آبادان- «کفایت بغلانی» نشدن در وجودش نیست و خستگی را خسته کرده و با نوشتن ۹ کتاب در اوج محرومیت و محدودیت، استعدادش را شکوفا کرده است.

خبرگزاری مهر؛ گروه استان‌ها- مصطفی آل علی: اتفاق غیرمنتظره در ِ خانه ِ بغلانی را زد و سرنوشتش را تغییر داد اما او ثابت کرد که ناهمواری‌ها مانع رسیدنش نمی‌شوند بلکه لایق بهترین‌هاست.

این مختصری از حکایت ِ نویسنده آبادانی است که نشدنی در وجودش نیست و خستگی را خسته کرده است؛ سال ۶۲ بود که متولد شد اما بعد از سه سال یک اتفاق فراموش نشدنی بند بند وجودش را لرزاند.

او در حیاط خانه پدربزرگش بازی و شیطنت می‌کرد که صدای بمباران، دلش را به وحشت انداخت؛ آن‌قدر ترسیده بود که از حال رفت و خودش را روی تخت بیمارستان دید ولی نفهمید چه اتفاقی برایش افتاده است.

بغلانی می‌گوید: «در بیمارستان امیدیه بستری شدم و پس از معاینه، پزشک معالج از خوب شدنم قطع امید کرده بود».

دختر کوچک دیگر نمی‌توانست راه برود یا هیاهو کند چون تشنج به قدری زیاد بود که سیستم عصبی بدنش ضربه شدیدی می بیند؛ او فقط می‌توانست دست چپش را تکان دهد اما پدرش قطع امید نکرد و امیدوار بود که دخترش راه برود و به همین خاطر دخترش را به بیمارستان نمازی شیراز می‌برد؛ کفایت به مدت ۹ ماه آنجا بستری شد اما بی‌فایده بود.

بعد از آن مادر ِ کفایت به مدت هشت ماه و به سختی دخترش را به فیزیوتراپی می‌برد؛ آنها به خاطر اینکه مرکزی در شهرشان نبود، مجبور بودند به اهواز بروند. او غمگین شده بود و جز رنگ سیاهی چیزی نمی‌دید ولی پدرش شمع سوزانی شد برایش تا تاریکی‌هایش را کمتر کند و آغازی باشد برای شکوفایی استعداد دخترش.

هدیه سرنوشت ساز

پدرش برای اینکه حال و هوای دختر ۶ ساله را عوض کند، کتابی برایش خرید؛ هدیه‌ای که مسیر زندگی دخترش را تغییر داد.

او می‌گوید: «بریده بودم ولی هدیه پدرم بارقه امیدی در دلم روشن کرد چون کتاب مارکوپولو پر از هیجان و ماجراجویی است و این موضوع روی روحیه‌ام تأثیر گذاشت».

بغلانی هشت ساله بود که به خواندن و نوشتن علاقه مند می‌شود و پدرش هر بار به بهانه‌های متفاوت برایش کتاب می خرید؛ شنگول و منگول، شنل قرمزی و بیش از ۱۵۰ کتاب در کتابخانه اوست که همه را با ذوق و شوق خوانده تا اینکه پیشنهاد پدرش غافلگیرش کرد.

پدرش، استعداد نویسندگی را در وجود دخترش دید و او را برای ورود به دنیای نوشتن سوق داد؛ بغلانی می‌گوید: «پدرم می‌گفت این‌قدر می‌خوانی لااقل چیزی بنویس».

او بعد از ۱۴ سال مطالعه، دو همدم انتخاب کرده بود؛ قلم و دفتری که سنگ صبورش هستند برای روزهای سخت و با کمک آنها می‌نویسد از امید، عشق و لحظاتِ خوب زندگی که بیشتر انسان‌ها آن را فراموش کردند.

مجوز دائمی برای اولین رمان

سال ۸۲ بود که او اولین رمانش را نوشت و حدود چهار سال بعد ویرایش کتابش را کامل کرد؛ بعد از آن فقط دو ماه نیاز بود تا رمان (هستی) مجوز دائمی از انتشارات حسام شیر محمدی در تهران بگیرد.

بغلانی در این باره می‌گوید: «قرار بود که رمانم با تیراژ سه هزار جلد منتشر شود که هزینه آن دو میلیون تومان بود ولی این مبلغ را نداشتم».

نویسنده آبادانی ادامه می‌دهد: «پدرم به همه جا مراجعه کرد اما کاری برایم انجام نشد و واقعاً ناامید شدم و فهمیدم کسی قدردان قلم نیست».

او بی‌مهری دید از مسئولانی که قدردان این استعداد نبودند ولی بازهم مسیر نویسندگی را ادامه داد و تاکنون ۹ کتاب از خودش به جای گذاشته که همگی نیاز به حمایت دارند؛ «بافته‌های رنج» کتابی است بر اساس زندگی واقعی که به قلم کفایت نوشته شده است.

نوشتن بیش از ۱۴۰ فیلم‌نامه

بغلانی حتی در زمینه پزشکی با «مکوندی» متخصص بیماری تومور مغزی، مشورت می‌کند و درباره این بیماری با اطلاعات و تحقیقاتی موثق، کتابی می‌نویسد؛ البته چهار رمان کوتاه درباره دفاع مقدس نوشته و این پاره‌ای از مسیر نویسندگی اوست.

او به نوشتن رمان اکتفا نکرد و در سال ۹۶ با یک فیلم‌نامه‌نویس آشنا می‌شود در این باره می‌گوید: «در دوره آموزشی که شرکت کرده بودم با این فیلم‌نامه‌نویس در فضای مجازی آشنا شدم و بعد از مدتی به من پیشنهاد داد که فیلم‌نامه بنویسم».

نویسنده آبادانی ادامه می‌دهد: «این فیلم‌نامه‌نویس به من طرحی را داد تا به‌صورت فیلم‌نامه کوتاه بنویسم که اولین بار هفت سکانس نوشتم».

«خاله عصمت» اولین فیلم‌نامه بغلانی است که همان سال آن را می‌نویسد؛ او تاکنون بیش از ۵۰ فیلم‌نامه بلند و ۸۰ فیلم کوتاه نوشته است؛ او گلایه می‌کند: «مشکل این است که هیچ‌کس دست نویسنده را نمی‌گیرد و کمک نمی کند».

او با این وجود آرزو دارد که رمان‌ها و فیلم‌نامه‌هایش حمایت شوند تا از این طریق امرار معاش کند و سهمی در تغییر باور غلط درباره افراد دارای معلولیت داشته باشد.

ارائه راه حل قانونی

به گزارش خبرنگار مهر، نویسنده‌هایی مثل کفایت هستند که به دلیل بی حمایتی مسئولان، تنگدستی و مشکلات دیگر از قلمشان جدا و ناامید شده‌اند اما راه کار قانونی برای این موضوع چیست و چگونه می‌توان استعداد این افراد را شکوفا یا آن را حفظ و حمایت کرد؟

با توجه به اینکه وزارت ارشاد متولی اصلی انتشارات کشور است، انتظار می‌رود که اعتباری را برای انتشار کتب نوشته شده به دست معلولان توانمند اختصاص دهد.

همچنین این وزارت باید تفاهم‌نامه‌ای را برای حمایت از نویسندگان معلول با سازمان بهزیستی منعقد و کارگاه‌های آموزشی را برای علاقه‌مندان برگزار و از ظرفیت قلمشان استفاده کند.

سازمان بهزیستی نیز با شناسایی افراد مستعد و یا دارای کتاب نوشته شده بدون انتشار، آنها را به وزارت ارشاد معرفی کند تا نویسندگان معلول نیز پا به پای دیگر افراد گام بردارند و سهمی در پیشرفت و تعالی محتوای کتب کشور داشته باشند.