شعر فاطمی چه در قالب مدح و چه مرثیه از جمله موضوعاتی است که همواره در طول تاریخ تشیع مورد التفات شاعران ولایی بوده است.

به گزارش خبرنگار مهر، شعر فاطمی چه در قالب مدح و چه مرثیه از جمله موضوعاتی است که همواره در طول تاریخ تشیع مورد التفات شاعران ولایی بوده است. هرچند باید اذعان داشت که این دسته از اشعار در مقایسه با اشعار عاشورایی از حجم کمتری برخوردار است. به مناسبت ایام فاطمیه، اشعار فاطمی را تقدیم نگاه تان می‌کنیم.

گفت: در می‌زنند مهمان است گفت: آیا صدای سلمان است؟
این صدا، نه صدای طوفان است مزن این خانهء مسلمان است
مادرم رفت پشت در، اما

گفت: آرام ما خدا داریم ما کجا کار با شما داریم
و اگر روضه‌ای به پا داریم پدرم رفته ما عزاداریم
پشت در سوخت بال و پر، اما

آسمان را به ریسمان بردند آسمان را کشان کشان بردند
پیش چشمان دیگران بردند مادرم داد زد بمان! بردند
بازوی مادرم سپر، اما

بین آن کوچه چند بار افتاد اشک از چشم روزگار افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-
گفت: یک روز یک نفر اما...

سید حمید رضا برقعی

آن روز که در جانِ خلافت هَوس افتاد
این فتنه سرانجام به نامِ چه کَس افتاد؟

دیروزِ علی را که کسی دست نمی‌یافت
فردایِ علی بود که در دسترَس افتاد

وقتی عَلم افتاد عَلمدار هم افتاد
زهرا به زمین خورد علی از نفس افتاد

پشتِ درِ آن خانه که گُل پیرهَنش بود
از بُغضِ جهنَّم چه قدر خار و خَس افتاد

وقتی که رسید آتشِ مسمار به سینه
پهلویِ غزل درد گرفت از نفس افتاد

بینِ در و دیوار پرستویِ مهاجر
با بال و پری خسته میانِ قفس افتاد

می‌خواست که آه از لبِ آیینه بگیرد
زهرا سِپر دردِ علی شد سِپس افتاد

او فاطمه بود و به همین جُرم رقیّه
با صورتِ نیلی شده‌اش از فرس افتاد

ابراهیم زمانی

قتلگاه محسن دردانه را آتش زدند

فاطمه در خانه بود و خانه را آتش زدند

یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک

طوطی وحی خدا جان داد در کنج قفس

یا امیرالمؤمنین افتاد زهرا از نفس

یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک

ای مدینه کاش می‌گفتی به آن بی دردها

یک زن تنها چهل نامرد ای نامردها

یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک

کس ندیده غنچه‌ای با لاله‌اش پرپر شود

کودکی پیش از ولادت حامی مادر شود

یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک

آشنا تا شعله با مسمار در شد یا علی

استخوان سینۀ زهرا سپر شد یا علی

یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک

می‌فشاند اشک بر رخسار و می گرید حسن

ای مغیره پیش چشم طفل مادر را نزن

یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک

فاطمه از پا فتاد و دست مولا بسته بود

دست مولا بسته و بازوی او بشکسته بود

یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک

غلامرضا سازگار

شبی که گیسوی اطفال خانه شانه نباشد

همان شبی ست که زهرا درون خانه نباشد

علی و فاطمه باشند توی ذهن خدا و

برای خلقت هفت آسمان بهانه نباشد؟

میان این دو به خنده به گریه یا به گلایه

عبارتی نشنیدم که عاشقانه نباشد

خداچگونه بیاید پی جنازه‌ی عشقش

اگر مراسم تدفین تو شبانه نباشد؟!!

مزار مخفی زهراست هرکجا که هزاران

پرنده باشد و ردی از آب و دانه نباشد

مهدی رحیمی