سازمان فرهنگ و ارتباطات در بسیاری از مناطق جهان، محتوایی به زبان‌های بومی برای معرفی ایران ندارد. چون تولید محتوا به عهده دیگر نهادهاست. آنها به وظیفه خود عمل نمی‌کنند، اما ما توبیخ می‌شویم.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: سال ۱۳۹۲ بود که سکان هدایت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به‌عنوان اصلی‌ترین نهاد تصدی‌گر امور فرهنگی در خارج از کشور بر عهده ابوذر ابراهیمی ترکمان قرار گرفت. طی این هشت سال شرایط سیاسی کشور نوسانات بسیاری داشت.

این نوسانات تاثیر مهمی روی فعالیت آن دسته از نهادهایی در حاکمیت گذاشت که ماموریت اصلی آنها در خارج از کشور (از جمله سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی) تعریف شده بود. به همین دلیل این نهادها که به ریال بودجه می‌گرفتند، به ناچار از حجم فعالیت‌های خود کم کردند. از میانه‌های دوران ریاست ابراهیمی ترکمان بر سازمان فرهنگ و ارتباطات برخی از منتسبان به حوزه فرهنگ انتقادهایی را به رویکردها و برنامه‌های این سازمان وارد کردند. این انتقادات پس از آغاز به کار دولت سیزدهم که به تبع تغییر ریاست سازمان را هم موجب می‌شد، به اوج خود رسید. بالاخره چندی پیش نیز با حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی ایمانی‌پور از بدنه این سازمان جایگزین ابراهیمی ترکمان شد.

در نخستین مطلب از دور جدید پرونده «نگاهی به چهل سال دیپلماسی فرهنگی» بر آن شدیم تا فعالیت سال‌های اخیر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را بررسی کنیم و به همین منظور سراغ یکی از معاونان ابوذر ابراهیمی ترکمان رفتیم. اکبر قولی در دوران مدیریت ابراهیمی ترکمان، معاون توسعه روابط بین المللی فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بود که متاسفانه روز ۲۲ آبان ۱۴۰۰ درگذشت. (خبر درگذشت را از اینجا بخوانید.) مرحوم قولی همچنین سابقه سه دوره رایزنی فرهنگی ایران در ایتالیا را در کارنامه کاری خود داشت و به زبان ایتالیایی کاملاً مسلط بود. وی که از جانبازان جنگ تحمیلی بود از همان بدو تأسیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به استخدام این سازمان درآمد و به خدمت مشغول شد. بسیاری دوران رایزنی قولی در ایتالیا را به عنوان دوره‌ای درخشان از فعالیت فرهنگی ایرانیان در خارج از کشور یاد می‌کنند.

چند روز پیش از درگذشت، مرحوم اکبر قولی در دفتر خود میزبان خبرنگار مهر بود. متن این گفت‌وگو پس از تنظیم و پیش از انتشار در اختیار مرحوم قولی قرار گرفت، اما فرصتی برای بازبینی پیش نیامد. با این اوصاف او برخی از نکات اصلاحی را به صورت شفاهی به همکارانش بیان کرده بود. پس از شنیدن این نکات، گفت‌وگو اصلاح شد. مطالب پیشین پرونده «نگاهی به چهل سال دیپلماسی فرهنگی» را از اینجا ببینید.

مشروح متن آخرین گفتگوی زنده‌یاد قولی در ادامه می‌آید:

* یکی از انتقاداتی که این روزها درباره سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مطرح می‌شود، کم بودن نیروی مجرب فرهنگی در میان رایزن‌هاست. از برخی از رایزنی‌ها در رسانه‌های داخل کشور هیچ خبری منتشر نمی‌شود و معلوم نیست که چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهند؟ خبرنگاران رسانه‌های داخلی هم معمولاً امکاناتی برای سفر به کشورهای محل خدمت این رایزن‌ها ندارند، بنابراین هیچ راهی برای سنجش عملکرد این رایزنی‌ها وجود ندارد. قبول هم دارم که از فعالیت‌های برخی از رایزنی‌های دیگر گزارش‌ها و اخبار متعددی همراه با اسناد منتشر می‌شود.

به نظرم ما نیروهای بسیار خوبی داریم که برخی از آنها تجربه کار فرهنگی حداقل ۳۰ سال را هم دارند. یکی از دلایل ضعف شاید این باشد که فرصت چندانی به این نیروها در دوره‌های مختلف داده نشده است. به هر حال برای سنجش نیروها باید آنها را در میدان عمل قرار داد. من از همان سال اول تاسیس، در سازمان حضور داشتم. در دوره‌هایی زمام امور سازمان به نیروهای خارج از سازمان سپرده می‌شد و من نمی‌خواهم هیچ قضاوتی روی خوب یا بد بود این رویکرد داشته باشم.

شرایط کار در برخی کشورها همچون سوئد واقعاً سخت است‌. یکی از فرصت‌های کشورهای مختلف برای ما جمعیت ایرانیان و مسلمانان است در صورتی که در سوئد یکی از تهدیدها، جمعیت زیاد ایرانیان مخالف است بزرگترین سرمایه هر سازمان و نهادی نیروی انسانی است. باید روی نیروی انسانی سرمایه‌گذاری کرد. بر این اساس ابتدا باید نیروهای خوب را جذب کرد و در ادامه باید آموزش‌های روتین و ادامه‌دار را برای آنها درنظر گرفت تا همیشه به‌روز باشند. در مرحله دوم باید به این نیروها امکان حضور در میدان را داد تا بتوانند تجربه کسب کنند. اگر من آموزش نبینم یا اگر آموزش هم دیدم به میدان نروم و مسئولیتی به من سپرده نشود، قاعدتاً هیچگاه تجربه و اعتماد به نفسی را که حضور در میدان به من می‌دهد، کسب نخواهم کرد. تجربه ما از دوره مدیریت آقای ابراهیمی ترکمان ثابت کرد که در هرکاری که به نیروهای خود سازمان اعتماد شد، آن کار و پروژه به موفقیت رسید. من موردی را شاهد ندارم که کاملاً ناموفق بوده باشیم. البته ایراداتی هم به کار ما وجود داشت. بالاخره ماهم در کنار نیروهای قوی کارمند یا مسئول یا رایزن ضعیف هم داشتیم و در هر نهاد و سازمانی هم نیروی ضعیف، هم نیروی متوسط و هم نیروی قوی مشغول به کار هستند. نمی‌توانیم بگوییم که همه نیروها ضعیفند.

سازمان در این سال‌ها رایزن‌های جوان را به ماموریت‌های مختلف فرستاد. ما اصلاً گمان نداشتیم که آنها بتوانند مجموعه‌ای در خارج از کشور را در این شرایط سخت مدیریت کنند، اما نتایج کارشان درخشان بود. یک زمان در مدیریت‌ها هرگونه امکاناتی اعم از پول، نیروی انسانی، مترجم و… وجود دارد، اما یک زمان هم مدیریت به شرایط بحران برمی‌خورد. در این شرایط مدیر با مشکلات بودجه و نبود نیروی انسانی دست و پنجه نرم می‌کند، بنابراین فشار زیادی به او وارد می‌شود. در این شرایط تنها یک فرد باتجربه می‌تواند رایزنی را اداره کند. امیرحسین نوری رایزن فرهنگی ما در بوسنی و هرزگوین بیش از سه سال است که در این کشور به ماموریت اشتغال دارد. او نیروی جوان و موفقی است و به زعم بنده و همکاران کارش در اوج است.

* قضاوت شما از عملکرد یک رایزن بر چه مبنایی است؟

برای قضاوت عملکردها باید شرایط مختلف را در نظر گرفت. نمی‌توان گفت که چون یک رایزن در کار خود موفق بوده و رایزن ایران در کشوری دیگر ناموفق، ما باید فرد موفق را به کشوری بفرستیم که در آن عملکرد ضعیفی داشته‌ایم. شرایط کشورها با هم متفاوت است. در سازمان سیستم ارزیابی عملکرد طراحی شده است. بخشی از فرآیند این ارزیابی توسط کارشناسان منطقه‌ای سازمان صورت می‌گیرد. فعالیت رایزن‌ها در موضوعات مختلف دائم رصد و ارزیابی می‌شود. همچنین بر واحدهای پشتیبان سازمان همچون؛ امور ایرانیان خارج از کشور، امور زنان، امور تبلیغ دینی و… هم دائماً نظارت صورت می‌گیرد. بنابراین ارزیابی کمی و کیفی در خصوص رایزن‌ها داسما در حال انجام است. در سازمان حتی اداره‌ای هم به نام ارزیابی عملکرد تشکیل شده که کارش در همین حوزه تعریف می‌شود.

* این ارزیابی‌ها در چه بازه زمانی انجام می‌شود و نتایج آن به چه صورت به رایزن‌ها اعلام می‌شود؟ اگر رایزنی در این ارزیابی‌ها نمره قبولی را به دست نیاورد با او چه می‌کنید؟

ارزیابی‌ها را در فواصل زمانی حداقل سه ماهه به صورت کتبی به رایزن ارائه می‌دهیم. ما یک سیستم ارتباط مجازی هم با رایزن‌ها داریم و نکاتمان را مرتب با آنها در میان می‌گذاریم و گاهی هم در کنار راهنمایی‌ها تذکر می‌دهیم. این اتفاقاً یکی از مزیت‌های ماست و کمتر دستگاهی را دیده‌ام که چنین عملکردی داشته باشد.

همانطور که اشاره کردم پس از برگزاری جلسات ارزیابی، نتایج را به صورت کتبی به اطلاع رایزن‌ها می‌رسانیم و نکات رایزن را نیز دریافت می‌کنیم. گاهی عملکرد ضعیف یک رایزن به سبب عدم پشتیبانی از داخل و خارج است. آنها را برطرف می‌کنیم و یک فرصت دوماهه می‌دهیم تا دوباره ارزیابی صورت گیرد. در نهایت اگر وضعیت به همان روال سابق بود، رایزن را به ایران برمی‌گردانیم. اتفاق بازگرداندن رایزن به دلیل عملکرد ضعیف هم رخ داده است، اما معمولاً پس از یکی دو جلسه ارزیابی و گرفتن نکات رایزن، شرایط تغییر می‌کند.

* همان‌طور که اشاره شد، از فعالیت برخی از رایزنی‌ها هیچ خبری به ایران مخابره نمی‌شود. به عنوان مثال از رایزنی فرهنگی سوئد من به عنوان یک خبرنگار هیچ اطلاعی ندارم. حتی یکبار درخواست کردم تا فرصت گفت‌وگویی را این رایزنی با یکی از نویسندگان مطرح سوئد که همسری ایرانی هم دارد فراهم کند، اما پس از گذشت دو سال هنوز هیچ اتفاقی رخ نداده است. در صورتی که جامعه ایرانیان در سوئد از نظر تعداد نفوس عدد قابل توجهی است و به نظر می‌رسد که شرایط برای کار مهیا باشد.

شرایط کار در برخی کشورها همچون سوئد واقعاً سخت است‌. یکی از فرصت‌های کشورهای مختلف برای ما جمعیت ایرانیان و مسلمانان است در صورتی که در سوئد یکی از تهدیدها، جمعیت زیاد ایرانیان مخالف است. ایرانیانی در سوئد زندگی می‌کنند که اولاً مخالف جدی ما هستند و دوماً در لایه‌های مختلف حکومت سوئد به صورت رسمی و غیر رسمی نفوذ دارند و یا ورود پیدا کرده‌اند.

سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مدیریت روابط فرهنگی در دیگر کشورها را برعهده دارد. یعنی قرار نیست ما مجری فعالیتی باشیم. وقتی می‌گوییم مدیریت روابط فرهنگی یعنی ما نیازمند یکسری حمایت‌ها و پشتیبانی‌هایی از ستادهای داخل کشور هستیم که کار تخصصی در حوزه فرهنگ می‌کنند و تولیداتی دارند و ما آن تولیدات را عرضه می‌کنیم ما زمانی در دانشگاه اوپسالای سوئد کرسی زبان فارسی و استاد اعزامی داشتیم، وقتی ماموریت استاد تمام شد و در پی انجام کارهای اداری برای اعزام استاد دیگری بودیم که یک ایرانی که در وزارت علوم سوئد سمتی داشت، جلوی این کار را گرفت. برخی از مسائل داخلی را هم داریم و برخی از فعالیت‌هایی را که اتفاقاً در معرفی هرچه بیشتر ایران و انقلاب به دیگر کشورها موثرند، نمی‌توانیم انجام دهیم.

* یعنی نیاز به اجازه‌های بیشتری برای ورود در حوزه‌های مختلف و گسترش فعالیت‌ها دارید؟

ببینید ابتدا باید در داخل کشور در زمینه دیپلماسی فرهنگی به یک فهم مشترک برسیم. ممکن است در این زمینه ما یک تعریفی داشته باشیم و سازمان دیگری تعریفی متفاوت. اگر ما دیپلماسی فرهنگی را مجموعه‌ای از فعالیت‌ها درنظر بگیریم که در جهت دیپلماسی رسمی و اقتصادی ما برای تامین منافع ملی است، آنگاه ضرورت است که این فهم مشترک ایجاد شود. منِ رایزن قرار است به خارج بروم و برنامه‌هایی را انجام دهم که بر اثر آنها شرایطی را برای بهبود ارتباطات سیاسی و اقتصادی فراهم کنم تا منافع ملی کشورم تامین شود. رایزن فرهنگی باید این را بداند که ما در کشور دیگر حضور نداریم که کار فرهنگی را برای کار فرهنگی انجام دهیم. فرهنگ و صنایع فرهنگی ابزارهای ما برای نیل به آن مقصود یعنی تامین منافع ملی ایران در کشورهای دیگر است. بنابراین عرصه دیپلماسی فرهنگی عرصه تعامل است.

حضور ما در خارج از کشور بر اساس توافق‌هایی است که بین دولت‌ها در حوزه توسعه روابط فرهنگی با هدف شناخت دو کشور از یکدیگر انجام می‌شود که همه این‌ها برای نیل به منافع ملی دو کشور است. قطعاً اگر یک کشور خارجی در ایران کار فرهنگی انجام می‌دهد درپی آورده‌ای برای کشورش است. او می‌خواهد شرایط را آماده کند تا کشورش به منافعی برسد. ماهم در آن کشور حضور داریم تا دستاوردی برای نظام به ارمغان بیاوریم. من نمی‌توانم و اجازه نداریم که حرف خود را پیش ببرم و دستگاه سیاست‌گذار باید به من بگوید که سیاست‌های نظام در آن کشور چیست و ما آنجا به دنبال چه هستیم؟ بنابراین سیاستگذار اولویت‌ها را به ما می‌دهد و اهمیت آن کشور را مشخص می‌کند. ما نمی‌توانیم با توان حداکثری در همه کشورها حضور داشته باشیم، چرا که برخی از کشورها چندان اهمیتی برای ما ندارند و این را نظام تشخیص می‌دهد.

نکته دیگر این است که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مدیریت روابط فرهنگی در دیگر کشورها را برعهده دارد. یعنی قرار نیست ما مجری فعالیتی باشیم. وقتی می‌گوییم مدیریت روابط فرهنگی یعنی ما نیازمند یکسری حمایت‌ها و پشتیبانی‌هایی از ستادهای داخل کشور هستیم که کار تخصصی در حوزه فرهنگ می‌کنند و تولیداتی دارند و ما آن تولیدات را عرضه می‌کنیم. سازمان قرار نیست چیزی تولید کند و این تولید وظیفه دستگاه‌های دیگر است. ما مسئول مدیریت برنامه‌ها و عرضه هستیم.

متاسفانه دوستان در قضاوت‌های خود از موفقیت یا عدم موفقیت سازمان به این نکته توجه نمی‌کنند. نقدهایی که اخیراً به سازمان وارد می‌شود همه در این راستاست. یکی از نکاتی که رهبر معظم انقلاب در این سال‌ها بر آن تاکید کرده‌اند مسئله «اقتصاد مقاومتی» است. به شکل‌های مختلفی می‌توان در اقتصاد مقاومتی ورود پیدا کرد. سازمان ما در حوزه اقتصاد فرهنگ می‌توانیم به مسئله اقتصاد مقاومتی ورود پیدا کنیم. وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز اشاره خوب به این موضوع داشت که رایزنان فرهنگی باید در بحث اقتصاد فرهنگی فعال باشند و ما این کار را انجام داده و در ادامه نیز از آن استقبال می‌کنیم.

اقتصاد فرهنگ در خصوص کشوری همچون ایران ما که مهد فرهنگ، هنر، تاریخ و… است و آثار ثبت شده بسیاری در یونسکو دارد، باید به مسئله جدی تبدیل شود. ظرفیت‌های فرهنگی برای کمک به اقتصاد کشور بسیار است. متولی دیپلماسی فرهنگی ایران در خارج از کشور می‌تواند از ظرفیت‌های فرهنگی برای کمک به درآمدزایی ارزی کشور بهره ببرد. اما نکته اینجاست که برای رسیدن به این مقصود و برای معرفی جاذبه‌های گردشگری ایران به جهانیان و جذب گردشگر که درآمد برای کشور به ارمغان می‌آورد، باید تولیداتی فرهنگی داشته باشید تا به آنها عرضه کنید.

سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و من رایزن که مسئول تولید محتوا نیستیم. ما هم‌اکنون کاتالوگ یا محصولات فرهنگی که به معرفی ایران بپردازند به زبان‌های قرقیزی، ژاپنی، فرانسه و… نداریم. کاتالوگ‌ها یا محصولات فرهنگی موجود تنها به دو زبان انگلیسی و عربی است و تازه آنها هم یا بعضاً به قدری فاخرند که تنها مناسب هدیه دادن در سطح رییس جمهوری است و یا به قدری نازلند که حتی قابل عرضه به دانش‌آموزان آن کشورها هم نیستند. در چنین شرایطی یک رایزن فرهنگی چطور می‌تواند در حوزه توریسم یا برگزاری نمایشگاه‌های مختلف فعال باشد؟

* ارتباط شما با دیگر دستگاه‌های فعال در خارج از کشور چگونه است؟

بر اساس اساسنامه سازمان نهادی حاکمیتی است که وظیفه هماهنگی بین دستگاه‌ها را برعهده دارد. نهادهایی چون جامعه‌المصطفی و مجمع جهانی اهل بیت، دستگاه‌هایی هستند که کارشان متفاوت از کار ماست و در عین‌حال ما موظف به کمک به آنها هم هستیم. چرا که سازمان به صورت رسمی در بیش از ۵۰ کشور حضور دارد و این ظرفیت را می‌تواند در اختیار نهادهای دیگر نیز قرار دهد. ما نماینده جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور هستیم و باید به هر نهادی که می‌خواهد در خارج از کشور در حوزه فرهنگ و علم و دانش کاری انجام دهد کمک می‌کنیم.

* یک ایراد مهمی که به سازمان گرفته می‌شود، عدم حضورش در کشورهای آمریکای لاتین است. این در صورتی است که این کشورها از جمله ونزوئلا برای ایران از اهمیتی استراتژیک برخوردارند.

این ایراد وارد است. مشکلات بودجه‌ای ما را ناچار کرده که حضور در دیگر کشورها را توسعه ندهیم و حتی مجبور شدیم که برخی از نمایندگی‌ها را نیز تعطیل کنیم. ورود ما به آمریکای لاتین با ونزوئلا بود با شرایط و رویکردی خاص. شرایط کار فرهنگی در این کشور مهیاست ولی امنیت و شرایط بد اقتصادی فعالیت را سخت می‌کند. در کشور برزیل شرایط حضور بهتری فراهم است و تعداد ایرانیان و مسلمانان در آن کشور بیشتر است از سوی دیگر نیز نقش برزیل در جامعه جهانی و سازمان ملل نیز حائز اهمیت است. ما باید بسته به شرایط کشورها فعالیت‌مان را توسعه دهیم.

سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و من رایزن که مسئول تولید محتوا نیستیم. ما هم‌اکنون کاتالوگ یا محصولات فرهنگی که به معرفی ایران بپردازند به زبان‌های قرقیزی، ژاپنی، فرانسه و… نداریم. کاتالوگ‌ها یا محصولات فرهنگی موجود تنها به دو زبان انگلیسی و عربی است و تازه آنها هم یا بعضاً به قدری فاخرند که تنها مناسب هدیه دادن در سطح رییس جمهوری است و یا به قدری نازلند که حتی قابل عرضه به دانش‌آموزان آن کشورها هم نیستند یکی از اشتباهات بزرگ سازمان از ابتدای تاسیس این بود که برای حضور در کشورهای مختلف اولویت بندی نکرد. همچنین عملکرد همکاران را بر اساس تعداد فعالیت ارزیابی کرد و میزان بودجه رایزنی‌ها را بر اساس این فعالیت‌ها تعیین کرد که شیوه خوبی نبود.

رایزن اقتصادی ایران در سایر کشورها با ملاقات‌ها و مطالعات میدانی که انجام می‌دهد زمینه را برای انجام فعالیت و روابط اقتصادی بین ایران و آن کشور فراهم می‌کند؛ چرا رایزن فرهنگی به جای اینکه درپی انجام چنین کارهایی باشد باید به دنبال انجام فعالیت فرهنگی برود؟ که درنهایت هم او را با تعداد فعالیت‌هایش بسنجند نه اینکه به مفید و موثر بودن آنها فکر کنند.

فعالیت‌های رایزنان فرهنگی کشورهای دیگر کاملاً هدفمند است و بسته به شرایط کشور فعالیت‌هایی انجام می‌دهند که منافعی را برای کشور و دولت متبوع خود به همراه داشته باشد. مثلاً عمده فعالیت رایزن فرهنگی اتریش در ایران معطوف به آموزش زبان اتریشی است. بسیاری از کشورهایی که در حوزه دیپلماسی فرهنگی موفق بودند کارشان در حوزه دانشگاهی است با پرورش نخبگان بومی و عودت آنها به کشور مبدا. آمریکا فعالیت‌هایش را در این حوزه سازمان می‌دهد. یعنی بخش عمده فعالیت‌های آمریکا در کشورهای آسیایی و آفریقایی دادن بورس‌های تحصیلاتی و فرصت مطالعاتی به شخصیت‌های علمی است. پس از پایان تحصیلات این افراد را به کشور خودشان بازگشته و منافع آمریکا را تامین می‌کنند. این صورت نرمی از استعمار است و نیاز به لشکرکشی‌های هزینه‌بر هم ندارد.

* اشاره کردید که تولیدات فرهنگی در دست شما نیست که بتوانید آن را به سایر کشورها عرضه کنید. در این باره بیشتر توضیح دهید؟

ببینید مثلاً سازمان صدا و سیما از جمله دستگاه‌هایی است که می‌تواند در خارج از کشور بروز و ظهور تاثیرگذاری داشته باشد. یکی از فعالیت‌هایی که می‌توانیم در خارج از کشور انجام دهیم ارتباط با تلویزیون‌های رسمی کشورهای دیگر برای ارائه محصولات تصویری و در نتیجه ارائه یک و تصویر درست و دقیق از کشور است. ما باید در این زمینه به صورت جدی ورود پیدا کنیم. ما می‌توانیم در مقابل پخش آثاری از کشورهای دیگر آثار خود را نیز در آن کشورها پخش کنیم. همچنین یکی از فعالیت‌های اساسی ما باید تهیه کاتالوگ از موزه‌ها و مناطق گردشگری و همچنین معرفی آن در فضای اینترنت به زبان‌های مختلف باشد و این‌ها مقدمات کارهای توریستی است. اصولاً افرادی که به عنوان توریست از ایران بازدید می‌کردند دو نکته را مطرح می‌کردند یکی این‌که زیرساخت‌ها ضعیف است و دیگر این‌که رسانه‌های کشورشان تصویری خلاف تصاویر واقعی از ایران ارائه می‌کنند. اما این میان چه تولیداتی وجود دارد؟ کدام مستند قوی از سایت‌های فرهنگی و باستانی ایران را می‌توان به دیگر کشورها ارائه داد؟ رایزن ما در اتیوپی قرار بود به برخی از تلویزیون‌های این کشور خوراک‌هایی درباره ایران بدهد. مکاتباتی با سازمان صدا و سیما انجام شد اما بعد از گذشت ماه‌ها از ارائه درخواست هیچ فیلم با کیفیتی را ارائه نکردند و در نهایت رایزن مجبور شد تا با برخی از مستندسازان کشور مستقیماً وارد مذاکره شود.

* در اروپا چند دفتر رایزنی دارید؟

حدود ۹ رایزنی در اروپا داریم که شامل اروپای شرقی در منطقه بالکان، بوسنی، هرزگوین، صربستان، بلغارستان، یونان، آلمان، سوئد، فرانسه، اسپانیا و ایتالیا است.

* چرا در لهستان رایزنی ندارید؟ ارتباطات فرهنگی ایران با لهستان اهمیت ویژه‌ای داشته است. ما پذیرای مهاجران و آوارگان لهستانی در جنگ جهانی دوم بودیم و برخی از آنها در ایران ماندند و در فرهنگ عامه ما نیز جای گرفتند. در لهستان کرسی‌های ایرانشناسی غنای زیادی دارند و ایرانشناسان برجسته‌ای را این کشور تحویل فرهنگ جهانی داده است. آثار فرهنگی مهمی از ایران نیز در مجموعه‌های لهستان وجود دارد که اتفاقاً از طرق استعماری به آن کشور نرفته و آنها در طول زمان به ایران آمده و آن آثار را از تولیدکنندگان خریداری کرده‌اند. همه اینها نشان می‌دهد که لهستان زیرساخت‌های لازم را برای تبدیل شدن به پایگاهی برای بسط قدرت نرم ایران در اروپا دارد، اما ما در این کشور رایزنی فرهنگی نداریم.

یکی از فعالیت‌هایی که سازمان باید در دستور کار خود قرار دهد، تغییر اقلیم‌هایی است که در آن حضور دارد. زمانی بر اساس شرایط و اقتضائات روز به کشورهایی رفتیم و دفاتر نمایندگی را تاسیس کردیم. اما در کشورهایی چون لهستان اصلاً حضور پیدا نکردیم. حضور ما در برخی از کشورها هم هیچ گونه توجیهی نداشت. اکنون به نظرم باید بازنگری در خصوص چینش رایزنی‌های فرهنگی انجام شود و این بازنگری نیازمند بودجه و حمایت سازمان و حمایت وزارت خارجه از سازمان است.

اولویت لهستان برای ما بیشتر از کرواسی بود و کارها برای ایجاد و راه‌اندازی دفتر رایزنی در این کشور انجام شد و علی‌رغم تلاش ما و موافقت وزارت خارجه و اداره کل مربوطه، به دلیل مخالفت برخی این اتفاق رخ نداد زمانی با بررسی‌های لازم به این نتیجه رسیدیم که حضورمان در کرواسی ضرورتی ندارد و رایزنی فرهنگی در کرواسی را تعطیل کردیم. لهستان در همان منطقه، کشوری با جمعیت زیاد و قطب ایران‌شناسی منطقه در اروپای شرقی است و تعداد کرسی‌های زبان فارسی و ایرانشناسان در آن کشور قابل ملاحظه است. از سوی دیگر همانطور که اشاره کردید بحث مهاجران لهستانی در زمان جنگ جهانی دوم و… نیز وجود دارد. از این جهت اولویت لهستان برای ما بیشتر از کرواسی بود و کارها برای ایجاد و راه‌اندازی دفتر رایزنی در این کشور انجام شد و علی‌رغم تلاش ما و موافقت وزارت خارجه و اداره کل مربوطه، به دلیل مخالفت برخی این اتفاق رخ نداد و کماکان ما در لهستان هیچ‌گونه فعالیت فرهنگی نداریم.

یکی از مشکلات بزرگ ما عدم هماهنگی دستگاه‌هاست به ویژه در اعلام مواضع نسبت به مسائل بین‌المللی و این ناهماهنگی به ما آسیب می‌زند؛ ما هر فعالیتی که در خارج از کشور انجام می‌دهیم تابع نظام هستیم. گاهی با همین نیروی کم تلاش می‌کنیم در کشور دیگری موضوعی را تبیین کنیم اما مثلاً در رسانه و روزنامه‌های داخلی چیزی گفته می‌شود که همه آن زحمات را از بین می‌برد.

* حقوق رایزن‌ها چگونه پرداخت می‌شود؟

ما نمی‌توانیم حقوق مناسب به رایزن‌ها پرداخت کنیم. همه گمان می‌کنند که نیروهای ما حقوق دلاری می‌گیرند و خوش می‌گذرانند. دستمزدهایی که رایزنان فرهنگی با توجه به موقعیت کاری و شرایط منطقه‌ای و آب و هوایی کشورهای مختلف می‌گیرند، اصلاً متناسب نیست. آنها مشکلات زیادی دارند و حقوق‌شان متناسب با هزینه‌هایشان نیست. اگر آنها به دلار یا یورو حقوق می‌گیرند، هزینه درمان، هزینه آب و برق محل زندگی، هزینه اجاره محل زندگی، هزینه‌های خورد و خوراک و… آنها نیز به دلار و یورو است. آنها حتی روزهای تعطیل را هم کار می‌کنند. چون فعالیت‌های فرهنگی معمولاً در روزهای تعطیل است. مشکلات آنها قابل احصا نیست. مثلاً رایزن ما در ونزوئلا حتی نمی‌توانست گوشی هوشمند داشته باشد چون در روز روشن در خیابان اسلحه به‌رویش می‌کشیدند و گوشی را می‌دزدیدند. او در این شرایط باید به فکر ادامه تحصیل کودکش نیز می‌بود. اگر خانواده‌اش بیمار می‌شدند، سخت می‌توانست آنها را به بیمارستان برساند. سازمان هم مشکلات زیادی دارد و نمی‌تواند دستمزدها را زیاد کند، چون بودجه‌اش تغییری نکرده اما قیمت ارز چند برابر زیادتر شده است. سازمان به ریال بودجه می‌گیرد نه به دلار یا یورو.

نخستین جایی که در شرایط بد اقتصادی به آن فشار می‌آید حوزه فرهنگ است. اگر فرهنگ برای دولت مهم است باید به بودجه آن نیز فکر کند؛ به واقع همه دستگاه‌ها باید به کمک دیپلماسی فرهنگی بیایند و از فعالیت‌های فرهنگی حمایت کنند تا بتوان درخشان عمل کرد. بودجه سازمان پس از اعمال تحریم‌های شدید علیه کشور به یک دهم تقلیل پیدا کرد و ما ناچار شدیم برخی از دفاتر را تعطیل کنیم و فعالیت‌ها را نیز نسبت به بودجه بازتعریف کنیم. ما گله‌ای نداشتیم اما چرا این مشکلات دیده نمی‌شود؟