خبرگزاری مهر، فرهنگ و اندیشه - مسعود کارگر: در عصر انفجار اطلاعات، شیوع ویروسی اخبار و ابتذال ارتباطات، با گونه و پدیدههای نو و جدیدی در حوزه تعامل و خبر رسانی مواجه هستیم که این گونهپدیده عمدتاً برخواسته از بحرانهای مدنی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و نیز ناکارآمدی حاکمیتی در حل مشکلات ساختاری بوده که طبقات اجتماعی را به سمت آنارشیسم پیش خواهد برد و هر فرد، گروه و تودهای برای رهایی و برون رفت از شرایط موجود اقدام به ساختار و هنجارشکنی بزند.
اینمیان با داغ شدن نقش رسانه در کنشگریها پدیده شهروند خبرنگار به سرعت در میان جوامع رشد و گسترش یافته و با امکان تریبون فردی در رسانههای اجتماعی فرصت ابراز وجودی یک هویت و اعلام علاقه یا انزجار از عناصر ساختاری مهیا شده و این بستر گاهاً در بحرانها نقش اساسی را ایفا میکند. باید ببینیم این پدیده چیست و چگونه پدیدار شده است.
در گزارشی که در ادامه میآید بررسی کردهایم پدیده/گونههای نو در ساختار رسانه و عصر ارتباطات مدرن چگونه و چرا پدیدار شده و وجودشان چه محاسن و معایبی خواهد داشت و نسبتشان با مردم و مطالباتشان چیست.
مشروح متن اینگزارش در ادامه میآید؛
اصولاً به چه کسی شهروند خبرنگار میگویند و ماهیت این شخص چیست؟
همهجای دنیا و در بدیهیات عالم رسانه پاپاراتزیهای خبری رسانهای وجود دارند که هر کدام بنا بر منفعتی به این کار دست میزنند و عدهای از مردم نیز از سر شهوت شهرت، سودای جاه و منافع عقیدتی اقدام به رصد خبری در سطح شهر کرده و آن را در پلتفرم شخصی یا برای منابع خاصی ارسال و منتشر میکنند.
فرق پاپاراتزیها با این افراد در این است که، پاپاراتزی در قالب یک خبرنگار سمج برای منافع مالی و تعهدات / عدم تعهدات شغلی دست به چنین اقداماتی میزند و تفاوت یک خبرنگار با این اشخاص در اهداف ژورنالیستی و هویتی شغلی است، اما شهروند خبرنگار تنها برای دیده شدن و اهداف عقیدتی که در آن منافع مالی هم گاهاً وجود دارد دست به تولید محتوای غیر تخصصی از طریق پیگیری شخصی همراه با نگاهی مغرضانه به یکموضوع میزنند در این افراد مبنا و هدف مشخصی برای محتوای ارائه شده وجود ندارد و غالباً هیجانی، جو زده و بر اساس یک موج رسانهای و تحریک احساسات اعتقادی خاص اقدام به این کار میکنند.
پدیدهی شهروند خبرنگار از کجا و چگونه بهوجود آمد است؟
هر رخداد اجتماعی در جوامع مختلف با واکنشهایی از هر طیف مواجه میشود و این واکنشها گاهاً بر اساس یک موج فرهنگی و رسانهای تبدیل به یک بحران و چالش مدنی و سیاسی میشود که بازخوردی مثبت و منفی را در پی خواهد داشت، از این رو عدهای از مردم که بیشتر عوام هستند از این چالش و بحران استقبال کرده و برای شهرت و انگیزههای اعتقادی شخصی و حتی جناحی و گروهی به منظور پیش برد اهدافی مبهم دست به همکاری با رسانههای معاند میزنند و شروع به تهیه محتوای صوتی و تصویری آماتور از یک واقعه کرده و یک بعد ماجرا را روایت میکنند، روایتی که کاملاً یکطرفه و بدون هیچ تحلیل و توضیحی صرفاً برای انتشار در جو عمومی رسانهای جامعه است، و کاربرد اصلی آن ایجاد بستری متشنج و سیاه از وضع موجود کشور در دل و ذهن عموم مردم به منظور جهتگیری و فاصله گرفتن از حاکمیت میباشد.
راویان و ناشران چنین محتواهایی بیشتر از طبقه متوسط و بالای شهری میباشند و شاید سهم زیادی از حقوق شهروندی را نیز دریافت میکنند، اما برای منافعی بالاتر و شهوت شهرت اقدام به چنین عملی میکننداین طبقه از جامعه به دلیل تعارضات منافع و زوایای اعتقادی و راهبردی که با حاکمیت دارند و همیشه موافق تضاد با قوانین حاکمه هستند، مورد استقبال رسانههای دشمن به منظور فعالیت در پوشش خبرنگار همیار و داوطلب قرار گرفته و حتی وعدههای مالی و حقوقی نیز به آنها داده میشود، و از آنجا که برای دشمن چنین همکاری بشدت مطلوب و خرسند است روی این طیف از جامعه به عنوان یک پیاده نظام با تعهد اقامت دائم و شهروند درجه یک شدن بهترین کشورهای پیشرفته حساب بازکرده و به یارگیری خود مشغول است.
آیا شهروند خبرنگار خطرناک است؟
این پدیده میتواند مانند همهی کنشگریهای مدنی و اجتماعی در جامعه نفع و خطری جز و کلان برای مردم و حاکمیت داشته باشد که گاهاً خطر و ضررش بهجهت اعمال سلیقه و القای راهبردهای بعضاً تعارضی بیشتر است.
شهروند خبرنگاران در همه جای دنیا میتوانند هم در جهت منافع ملی و حاکمیتی کشور خود و کشور هدف و هم به ضرر آن اقدام کنند و این حسن و عیب این جایگاه بسته به موقعیت و نسبت آن با منافع مد نظر است، یعنی ممکن است یک شهروند خبرنگار مورد وثوق و حمایت نظام حاکمه کشور خود نباشد اما مطلوب و مورد تأیید کشور هدف خواهد بود، از این رو نسبت این نفع و ضرر کاملاً در راستای جایگاه تعریفی آن میباشد.
این پدیده در ایران موفق بوده است؟
چندسالی است با خلق و گسترش شبکه اجتماعی در بستر سایبری و سطح دسترسی کامل برای عموم، طبیعتاً هر فرد خود را حائز داشتن یک تریبون میپندارد، تا توسط آن بتواند سلیقه و نظرش را برای همگان مطرح نماید و این ساختار در تمام جهان با هر نوع فرهنگ و سطح دسترسی در حال وقوع است، از آنجا که ایرانیها یک پس زمینه از ذوق هنری و تا حدودی ادعای آگاهی دارند این جلوه پر رنگتر از سایر کشورها نمود داشته و با چالش مواجه شده است. حال با توجه به همه اتفاقاتی که قبل از انقلاب حین و پس از آن در ایران رخ داده و مردم نقش اصلی اتفاقات را ایفا و با بحرانها و چالشهای متعدد سیاسی-اقتصادی-فرهنگی مواجه شدند این انگیزه بخوبی در جامعه ایجاد شده تا هر شخص بخواهد که یک نقش و اثری در تحولات و کنشگری اجتماعی ایفا کند که این بزنگاه برخی را به سمت پدیده شهروند خبرنگار گسیل داده تا در این بستر بخواهند حرف مطلوب خود را رسانهای کنند که در این بین بعضی از افراد خواسته یا ناخواسته در قالب همکاری اپوزیسیونی با دشمن قرار گرفته و مستقیم و غیر مستقیم در رصد اطلاعاتی امنیتی جاسوسی از کشور دخیل شدهاند.
از این رو دشمن هم از فرصت بهترین استفاده را به نفع رویکردهای خود نموده و تا حدودی هم در برخی بخشها و ایجاد بحرانها به توفیق رسیده که در خیلی از جنبشها و پویشها بخش عمدهای از یک طبقه یا قشر خاصی از مردم را به سوی خود کشانده و همصدا کنند تا هر دغدغه و مطالبه حق و ناحق را تبدیل به رویکردی اپوزیسیونی و در نهایت اغتشاش و شورش خیابانی و رسانه کنند. کمپین و جنبشهایی مانند «آزادیهای یواشکی، چهارشنبههای سفید، من رأی نمیدهم، من واکسن نمیزنم و…» که در پس این جنبشها تا حدودی توانستهاند جهت فکری و یقینی مردم را تغییر داده و به سمت و سوی مورد نظر خود بکشانند و نقش شهروند خبرنگار در این بزنگاه بشدت مؤثر و پر رنگ بوده است.
ساختار رسانهای جمهوری اسلامی در مدیریت این پدیده موفق بوده است؟
نگاه و موضع سلبی، جبری و صفر و صدی بر همه مسائل خاصه مسائل فرهنگی در میان مدیران جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تا کنون وجود داشته که باعث ایجاد یک خلع و ابهام هویتی در مواجهه با هر پدیدهای مخصوصاً پدیدههای رسانهای شده و کمتر مدیر فرهنگی-رسانهای-قضایی توانسته با این چالش به درستی برخورد کند، از این رو در تمام این سالها و با ظهور هر بزنگاه فرهنگی و اجتماعی عموماً برخورد حاکمیتی نفی و قهری بوده و به تعارض و تضاد رویکردی خورده است.
به همین دلیل در هر مقطعی از فوران یک پدیدهی نو ظهور رسانهای-فرهنگی، حاکمیت در موضع ضعف در جهت حل درست واقعه برآمده و مردم با واکنشی کاملاً تعارضی و سلبی نسبت به سیستم برخورد نمودهاند، در نتیجه خروجی این شاکله چیزی جز جو منفی علیه ساختار و موج سواری اپوزیسیونی نبوده است که باید برای این سازوکار چارهای منطقی و محتوایی کاملاً علمی-تخصصی پیدا کرد، که تحقق آن با تغییرات بنیادین و ساختاری در شاکله فرهنگی رسانهای کشور، با تغییر مدیران و نیروی انسانی فرسوده و محافظه کار و اعمال تدریجی تحولات در سیاست گذاری است.
بحرانهای اجتماعی، کنش مردمی، واکنش شهروند خبرنگاران و بلوای اغتشاشگران
در هر اتفاق اجتماعی که برآیندی از یک مشکل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است یک گروه و مجموعهای به مطالبهگری پرداخته و در تجمعی خواستار رفع مشکل خود میشوند. در این میان فوراً عدهای گوشی و دوربین به دست شروع به مخابره اتفاق بهصورت پنهانی با زاویه نگاه خود و انتشار آن در فضای شخصی یا مقصدی معاند میکنند. از سویی دیگر عدهای خشمگین و سرخورده از شرایط کلی و وضع بد موجود این اجتماع و اعتراض آرام را با رؤیا و توهم براندازی ساختاری و برخی از آنها با خطگیری از منابع تروریستی تبدیل به آشوب میکنند.
در این بین مطالبهگری حق به حاشیه رفته، روایت غلطی از اوضاع توسط شهروند خبرنگاران تکثیر و جماعتی عصبانی در پی برهم زدن قائله؛ این شرایط به ضرر کل جامعه و مطالبهگران خواهد شد. چون حق و باطل با هم قاطی شده و حاکمیت بهخاطر حفظ نظم و امنیت عمومی و حریم شخصی و اجتماعی افراد، سازمانها و اموال عمومی به مقابله پرداخته و حوادث زیادی پدیدار میشود.
عمده مسبب شکلگیری چنین شورش و آشوبهایی شهروند خبرنگارانی هستند که بدون ذرهای علم، دانایی و تخصص در خصوص رسانه و درک شرایط و صرفاً به به دلیل وضعیت بد اقتصادی و رفاهی با تحریک هیجانی جریان رسانهای دست به ضبط، پخش و تکثیر فیلم و عکسهای آماتور از فضای ایجاد شده کرده و طبقه جوان و دانشجو را برای حضور میدانی ترغیب میکنند و با روایتهای کذب جو را ملتهب نشان داده و اذهان را مورد هجمه قرار میدهند.
در جهانی که دارد به سوی انسان رسانهای شدن پیش میرود و در این سازوکار افراد به راحتی برای خودشان یک تریبون هستند، وجود شهروند خبرنگاران آنهم از نوع مخالف و معترضش، میتواند بهراحتی نقش آنتن رایگان شبکههای معاند را ایفا کرده و در میان آشوب آفرینی کمترین صدمه را دیده و بیشترین هزینه را برای سیستم، مردم، مطالبهگران و جماعت تحریک شده ایجاد نمایند.
در قائلههای چند سال اخیر در کنار مطالبهگری به حق، بحران آفرینی در حاشیه آن صورت پذیرفت که موید این سازوکار رسانهای است که در کنار درخواستهای منطقی و اطلاع رسانی میدانی افراد، شیطنتهای عدهای به قصد برهم زدن روال درست اعتراض، جو را متشنج نشان داده و به التهاب کشاندهاند. این سازوکار حاشیهای روایت را در این چند سال اخیر دسته اول جلوه داده و ویترین جریان رسانهای قرار داده و شبکه رسانهای داخلی را معیوب و بیفایده کرده است.
وقتی سیستم رسانهای داخلی، چه حاکمیتی آن و چه مستقل و خصوصیاش در این حوزه معیوب و ناکارآمد شود، راه نفوذ دشمن و پیاده نظامش در دل خواهش و خوانش مطالبات مردمی باز شده و توسط عواملش که بخش عمده آن سرخوردگان و خشمگینان شرایط موجود هستند موج سواری میشود.
پیاده نظام رسانهای دشمن که متشکل از مخالفان حاکمیت و شرایط هستند، به راحتی و با کمترین هزینه و حتی رایگان در خدمت شبکه برانداز بوده و با ایفای نقش شیک و جذاب شهروند خبرنگار و در قالب منفی آن یک جایگاه توهمی شهرتی و امکان برون رفت از وضع موجود را پیدا میکنند و نیز اینکه یکی از مهمترین عناصر التهاب، تشویش و آشوب میشوند. این پدیده و افراد اگر نیازشان توسط سیستم و حاکمیت دیده و فهمیده نشود، اگر سرکوب شود، اگر نقاط بحرانزا شناسایی و حل نشود و هزاران اگر دیگر در فهم درست مشکلات، بحران و نیازها! که عمدتاً از سوی کارگزاران و مسئولین باید پیگیری و رفع شود، این پدیده در مدل ناهنجارش به قوت خود باقی و تقویت شده و کوچکترین اتفاقات بواسطه این رویه به بحرانیترین فجایع مبدل خواهند شد.
این را بدانیم عوامل شبکههای فارسی زبان لندنی-لس آنجلسی-سعودی، زمانی شهروند عادی پرسهزن در خیابان از سر بیکاری و بحران معیشت و رفاه و یا خبرنگار / روزنامهنگار با انگیزه در کف تحریریهای بودهاند که خواهش و نیازشان فهمیده و درک نشده و امروز با دلارهای نفتی سر از تحریریه و استودیوهای دشمن درآوردهاند. امروز هم اگر به این شهروند خبرنگاران حاضر در هر بحران و علل اصلی آن توجه نکنیم، به تعداد این جماعت افزوده شده و مسافران بعدی این مقصد شوم خواهند شد.