محسن یزدی درباره مهمترین ویژگی پیمان جبلی و توفیق او به‌عنوان رییس صداوسیما معتقد است که او مهندس نیست بلکه ذهن رسانه‌ای و متکی بر علوم انسانی دارد.

خبرگزاری مهر - گروه هنر- عطیه مؤذن: این روزها سوژه اصلی صداوسیما چه برای آنها که خارج از دایره تحولات این سازمان هستند و چه آنها که درون این جغرافیای کوچک و پرنفوذ به کار و حرفه‌ای مشغولند، پیمان جبلی و تصمیم‌گیری هایش است. تصمیم‌هایی که شعاع اثرگذاری آنها گاه می‌تواند فراتر از مرزهای این سازمان و آنتن رسانه ملی برود و تا خانه‌های تک تک مردم و به عدد میزهای مسئولانی که در جمهوری اسلامی خدمت می‌کنند گسترده شود و حتی خارج از این مرزهای ملی را تحت تأثیر قرار دهد.

رسانه‌ای که برای صاحبان و متولیانش پسوند «ملی» دارد اما گاه به اندازه یک کهکشان راه شیری دورتر از دغدغه‌های همین مردم کوچه و خیابانش بوده و عمل می‌کرده است و حالا با حضور رئیس جدید، امیدهای تازه‌ای در آن شکل گرفته است.

مدتی است که رئیس جدید صداوسیما انتصاب یا تغییری ساختاری در سازمان نداشته است، او جلساتی هم با مدیرانش برگزار کرده است، به پشت صحنه برخی سریال‌ها و برنامه‌ها رفته و هر از گاهی مواضع غیررسمی اش نسبت به برخی رویکردها بحث برانگیز می‌شود. همین‌ها ما را بر آن داشت که وقتی بعد از حضور یک و نیم ساله محسن یزدی در شبکه مستند و در جایگاه مدیریتی این شبکه فرصتی پیش آمد تا با او گفتگو کنیم بخشی را هم به اتفاقات اخیر سازمان و حضور پیمان جبلی اختصاص دهیم.

یزدی جزو معدود مدیران شبکه‌های تلویزیونی است که مصاحبه می‌کند، در کلامش شفافیت دارد و در عین حال با صراحت و بدون محافظه کاری سخن می‌گوید. ابایی ندارد که از کمبودها، خلاءها و حتی مدیریت‌های نمایشی و ویترینی در صداوسیما سخن بگوید و حتی اذعان کند که برخی اشتباهات برای طیف انقلابی، متدین و حزب اللهی بسیار خطرناک‌تر و بدتر است.

او در این سخنان از دلایل اینکه چرا جبلی می‌تواند در نبود مدیریت فرهنگی درست، موفق عمل کند و مهندس نبودن او سخن می‌گوید و اتفاقاً با اشاره به ویژگی‌های مثبت علی عسکری بر ضرورت نگاه رسانه‌ای که خلأ اصلی او بود صحه می‌گذارد.

یزدی همچنین به عنوان یکی از مدیران و فعالان درونی سازمان صداوسیما اشاره می‌کند که در دوره قبلی اتفاقاتی رخ داده است که او هم نسبت به آنها حس خوبی نداشته و حالا رویکردهای اخیر مثل پرداختن به بنزین و شهردار تهران در بخش‌های خبری سیما باعث شده او هم حس خوبی نسبت به تحولات صداوسیما داشته باشد.

بخش اول گفتگوی صریح خبرگزاری مهر با محسن یزدی مدیر شبکه مستند سیما را در زیر می‌خوانید:

* با توجه به تغییرات صورت گرفته در رأس مدیریتی سازمان صداوسیما، بد نیست گفتگو را از همین جا آغاز کنیم؛ دامنه تغییر و تحولات پس از انتصاب پیمان جبلی به ریاست سازمان صداوسیما، به‌خصوص با توجه به شایعات مطرح‌شده درباره تحولات احتمالی در معاونت سیما، آیا قرار است به شبکه مستند سیما هم برسد؟

شبکه مستند یک شبکه تخصصی است. در این دست تغییرات طبیعتاً شبکه‌های اصلی در اولویت هستند. معاونتی مانند معاونت سیاسی و یا موضوعی مانند جریان سریال‌سازی طبیعتاً بیشتر در کانون توجه هستند چرا که مردم بیشتر اخبار و سریال‌ها را دنبال می‌کنند. مستند اگرچه شرایط خوبی در تلویزیون دارد اما قاعدتاً در مرحله بعدی توجه قرار می‌گیرد. آقای جبلی هم طبیعتاً فعلاً سرگرم اولویت‌ها هستند. در جلسه‌ای که با ایشان داشتیم، خیلی نسبت به مستند توجه ویژه داشتند و معتقدند بیش از این‌ها باید به حوزه مستند توجه شود که این رویکرد برای ما دلگرم‌کننده بود.

* دغدغه‌ای درباره سازوکار و سمت‌وسوی فعالیت شبکه مستند نداشتند؟

آقای جبلی خودشان گفتند که مشتری ثابت شبکه مستند هستند. پیش‌تر هم که آقای جبلی در معاونت برون‌مرزی بودند، مستند به‌کارشان می‌آمد و اساساً با جریان مستندسازی مأنوس بوده‌اند. هنوز به آن مرحله نرسیده است که بخواهیم درباره تحولات نظر بدهیم. در مجموع تلویزیون باید در برخی حوزه تمرکز بیشتری داشته باشد و معتقدم ما در برخی حوزه‌ها هنوز مشکل نظری داریم و باید بنشینیم و بیشتر حرف بزنیم. حرف‌های نزده زیادی وجود دارد که باید اول به آن‌ها توجه داشته باشیم تا در مراحل بعد به بحث مخاطب و اثرگذاری بر روی او برسیم. فکر می‌کنم آقای جبلی این نکته را به خوبی درک می‌کنند و دلیلش هم سابقه رسانه‌ای ایشان است.

معتقدم تلویزیون جایگاه مهمی در ایران دارد، جمهوری اسلامی است و همین یک دست اسلحه. ما نباید در این حوزه‌ها با تعارف برخورد کنیم. تلویزیون باید به‌گونه‌ای باشد که مدیران کلانش رسانه را بفهمند و متوجه اقتضائاتش باشند، نه اینکه مانند مقاطعی باشد بر سر ابتدائیات هم نیاز به بحث داشتیم! * این سابقه چقدر مهم است؟

وقتی آقای جبلی به این سمت منصوب شدند، از یکی از دوستان درباره ایشان پرسیدم و پاسخ داد: اولین حسن آقای جبلی این است که مهندس نیست! ذهن رسانه‌ای و متکی بر علوم انسانی دارند. این بسیار نکته مهمی است. اینکه یک مدیر فرهنگی، مهندس نباشد، مهم است. مدیر فرهنگی باید از جنس فرهنگ باشد. مدیر رسانه باید چارچوب‌های ذهنی‌اش فرهنگی و از جنس رسانه باشد. باید اقتضای رسانه را بشناسد. ما گاهی درباره ابتدائیات رسانه‌ای، گرفتار بوده‌ایم!

* اشاره‌ای به ضعف ما در مباحث نظری داشتید. این ضعف را بیشتر ناظر به مدیران می‌دانید یا مرتبط با مانیفست‌های موجود؟ به تعبیری با آمدن آقای جبلی و رفتن آقای علی‌عسگری می‌توان امیدوار به رفع این دست نقاط ضعف بود؟

من در مقام نقد مدیریت کلان رسانه ملی نیستم، چرا که در آن سطح نیستم. این نکته را به‌عنوان نظر شخصی مطرح می‌کنم. در دوران آقای علی‌عسگری به‌رغم برخی حرف‌هایی که مطرح می‌شود، به‌هرحال شاهد جوان‌گرایی در رسانه ملی بودیم. بچه‌های جوان معتقد به اصول انقلاب در بافت مدیریت تلویزیون حضور پررنگ‌تری پیدا کردند. ممکن است کلیت ماجرا را بپسندیم یا نپسندیم اما اصل پررنگ‌تر شدن حضور جوانان انقلابی در ترکیب مدیران تلویزیون را نمی‌توان کتمان کرد. این کار کار ساده‌ای هم نبود. این رویکرد هزینه‌هایی را هم برای ایشان به همراه داشت.

با این وجود بالاخره آقای علی‌عسکری رسانه‌ای نبود. ویژگی‌های مثبتی داشتند مانند اینکه از نظر مالی فرآیند برنامه‌سازی در این دوره تسهیل شد اما از سوی دیگر کمتر به حوزه اقتضائات رسانه، ورود داشتند، برخلاف آقای جبلی. بالاخره هر مدیری نقاط ضعف و قوتی دارد و تأکید می‌کنم که من در مقام نقد این بزرگواران نیستم، اما آقای جبلی یک چهره رسانه‌ای است که می‌توان با او دیالوگ رسانه‌ای برقرار کرد و این بسیار مهم است.

چرا اینقدر روی این موضوع تأکید می‌کنم؟ چون معتقدم تلویزیون جایگاه مهمی در ایران دارد، جمهوری اسلامی است و همین یک دست اسلحه. ما نباید در این حوزه‌ها با تعارف برخورد کنیم. تلویزیون باید به‌گونه‌ای باشد که مدیران کلانش رسانه را بفهمند و متوجه اقتضائاتش باشند، نه اینکه مانند مقاطعی باشد بر سر ابتدائیات هم نیاز به بحث داشتیم! احساس من این است که با آمدن آقای جبلی در حوزه «خبر» و معاونت سیاسی، اتفاقات مهمی رخ داده است و برای همه ما این تغییرات قابل لمس است. ان‌شاءالله در حوزه‌های دیگر هم شاهد این اتفاقات باشیم. مدیریت‌های ما غالباً از جنس خم رنگرزی است و می‌خواهیم سریع به نتیجه برسیم! در این حوزه‌ها اما نمی‌توان اینگونه عمل کرد...

* منظورتان اقدامات فوریتی است؟

من اساساً اقدامات فوریتی را در این حوزه نمی‌فهمم چه معنایی دارد. مثلاً برخی از «تحول سریع» صحبت می‌کنند، در حالی که حتی «خراب کردن سریع» هم ممکن نیست، چه برسد به «تحول سریع»!

از آنجایی که ما پیشینه‌ای داشتیم که همه می‌گفتند «کار فرهنگی، بلندمدت است» و با همین استدلال تا سال‌ها هیچ‌کس هیچ کاری نکرد، یک بدبینی نسبت به این گزاره ایجاد شده است در حالی که واقعاً کار فرهنگی، یک کار بلندمدت است. شما نمی‌توانید در مدت سه ماهه، چیزی را که طی سی سال خراب شده است را اصلاح کنید. باید برای آن یک برنامه حداقل سه ساله داشته باشید تا بتوانید آن چیز را درست کنید، نه اینکه برای آن نمایش و شو اجرا کنید! مثل ماجرای نامگذاری سال توسط رهبر انقلاب. من به خوبی خاطرم هست زمانی که خبرنگار بودم، در شیفت نوروز، روز پنجم یا ششم فروردین، خبر رسید که کتابی با عنوان شعار سال که رهبری اعلام کرده بودند، منتشر شده است! خب مشخص است که این یک شوآف است.

ما با مدیریت فرهنگی، برخوردی از جنس «خم زنگرزی» داریم! برخی از این رفتارها هم ناشی از نگرانی‌ها بابت میز و صندلی است و این خیلی بد است. به‌خصوص برای آدم‌هایی شبیه ما که داعیه حزب‌الهی بودن داریم * غالباً این کارهای فوری سروشکل پوپولیستی هم پیدا می‌کند!

من مطمئنم که مدیریت فرهنگی ما در بخش‌هایی تنها «نمایش» است. بعضی از این‌ها را خودمان هم ایجاد کرده‌ایم. من نوعی می‌خواهم رئیسم را راضی نگه دارم و به مخاطب کاری ندارم! بعضی‌ها در تلویزیون به مخاطب و اثرگذاری روی مخاطب کاری ندارند. طرف فقط می‌خواهد یک شو اجرا کند و به رئیس‌ش گزارش دهد که من در سه ماه گذشته این کار را کرده‌ام. مگر می‌شود طی سه ماه کار ویژه انجام داد؟

شکلی از نمایش همیشه در این کارها وجود دارد. حالا شاید رئیس بالاسری هم آدم خوبی باشد اما همه به سرعت می‌خواهند به خروجی برسند. جالب اینکه معمولاً این کارهای فوری و سرعتی، در کمتر از یک هفته هم فراموش می‌شود. این دردناک است که ما با مدیریت فرهنگی، برخوردی از جنس «خم زنگرزی» داریم! برخی از این رفتارها هم ناشی از نگرانی‌ها بابت میز و صندلی است و این خیلی بد است. به‌خصوص برای آدم‌هایی شبیه ما که داعیه حزب‌الهی بودن داریم. معتقدم برای ما، گناه این رویکرد، چند برابر است. ما باید به مخاطب، مردم و جامعه فکر کنیم. باید فکر کنیم محصول و یا روندی که ایجاد می‌کنیم، آیا مشکلی از مردم حل می‌کند و به درد می‌خورد یا نه. نباید تمام فکر و ذکر من این باشد که بگویم من این کار را کرده‌ام و بهتر از قبلی بودم! یا بیایم برای اتاقم هزینه‌های آن‌چنانی کنم و اول از همه به فکر درست کردن اتاقم باشم. اقداماتی که در زمان غیر از تحریم هم به نظر مصداق اسراف و حرام است، چه رسد به شرایط تحریمی امروز! این شکل مدیریت، بیشتر «شو» است و برای امثال ما بسیار بدتر.

* معتقدید با حاکم شدن یک مدیریت درست در رأس سازمان صداوسیما، این نگاه در میان بدنه مدیران سازمان هم اصلاح یا لااقل کم‌رنگ می‌شود؟

انصاف این است که بگویم تا همین امروز هم مصداق این نگاه مدیریتی را زیاد در تلویزیون ندیده‌ام. تلویزیون جای پیچیده‌ای است، چرا که در خانه همه روشن است و همه می‌توانند درباره آن نظر بدهند. برخی هم می‌توانند فشار وارد کنند. تلویزیون خیلی تحت فشار است و توقعات از آن خیلی بالاست. البته که به بخشی از این توقعات حق می‌دهم. مسئولیت سنگینی بر دوش تلویزیون است. من نوعی می‌خواهم بچه‌ام را با خیال راحت پای تلویزیون بنشانم. از تربیت یک بچه گرفته تا امیدبخشی، عدم سیاه‌نمایی، توجه به صنعت، فرهنگ، پیشرفت و خیلی موارد دیگر از تلویزیون انتظار می‌رود. از طرف دیگر دست تلویزیون مثل خیلی جاهای دیگر، آن‌قدرها هم باز نیست. هزینه‌ها و مشکلاتی هم دارد که همه در این کشور از آن‌ها خبر داریم.

تلویزیون خیلی جای حساس و مهمی است اما شخصاً منتقدم به این میزان بالا بردن حساسیت آن. وقتی حساسیت یک چیز را خیلی بالا می‌بریم، دیگر امکان ندارد به درستی به طرفش برویم. همین امروز درباره خیلی از موضوعات حساس، دستمان بسته است. زمانی که خارج از تلویزیون بودم، همیشه با خودم می‌گفتم ما این همه آدم مهم در کشور داریم، چرا درباره آن‌ها کاری در تلویزیون ساخته نمی‌َشود؟ فکر می‌کردم این همه موضوعات مهم در کشور داریم، چرا کاری درباره آن‌ها ساخته نمی‌شود؟ اما وقتی وارد کار شدم دیدم اساساً اجازه این کار را نمی‌دهند! البته نافی مشکلات تلویزیون نیستم اما می‌گویم شرایط برخی از کارها اساساً مهیا نیست. برای یک فیلمبرداری ساده، خیلی‌ها دست شما را می‌بندند. بعد هم که کاری ساخته می‌شود، مشکلات دیگری پیش می‌آید...

* این دست موارد چقدر می‌تواند با استقلال نگاه مدیریت صداوسیما و عدم پاسخگویی آن به دیگران رفع شود؟

بخشی از آن مرتبط است اما همه آن خیر. استقلال نگاه خیلی مؤثر است اما همه مشکل را حل نمی‌کند. در دوره قبل به برخی دوستان می‌گفتم که تلویزیون نباید سطح‌ش به اندازه یکی از وزارتخانه‌های درجه دو یا سه دولت تنزل پیدا کند. نباید جایگاه ما هم‌سطح وزیر یکی از وزارتخانه‌های درجه دو و سه باشد....

حتی من که خودم در تلویزیون مسئولیت دارم، از تماشای این گزارش‌ها احساس بسیار خوبی داشتم، در صورتی که زمانی احساس بدی پیدا می‌کردم. تلویزیون در واقع، برآیند آدم‌هایی که در آن حضور دارند نیست. * به این معنا که با یک تلفن از بیرون ناگهان یک برنامه از کنداکتور یک شبکه خارج شود؟

بله. نباید اینگونه باشد که به‌عنوان یک رسانه حاکمیتی، خودمان را موظف بدانیم که همه چیز را با همه کس چک کنیم! این نگاه غلط است. این جزو همان ابتدائیات رسانه است. اتفاقاً در دیداری به آقای جبلی هم گفتم که دیگران باید خود را با تلویزیون چک کنند نه ما به عنوان رسانه خودمان را با دیگران چک کنیم. این نگاه سطح رسانه را واقعاً تنزل داده است. انصافاً در دوره جدید وقتی برخی اخبار و گزارش‌ها را به‌خصوص در ماجراهایی مانند شهردار تهران و یا بنزین یا زاینده رود، از تلویزیون دیدم، حس بسیار خوبی داشتم.

اگر شما نیت رقابت بر سر قدرت یا هر نیت بد دیگری نداشته باشید و خودتان را به هیچکس بدهکار ندانید، با نیت اصلاح، خیلی باشکوه می‌توانید وارد میدان شوید. حتی من که خودم در تلویزیون مسئولیت دارم، از تماشای این گزارش‌ها احساس بسیار خوبی داشتم، در صورتی که زمانی احساس بدی پیدا می‌کردم. تلویزیون در واقع، برآیند آدم‌هایی که در آن حضور دارند نیست.

* اتفاقاً خیلی از عوامل و برنامه‌سازان در سطوح مختلف این نکته را مطرح می‌کنند که ما مجبوریم و آنچه می‌بینید سلیقه ما هم نیست.

واقعاً تلویزیون برآیند آدم‌هایی که در آن حضور دارند نیست. به دلیل محدودیت‌ها و برخی حساسیت‌های درست یا نادرست، اینگونه است. گاهی این حساسیت‌ها نادرست است و آنقدر حساسیت درباره یک چیز را بالا می‌بریم که امکان پرداختن به آن را از دست می‌دهیم...

* این محصول همان شرایطی نیست که می‌گویند اگر در تلویزیون آب هم بخوری، برداشت سیاسی از آن می‌شود؟

من مقصر این نگاه را، برخی از آدم‌های سیاسی‌ای می‌دانم که می‌خواهند انتقام چیزهای دیگری را از کسان دیگری بگیرند و به همین بهانه به تلویزیون بند می‌کنند که این موجب محافظه‌کارتر شدن تلویزیون شده است. من همواره اعتراض کرده‌ام که چرا معترض می‌شوید که فلان فرد روی آنتن زنده تلویزیون فلان حرف را زده است! مگر اصلاً از دست کسی کاری ساخته است؟

* به‌خصوص در مواردی که اظهارنظر از آن مهمان و کارشناس برنامه است، نه مجری تلویزیون!

همان مجری هم اگر جواب بدهد، به نوعی به او خرده می‌گیرند و اگر جواب ندهد، به‌گونه‌ای دیگر! احساس خوبی داشتم وقتی یکی از هنرپیشه‌ها که روی آنتن به یکی از مسئولان حرف بی‌ربطی زده بود، آمد و معذرت‌خواهی کرد، هیچ اتفاقی هم نیفتاد. درستش هم همین است. انتهای ماجرا در این دست موارد هم یا عذرخواهی است یا عدم دعوت مجدد از فلان مهمان. مسئله تلویزیون نباید این چیزها باشد. باید درباره مطالبات برزمین‌مانده و کارهای نکرده صحبت کرد. البته به شدت کار سختی است. این نکات را می‌گویم که مخاطبان این گفتگو بدانند که ما هم این موارد را می‌دانیم، اما چفت و جور کردن این موارد در مرحله اجرا خیلی سخت است. این کار از کسی برمی‌آید که نترسد. کسی که اولاً نیت خیر داشته باشد، ثانیاً کارش را بلد باشد و ثالثاً، بابت از دست دادن میزش نترسد. باید صادقانه کاری را که می‌دانیم درست است انجام دهیم. اگر در جایی هم فهمیدیم اشتباه رفته‌ایم، برمی‌گردیم.

تلویزیون دست انقلابی‌هاست. اگرچه انقلابی بودن هم باید در دل آدم‌ها باشد و ظاهر ملاک نیست، منتهی مهمتر این است که باید دید چقدر میدان عمل وجود دارد. حرفم این است که برخی افراد از جناح این طرف و آن طرف با دستاویز قراردادن هرچیزی، تلویزیون را محافظه‌کار می‌کنند. * از منظر انتقادات می‌گوئید؟ بالاخره تلویزیون به‌صورت غالب در اختیار جریان انقلابی است...

بله دست انقلابی‌هاست. اگرچه انقلابی بودن هم باید در دل آدم‌ها باشد و ظاهر ملاک نیست، منتهی مهمتر این است که باید دید چقدر میدان عمل وجود دارد. حرفم این است که برخی افراد از جناح این طرف و آن طرف با دستاویز قراردادن هرچیزی، تلویزیون را محافظه‌کار می‌کنند. از طرف دیگر هم برخی متدینان از سر دلسوزی اینگونه هستند. بالاخره ما دلمان می‌خواهد در زمینه فرم، نوآوری‌هایی در تلویزیون داشته باشیم، اما برخی نمی‌پذیرند. آدم‌های دلسوزی هم هستند اما نمی‌گذارند. در درجه بعد هم گفتم خود تلویزیون مقصر است، چراکه مدیرش باید بایستد. شما وقتی روشی را انتخاب می‌کنید که می‌دانید درست است، باید پای آن بایستید و برای آن هزینه بدهید.

همه این کارها برای آن است که «رسانه ملی» در جایی به کار کشور بیاید و در مقاطع حساس به درد کشور و مردم بخورد. اینکه من مدیر یک شبکه هستم با مثلاً ۱۵ میلیون تومان حقوق و ماشین در اختیار و امکانات دیگر، همه‌اش برای این است که بالاخره یک جایی هزینه هم بدهم دیگر! اگر قرار باشد در کارم به اندازه یک کارمند معمولی هم هزینه ندهم، پس برای چه این جایگاه را دارم؟ این خیلی مهم است. هزینه دادن من به عنوان یک مدیر هم آنجایی است که پای یک کار درست بایستم و با اصرار حرفم را مطرح کنم. باید تلاش کنم تا کار درست را انجام دهم. نه اینکه مرتبط حرف نزنم و هیچ کاری هم نکنم که مبادا کسی به من بگوید که تو چرا این کار را کردی و این حرف را زدی! اگر کارمان غلط بود عذرخواهی می‌کنیم و اگر درست بود آن را ادامه می‌دهیم. عمدتاً هم کارهای خوب و پیش‌رو به همین شکل صورت گرفته است.

* شما همواره صراحت کلام داشته‌اید و تا همین‌جا هم خیلی صریح نکاتی را مطرح کرده‌اید. فکر می‌کنید طی بیش از یکسالی که از مدیریت شما در شبکه مستند می‌گذرد، چقدر توانسته‌اید به این ایده‌آل‌هایی که تصویر می‌کنید نزدیک شده‌اید؟ مشخصاً چقدر مستندهای چالشی و غیرمحافظه‌کارانه فرصت نمایش از شبکه مستند پیدا کرده‌اند؟

واقعیت این است که در مواجهه با کارهای خاص که احتمالاً مدنظر شماست، من به‌عنوان مدیر شبکه‌ای که باید اجازه پخش بدهم، با دو چالش مواجه هستم. یکی چالشی که با خودم دارم و دیگری چالشی که با مدیران بالای سری دارم...

* یا حتی همان فشارهای بیرونی.

بله آن هم هست. چالش اول که با خودم دارم این است که آنچه قرار است پخش شود، در واقعیت چقدر به نفع مردم و به نفع کشور است. اصالت با نفع ملی است. باید مطمئن شویم که پخش یک اثر آیا مردم را ناامیدتر نمی‌کند؟ آثار مخربش بیشتر نیست؟ این‌ها نکاتی است که اگر ما نیت خیر داریم باید به آن‌ها فکر کنیم.

* این نگاه خودش منجر به نوعی محافظه‌کاری نشده است؟

نه. ما همین امروز هم آثاری را پخش می‌کنیم که شبکه‌های دیگر پخش نمی‌کنند. علت هم دارد و آن اینکه ما شبکه اصلی نیستیم و حساسیت‌ها روی ما کمتر است. مخاطب خاص‌تری هم داریم و به همین دلیل مستندهایی را پخش می‌کنیم که شبکه‌های دیگر پخش نمی‌کنند. محافظه‌کاری یا تهور رسانه‌ای هیچیک اصالت ندارد. اصالت در این است که شما کاری انجام دهید که نفع کشور در آن باشد. من خودم را آدم محافظه‌کاری نمی‌دانم. شاید جایی در پخش کردن یا پخش نکردن اثری اشتباه کرده باشم اما هیچگاه دست و دلم از این بابت نلرزیده است.

اینگونه نیست که بخواهم یک کار روشنفکری را پخش کنم تا دیگران بگویند وای فلانی چقدر این روشنفکر است! اصلاً این جریان را قبول ندارم. * بعد از پخش هم می‌بینید که هیچ چالشی به همراه ندارد و اتفاقاً چقدر خوب که پخش کردید!

البته تا زمانی مطمئن نباشم یک کار خوب است که آن را پخش نمی‌کنم. بهترین کار دنیا هم به دستم برسد اما محتوای مناسبی نداشته باشد آن را پخش نمی‌کنم، در این زمینه هم تعارف نداشته و ندارم. از آن طرف بهترین محتوای جهان هم در یک مستند باشد اما فرم خوبی نداشته باشد، آن را هم پخش نمی‌کنم. اینگونه نیست که بخواهم یک کار روشنفکری را پخش کنم تا دیگران بگویند وای فلانی چقدر این روشنفکر است! اصلاً این جریان را قبول ندارم. اگر کاری را پخش کرده‌ام می‌دانستم خوب است و هر چه تا امروز پخش کرده‌ایم هم بازخوردش مثبت بوده است. با این حال جاهایی مجبوریم اطلاع‌رسانی نکنیم تا کار به آنتن برسد! بعضی وقت‌ها هم بوده که امکان بازپخش یک مستند را پیدا نکرده‌ایم. فکر می‌کنم در دوره جدید از این دست اتفاقات کمتر رخ خواهد داد. هرچند اختلاف سلیقه در هر حال وجود خواهد داشت...

* یعنی دلیل عدم پخش برخی آثار در دوره گذشته را اختلاف سلیقه می‌دانید؟

بیشتر از اختلاف سلیقه بود. من معتقدم برخی مدیران ما رسانه را نمی‌شناسند.

* شما در شبکه سه که بودید، شاهد پخش مستندهای سیاسی و پرسروصدایی بودیم که به نظر می‌رسد اقبال به آن‌ها در شبکه مستند کمتر شده است. مشخصاً در زمینه تاریخ معاصر در سال‌های اخیر مستندهای جنجالی ساخته شد اما فکر نمی‌کنید اقبال به این گونه آثار کمتر شده است؟

نه اینگونه نیست. همین امروز مستندهایی را در دست تولید داریم اما واقعیت این است که ساختن کار خوب سخت است، به‌خصوص در حوزه‌هایی که پیش‌تر کارهایی تولید شده است، کار کردن سخت‌تر هم می‌شود. بارها درباره ساختار مستندها بحث می‌کنیم. اینگونه نیست که به کسی بگوییم برو مثلاً درباره فلان موضوع مستند بساز! ما تا ندانیم حاصل یک کار چه می‌شود، اصلاً دست به تولید نمی‌زنیم. اینگونه نیست که کسی از در تو بیاید و کاری را به او بسپاریم. البته قطعاً اشتباه‌هایی داشته‌ایم، در جاهایی کار از دست‌مان در رفته است و گاهی هم محاسبات‌مان درست از آب درنیامده است. ما سفارش‌دهنده هستیم. موضوعاتی که فکر می‌کنیم باید روی آن کار شود را انتخاب و درباره آن صحبت می‌کنیم. درباره فرم آن هم با سازنده گفتگو می‌کنیم. متن‌ها را می‌گیریم و حتی درباره انتخاب عوامل صحبت می‌کنیم. در پاسخ به سوال شما تأکید می‌کنم که مستندهای سیاسی در حال حاضر هم ساخته می‌شود. اما این نکته را هم مدنظر داشته باشید که واقعاً مردم ما چقدر کشش برای تماشای مستند سیاسی دارند؟

* بیشتر البته منظورم مستندهای مرتبط با تاریخ معاصر بود.

در زمینه تاریخ معاصر هم زیاد کار کرده‌ایم و همچنان هم کار می‌کنیم. صوت‌های مرتبط با کارگزاران دوره پهلوی را در قالب مستند کار کرده‌ایم. زمانی که در شبکه سه بودم، کاری ساختیم درباره املاک رضا شاه با عنوان «ثبت با سند برابر نیست» که کامل هم پخش شد. یک مجموعه مستند کار می‌کنیم که درباره شایعات اینستاگرامی مرتبط با دوره پهلوی است و به تازگی تحقیقات آن تمام شده است. به مطالبی پرداخته‌ایم که از اساس دروغ است، مانند نقل قول منتسب به هویدا که می‌گویند در دادگاه گفته است وقتی من آمدم قیمت این خودکار فلان بود و هنوز هم همان است! این اصلاً وجود نداشته است.

مستندهای سیاسی در حال حاضر هم ساخته می‌شود. اما این نکته را هم مدنظر داشته باشید که واقعاً مردم ما چقدر کشش برای تماشای مستند سیاسی دارند؟ * این نقل قول بسیار معروفی است، واقعاً به دروغ بیان شده است؟

بله. اساساً نمی‌تواند هم درست باشد چرا که تورم دو رقمی در ایران عمر ۵۰ ساله دارد. فیلم‌های بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد یکی از مسائل شاه در آن زمان معضل تورم بوده است. حتی فیلمی هست که فردین از بازیگران مطرح آن زمان نسبت به تورم معترض است و مثلاً از قیمت نخود و افزایش آن می‌گوید. یکی دیگر از همین نقل‌های دروغ تاریخی هم ماجرا رضاخان است که می‌گویند وقتی در صف نانوایی دید که نانوا گرانفروشی می‌کند، او را به تنور انداخت! خب این از اساس غلط است. خیلی از این‌ها دروغ است. به جرأت می‌توانم بگویم بیش از ۹۰ درصد مطالبی از این دست که در اینستاگرام مطرح می‌شود، لااقل سند ندارد. جایی نوشته بود که اسب شاه توسط خلخالی اعدام شده است! حتی اضافه کرده بودند که گفته است چون این اسب به شاه سواری داده است، می‌خواهم او را زجرکش کنم! ببینید… همین قدر نازل.

* البته این مسئله هم هست که درباره شخصیتی مانند آقای خلخالی شائبه‌های تاریخی بسیار زیاد است!

این هم نکته مهمی است که به این مقطع و اشخاص آن درست پرداخته نشده و شاید یکی از کسانی که باید نسبت به آن پاسخگو باشد، خود من باشم. وقتی حساسیت یک موضوع بیش از اندازه بالا می‌رود کسی به سمت آن نمی‌رود. مانند موضوع محاکمه‌های سال ۶۷ که از نظر من جزو تصمیمات سخت و مهم امام و نظام است. اگر آن اتفاق نمی‌افتاد ما با یک گروه وحشی مواجه می‌شدیم که کسی از پس آن‌ها برنمی‌آمد. حالا فرض کنید در مواردی هم در روندها اشکال وجود داشته باشد ولی بزرگی کار و نتیجه آن برای مردم و کشور این اشکالات را پوشش می‌دهد. یعنی اگر امام آن تصمیم شجاعانه را نمی‌گرفت، معلوم نبود شرایط ما امروز چگونه بود. با این حال باید در این موارد حرف زد. من رسانه را یه چیزی که فقط برای امروز است نمی‌دانم. باید به رسانه برای تصحیح روندهای کشور و اشکالات استفاده کرد. باید آزادانه درباره موضوعات بحث شود و از آنها درس بگیریم و برای آینده استفاده کنیم.

* در عین حال کتاب‌هایی هم نوشته شده که می‌گوید در قالب برخی از جریانات درست، اشتباهاتی هم رخ داده است.

مسائل آن مقطع از این شکل است که عمدتاً درباره نحوه اجرای حکم بحث دارند نه اصل حکم. وقتی تلویزیون درباره این مسائل حرف نمی‌زند این شائبه‌ها و ابهامات پیش می‌آید. تلویزیون باید با شجاعت درباره این موضوعات صحبت کند. وقتی حق با ماست، برای چه درباره این موضوعات حرف نمی‌زنیم؟ ممکن است حتی در حوزه‌ای اشتباه کرده باشیم، خب بگوییم ۱۰ کار درست انجام شده، یک بار هم اشتباه کرده‌ایم. اتفاقاً صداقت و شجاعت را مردم خیلی خوب درک می‌کنند.

* یعنی باید اصول را تبیین کنیم و بعد بپذیریم که جاهایی نسبت به همین اصول اشتباهاتی هم شده است.

بله. چه اشکالی دارد؟ مگر همه آدم‌ها معصوم بوده‌اند؟ اصل نیت کار و تلاش برای انجام درست آن است. اگر این‌ها را نگوییم باید منتظر باشیم این موارد با چند برابر تحریف از جای دیگری دربیاید! مدام می‌گویند نه نه این کار را نساز، نه نه این حرف را نزن! اگر شما حرف نزنید، دیگران به جای شما حرف می‌زنند. ما در شعار این‌ها را زیاد مطرح می‌کنیم، اما عمل نمی‌کنیم. انشالله در دوره جدید با این نشانه‌هایی که وجود دارد امیدواریم این روندها تصحیح شود.

ادامه دارد…