خبرگزاری مهر – گروه هنر – علیرضا سعیدی: من که خوب به خاطر دارم، خوبِ خوبِ خوب؛ روزهایی سرشار از شیرینی و نشاط؛ پر از اتفاقات هیجانانگیز و حال خوب کن، که برای من و خیلی از هم نسلانم دربرگیرنده جذاب ترین ها و بهترینها بود، اصلاً انگار همه چیز در جزئیترین شکل ممکن، با آنچه امروز در آن زیست میکنیم، با همه تلخیها و سختیها و دشواریهایش جور دیگری برایمان رقم خورده بود، جوری که فقط بتوانیم دوستش داشته باشیم و هر وقت یادی و خاطرهای از آن میکنیم، شاید اولش آه بلندی بکشیم، اما بعد از چند ثانیه مانند پایان یک فیلم سینمایی که به اشارتی از درونمان به تصویر کشیده و تمام میشود، میگوییم: «یادِش بخیر؛ عجب روزایی بود».
روزهای تمام نشدنی دهه شصت و مقداری هم در دهه هفتاد؛ آن زمان که نوجوانی بودیم در بحبوحه روزهایی که جایی دورتر آدمهای فرشته سان میجنگیدند تا دفاع کنند از کیان کشوری که با تمام وجود دوستش داریم؛ روزهایی سرشار از خاطره در شهرهای دور و نزدیک که آدمهایش همراه با جنگ و اتفاقات رنگارنگ، جور دیگری زندگی میکردند، خیلی متفاوتتر از آنچه در آن هستیم، خیلی متفاوت، مهربانتر، آرام تر و هر آنچه در این روزها کمتر میبینیم.
آن روزها برای خیلی از ما مدرسه هم جور دیگری بود، انگار با تمام تلخیها و دشواریها و سخت گیری های آقا و خانم ناظم و تکالیف طاقت فرسای معلمانش، برای ما حال متفاوتی داشت، حال خیلی متفاوتی که وقتی جشنی به بهانه رویدادی در آن برگزار میشد، هر کاری میکردیم تا در آن شراکتی داشته باشیم، در تزیین کلاس، در تمیز کردن درو دیوار، در اجرای برنامههای هنری و فرهنگی و مذهبی تا شاید در و دیوارهای سرد مدرسهها رنگ دیگری بگیرد، صدای دیگری داشته باشد، صدایی متفاوتتر از نوشتن گچ روی تخته، متفاوتتر از تنبیه آقا معلمها و خانم معلمهای نازنینمان که اگر چوب گلشان را نخورده باشیم، واقعاً جور دیگری بودیم!
خلاصه که هرچه بود تمام شد و جایش را به شکل دیگری از زندگی داد که شاید غولهای دوست داشتنی دهه هشتادی و نودی آن را به شدت دوست داشته باشند، اما بعید میدانم یک دهه شصتی حال و روز این روزگار را دوست داشته باشد؛ چون دیگر ماجرا با آنچه در دوران ما بود به کلی فرق کرده و باید با عینک دیگری به آن نگاه کرد.
اما این وسط مقولاتی، یک کارهایی، یک فعالیتهایی به طرز عجیب و غریبی به دل خیلی از ما نشسته، کارهایی که هر وقت یادش میافتیم دلمان غنج میرود برای آن روزها که خدا کند برای یک لحظه هم که شده برگردیم به مکان و زمان اجرایش؛ یکی از همین کارها، یکی از همین نوستالژیها، یکی از همین کارهایی که برای ما هنر درجه یکی بود و هست، مقولهای به نام «سرود» بود. یک آوازجمعی جذاب با یک تک خوان (که خیلی ما دوست داشتیم نقش همان تک خوان را داشتیم) یا بی تک خوان، با همراهی یا بدون همراهی ساز که در قالب ترانهها و شعرهای با مضامین انقلابی، اجتماعی و آموزشی ما را در پیشخوان مدرسه روبهروی صف هم کلاسیها و هم مدرسهای هایمان قرار میداد و آن چنان صلابتی در خوانشش داشتیم که پس از پایان اجرا که معمولاً در مناسبتهایی چون دهه فجر یا اعیاد مذهبی خوانده میشد، تا دو روز صدایمان از حنجرههای خروسی مان در نمیآمد. خلاصه که عجیب حال و روزی بود.
بله، سرود؛ یک آغاز، یک مقدمه برای بیان یک تلاش فکری که میتواند دربرگیرنده مفاهیم زیادی با زبان موسیقی باشد. یک گونه هنری به شدت دارای اهمیت و دارای وجوه متعدد اجتماعی، مذهبی، فرهنگی، سیاسی و آموزشی که میتوانیم برای آن در گروههای سنی مختلف تعاریف متعددی را هم متصور شویم. تعاریفی که هم در شکل و شمایل هنری آن قابل بررسی و هم در وجوه روانشناسانه، تربیتی و رسانهای مورد تحلیل قرار میگیرد.
«سرود» یک کار تماماً جمعی است که اگر بخواهیم از مفاهیم ادبی آن عبور کنیم، مشتمل بر ابعاد مختلفی است که در کشور ما چه در دهههای قبل و چه در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه و استقبال قرار گرفته است. استقبالی که در مقاطعی به شدت پررنگ و در مقاطعی همچون دوران کنونی با کم توجهی و فقدان برنامهریزی مناسب هدایت میشود.
آنچه در ابتدای مطلب از جذابیتها و نوستالژیهای دهه شصت گفته شد، بدون تردید مشتمل بر فعالیتها و فرآیندهایی است که موضوع «سرود» شاید به عنوان اولین نه، اما قطعاً به عنوان یکی از مهمترین مولفههای ایجاد شور و نشاط انقلابی – اجتماعی میان گروههای سنی جامعه به ویژه گروه «کودک» و «نوجوان» مورد توجه سیاستگذاران فرهنگی و آموزشی نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بود. شرایطی که هم رسانه ملی در آن دوران هوش و حواس جمعتری به این مقولات داشت و هم نهادهایی چون آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روی این موضوع تمرکز داشتند، کما اینکه همین دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آن دوران «مرکز موسیقی و سرود» نام داشت و نمیدانیم چه اتفاقی افتاد که تصمیم گیران و مدیران تصمیم به حذف آن گرفتند. تصمیمی که ای کاش دلیل معقولانه و منطقی برای آن وجود داشته باشد.
به هر حال اکنون باید بپذیریم مقوله «سرود» آن گونه که باید مورد توجه نسل دهه هشتادی و نودی ما نیست و به دلیل هجوم وحشتناک و اجتناب ناپذیر ابزار رسانهای حتی در همین حوزه موسیقی که خوب میدانیم اوضاعش در چه احوالی است، کمتر مخاطب نوجوانی را میتوان یافت که با این گونه مهم و جریان ساز رابطه و همذات پنداری کند. اما خب حالا که این اتفاق افتاده و بازهم کار از کار گذشته باید چه کرد؟ آیا باید دست روی دست گذاشت؟
آیا باید با همین شیوه مدیریتی و آموزشی دهه شصت و هفتاد آنها را به سمت و سوی فعالیت در مقولات گروه محور و اجتماعی چون «سرود» هدایت کرد؟ آیا مقوله سرود در این شرایط حیران کننده رسانههای دیداری و شنیداری ولو در حوزه موسیقی، محلی از اعراب دارد؟ آیا میتوانیم بر اساس آنچه اکنون در بستر آموزشی و فرهنگی خود داریم شرایطی را برای احیای جریانی فراهم کنیم که میتواند دربرگیرنده حس و حال بسیار هیجانانگیز و نشاط آوری در جامعه امروز ما داشته باشد؟
همه اینها و بسیاری از اما و اگرهای دیگر موجب شد تا به همین بهانه آغازگر برگزاری سلسله نشستهایی در حوزه سرود و سایر مقولات فراموش شده اما تاثیرگذار حوزه موسیقی در گروه هنر خبرگزاری مهر باشیم.
در اولین گام از این سلسله نشستها که این بار با محوریت «سرود و آهنگهای انقلابی» پیش روی مخاطبان قرار داده میشود، از میلاد عرفانپور مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری، سهیل سرافرازی مدیر پروژه «لیگ سرود» از پروژههای مرکز موسیقی «مأوا» و مهدی استخر شاعر دعوت کردیم تا ضمن تبیین نظرات و انتقادات خود پیرامون مقوله سرود به بیان راهکارهایی پیرامون احیای این هنر ارزنده بپردازند.
آنچه میخوانید بخش اول گفتگوی خبرگزاری مهر با حضور میلاد عرفانپور و سهیل سرافرازی پیرامون موضوع سرود و دستاورد مجموعههای فرهنگی پیرامون این موضوع است.
* بد نیست در همین ابتدای کار و قبل از اینکه وارد نحوه فعالیتهای هریک از مجموعههایی که بزرگواران در آن مشغول به فعالیت هستند، شویم، به چالش جدی کلیدواژه «ارتقای محتوا» در حوزه سرود اشارهای کنیم که قطعاً و حتماً یکی از پرچالش ترین و بحثانگیزترین مسائلی بوده که در این حوزه مطرح میشود، شرایطی که به نظر میآید شاعران و ترانه سرایان واقعاً کم کاری آنچنانی نداشتند، اما به دلیل برخی ملاحظات و شاید کم کاریها خروجی که در این حوزه توسط برخی از مجموعهها و مراکز انتظار میرفت، به سرانجام موثری همچون سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی ایران نرسیده است.
میلاد عرفانپور: اگر بپذیریم این پدیده سرود همان هست که طی سالهای اخیر بعد از طی یک دوره رخوت از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران دوباره مورد توجه قرار گرفته است، باید به این نکته واقف باشیم که این عنوان در اصالت معنای خود عبارت است از اجرای دسته جمعی شعر که از زبان «ما» و «متکلم مع الغیر» سروده شده و یا ویژگی این را دارد که زبان جماعتی یا گروهی فراتر از یک نفر باشد. معمولاً مضامینی که در این گونه موسیقایی بیان میشود مضمون متعلق به یک جمع است که مورد دغدغه و اهتمامی است که میتواند هدف مشترک یک گروه وسیعی باشد. حتی میبینیم که در این جهت طی سالها، از مقوله سرود حتی در گروههای سیاسی استفاده خاصی میشد که هویت جمعی و مسائل ایدئولوژیک در قالب آن مطرح میشد. البته این عنوان در دورههایی در قالب کارهای دیگری هم استفاده شد و عدهای از هنرمندان از جمله محمد گلریز، مهرداد کاظمی، صادق آهنگران و عزیزانی دیگر آثاری را خواندند که گرچه قالب تک خوانی داشت اما در قالب «سرود» معرفی شدند، کما اینکه تعدادی از ادارات دولتی مرتبط با موسیقی نیز با عناوینی همچون «سرودهای انقلابی» فعالیت میکردند.
اینکه ما چه سیری را در سرود انقلاب اسلامی طی کردیم؟ پرسش مهمی است که نه در این جمع که در ابعاد گستردهای میتواند مورد توجه قرار گیرد. ما در دهه اول شکلگیری و اوجگیری مقوله سرود در انقلاب اسلامی شاهد این هستیم شعری که در این حوزه مورد استفاده قرار میگیرد، «شعر کلاسیک» است و این شعر کلاسیک است که به ملودی ملحق میشود که به نوعی سرود را تبدیل به یکی از مقولات پیوند دهنده میان «آهنگساز» و «شعر» میکند. این روند ادامه پیدا میکند و در یک فاصلهای آثاری در حال هوای تصنیف ساخته شده که شاکله عمده آنها سرودن شعر روی ملودی است که در این برهه زمانی تبدیل به بخش قابل توجهی از آثار مرتبط با سرود میشوند. حتی سرودهایی هم در این دوره تولید میشود که همزمان با ملودی خلق شده که از آن جمله میتوان به سرود «قصه بابا» گروه سرود آباده اشاره کرد. تجربهای که اکنون نیز وجود دارد. اما پس از طی این دوران است که در دهههای هفتاد و هشتاد شاهد افول در حوزه سرود هستیم که دوباره در دهه نود شکوفا میشود دورهای که هم به لحاظ «محتوا» و هم «ادبی» تولیدکنندگان به سراغ گونههای مختلف میروند که گاهی از «شعر» به «سرود»، گاهی «ملودی و سرود» با هم و گاهی هم روی «ملودی» شعر قرار میگیرد.
عرفانپور: برای من همواره این چالش بزرگ همواره مطرح میشود که ما در شعر انقلاب چارچوب غنی و ارزشمندی داریم، اما این محتوای ارزشمند خیلی در ماجرای سرود تزریق یا به کار گرفته نشده و ما شاعران توانمند انقلابی به ویژه نسل جوانمان را آنچنان برای سرایش تصنیف و سرود مجهز نکردیم اما نکتهای که محل توجه ماست، اینکه آیا کیفیت و تراز ادبی سرود طی این سالها در جایی ایستاده که شایسته فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی باشد یا نه؟ من فکر میکنم شبیه به وضعیتی که ما در حوزه «موسیقی هیات» داریم نسبتاً در فضای سرود شاید حدودی بهتر وجود داشته باشد. چرا بهتر؟ چون ما در مقوله هیات شاهد جمع گستردهای هستیم که در حوزه موسیقی آنچنان شکل تخصصی و هنری ندارند، اما وقتی از سرود صحبت میکنیم، ماجرا در قالبی است که معمولاً کسانی در این حوزه حضور دارند که دغدغه فرهنگی هنری بیشتری داشته و ذائقه شان در چارچوب هنریتر از سطح ذائقه گسترده متولیان «هنر هیات» است. من تاکید میکنم «گسترده» وگرنه ما هیات هایی داریم که در برخی موارد آثارشان از میانگین برخی از سرودهای ما بهتر است.
* و البته فکر میکنم در این میان با چالشهای زیادی روبهرو هستیم که تحلیل و بررسی موضوع سرود در انقلاب اسلامی را با دریچههای تازه رو به رو میکند که قطعاً مایلم بدانم نظر میلاد عرفانپورِ ترانه سرا و شاعر و میلاد عرفانپور در قالب مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری نسبت به آن چیست.
عرفانپور: برای من همواره این چالش بزرگ مطرح میشود که ما در شعر انقلاب چارچوب غنی و ارزشمندی داریم، اما این محتوای ارزشمند خیلی در ماجرای سرود تزریق یا به کار گرفته نشده و ما شاعران توانمند انقلابی به ویژه نسل جوانمان را آنچنان برای سرایش تصنیف و سرود مجهز نکردیم. شرایطی که بنده و همکارانم در مرکز موسیقی حوزه هنری را بر آن داشت تا با نگاه جدی تری وارد این خلاء آموزشی شویم و برای برگزاری کارگاههای آموزشی در حوزه سرایش تصنیف، ترانه و سرود اقدام کنیم. چارچوبی که خوشبختانه مورد استقبال هم قرار گرفت و منجر به گذراندن دوره خوبی شد که در آن برگزیدگان به عضویت «باشگاه ترانه و تصنیف حوزه هنری» در آمدند و ما ذیل این عضویت همچنان به برگزاری کارگاههای آموزشی اقدام میکنیم و امیدوارم به نتیجه موثر بیانجامد.
بنده احساس میکنم اگر ظرفیت ما در حوزه شعر مجهز شود، طبیعتاً در حوزههای ترانه و تصنیف و سرود نیز اتفاقات موثرتری میافتد. این ضرورتی اجتناب ناپذیر است که در نوع سرایش این گونهها باید مهارتهای خاصی داشت که با در نظر گرفتن ظرفیت بالقوهای که بنده در شاعران نسل جوان کشورمان سراغ دارم، میتواند تبدیل به ظرفیت بالفعلی شود که در یک مدت کوتاه هم ورق را بر میگرداند. البته در این مجال باید تهیه کنندگان هم به فضایی برسند که به مقولات ادبی و محتوایی نیز تمرکز بیشتری داشته باشند. اگر غنای ادبی، عاطفی و هنری در حوزه شعر و موسیقی آن گونه که شایسته هنر ایرانی – اسلامی ماست، دربرگیرنده یک نگاه سطحی باشد طبیعتاً آن اثر هم کار میان مایهای باقی میماند که توجهی هم به آن نمیشود.
در نهایت اینکه بنده احساس میکنم ما در حوزه محتوا شاید خیلی نقصی نداریم، بنابراین انچه میتواند مورد توجه قرار گیرد، شیوه انتقال این محتوا در قالب مقولاتی چون سرود است. کما اینکه به عنوان مثال ما میتوانیم مفاهیم ارزشمندی چون «تلاش»، «خستگیناپذیری»، «امید به آینده» و موضوعاتی از این دست را از طریق یک شعر به راحتی منتقل کنیم. اما مهم این است که از این محتوای ادبی، اثر هنری قابل قبولی هم تولید کنیم. چه بسا در این حوزه هم کاری انجام گرفته اما در برخی موارد ماجرا به گونهای پیش رفته که مفهوم مورد نظر در بدترین شکل ممکن به مخاطب انتقال داده شده که اصلاً خوشایند او نبوده است. در این چارچوب نهادهایی چون مرکز موسیقی حوزه هنری و مرکز مأوا هم موظفند خود را به آن سطحی از هنر نزدیک کنند که هم خواص و هم عوام واکنش مثبتی به اثر تولیدی داشته باشند.
عرفانپور: ما در حوزه هنری سعی کردیم با توجه به قالب کارهایمان روی نکاتی چون آموزش و تولید اثر شاخص اقداماتی را انجام دهیم که همین آثار موسیقایی برای گروههای سرود تبدیل به الگوهای موسیقایی شوند. یعنی تولید تراز برای سرود پس همان گونه که تاکید کردم، ما در حوزه محتوایی چندان با خلاء مواجه نیستیم، زیرا اتاقهای فکری که معمولاً در پشت این کارها هستند تا حدود زیادی عملکرد مثبنی داشتند. اما باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که ما نیاز داریم تا زبان جامعه نوجوان و جوان ایرانی را بفهمیم و این به معنی فروکاستن شاخصهای ادبی و محتوایی به خاطر جذب مخاطب نیست. ما امروز نیاز داریم تا گام به گام برای ارتقای ذائقه مخاطب در حوزه ادبی کار کنیم. این شرایط هم یک روزه به دست نمیآید بلکه ظرافت خاصی میخواهد که نیازمند یک کار صحیح در همین اتاق فکرهاست.
* فکر میکنید این اتاق فکرهایی که از آن در مجموعههای مختلف یاد کردید، هم تراز و در تعامل با یکدیگر توانستهاند روند موثری را در جریان فعالیتهای خود ایجاد کنند یا خیر؟
عرفانپور: در شرایط فعلی نهادها و مجموعههای مختلفی پای کار سرود آمدهاند، اما هنوز آن اتاق فکر و شورای واحدی که باید در این زمینه تشکیل شود، ایجاد نشده است. البته به واسطه درک و اهمیت سرود مجموعههای مختلفی گوشهای از کار را گرفته و برای ایجاد شرایط موثرتر تلاش میکنند. اما چون ما در کلیت موسیقی کشور شاید «آمایش نهادی» نبوده و وظایف نهادهای مرتبط با حوزه موسیقی کشور آنچنان هم مشخص نیست پس طبیعتاً در حوزه سرود هم نمیتوانیم اکنون در جستجوی یک وحدت رویه باشیم.
البته امیدوارم با اتمام سند موسیقی کشور بتوانیم به یک وحدت رویه دست پیدا کنیم. در آن صورت است که میتوان برای سرود هم به دنبال یک برنامه جامع بود که هر مجموعه بنا به رویکرد خود در شاخههای مختلف کارها را پیش میبرد. در این چارچوب ما در حوزه هنری سعی کردیم با توجه به قالب کارهایمان روی نکاتی چون آموزش و تولید اثر شاخص اقداماتی را انجام دهیم که همین آثار موسیقایی برای گروههای سرود تبدیل به الگوهای موسیقایی شوند. یعنی تولید تراز برای سرود. حالا اینکه تا چه حد موفق بودیم یا نه باید کارشناسان نظر دهند. اما باید این نکته را هم بدانیم که برخی از نهادها هستند که با برگزاری مستمر برخی از جشنوارههای نسنجیده آسیب فراوانی به کلیت ماجرا میزنند و بودجههای صرف شده را که مانند آب میتواند بر سر مزارع موسیقی ریخته شود به شوره زارهایی تبدیل میکنند که جز تلف شدن، دستاورد دیگری ندارد.
* آقای سرافرازی با در نظر گرفتن شرایطی که آقای عرفانپور به درستی آن را تبیین کردند، مایلم شما هم به نمایندگی از مرکز موسیقی مأوا و پروژه «لیگ سرود» درباره آنچه پیرامون این جریان موسیقایی در حوزه سرود صورت گرفته و گذشته توضیحاتی را ارائه دهید تا بر اساس آن به طرح نکات دیگر بپردازیم.
سهیل سرافرازی: «لیگ سرود» از جمله پروژههای مهم مرکز موسیقی «مأوا» است که طی ماههای اخیر با مدیریت اجرایی موسسه «سفیر آفتاب» آغاز شده است. پر کردن اوقات فراغت دانش آموزان به نحو شایسته، افزایش رشد و توان گروههای سرودی، نشر سرود و سرودخوانی، کاهش هزینههای تولید سرود فاخر در گروههای سرود، معرفی گروههای سرود خلاق و با کیفیت، ایجاد ارتباط مستمر و باکیفیت با همه گروههای سرود در سراسر کشور و ارتقای سطح کیفی اجرای زنده سرود از مهمترین اهداف این پروژه است. غیر از هدایا و جوایز نقدی که برای گروههای شرکتکننده این لیگ در نظر گرفته شده، شرایط دیگری هم برای گروههای برگزیده سرود فراهم شده که طی آن گروههای ممتاز از مزایای ساخت نماهنگ و گروههای دوم و سوم از مزایای ساخت تک قطعه بهرهمند میشوند.این در حالی است که برگزاری کارگاههای آموزشی زیر نظر استادان و هنرمندان شناخته شده موسیقی، برای گروههای برگزیده یکی دیگر از فعالیتهایی است که برای این پروژه ملی در نظر گرفته شده است.
به هر ترتیب ایده برگزاری لیگ سرود، ایدهای بود که به مثابه یک رقابت میان گروههای سرود و ایجاد یک جنبش ملی برای توجه و تمرکز بیشتر روی این گونه موسیقایی با در نظر گرفتن مولفههای آموزشی در قالب ۱۲ فصل و ۱۲ محتوای مختلف اجرا شد. البته در میان برگزاری این رویدادها فصول ویژهای هم وجود داشت که به فراخور موضوعات در نظر گرفته شده پیش روی مخاطبان قرار میگرفت. ما در همین چارچوب به واسطه پشتوانههای فکری و تخصصی که در حوزههای مختلف از آن بهره مند میشدیم موفق به جذب بیش از ۱۰۰ گروه موسیقی شدیم که حدود ۸۰ درصد آنها در تمامی فصلهای مختلف به اجرای برنامه پرداختند. کما اینکه بسیاری از این گروهها همچنان با ما برای پیشبرد هرچه بهتر کارهای خود در ارتباط مستمر هستند و تلاش میکنند تا در قالبهای مختلف به ارائه بهترین آثار بپردازند.
* آیا پروژه «لیگ سرود» قرار است با همین شکل و شمایل ادامه پیدا کند؟ منظورم از استمرار طراحی ایده و شکل اجرایی جدیدی نیست؟
سرافرازی: با برنامهریزیهایی که انجام گرفته بنا داریم تا پس از اتمام پروژه «لیگ سرود»، پروژه «شهر سرود» را راهاندازی کنیم که موضوع «لیگ» فقط بخشی از آن است. در این راستا تصمیم داریم روی نکات آموزشی تمرکز ویژهای داشته باشیم که طی آن گروههای مختلف دانش آموزشی در ردههای سنی مختلف علاوه بر فراگیری حوزههای تخصصی موسیقی و ارتباط آن با مقوله سرود، به فراگیری نکات آموزشی و کاربردی دیگری از جمله ساخت تیزر و نماهنگ نیز میپردازند. موضوع دیگری که در چارچوب پروژه «شهر سرود» مد نظر ما قرار دارد، بحث بیمه گروههای سرود است که پیش از اجرا برنامهریزیهایی برای آنها صورت میپذیرد که طی آن اعضای تحت پوشش بیمه قرار میگیرند که این اقدام میتواند یکی از فعالیتهای مهم ما در حوزههای پشتیبانی باشد.
سرافرازی: بنا داریم تا پس از اتمام پروژه «لیگ سرود»، پروژه «شهر سرود» را راه اندازی کنیم که موضوع «لیگ» فقط بخشی از آن است. در این راستا تصمیم داریم روی نکات آموزشی تمرکز ویژهای داشته باشیم که طی آن گروههای مختلف دانش آموزشی در ردههای سنی مختلف علاوه بر فراگیری حوزههای تخصصی موسیقی و ارتباط آن با مقوله سرود، به فراگیری نکات آموزشی و کاربردی دیگری از جمله ساخت تیزر و نماهنگ نیز میپردازند نکته دیگری که در پروژه «شهر سرود» روی آن برنامهریزی زیادی داریم، بحث کاریابی برای گروهها و هنرمندان شرکتکننده است که بچهها میتوانند در قالب عضو گروه سرود، خواننده، آهنگساز و هر عنوان دیگری در حوزه سرود کارهای خود را عرضه و در قالب یک چارچوب تعریق شده نسبت به معرفی خود به مجموعههای دیگر اقدام کنند. فرآیندی که هم راه دسترسی هنرمندان به استادان و هم فرآیند دعوت از گروههای معتبر سرود را برای دعوت کنندگان راحت تر کرده و میتواند اقدام موثری در حوزههای کاریابی و مارکتینگ این نوع آثار به حساب آید.
ما در چارچوب پروژه «شهر سرود» توجه به بنیانهای توسعهای و استعدادیابی را به عنوان یکی از محورهای اصلی فعالیتها مد نظر قرار دادیم. به این ترتیب بچههای مستعد فعالیت در حوزه سرود را استعدادیابی کرده و پس از تطبیق آنها با استانداردهای موجود پروسهای را برای آنها تعریف میکنیم که بتوانند علاوه بر حضور در گروه خود، به سمت همکاری با گروههای سرود دیگر نیز هدایت شوند. به هر حال تمام تلاش ما این است که بتوانیم در این جریانی که آغاز کردیم شرایطی را ایجاد کنیم که به معنای واقعی کلمه شاهد افزایش میل و رغبت گروههای سنی هدف به موضوع سرود در شرایط فعلی باشیم و امیدواریم بعد از پایان دوران سخت کرونا شرایط بهتر و موثرتری را برای همگانی کردن موضوع سرود و اجرای «لیگ سرود زنده» محیا کنیم که در این رابطه نیز برنامههای مهمی وجود دارد که در زمان مناسب اطلاع رسانی خواهد شد.
ببینید آنچه در مرکز موسیقی ماوا و در جهت پروژه لیگ سرود صورت گرفته حرکت به سمت استانداردسازی و تشکیل گروههای مستقل در حوزه سرود است که بتوانند بدون حمایتهای ما هم به کار خود در این عرصه مهم ادامه دهند. کما اینکه هم اکنون نیز گروههایی از اصفهان، سبزوار، ایلام، یزد، زاهدان، مشهد بستر همین پروژه ما فعالیت خود را به گونهای طراحی کردهاند که به واسطه حمایتها و پشتیبانیها و معرفیهایی که صورت گرفته اکنون تبدیل به گروههای مستقلی شدهاند که میتوانند در تمام شهرهای ایران به فعالیت بپردازند و حتی در حوزههای مرتبط با موضوع سرود از جمله نماهنگ و موارد مرتبط دیگر به نشر و پخش آثارشان بپردازند.
موضوعی که به اعتقاد من یک دستاورد عالی برای ما محسوب میشود و امیدوارم روند رو به رشد خود را طی کند. البته ما در همین راستا مشغول طراحی لیگ «نماهنگ – سرود» هم هستیم و سعی مان بر این است که یک سناریوی کلی را برای گروههای سرود طراحی میکنیم که این گروهها براساس این سناریوی کلی آثاری را «هم آوری» و به نتیجه میرسانند.
* یکی دیگر از مسائلی که در این شرایط میتواند مورد بررسی قرار گیرد، انتخاب کلیدواژه «لیگ» برای «سرود» بود که میتواند برای مخاطبانی که با ایدههای مد نظرتان کمتر آشنایی دارند، دربرگیرنده شبهاتی باشد که بد نیست درباره انگیزه انتخاب این عبارت که معمولاً برای رویدادهای ورزشی به کار میبرند، توضیحاتی را ارائه کنید. آیا انتخاب این عنوان انگیزههای تبلیغاتی بیشتر مورد توجه بوده یا برای به کارگیری چنین کلیدواژهای سیاست خاصی را اتخاذ کردهاید.
سرافرازی: ببینید در همایشها و برنامههایی که غیر از عبارت لیگ پیرامون حوزه سرود برگزار میشود، آنچنان که باید موضوع «رقابت مستمر» مورد توجه نبوده و در بهترین شرایط ممکن گروهها در یک پروسه زمانی مشخص و کوتاه برنامههایی را اجرا میکردند و بعد هم کار به اتمام میرسید. اما به اعتقاد ما آنچه میتواند در حوزه رقابت مورد توجه بیشتری قرار گیرد، حضور در یک رقابت مستمر است که گروهها میتوانند در یک پروسه زمانی به صورت مداوم در حال رقابت باشند و خود را محک بزنند. کما اینکه در همین لیگ فوتبال هم وقتی به نیم فصل میرسیم، تیمها به نقاط ضعف و قوت خود بیشتر آگاهی پیدا کرده و بر اساس این فرآیند برای آینده تصمیمگیری میکنند.
از نگاه ما همین رفت و آمد در یک جدول رقابتی میتواند رقابت سالمی را ایجاد کنند که گروههای مختلف سرود در رقابت با یکدیگر خود را بیشتر محک بزنند و در نهایت انصاف و رعایت برای ارتقای سطح کاری که انجام میدهند، اقدامات هنری خود را انجام دهند. کما اینکه اگر ماجرا غیر از این بود، بچهها تلاشی برای رشد هنری خود نمیکردند. پس پروسهای که با اسم لیگ بالا آمده به طور حتم تلاش برای ایجاد نگاه در رقابت بودن در عین رفاقتی است که امیدوارم به اهداف خود رسیده باشد.
ادامه دارد....