در برنامه هفته سیزدهم چراغ مطالعه کتاب «رقص برزیل با شیطان» با حضور مترجم اثر نقد شد و در بخش تفکر انتقادی هم آراز بارسقیان درباره چیستی و اهمیت تفکر انتقادی سخن گفت.

به گزارش خبرگزاری مهر، در اولین شب از هفته سیزدهم برنامه چراغ مطالعه که سه‌شنبه ۲۳ آذر ماه پخش شد ابتدا مروری بر اخبار حوزه نشر شد.خبر درگذشت پروفسور یوزف فان اس آلمانی، اسلام شناس برجسته آلمانی و استاد دانشگاه توبینگن اولین خبر برنامه بود. خبر دیگر اینکه کتاب «در فاصله دونقطه» ایران درودی پس از درگذشت وی پرفروش ترین کتاب این روزهای بازار نشر شده است. انتشار شماره نوزدهم سیاست نامه از دیگر اخبار این بخش برنامه بود. خبر انتشار کتاب ایران ساسانی در بستر عهد باستان متاخر نوشته تورج دریایی با ترجمه مهناز بابایی آخرین خبری بود که خوانده شد.

اما در بخش چی را چطور بخوانیم، گودرزرشتیانی درباره چطورخواندن تاریخ ایران سخن گفت.

وی گفت: ایرانیان از معدود ملت هایی هستند که تاریخ سه هزار ساله مدون دارند. بدون اغراق و هیچ گونه حس ناسیونالیستی برای شناخت این تاریخ کهن معرفی چند کتاب بسیار دشوار است. اما من به عنوان پژوهشگر تاریخ اگر بخواهم کتابی به شما معرفی کنم پیش از همه کتاب «روزگاران» عبدالحسین زرین کوب را معرفی می کنم. این اثر کتابی است که با آن می توان تاریخ ایران را به خوبی شناخت. با غم های ایران گریست و با شادی آن خندید.

رشتیانی افزود: کتاب دیگر کتاب «تاریخ جامع ایران» است که نویسندگان متعدد داخلی و خارجی دارد و در بیست جلد منتشر شده است. این اثر یکی از جامعه ترین آثاری است که درباره تاریخ این سرزمین نوشته شده است و با وجود آن، دیگر نیازی به رجوع آثاری مثل تاریخ کمبریج نیست. این کتاب دربردارنده تاریخ ایران از همه زوایای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تا روزگار پایان قاجاریه است.کتاب سوم «تاریخ ایران زمین» نوشته محمد جواد مشکور است. مشکور هم تحصیلات سنتی نظام آموزشی ایران را داشت و هم در دانشگاه های اروپایی تحصیل کرده بود و با زبان های قدیم و اروپایی آشنایی داشت. «تاریخ فرهنگ و تمدن ایران در گذر از عصر ساسانی به عصر اسلامی» نوشته محمد محمدی ملایری اثر دیگری است که تداوم و پیوستگی فرهنگ و سنت های ایران از دوران باستان به دوران اسلامی و تاثیری که فرهنگ ایرانی و اسلامی بر فرهنگ عربی داشته را بررسی کرده است. این اثر شامل شش جلد است.

در بخش فارسی وار سجاد نجفی، مجری برنامه با نصرالله حدادی، پژوهشگر حوزه تهران درباره زبان فارسی و لهجه تهران گفتگو کرد.

نجفی در ابتدای گفتگو از حدادی پرسید که آیا همین زبان معیاری که استفاده می شود زبان فارسی است یا زبان و گویش مجزایی دارد؟

حدادی پاسخ داد: نمی توانیم قاطعانه بگوییم که مردم تهران زبان داشته اند یا نداشته اند. تا قبل از روز یکشنبه ۲۲ اسفند سال ۱۱۶۴ تهران پایتخت ایران نبوده است. تا سال ۱۲۴۶ اینگونه بود که شمال آن خیابان امیرکبیر، جنوب تهران مولوی می شده، شرق آن خیابان ری، غرب آن خیابان وحدت بوده است و به آن حصار طهماسبی گفته می شد در ۱۷ آذر ۱۲۴۶ ناصرالیدن شاه تصمیم می‌گیرد حصار ناصری درست کند. در این حصار جنوبش خیابان شوش، شمالش خیابان انقلاب، شرقش هفده شهریور و غربش هم تقریباً خیابان کارگر می شود. در سال ۱۳۰۶ خندق های پر می شود و دیگر محدوده شهر تهران از بین می رود.

وی افزود: ما سندی نداریم که تهران در زمان حصار طهماسبی چقدر جمعیت داشته است اما براساس صدای باقیمانده آن دوران که صدای مظفرالدین شاه قاجار است متوجه شویم که او هم تقریباً به همان زبانی که ما امروز صحبت می کنیم سخن می گفته است. آنچه که مسلم است که تا زمانی که مرحوم قائم مقام روی کار بیاید ملفوظ و مکتوب دو تا بوده است. بین سالهای ۱۲۰۰ شمسی که مرحوم قائم مقام در راس حکومت در تبریز قرار می گیرد بسیاری از محاورات به نوشته ها راه پیدا کرد. آنچه که در چرند و پرند دهخدا آمده تبلور چیزی است که در محاورات مردم می آمده است.

این تهران پژوه اضافه در ادامه چند شعر از دهخدا و سید اشرف الدین گیلانی خواند.

حدادی گفت: در تهران ما چند محله داریم که نامشان برگرفته از شهرها و مناطق دیگر است. مثلاً درخونگاره. در به معنی دشت است. خان هم به معنی بستر آب. گاه هم به معنی موقعیت. این محله منطقه و بستر آب است که اتفاقاً به خاطر نشت آب یکی ازمساجد معروف محل هم که بسیار قدیمی است آسیب دیده است. عودلاجان نام منطقه دیگری در تهران است. جلال آل احمد کتابی به نام اورازان دارد. اُ به معنی آب و رازان به معنی جوشش. پس این محله هم معنی اش یعنی محله ای که جای جوشیدن آب بوده است. همه اینها مهاجرپذیر بودن تهران باعث شده که خرده فرهنگ های مختلف به تهران بیایند و در تهران شکل بگیرد و این شکل گرفتن باعث شده که به استانهای دیگر منتقل شود. مثلاً در غرب استان مازندران وقتی می خواستند بگویند فلا چیز را باز کن می گفتند ولات اما الان می گویند بازآبا. بسیاری از سریال هایی که امروز می بینیم فقط تقلید لهجه است. مثلاً اگر فردی در سریال قزوینی است برای اینکه نشان دهند او قزوینی است یک «بالام جان» اضافه می‌کنند چون تکیه کلام مردم این شهر است.

این پژوهشگر تهران ادامه داد: استاد ستوده ادعا دارند که مردم تهران زبان دارند اما همین کتابی که تحت عنوان «زبان مردم تهران» تالیف شده است را که می خوانیم، می‌بینیم زبان استفاده شده مردم تهران زبان کوچه و بازار بوده است. عبدالله مستوفی می گوید بخش مهمی از زبان مردم تهران زبان داش مشتی ها و زبان کسانی بوده که ارتباط نزدیکی با مردم در مجامع عمومی مثل زورخانه‌ها، قهوه خانه ها و.. داشته‌اند. علاقمندان به دانستن این اصطلاحات می توانند به کتاب «شرح ز ندگانی من» نوشته عبدالله مستوفی مراجعه کنند. مرتضی احمدی هم که روی فرهنگ تهران کار کرده است می‌گوید، مردم تهران لهجه ندارند زبان دارند. زبان مردم تهران، ز بان اصطلاح است و زبان زایش داشته است.

حدادی افزود: بسیاری از فنون کشتی برگرفته از مشاغل و زبان مردم تهران بوده است. فیتیله پیچ، کفتربند و حصیرمال، مشک سقا و...... همگی در تهران نامگذاری شده است. وقتی زبان مردم تهران، نزول پیدا می کرد می گفتند چرا به زبان چاله میدونی صحبت می کنی. دلیل استفاده از این اصطلاح این بود که برخی از مناطق گودهایی داشت که در آن افرادی ساکن بودند که دارای ادبیات خشن بودند و این ادبیات مورد پسند افراد نبود به همین دلیل زبان نزول پیدا می‌کرد و در این نوع زبان بسیاری از کلمات شکست.

آنچه که مسلم است اینکه امروز زبان مردم تهران، زبان قالب کشور شده است، خواهش من از صداوسیما این است که کلماتی که ریشه و بنیان ندارد را استفاده نکند. کلمه «خفن» چه ریشه و بنیادی دارد که استفاده می‌شود. در روزگار ما زبان عقیم شده و فشضای مجازی هم به این موضوع دامن زده است.

در بخش تجربه خواندن مجید اِسطیری، نویسنده مدرس داستان نویسی تجربه خواندن مجموعه شعر «دوربین قدیمی» عباس صفاری را با بینندگان چراغ مطالعه به اشتراک گذاشت.

وی گفت: من خاطره شیرینی با خواندن اولین مجموعه شعر عباس صفاری دارم. زمانی که دانشجو بودم، دوستی خواندن مجموعه شعر «دوربین قدیمی» را به من پیشنهاد داد. سالهایی که دانشجوی شهر خرم آباد بودم این مجموعه شعر را در اتاق انجمن شعر دانشگاه دیدم و برایم عجیب بود که آن کتاب آنجا بود چون معمولاً در چنین اتاق هایی، مجموعه اشعار و آثار شاعران معروف مثل سهراب سپهری و شاملو و اینا هست. بدون اجازه کتاب را برداشتم و شروع به خواندن آن شدم و تاثیر شگرفی روی من گذاشت و با آن لحظات فوق العاده نابی را با آن تجربه کردم.

اسطیری افزود: صفاری استفاده متعادلی از تمام عناصر شعر سپید انجام می دهد. در اشعار صفاری از نگرش به ادبیت متن که برگرفته از سنت شاملویی هست وجود دارد تا منطق محاوره ای شعر سیدعلی صالحی. از همه اینها بالاتر، ویژگی اصلی اشعار صفاری، کشف هایی است که از دل زندگی می کند و اینها شعرش را به سمت تصویرگرایی و استفاده از روایت می‌برد. من در طی این سالها شعرهای بعدی صفاری را مرور کردم و بیست سال سابقه شعری او را در سه مجموعه دوربین قدیمی، کبریت خیس و خنده در برف دنبال کردم.

وی در ادامه یکی از اشعار مجموعه دوربین قدیمی را خواند و این بخش به پایان رسید.

اما در دومین شب از برنامه چراغ مطالعه که چهارشنبه ۲۴ آذرماه پخش شد درباره کتاب «رقص برزیل با شیطان؛ جام جهانی، المپیک و مبارزه برای دموکراسی» نوشته دیو زرن با علی عرب زاده مترجم این اثر گفتگو شد.

نجفی در ابتدای سخنانش از عرب زاده مترجم این اثر پرسید که فوتبال و ورزش سیاسی است یا خیر؟

عرب زاده پاسخ داد: بله. نویسنده کتاب که یک خبرنگار با سابقه ورزشی است ایده ای در این کتاب وسایر آثارش دارد و آن هم این است که فوتبال یک امر سیاسی است. منظور از سیاسی بودن ورزش این است که ورزش هم مثل خیلی از نهادهای دیگر سازوکاری برای اعمال، بازتولید قدرت و توزیع قدرت است. بنابراین نویسنده می خواهد نشان دهد که در ابررویدادهای ورزشی قدرت توسعه پیدا می‌کند. دیو زرن از المپیک ۲۰۰۴ در آتن تا المپیک ۲۰۱۶ در برزیل را رفته است و ماجراهای کف خیابانی را بررسی و بیان کرده که در این رویدادها ثروتمندان، ثروتمندتر شدند، آزادی ها محدود شدند و قدرتمندان قدرت بیشتری گرفتند.

وی افزود: ویژگی خاص برزیل برای نویسنده این بوده که مهد فوتبال است. نویسنده کار جالبی که در کتاب انجام می دهد این است که خیلی جدی سراغ تاریخ و زمینه های اجتماعی برزیل می رود و در گفتگوهایی که با مردم انجام می دهد بیان می کند که فوتبال برای برزیلی ها فقط یک ورزش نیست بلکه یک جز و نحوی از بودنشان است.

مترجم کتاب «رقص برزیل با شیطان» اضافه کرد: ادعای کتاب این است که دلالت های سیاسی ورزش خصوصاً در دوره هایی مثل جام جهانی و المپیک دلالت هایی است که اصلاً بابت آنها این ابر رویدادها طراحی شده است. این کتاب در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است دیو زرن از سال ۲۰۰۴ همه رویدادهای المپیک و جام جهانی را حضور داشته است و در همه اینها به یک بافت مشترک می رسد و آن هم اینکه در چنین رویدادهایی کسی که باید هزینه دهد مردمند و کسی که نفع می برد مردم هستند.

عرب زاده ادامه داد: واقعیت این است که در ایام المپیک و جام جهانی گردش مالی وجود دارد ولی این گردش مالی به جیب مردم نمی رود و به صورت عادلانه ای خرج نمی شود. درمورد کشور خودمان هم باید بگویم ما هیچوقت میزبان رویدادی در این ابعاد نبودیم، بنابراین تجربه واقعی از جام جهانی و المپیک نداشتیم.

وی اضافه کرد: مثلاً در آفریقای جنوبی یک کمپانی فرانسوی زیرساختی برای تلفن همراه فراهم می کند اما بعد از جام جهانی کمپانی تمام زیرساخت ها را جمع می کند و از آنجا بیرون می برد چون مردم آفریقا اصلاً به آن حجم از سیم کارت و اینترنت و زیرساخت احتیاج ندارد و متنساب با شرایطش نیست و اگر قرار باشد آن کمپانی و سازه هایش آنجا بمانند ضرر می کنند.

نجفی سپس پرسید پس چرا دولتها با اشتیاق سراغ برگزاری این رویدادها می روند؟

عرب زاده پاسخ داد: به خاطر گردش های مالی زیاد. ولی گردشمالی که فقط برای قشر خاصی است نه مردم. مثلاً تصور کنید که مغازه ای در یک راسته توریستی دارید و شهردار هم با شما شریک باشد، او هرکاری می کند که آن راسته بیشتر توریست جذب کند حتی اگر به قیمت دیوار کشیدن میان بخش اصلی شهر با آن منطقه برای دیده نشدن زشتی ها وفقر شهر باشد. دولتی هم در برزیل موقع المپیک سرکار است، دولت لولا داسیلواست که یک دولت کارگری است. او بارها برای رییس جمهور شدن تلاش می کند که موفق نمی شود اما وقتی موفق می شود به بی رحمانه ترین شکل ممکن سازوکارهای اقتصاد بازار آزاد را تحمیل می کند که اولش یک رشد اقتصادی غیرعادی اما بعدش فساد و فقر زیادی اتفاق می افتد.

این مترجم درخصوص دکترین شوک که در کتاب آمده گفت: یکی از ایده های کتاب این است که این ابر رویدادهای فرصتی را برای قدرتمندان و دولت فراهم می کنند که رویه هایی که در حالت عادی امکان اعمال آنها وجود ندارد، اعمال شود. بنابراین برگزاری جام جهانی به دولتها فرصت می دهد که به بهانه این رویداد آزادی ها را محدود کنند، اقتصاد بازار آزاد را توسعه دهند و … براساس ایده دکترین شوک پاندمی کرونا هم فرصتی برای دولتها فراهم کرد تا کارهایی که نمی توانستند تا قبل آن انجام دهند را، انجام دهند. ۹۰ درصد از کارگرانی که در حال حاضر برای ساخت شهر جام جهانی قطر کار می کنند، کارگران مهاجر و بیشتر برای نپال هستند که در بدترین حالت قابل تصور زندگی می کنند. پیش بینی هزینه ای که برای ساخت این شهر در قطر شده حدود ۱۰۰ میلیون دلار است. مرگ روزانه کارگران نپالی در قطر به خاطر شرایط نامناسب اقتضای این نوع اقتصاد است در واقع لازمه شکل گیری چنین اقتصادیپرداخت چنین تاوانی است.

مترجم کتاب «رقص برزیل با شیطان» در پایان بیان کرد: این کتاب اصلاً نباید با رویکرد علیه ورزش و فوتبال خوانده شود منتها نویسنده آن را یک امر مردمی می بیند. کتاب به ما شوکی وارد می کند و آن هم اینکه ابررویدادهای جهانی با هزینه و تاوانی آمده که ما باید به این فکر کنیم که این هزینه از کجا آمده است. اتفاق خوب این کتاب هم این است که ناامیدانه تمام نمی شود و داستان افرادی که در برابر نابودی ها مقاومت کردند هم روایت می کند.

اما در بخش تفکر انتقادی این هفته آراز بارسقیان درباره تفکر انتقادی سخن گفت.

وی گفت: من در اوایل با تفکر انتقادی آشنایی نداشتم و فکر می کردم نام مکتبی در فرانکفورت است بهرحال معمولاً عنوان تفکر انتقادی به مکتب فرانکفورت در اوایل قرن بیستم بر می گردد که این یک اشتباه جاافتاده است. اشتباه به این معنا که هروقت شما با یک معضل فلسفی مواجه می شوید مجبور به نقد می شوید و کار فلسفه هم به نوعی نقد است. کار فیلسوفان غرب نقد و نوع تفکرشان انتقادی بوده که با آن تفکر به سامانه های ذهنی خودشان شکل دادند.

بارسقیان افزود: ممکن است بپرسید این تفکر به چه درد من می خورد؟ چون ممکن است برای خیلی ها یک واژه فلسفی و سنگین باشد. پاسخ این است که شما در مواجهه با تفکر انتقادی با یک شمشیر دولبه مواجهید. یک لبه آن لبه فلسفی و سنگین آن است اما لبه دیگرش لبه ای است که ما در امور روزمره خود داریم از تفکر انتقادی استفاده می کنیم. تمام حرفهایی که من در این بخش قرار است بزنم این است که باید بتوانید یک چیزی را به چیزهای دیگر نسبت دهید و به مثال های دیگر گسترده کنید. «تعمیم دادن» یکی از مهم ترین عوامل پیشرفت بشر است. نکته مهم این است که همه ما این قدرت را داریم. در تفکر انتقادی از تعمیم دادن بسیار استفاده می شود چون در تفکر انتقادی در یک مواجهه قرار می گیریم و اولین مواجهه هم مواجهه با باورها و عقاید خودمان است. قابلیت پذیرش و گشودگی ذهنی هم در تفکر انتقادی خیلی اهمیت دارد و اتفاقاً این خصیصه را هم تقریباً همه ما داریم. تا وقتی گشودگی ذهنی نداشته باشیم و به صورت آگاهانه از آن استفاده نکنیم وارد وادی تفکر انتقادی نمی شویم. پیش فرض ها هم در روند زندگی روزمره برای ما مهم هستند چون ما بسیاری از کارهایمان را با پیش فرض انجام می دهیم.