این فرد است. بهتر است این فرد با نظر جمع تعیین شود.
دبیر، فردی است که باید فراغت نسبی داشته باشد، لذا حتماً نباید از مسئولین تشکل ها باشد؛ بهتر است از اعضای منظم و پیگیر خود تشکل ها و موسسات باشد که کار و فضای کار را تا حدی بشناسد؛ به شرطی که مشغله های اجرایی زیادی نداشته باشد. جنس کار دبیر کاملاً اجرایی است و نقش اثرگذار در کشاندن افراد و تعیین محتوا و نحوه تعامل و... ندارد. دبیر موظف است که کارهای اجرایی مدیر را انجام بدهد. اگر شناسایی مرکز جدید و جلسه گفتگو طرح و بحث و انگیزش او بر عهده مدیر است، کار ارسال ایمیل و... به وی بر عهده دبیر است.