خبرگزاری مهر، گروه استانها- آناهیتا رحیمی: از روزهای بی قراری همسرش میگوید؛ روزهایی که از شدت درد، خواب بر چشم نداشت و آرزو میکرد که ای کاش، ذرهای از این درد نصیب او شود تا بلکه حاج صمد قدری آرام بگیرد. دلتنگی خود را پشت لبخندش پنهان کرده است، آرام و قرار ندارد اما شمرده صحبت میکند و چیزی به جز دلتنگی و حسرت دوباره پرستاری از حاج صمد بر زبانش جاری نمیشود.
از روزهایی یاد میکند که ادامه راه شهدا، تنها دغدغه حاج صمد بود و اینگونه شد که از نخستین روز زندگی مشترک، فهمید که اگر صدای دشمن از آن سوی مرزها به گوش حاج صمد برسد بدون هیچ مکثی کوله بار سفر را خواهد بست.
آری صحبت از ایثار و فداکاری بانویی است که درس صبر و استقامت را از بانوی قهرمان کربلا آموخته است و به همین دلیل با وجود تمام سختی و دلتنگی، همسرش را برای جنگ با نیروهای تکفیری راهی کرده است.
امروز مصادف است با روز پرستار، روزی که پرستاران گمنامی هم در گوشه و کنار این شهر وجود دارند که سالهای متمادی است، صبر و استقامت بانوی قهرمان کربلا را الگوی خود قرار داده و از همسران جانباز خود پرستاری میکنند. روز پرستار بهانهای شد که ما نیز به سراغ یکی از پرستاران گمنامی برویم که سالهای متمادی از همسر جانباز خود پرستاری کرده است.
فریده حسن زاده، همسر جانباز مدافع حرم، حاج صمد فاتح نژاد است که به مدت ۷ سال، پرستاری از جانباز ۷۰ درصدی را بر عهده داشته و پرستاری از ایشان را یک توفیق الهی میداند که با تمام حجم کاری که داشت به تشویق و حمایت حاج صمد به تحصیلات خود نیز ادامه داده است.
حاج صمد همیشه آماده رفتن بود
وی صحبت خود را این گونه آغاز کرد: روزی که حاج صمد به خواستگاری من آمد در همان لحظه اول گفتند که من اهل جبهه هستم و زود به زود به مأموریتها اعزام میشوم و با قبول کردن این شرایط، زندگی مشترک ما آغاز شد که حاصل این ازدواج دختر ۱۱ سالهای به نام مهنا است.
همسر جانباز مدافع حرم افزود: حاج صمد متولد ۶۱/۲/۲۸ بود و با توجه به اینکه بسیجی فعالی بود، در این زمینه فعالیتهای بسیاری را نیز انجام داده بودند و از این رو از سال ۱۳۸۵، فعالیتهای خود را آغاز کردند.
همسرم آرزوی شهادت داشت
حسن زاده بیان کرد: حاج صمد همیشه آماده رفتن بود و روحیهای داشت که نمیتوانست شاهد جنگی باشد که خودش حضور ندارد؛ روزی نبود که از جبهه و شهدا حرفی نزده باشد، عاشق شهادت بود و همیشه آرزوی شهادت داشت.
وی ادامه داد: در پی وقوع حمله داعش، بسیاری از دوستان حاج صمد اعزام شده بودند و او نیز آرام و قرار نداشت و دوست داشت هر چه زودتر اعزام شود. البته قرار بر این بود که بعد از بازگشت دوستانش، گروهی اعزام شود که حاج صمد نیز جزو همین گروه بود.
حاج صمد به عراق اعزام شد
همسر جانباز مدافع حرم گفت: در نهایت پس از سپری شدن روزها، حاج صمد نیز در سال ۱۳۹۳ به عراق اعزام شدند؛ در روز اعزام برای کسب اجازه آمدند اما من این اختیار را نداشتم و فردی نبودم که اجازه بدهم چرا که این راهی بود که باید به خاطر جامعه و آرامش مردم میرفتند.
حاج صمد همیشه آماده رفتن بود و روحیهای داشت که نمیتوانست شاهد جنگی باشد که خودش حضور ندارد
حسن زاده افزود: در طول این مدت به دلیل دوری راه، گاهی با یک تلفن کوتاه میتوانستم از حال ایشان باخبر شوم و با وجود اینکه همسرم مأموریتهای بسیاری را پشت سر گذاشته بود اما در روزهای اعزام، نگرانی خاصی داشتم و حتی در برخی از مواقع، که پس از گذشت چند روز تماس میگرفتند بیشتر نگران میشدم.
همسر جانباز مدافع حرم گفت: با این وجود که من از صمیم قلب، همسرم را راهی کرده بودم اما به هر حال جدایی خیلی سخت بود و دلم طاقت نمیآورد و زمانی که اعزام شدند دلم، حال و هوای دیگری داشت و هر روز اشک میریختم و نمیتوانستم تحمل کنم؛ این خاطره تلخی است که همواره مرا ناراحت میکند.
وی ادامه داد: تقریباً حدود یک و نیم ماه از اعزام همسرم در سال ۱۳۹۳ میگذشت تا اینکه اواخر اسفند ماه باخبر شدیم که در عملیات آزادسازی تکریت عراق در مبارزه با نیروهای تکفیری بر اثر اصابت موج انفجار و ترکش به شدت مجروح شده و در یکی از بیمارستانهای تهران بستری شدهاند.
حاج صمد درد بسیاری را تحمل میکرد
حسن زاده افزود: همان طور که گفتم حاج صمد بر اثر اصابت ترکش و موج انفجار، قطع نخاع شده بود و درد بسیاری را تحمل میکرد و حتی دچار اسپاسم عضلانی نیز میشد که در این لحظات با خودم میگفتم ای کاش درد حاج صمد نصیب من شود تا بلکه قدری آرام بگیرد.
پرستاری از همسرم یک توفیق الهی بود و با حسرت به خودم میگویم کاش در کنارم بودند تا بیشتر از این خدمت میکردم
وی گفت: پرستاری از همسرم یک توفیق الهی بود و با حسرت به خودم میگویم کاش در کنارم بودند تا بیشتر از این خدمت میکردم.
همسر جانباز مدافع حرم ادامه داد: مراقبتهای من شبانه روزی بود و همیشه در کنار همسرم بودم. هیچوقت تنها نمیگذاشتم و همواره سعی میکردم تا به نحو احسن به ایشان رسیدگی کنم و با هر کاری که انجام میدادم لذت میبردم.
حسن زاده بیان کرد: من همواره صبر حضرت زینب (س) را برای خودم الگو قرار داده بودم تا جایی که حتی در طول این مدت که پرستاری از همسرم را برعهده داشتم همواره از حضرت زینب (س) علیه کمک میگرفتم و به همین دلیل معتقد هستم که باید همه انسانها در تمامی مراحل زندگی، حضرت زینب (س) را الگوی خود قرار دهند.
همسرم مشوق من برای ادامه تحصیل بود
وی خاطره شیرین خود را این گونه بیان کرد: من دانش آموخته کارشناسی گرافیک و هنرهای تجسمی هستم و همسرم همواره مرا به ادامه تحصیل تشویق میکرد حتی خودم از این موضوع، بیشتر احساس خوشنودی میکردم. خوب به یاد دارم روزهایی که من امتحان داشتم، حاج صمد استرس بیشتری را نسبت به خودم، تحمل میکرد و با وجود اینکه شبها قرص خواب مصرف میکرد تا شبها بهتر استراحت کند زودتر از من بیدار میشد تا از نتیجه امتحان باخبر شود.
همسر جانباز مدافع حرم گفت: من همواره قبل از شروع هر کاری، به خدا توکل میکنم و همسرم در دوران تحصیل، پشتیبان من بود و با وجود همراهی همسرم، خودم نیز سعی میکردم با یک برنامهریزی به تمام امورات خانه رسیدگی کنم.
حفظ حجاب و مسئولیت پذیر بودن
حسن زاده ادامه داد: حاج صمد فرد بسیار صبوری بود و به ما همواره سفارش میکرد که صبور باشید و سعی کنید هیچوقت احساسی برخورد نکنید.
وی گفت: همسرم همواره به من و مهنا سفارش میکرد تا همواره حرفی و یا کاری را که بر عهده میگیرید تا پایان انجام دهید و سعی کنید مسئولیت پذیر باشید و گذشته از این، یکی دیگر از سفارشات همسرم، حفظ حجاب بود.
حسن زاده افزود: حاج صمد کمک خود را از هیچکسی دریغ نمیکرد و حتی با نوجوانان نیز در ارتباط بود و زمانی که از ارتباط ایشان با نوجوانان کم سن و سال میپرسیدم با لبخندی میگفت ما معلم همدیگر هستیم.
همسر جانباز مدافع حرم ادامه داد: پرستاری ۷ ساله من از همسرم یک توفیق الهی بود و معتقد هستم که جانبازان نیازی به مراقبت ما ندارند بلکه ما به آنان نیاز داریم تا از طریق مراقبت آنان، ثوابی به دست بیاوریم.
وی در پایان گفت: با وجود اینکه در طول این مدت از درد پا رنج میبردم اما معتقد هستم که این درد پا در قبال دردهایی که حاج صمد در طول این مدت تحمل کرده است قابل مقایسه نیست و به چشم نمیآید.