به گزارش خبرنگار مهر، کتاب ریشه یابی زمینه های انحطاط دولت صفویه (از آغاز تا فروپاشی) نوشته محسن بیگدلی بهتازگی توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بهای ۴۶ هزار تومان منتشر و راهی بازار نشر شده است.
سقوط دولت صفویه و غلبه افغانها برایران، بیتردید یکی از وقایع قابل تامل در تاریخ ایران است. در بیشتر منابع، مسئولیت سیاسی آن واقعه بر عهده شاه سلطان حسین صفوی نهاده شده است؛ اما باید این حقیقت رادر نظر داشت که انحطاط و سقوط یک ساختار سیاسی، مستلزم شکلگیری و تقابل مجموعه عوامل در طول زمان است.
از این منظر نمیتوان، سقوط حکومت عظیمی چون صفویه را معلول یک علت، یک نفر و یا یک دوره زمانی خاص از آن حکومت دانست. درواقع، مجموعه علل درونی و بیرونی طی دورههای مختلف، روند انحطاط یک حکومت را شکل میدهد.
فصل اول این اثر شامل ریشه های درونی انحطاط در بنیان حکومت، درآمد، صفویان و قزلباشها، تشکیلات شیعی و جنبش های اجتماعی، فصل دوم شامل ریشه های درونی انحطاط در اوج، حکومت، درآمد، ساخت مجدد حکومت، شیوه جانشین پروری و ساخت مذهبی و فصل سوم شامل ریشه های درونی انحطاط در اواخر حکومت، از هم گسیختگی سیاسی، خواجه سرایات در دربار صفوی و افزایش قدرت علما است.
در ادامه بخشی از مقدمه اثر را میخوانید؛
تاریخ حکومت رسمی صفوی با بر تخت نشستن شاه اسماعیل آغاز شد، در دوره شاه عباس به اوج و با شکست شاه سلطان حسین از افغان ها به پایان رسید. هر کدام از این سه مرحله ویژگی هایی داشتند که آن را از دوره های دیگر متمایز می کرد، اما فرایند واحدی نیز از ابتدای دوره صفویه و به ویژه با سلطنت شاه اسماعیل آغاز شد، در دوره شاه عباس اول به اوج رسید و در دوره شاه سلطان حسین به انحطاط کشیده شد و آن ساختار سیاسی حکومت صفوی بود که به رغم استمرار ساختارهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی در دوره های بعد، نتوانست ادامه یابد و با حمله افغان ها به پایان رسید. در این سه دوره ساختار سیاسی حکومت صفویه به رغم آغاز و رشد در دوره اول، در دوره سوم به انحطاط کشیده شد. در این پژوهش سعی بر آن است تا با شمردن ویژگی های خاص ه دوره تأثیر آنها را در شکل گیری دوره سوم(انحطاط صفوی) بررسی کرد.
از این دیدگاه، مورخان دوره شاه اسماعیل را به چهار دوره تقسیم می کنند، تغییر و بدعت دینی همزمان با شکل گیری فرمانروایی صفوی بر پایه مذهب تشیع و فرهمندی؛ استقرار حکومت بر پایه دو عنصر ایرانی(تاجیک) و ترکمان(ترک) در ارتش و نظام اداری صفوی؛ سرکوب آشوب های داخلی و تهاجم خارجی که به نبرد چالدران مشهور شد. در این جنگ سپاه صفوی شکست خورد و مهمترین پیامد آن برای شاه اسماعیل شکل گیری دوره چهارم از سلطنت او یعنی از دست دادن شخصیتهای فرهمندی وی بود که نقطه عطفی در دوران او محسوب می شود و این امر سبب دوری گزینی از امور کشوری شد.
تهماسب در ۹۳۰ قمری جانشین پدرش، اسماعیل شد. او ابتدا تحت قیومیت یکی از امرای قزلباش بود، سرانجام پس از ده سال توانست اقتدار خود را به مدت ۵۲ سال تداوم بخشد. مهمترین ویژگی حکومت او تثبیت مرزهای کشور و ایجاد ثبات پایدار بود. در روزگار او ازبکان پنج بار به خراسان حمله کردند و عثمانی هم در زمان سلطان سلیمان دوم چهار بار ایران را عرصه تاخت و تاز خود قرار داد. این شرایط سرانجام به صلح آماسیه با عثمانی و همچنین شکست ازبکان انجامید.
دوره دوم با حکومت شاه عباس اول آغاز شد. شاه عباس اول دولت صفوی را از دولتی ترکی – ایرانی به جامعه ای چند فرهنگی تغییر داد، هرچند آغازگر سیاست تغییرات جمعیتی را باید شاه تهماسب اول دانست که عناصر نژادی جدیدی را از مناطق قفقاز به ایران کوچ داد و بخشی از آنها تحت عنوان غلامان خاصه شریفه به خدمت دولت صفوی درآمدند. این سیاست در دوره شاه عباس اول به اوج رسید. شاه عباس حکومت سرزمینی را به ارث برد که بخش اعظم قلمرو آن را عثمانی و ازبکان اشغال کرده بودند و قزلباشان را مطیع کند و دشمنان خارجی را از مرزهای ایران بیرون کند. مهمترین ویژگی های دوره حکومت او را می توان قدرت متمرکز، امنیت مرزها، ایجاد زیرساختارهای جدید، حمایت از فرهنگ و معماری، ایجاد ثبات عمومی، شکوفایی اقتصاد و در عین حال به سبب تمرکز قدرت در دست شاه، تربیت نکردن شاهزادگان برای امور حکومتی دانست.
پس از مرگ شاه عباس قدرت و شکوه صفوی، در مدتی کمتر از یکصد سال، با بی کفایتی اخلافش به انحطاط و سرانجام به نابودی کشیده شد؛ چرا که به رغم ساختار ظاهری محکم حکومتی، ساختار انسانی آن ضعیف بود و یارای اداره این قلمرو عظیم را، که مهمترین ویژگی آن تنوع فرهنگی و مذهبی بود، نداشت.