به گزارش خبرگزاری مهر آژانس عکس سو در تازهترین گزارش-داستان تصویری خود از زندگی افراد موفق به سراغ فاطمه و ساناز فروغی رفته و زندگی این دوخواهر موفق را به صورت تصویری روایت کرده است. عکسهای این گزارش را زهرا استادزاده تهیه کرده است و برای دیدن عکسهای بیشتر به این آدرس مراجعه کنید.
وسیع باش و تنها و سربه زیر و سخت. رویا را خوابها و حجمِ وهم آلودی معنا میکنند که واقعیتِ آینده حجم راستی اش را معلوم می کند. ساختن الگوی راه و اینکه چه پیراهنی طراحی و تن این زندگی کنیم، تاحدود زیادی به قلم و هنر دست ما بستگی دارد. فاطمه و ساناز گفتند: «بر تن ما هیچ نتوان دوخت جز آزادگی» ولی خودشان قاعده را یک طور دیگر بازی کردند، سخت الگو کشیدن، پارچه خریدن و پیراهن تن زندگی کردند.
در نوجوانی رویایی در ذهن فاطمه قد علم کرد و رهایش نکرد. آنقدر در ذهنش تاب خورد که فاطمه الگو و طرحش را کشید. گشت و گشت تا برایش پارچه و چرخ خیاطی خرید و واقعیت آینده را به رویایش نزدیک کرد. او خودش و جوانی اش را بین پارچه، ونخ و سوزن ها پیدا کرد وحالا در بیست و یک سالگی کارگاه و مزون و شاگردان خودش را دارد.
مهر مادری از همان بدو کودکی و برای عروسک ها در تن دختران ریشه میدواند. فاطمه هم این مهر را خرج خواهر کوچکترش، ساناز نوزده ساله میکند. ساناز درکنار فاطمه خیاطی یاد گرفت و حالا باهم آرزوهای خوش تراششان را می برند و میدوزند..
روح این دو خواهر با هنر عجین شده است و همانطور که از انگشت هایشان هنر میریزد، مشت های هنرمندی هم دارند، حالا چرا مشت هنرمند؟؛ آنها هنر مبارزه کردن دارند، «ووشو» در لغت به این معناست. هر دو می جنگند تا هنرمندانه با زندگی و سختی ها ونتوانستن ها مبارزه کنند. آنها چند سالی است که به صورت جدی ورزش ووشو را دنبال می کنند و رتبه هایی نیز کسب کرده اند.
چند ماهی است این دو خواهر شانه به شانه ی هم، خشت به خشت زندگی خود را به تنهایی ومستقل و با یاری خدا می سازند. در شهرستان خود مقبولیت و محبوبیتی کسب کرده اند و با شوق و امید کار می کنند. آنها پشت چرخ خیاطی که می نشینند، آرزو های بلند قامت وخوش تراش خود را می بینند و هر گلی که به لباس ها می دوزند، لبخندی برای آینده شان است. هرچند پارچه ها که زیر چرخ هستند گاهی سوزن زندگی می شکند و آنها را به زحمت می اندازد اما آزاده زیستن و مبارزه کردن با سختی ها را یاد گرفته اند ومی گویند:
«برتن ما هیچ نتوان دوخت جز آزادگی
گر همه سوزن دمد چون سرو از اعضای ما»