خبرگزاری مهر – گروه استانها - شیما فتورچیان: اصغر طاهر زاده متولد ۱۳۳۰ و دانش آموخته رشته زمین شناسی دانشگاه اصفهان است. وی به توصیه شهید بهشتی (ره) به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و در کنار آن نیز مطالعات حوزوی را در قم دنبال کرد. در دوران مسئولیتهای اجرایی مانند مدیرکل آموزش و پرورش و مدیر کل بنیاد شهید استان اصفهان، همواره دغدغه اصلی خود را توجه به فرهنگ عمیق و ناب اسلامی و فهم و ارائه دانسته است و هنگامی که احساس کرد مسئولیت اجرایی شرعاً برایش واجب نیست کار را به دیگری سپرد و خود به کار دینی پرداخت. در این راستا جلسات تفسیر قرآن و نهج البلاغه و شرح روایات معصومین (ع) را طرح ریزی کرد که تاکنون ادامه دارد و حاصل آن بیش از ۳۰ عنوان کتاب در زمینه معرفت شناسی است.
طاهرزاده عمدتاً تحت تأثیر حکمت متعالیه ملاصدرا و عرفان محی الدین است و امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی (ره) و آیت الله جوادی آملی را نمونه خوبی از تفکر دینی و تحرک سیاسی اجتماعی میداند.
با توجه به شرایط عصر حاضر، باید به جایگاه زنان در بستر معرفت شناسی دینی توجه بیشتری کرد به ویژه اینکه در چند دهه اخیر این مساله حساسیت و اعتبار بیشتری یافته است. در تاریخ کنونی جهانی، زنان بیش از پیش نقشهای فردی، اجتماعی و تاریخی را ایفا میکنند که این کنش آنان میتواند در تاریخ قدسی نیز تأثیر گذار باشد بنابراین با توجه به اهمیت این موضوع و نگاه فلسفی و عرفانی متفاوت اصغر طاهرزاده به زنان، به سراغ او رفتیم تا در این خصوص گفتوگو کنیم، در ادامه این مصاحبه را میخوانید.
آیا امروزه زن ایرانی دچار بحران است و اگر آری این بحران چه جنبههایی دارد؟
بله، پیرو بحران هویتی که برای بشر مدرن پیش آمده، برای زنان ما نیز این بحران پیش آمده و طبیعی است که این بحران در زنان برجستهتر باشد و بنده در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» تا حدّی بدان پرداختهام. عرض بنده این است که زن، گمگشته تاریخ ما است، به این معنا که زن نقشهای بیحسابی میتواند به عهده بگیرد اما این مطلب را نه هنوز خودِ خانمها باور دارند که چه اندازه مطابق این تاریخ و مطابق روح و روحیه این زمانه میتوانند نقشآفرینی کنند و نه جامعه متوجهی چنین امری شده است. جامعهی ما هم هنوز باورش نیامده که خانمها چه جایگاهی میتوانند داشته باشند.
میدانیم که زن امروز دیگر مانند گذشته نمیاندیشد و از لحاظ سبک زندگی و حتی نوع نقش پذیری در خانواده متفاوت عمل میکند. با این وجود آیا فقه اسلام متناسب با زنان امروز نیاز به بازنگری ندارد؟
بله، شدیداً نیاز به بازنگری دارد به خصوص که معنای حضور زن در جامعه، با معنای حضور او در بیرون خانه نسبت به گذشته تفاوت اساسی دارد. امروزه بسیاری از ابعاد زندگی، بیرون از خانه و قبیله شکل میگیرد، در حالیکه قبلاً این امور در خانه و قبیله بود. مشکل اینجا است که هنوز عدهای در آن فضای تاریخی به زندگی و بخصوص به زن مینگرند.
اگر بخواهیم به سراغ وجوه تمایز برویم چه تفاوتهایی در زن امروز نسبت به زن دیروز هست؟ آیا میتوان ارزش گذاری کرد؟ آیا میتوان زن دیروز را نزدیک تر به زن ایده آل اسلامی دانست و یا زن امروز در مشی اجتماعی خود هویت اجتماعی زن کامل اسلام را در بر میگیرد؟
تاریخ جدید، بستر ظهور انسانی شده که میتواند در هر دو بُعد خود یعنی بعد نفس مطمئنه و بعد نفس اماره رشد کند و از آن جهت که اگر زنان بخواهند در ابعاد متعالی خود رشد کنند، زمینه به خوبی فراهم است میتوان گفت زنان ما امروز میتوانند به ایدهآلهای متعالی خود نزدیکتر از زنان دیروز باشند و این قاعده ظرفیت تاریخ آخرالزمانی است.
آیا میتوان نگاه متافیزیکال و گاهاً عاطفی اسلام به زن را به عنوان الگوی یک زن ایده آل به جامعه امروز عرضه کرد؟ جامعه چقدر پذیرای نگاه اسلام به زن است؟
اگر نگاه اسلام به زن را به صورتی که در متون دینی و سیره اولیای الهی مطرح است، به میان آوریم به نظر بنده همه زنان عالم متوجه چنین شخصیتی برای خود خواهند بود. متأسفانه اکثر زنان کشور ما که شیفته زنان غربی شدهاند، به جهت آن است که آن نحوه «بودن» و اگزیستانسی که میتوانند در این تاریخ برای خود داشته باشند را با آنها در میان نگذاشتهایم به طوری که گمان میکنند زندگی ذیل اسلام با نوعی محدودیت نسبت به اهداف متعالی و عاطفی آنها همراه است. به این نکته توجه کنید که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در وصیتنامه خود میفرمایند: «ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنههای فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند؛ و آنان که توان جنگ دارند، در آموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است شرکت، و از محرومیتهایی که توطئه دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بیاطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج کرده اند»
در ادامه نسبت این واقعیت با نگاه دین آیا تحصیلات و اشتغال زنان که باعث کسب ارزشها و نگرشهای جدید شده است از نظرگاه اسلام مذموم است؟ اگر پاسخ منفی است چطور میتوان نقوش فردی و خانوادگی را با نقوش اجتماعی زنان جمع بست؟
وظایف فردی زن در خانه، وجهی و بُعدی از ابعاد انسانیِ اوست و با توجه به تعریفی که امروزه از انسان به عنوان «شهروند» مطرح شده، زنان نیز در هویت اجتماعی خود، شهروند محسوب میشوند با نقشی که امروزه هر شهروند پیدا کرده است و شخصیت خود را در آن رابطه تعریف کرده است.
بسیار گفته میشود که ناهنجاری و عدم توازن در دین و فرهنگ باعث ایجاد بحران هویتی در زن امروز جامعه ما شده است. آیا میتوان همیشه انگشت اتهام را بسوی غرب برد و تهاجم فرهنگی و مداخلات تبلیغاتی غربیان را مانع تجلی زن اصیل اسلامی و ایرانی دانست؟
مسئله، ابعاد مختلفی دارد مشکل اصلی آن است که هنوز عدهای از زنان ما، معنای حضور تاریخی خود را در «جهان بین دو جهان» بهخوبی در نیافتهاند. تاریخی که ما در آن هستیم، تاریخ مدرن است. به گفته نیچه؛ تاریخ مدرن، تاریخِ ارادهی معطوف به قدرت است حضور نرم زنان، در به فعلیتآوردنِ آن رسالت تاریخی انقلاب اسلامی است، که عبور از تاریخ ارادهی معطوف به قدرت و خشونت است و البته این کار بزرگی است که بیش از مردان، زنان باید نسبت به آن فکر کنند زیرا این کار با روح زنان بیشتر تناسب دارد. ممکن است زنان به جهت روحیهای که دارند، حضور نرم داشته باشند اما در آن راستا رسالتی تاریخی برای خود احساس نکنند، بلکه تنها به عنوان انسانهایی عاطفی و دلسوز خود را معنا کرده باشند. در این صورت این خانمها آن نقش مؤثری که مدنظر است، نخواهند داشت، زیرا با این رویکرد وارد صحنهها نمیشوند. زنان ما، همیشه طوری عمل میکردهاند که خانوادهها حفظ میشدند، تقریباً هر خانوادهای در طول تاریخ حفظ شده، به جهت حضور نرم زنان بوده است. بنده در تجربهی خودم این را بهخوبی یافتهام که همیشه وقتی مادران ما متوجهی نقش خود در حفظ خانواده بودهاند، آن خانواده با وجود مشکلات زیادی که برایش پیش میآمده، حفظ میشده، زیرا مادرِ خانواده متوجهی نقش نرم خود بوده است.
میگوئیم حضور نرم زنان، زیرا شرایط طوری رقم خورده است که خواهران وظیفه خاصی را باید به عهده گیرند که دقیقاً عبارت است از احیای بُعد نرم اسلام محمدی (ص) که در جای خود باید بحث شود تا از اجمال به تفصیل آید و فعلاً در سیطرهی تاریخ اراده معطوف به قدرت، بُعد نرم اسلام محمدی (ص) گمشده تاریخ ما است. به راحتی میپذیرم فهم حضور نرم برای خانمها هنوز از ابهام در نیامده است، با اینهمه «آن قَدَر هست که بانگ جرسی میآید» شرایط خاصی بهوجود آمده است که اگر توجه فرمائید آن را ماورای هر حادثهای احساس میکنید. جهانی است که فعلاً گمشده است، جهانی است که نه دیروزِ ماست و نه دنیای مدرن است. انقلاب اسلامی جهانی است بین دو جهان، جهان گذشته که عموماً بر امور فردی تأکید داشت جهان امروز ما نیست، جهان امروز ما، جهان تمدنی است. زنان، اولاً: لازم است بدانند در چه جهانی زندگی میکنند؟ بنده نام آن را «جهانی بین دو جهان» میگذارم ثانیاً این جهان در صورتی محقق میشود که روحیهی نرمی که زنان در آن شاخص هستند بتوانند آن را بفهمند و ادامه بدهند.
بستر دین چقدر میتواند در نگاه مثبت یا منفی به زن مؤثر باشد آیا برخی تعصبات و جزمی گرایی هایی که در حقوق زنان دیده میشود ناشی از فرهنگ ایرانی است یا برخواسته از نوع دینداری ظاهر گرایانه و خالی از سلوک باطنی است؟
به نظر بنده تنگنظریهایی که نسبت به حقوق زنان پیش آمده، ریشه در تعصّبات قومی و برداشتهای غلطی است که بعضی از افراد به بهانه مذهب، به زنان تحمیل کردهاند.
میتوان زنان جامعه امروز ما را در سه کانتکست مورد بررسی قرار داد، زنان سنتی، زنان شبه مدرن و زنان مدرن. به نظر میرسد قاطبه زنان امروز جامعه ما به خصوص در نسل جدید زنان شبه مدرن هستند آیا میتوان بر این سه دسته ارزش گذاری کرد؟ آیا میتوان به زن سنتی به معنای عام آن بازگشت؟
انسان چه مرد و چه زن در جهانی که در آن حاضر است باید زندگی کند و این جهان، با تاریخ مدرن شروع شده و نمیتوان آن را نادیده گرفت. ولی به جهت غفلت تفکر مدرن از ساحت قدس، انقلاب اسلامی به عنوان جهانی که بیرون از جهان مدرن نیست، ولی متوجه ساحت قدس و میراث فرهنگی بشر گذشته است، جهان خود را تحت عنوان «جهان بین دو جهان» شکل داد.
به زن شبه مدرن امروز جامعه ما میتوان به هر قیمتی تحمیل کرد که نقش مادری را بر توانمندیهای فردی و اجتماعی اش ترجیح دهد؟ حتی اگر در یک دوگانگی و جدال با خود از لحاظ روان شناختی قرار گیرد؟
این دو خصیصه و شخصیت هر دو قابل جمعاند و جایی برای تحمیل یکی بر دیگری نمیماند مگر آنکه خودِ زن مایل به حضور در شخصیت مادریاش نباشد.