رضا قلیزاده علیار نویسنده کتاب «شدم راننده جنگ» می‌گوید راننده‌ها و نیروهای پشتیبانی در دوران دفاع مقدس، با وجود خدماتشان، ازجمله نیروهای گمنام و کمترشناخته‌شده‌اند.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: یکی از گروه‌های بسیار درگیر در دوران جنگ تحمیلی، گروه‌های تدارکات و پشتیبانی و به تبع آن رانندگان بودند که در ادبیات دفاع مقدس مظلوم واقع شده‌اند. بسیاری از این اقراد در کنار مسئولیت‌هایی که در جبهه و جنگ داشتند کار خطیر رانندگی را هم انجام می‌دادند.

در شرایط جنگی ماشین‌ها و به تبع آن رانندگان یکی از اهداف اصلی دشمن بودند تا از رسیدن سلاح و تدارکات به رزمندگان جلوگیری شود. همین موضوع دلیل متقنی بر شجات و فداکاری آن‌هاست. علی‌اکبر دانشور یکی از همین آدم‌هاست که در کنار مسئولیت‌هایی که در لشکر عاشورا داشت، رانندگی را رها نکرد و در ادامه جهادش خاطرات خود از دفاع مقدس را ثبت کرد و پیش از چاپ کتابش به همرزمان شهیدش پیوست.

«شدم راننده جنگ» نوشته رضا قلیزاده علیار، خاطرات این رزمنده نام‌آشنای آذربایجان به‌تازگی توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

به بهانه چاپ این‌کتاب با نویسنده آن گفتگو کردیم که مشروحش در ادامه می‌آید:

* رضا قلیزاده از نام‌های آشنای ادبیات دفاع مقدس در خطه آذربایجان است. از خودتان بگویید و اینکه چطور شد که به سمت نوشتن رفتید؟

در دوره‌ راهنمایی(مدرسه‌ی رازی) درس می‌خواندم که بالاخره خانواده را راضی کرده و راهی جبهه شدم؛ سه ماه در مهاباد بودم و بعد از آن هم به لشکر عاشورا رفتم. چقدر بی‌سعادت بودم که از دوستان شهیدم؛ ایوب احمدی، غلامعلی حنّانیان، احمد یوسفی‌منیر، مجید رستم‌زاده، عبدالواحد محمدی و... عقب ماندم. بگذریم؛ نوشتن را با نگارش خاطراتم از دوران حضور در جنگ تحمیلی و سپس بازنویسی خاطرات سایر رزمندگان دفاع مقدس آغاز کردم که تا به حال آثار متعددی در حوزه داستان کوتاه، خاطره، تاریخ شفاهی، گزارش و گفت‌وگو در مطبوعات، نشریات و یا در قالب کتاب به چاپ رسیده است. ۲۵سال است در عرصه‌های گوناگون فرهنگی، هنری و ادبی فعالیت می‌کنم.

سال۱۳۹۶ کارشناس برتر کتاب استانی دفاع مقدس در هفدمین دوره از جشنواره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس و سال۱۳۹۷ به عنوان چهره‌ی برتر هنر انقلاب در استان آذربایجان‌شرقی انتخاب و معرفی شدم. تا بحال هفده عنوان کتاب در حوزه دفاع مقدس از من چاپ شده که تعدادی از آنها حائز رتبه‌های برتر بودند. از کارهای اجرایی هم می‌توانم به معاون ادبیات و انتشارات اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان شرقی، مسئول انجمن ادبیات داستانی بسیج هنرمندان استان و نیز عضو شورای سیاست‌گذاری شب‌های خاطره در حوزه هنری استان آذربایجان‌شرقی اشاره کنم.

* ایده اولیه نگارش کتاب چگونه شکل گرفت؟ چرا آقای دانشور را برای ثبت خاطرات دفاع مقدس انتخاب کردید؟

وقتی نخستین بار در سال ۱۳۶۱ به جبهه رفتم، اسم آقای دانشور را شنیدم که مسئول تدارکات لشکر عاشورا بود. ولی هیچ‌گونه ارتباطی با ایشان نداشتم. تا اینکه جنگ تمام شد و شروع کردیم به نوشتن خاطرات جنگ. چند کتاب از رزمندگانی که کارهای نظامی و عملیاتی انجام می‌دادند، نوشته بودم و احساس می‌کردم بخش‌های دیگر جنگ مغفول مانده؛ از جمله تدارکات و پشتیبانی جنگ که به سبب گسترگی مأموریت‌ها از اهمیت ویژه‌ای طی دوران دفاع مقدس برخوردار بود. نیروهای پشتیبانی جنگ به‌صورت شبانه‌روزی درگیر کار بودند و جزو زحمت‌کشان جبهه‌ها به شمار می‌رفتند در عین حال گمنام. به همین دلیل رفتم سراغ سوژه‌ای متفاوت که کمتر پرداخت شده بود.

آقای دانشور شناخته‌شده‌ترین نیروی پشتیبانی جنگ در استان آذربایجان‌شرقی بود. ایشان هم در دوران انقلاب اسلامی، دوران دفاع مقدس، درگیری‌ها و ناآرامی‌های شمال غرب (کردستان، آذربایجان‌غربی و...) همزمان با فرماندهی شهید حاج احمد کاظمی بر قرارگاه حمزه سیدالشهدا و جنگ داعش در عراق فعال بوده و قطعاً چنین شخصیتی خاطرات خوبی داشت. ایشان با فرماندهان مطرح دفاع مقدس همراه بوده از جمله شهید آقامهدی باکری، شهید حاج احمد کاظمی، شهید اثری‌نژاد، شهید علی تجلایی، سردار عزیز جعفری، سردار پاکپور، سردار اسدی، سردار اصلانی و...

لازم است یادآوری کنم که راوی کتاب آقای علی‌اکبر دانشور سال ۱۳۵۹ در کسوت راننده به جبهه می‌رود. در عین حال در کارهای عملیاتی هم شرکت می‌کند.

آقای دانشور در عملیات طریق‌القدس (آزادسازی بستان) به‌عنوان جانشین گردان امام سجاد(ع) تیپ عاشورا شرکت می‌کند و در دو عملیات فتح‌المبین و رمضان زخمی می‌شود با این‌حال به حضورش در جبهه‌ها ادامه می‌دهد و مسئولیت‌های مهمی را در جنگ برعهده می‌گیرد مثلاً مسئول تدارکات لشکر عاشورا، جانشین و مسئول تدارکات قرارگاه نجف، معاون رزمی قرارگاه کربلا، مسئول پشتیبانی و معاون هماهنگ‌کننده قرارگاه حمزه، فرمانده پشتیبانی شمال غرب نیروی زمینی سپاه و نهایتاً مسئول ستاد بازسازی عتبات عالیات آذربایجان‌شرقی. این‌ها شاید بخشی از دلایلی بود که مجاب شدم خاطرات ایشان را بنویسم.

* محورهای اصلی محتوای کتاب در مورد چیست؟ نقطه اوج داستان زندگی راوی را کجای کتاب می‌دانید؟

محور اصلی کتاب پشتیبانی جنگ است. منتهی ابتدای امر در سوسنگرد مسئولیت تدارکات را برعهده می‌گیرد که محل استقرار نیروهای آذربایجانی بوده. بعد تیپ عاشورا، سپس لشکر عاشورا و... بعد هم می‌رسیم سطح قرارگاه. به نظرم در بحث پشتیبانی جنگ، کتابی در این سطح کار نشده. در کنار خاطرات و بیان عملکرد پشتیبانی، رشادت و ایثارگری رزمندگان لشکر عاشورا و سایر لشکرها و فرماندهان هم روایت شده است.

به نظرم، نقطه‌ی اوج زندگی آقای دانشور زمانی است که با آرمان‌های حضرت امام(ره) آشنا می‌شود و تا زنده بود در راه تحقق آرمان‌های پیر و مراد عاشقان، از پا ننشست که به فرازهای مهم آن اشاره کردم. از وقتی جنگ تمام می‌شود رزمنده‌ها هر کدام دنبال زندگی خود می‌روند؛ یکی به تحصیلاتش ادامه می‌دهد، یکی به کارهای اقتصادی روی می‌آورد و... اما آقای دانشور به دعوت سردار نامدار سپاه اسلام حاج احمد کاظمی راهی قرارگاه حمزه می‌شود و ده سال تمام در کنار ایشان برای امنیت مرزهای شمال غرب و کوتاه کردن دست دشمنان انقلاب و ایران شبانه روزی تلاش می‌کند و بارها تا مرز شهادت پیش می‌رود.

* خودتان قلم و سبک نگارش کتاب و استقبال از آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

کتاب در قالب خاطره (تاریخ شفاهی) به نگارش درآمده و به نظرم از سطح نگارش خوبی برخوردار است. حتی قبل از چاپ، اساتید بزرگواری همچون استاد علیرضا کمری آن را خوانده و مطالبی عنوان کرد که از آن‌ها استفاده کردم. نام کتاب(شدم راننده‌ی جنگ) هم پیشنهاد ایشان بود. تا بحال هم استقبال خوبی شده چون در حوزه پشتیبانی جنگ اثری قابل توجه است. در بنیاد حفظ آثار، کتاب‌های چاپ سال۱۳۹۹ توسط چند داور بررسی شده بودند که در نهایت ۱۱ کتاب در سطح ملی مطرح شدند. یکی هم کتاب «شدم راننده جنگ» بود.

* در مورد شخصیت اصلی روایت بگویید. مخاطب قرار است سرگذشت چه کسی را بخواند غیر از آقای دانشور؟ شخصیت‌های اصلی داستان زندگی او چه کسانی هستند که در کتاب محوریت دارند؟

آقای دانشور در سردرود( نزدیک تبریز) به دنیا آمده و تا دوم راهنمایی درس خوانده اما به دلیل فوت مادر و دوری راه مدرسه ترک تحصیل می‌کند و در باطری‌سازی(شاگرد باطریسازی) مشغول کار می‌شود. تا اینکه انقلاب می‌شود و او هم به سیل خروشان مردم می‌‌پیوندد. بعد از پیروزی انقلاب، مدت کمی در جهادسازندگی و کمیته‌های انقلاب اسلامی فعالیت می‌کند و در نهایت به عنوان راننده جذب سپاه می‌شود و از این به بعد مسیرش را پیدا می‌کند. اما شخصیت‌هایی که راوی درباره‌ی آن‌ها بیشتر سخن گفته، عبارتند از: پدر و مادر و همسرش که طی سال‌های جنگ و بعد از آن دوری او را از خانه و خانواده تحمل کرده و بار زندگی را تنهایی به دوش کشیده‌اند. از شهیدان آقامهدی باکری و برادرشان حمیدآقا باکری، شهید اثری‌نژاد مسئول تدارکات قرارگاه نجف، شهید علی تجلایی از فرماندهان قرارگاه خاتم، شهید حاج صادق صدقی جانشین تدارکات لشکر عاشورا، آیت‌الله ملکوتی امام جمعه تبریز در دوران دفاع مقدس، سردار عزیز جعفری که از سال ۱۳۵۹ در جبهه سوسنگرد با او آشنا شد. حاج جعفر رضایی مسئول ستاد پشتیبانی جنگ استان، شهید حاج احمد کاظمی و نیروهای گمنام تدارکات جنگ بخصوص لشکر عاشورا شخصیت‌های زندگی آقای دانشور هستند که در کتاب از آنها زیاد یاد شده‌است.

* آقای قلیزاده، مصاحبه‌های شما با راوی به زبان ترکی انجام شده‌ و شما آن را به متن فارسی برگردانده‌اید. از ظرافت‌ها و سختی‌های این‌موضوع هم بگویید.

مصاحبه‌ها به زبان ترکی بود که در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان انجام گرفت منتهی به فارسی نگارش یافته‌است؛ این اثر یک ترجمه از زبان ترکی است گرچه متولیان امر این را در قراردادها لحاظ نمی‌کنند. زبان ترکی مثل هر زبان دیگری ویژگی‌های خاص خودش را دارد و برای برخی اصطلاحات و ضرب‌المثل‌ها واقعاً نمی‌شود ترجمه یا معادل فارسی پیدا کرد. این‌ها کار را سخت می‌کند. باید طوری نوشت که برای خواننده فارسی‌زبان قابل فهم باشد. این‌قسمت از کار توان زیادی از نویسنده می‌گیرد. در برخی موارد که ضرب‌المثل یا یک اصطلاح را نمی‌شد ترجمه کرد یا معادل فارسی برایش پیدا کرد، به زبان اصلی نوشته و در پاورقی یا متن توضیح نوشته‌ام که هم خواننده فارسی زبان متوجه شود و هم ظرافت زبانی از بین نرود.