خبرگزاری مهر؛ گروه مجله – محدث تکفلاح: اگر در محوطه سربازی باشید که سمت راست شما چهار پنج گوسفند در حال گشت و گذار، جلوی شما چند مرغ و خروس و سمت چپ زمینهایی وسیع، که بی شک در هوای گرمتر پر سبزیجات و صیفی جات سبز و دوست داشتنیاند، انتهای زاویه دید هم در کنج دیوارهای محوطه یک استخر که فعلاً خالی است، این توصیف شما را به کجا میبرد؟ اینجا کجاست؟ آیا گوشه خانهای در یک روستا و یا کنجی از یک مرکز طبیعت گردی و یا…؟
اصلاً تهران است یا شهرستان؟ خانه است یا…؟
اشتباه نکنید! اینجا بخشی از یک مدرسه است. یک دبستان با حدود ۹۰۰ دانش آموز که قبل از کرونا این تعداد بالاتر از ۱۰۹۰ نفر بوده است. باغچه بخش مربوط به نگهداری از حیوانات و یک استخر متوسط که در فصل گرما آب در آن هست هم پر مراجعهترین بخش اینجاست.
اینجا زندگی جاری است و آموزش هم. دبستانی پر از رنگ و لعاب، پر از ابزار و دست سازههای دانش آموزان اکنون یا گذشته، پر از خاطره و پر از صدای شور و شوق دانش آموزانی که «کودکان کار» مینامندشان. اینجا دبستان صبح رویش است.
امروز که من آمدهام روز تعطیلی کلاسهای حضوری است. به دلیل آلودگی هوا کلاسهای مدارس به صورت مجازی برگزار میشوند اما اینجا یک تیم شش هفت نفره فوتبال و چند کلاس درس فعالند. روش کار این مدرسه با مدارس دیگر متفاوت است. از حیاط دبستان پسرانه وارد بخش جذاب «طبیعتکده» میشوم. گوسفندانی که تا مرا میبینند به سمتم میآیند و منتظرند از بس که از سمت مراجعین خوراکی به آنها تعارف شده است! مرغ و خروسی که مثل حیاط خانههای باصفای روستا در محوطه رها شدهاند و از زمین خدا و خرده خوراکیهای روی زمین تغذیه میکنند و باغچهای که به دلیل برودت هوا سرد و خشک است. اما استخر دیوار سنگی! کنج این محوطه یک استخر است با دیوارهای سنگی که میتواند ۳۰-۴۰ پسر بچه را همزمان در خود جای دهد. این بخش را در شیفتهای مجزا برای پسرها و دخترها در نظر میگیرند چرا که به گفتهی مسئول روابط عمومی مؤسسه بعد از بررسیها و تجربیات فراوان دریافتند که بهترین روش برای تخلیه روانی و انتقال حس خوب به این کودکان، ارتباط مستقیم با طبیعت است.
مدرسهای بدون تکلیف شب و اولیای پیگیر
اولین کار هر مدرسهای آموزش است اما کودکانی که در این مدرسه میآیند کمی شرایط متفاوتی دارند. چه شرایط اقتصادی، چه فرهنگی و چه خانوادگی. با کمی تأمل همه اذعان داریم که استمرار آموزش این کودکان در منزل بسیار دشوار است. پس این نکته مهم در این برنامه چگونه جبران شده که حتی بچهها از حضور در این مدرسه آن هم در روزهایی مثل امروز که تعطیل است، لذت میبرند؟ آموزگاران اینجا به صورت دورهای آموزشهای تربیت دبیر و ضمن خدمت دارند اما نه فقط برای تدریس دروس آموزش و پرورش و دروس نظری. کلاسهای مهارتهای ارتباطی، روانشناسی کودک، خلاقیت و تدریس خلاق و… از جمله کلاسهای مهمی است که کارکنان این مؤسسه در دوران حضور خود در اینجا میگذرانند. چرا که اینجا مدرسهای بدون تکلیف شب است. بدون مطالعه در خانه. بدون اولیای پیگیر امور درسی و هر چیزی که بچههای عادی دارند.
اینجا با نام و قالب یک مدرسهی غیر دولتی ثبت است ولی نکتهی حائز اهمیت این است که تمام دانش آموزان این مدرسه بصورت رایگان در اینجا ثبت نام میشوند. پس از بررسی شرایط اقتصادی و شغل پدر و وضعیت فرهنگی خانوادهها و خود دانش آموز و یا حتی در موارد لزوم مراجعهی به محل سکونت و بازدید از منزل او، اسمش در لیست دانش آموزان اینجا میرود.
برای آموزش هم امکانات فیزیکی مدرسه کامل است. کلاسهای مجهز و با برنامههای متنوع. بچهها معرفی اسلام ناب و ملی گرایی درست را در اتاقی مشق میکنند که میزهایش دستسازههای خودشان است. پشتیها و بالشهای زیرشان همه دستسازههای خودشان در کارگاههای همینجاست. «وطنکده» نامی است که برای این اتاق انتخاب شده است.
صندلیهای اولیه حضور در این مدرسه برای روزهای اول تأسیس هم دستساز خود بچه هاست.
موضوع برمیگردد به سال ۹۴ و شروع به کار رسمی مدرسه. در روزهای اول تأسیس و شروع جذب دانش آموزان امکاناتی که نبود و منبع مالی که نیاز بود و خلاقیت و مواد بازیافتی که به رایگان و بی اندازه یافت میشد. لاستیکهای بازیافتی که بچهها خودشان شستند و رنگ کردند و به هم چسباندند و خلاقیتی که هزینه شد برای نشاندن بچهها سرکلاس درس.
مهارتهای زندگی مهمترین رکن حضور بچهها
مهمترین کاری که برای بچهها در این دبستان انجام میپذیرد، تزریق حس عزت نفس و آموزش و تمرین مهارتهای زندگی است.
بچههای کار هرروز در جامعهای قدم میزنند که پشت چراغ قرمز با لحن و رفتاری تند، بی اعتنایی از هموطنان خود دیدهاند، شاید ناسزا شنیدهاند و حتی کتک خوردهاند. پس در راه رسیدن به خواستههایشان اغلب ابایی از تکدی گری و انواع روشهای ناشایست ندارند. در مجموعه صبح رویش خیلی از رویاها به تحقق میپیوندد اما نه به سرعت و رایگان و بی زحمت! بلکه بعد ازسپری کردن روال مددکارانه.
اینجا قلبهایی هست که آرزوهای بچهها روی آنها نوشته شده اما راه رسیدن به آرزو، نه دراز کردن دست است و نه دزدی و… مشتریان این مجموعه آموزش میبینند که از روشهای شایستهتری هم میتوان به آرزوهای نصب شده روی دیوار آرزوها دست پیدا کرد.
گام اول: تلاش.
گام دوم: حفظ عزت نفس
و گام سوم: کسب روزی حلال.
در ورودی مدرسه زنگی نصب است که حال خوب، شرط درآمدن صدای آن است. هر کسی که حال دلش خوب است هنگام رد شدن از این بخش زنگ را به صدا در میآورد تا با دنگ دنگ دنگ این زنگوله صدای حال خوب بچهها گوش همه را پر کند.
درخت زیبایی که میوهاش عکسهایی است از افراد مشهور و مهمی که در کودکی سختیهای زیادی کشدهاند.
با صحبتهای خانم رضاحاجی (مسئول روابط عمومی که از ابتدای تأسیس اینجا همراه مجموعه بودهاند) و تعریف خاطرات، هر کدام از این تصاویر برایم به صدا مبدل شدند:
«خانم باورتون میشه عابدزاده هم بچگیاش کار میکرده؟»
«خانم من امروز فهمیدم اگه بیام اینجا و بیشتر درس بخونم مثل شما بالاشهریا میتونم حتی برم دانشگاه!»
«خانم من نمیخوام شبیه اینها بشم ولی دوست دارم سواد یاد بگیرم تا پول بهتری در بیارم تا پولدار بشم. میشه؟»
و…
وارد کلاس سوم شدم. قفسهای پر از لوازم شخصی بچهها هرکدام اسم دارد. لیوان، کتاب، دفتر، وسایل کمک آموزشی و چینهها و...
اینجا همه چیز نماد دارد. حتی خود دانش آموزان. هر کدامشان تصویر خود را نقاشی کرده و در نردبان ترقی نصب شده روی دیوار وضعیت درسی خود را که سنجیدهاند، نشان میدهد. پاکتی کاغذی برای هر طبقه نردبان ترقی تعبیه شده که هر کدام از بچهها شرایط خود را از وضع یادگیری در آن نشان میدهند. برای تعیین میزان یادگیری، یک طبقه را انتخاب کرده و نقاشی خود را داخل پاکت میگذارند.
از زبان در و دیوار مدرسه
دیوار خالی در این ساختمان پیدا نکردم. هر بخشی از دیوارهای درون و یا بیرون مدرسه زخمی شیرین به تن دارد. دستسازههای دانش آموزان. از گل و گلدان و کاردستی گرفته تا نقاشی.
در طبقه دوم جایی دیدم که هیچ شیئی به دیوارش نصب نبود، اما دیوار پر از حرف بود. سنگ صبور بود برای دوستانش. روح داشت. دیوار خشم آغوشش را برای نقاشیهای پر از حرف بچهها باز نگه داشته بود. بچههایی که خشم دنیا در دلشان سنگینی میکرد و برای تخلیهاش نمیدانستند به کجا پناه ببرند. دیدن این نقاشیها چه حرفها که به بیننده القا نمیکرد. دل پر از روزگار و ناراحت از غم مادر و اعتیاد پدر و معلولیت برادرو…
با خانم حسینی یکی دیگر از شاغلین در روابط عمومی صحبت کردم. او سه سال است به جمع صبح رویشیها پیوسته است. گفتههایش از اتفاقات شیرین و تلخ اینجا زیاد است.
از روزی برایم گفت که وضعیت اقتصادی به حدی فشار آورده بود به مجموعه که به ناچار به بچهها اعلام شده بود احتمالاً مدرسه در شرف تعطیلی است. از ناراحتیها و گریههای بچهها گفت و اینکه همین ناراحتی بچهها انگیزهای بود برای آقای داوودی برای ضبط یک ویدئو و نشر در فضای مجازی که همان کلیپ هم موجب جان گرفتن پشتوانه مالی مدرسه شد و مدرسه تعطیل نشد.
حسینی میگفت تلخترین خاطرهاش مربوط به همان ایام است. وقتی بچههایی که با سختی جذب مدرسه شدند و پایبند درس، از تعطیلی ناراحت میشدند. در بین این بچهها خانوادههایی بودند که حتی مسئولین مدرسه را اهل معامله میدانستند و میگفتند که اگر میخواهی ما بچهمان را بفرستیم اینجا تا درس بخواند باید به ما برنج و روغن بدهی! چون ساعتی که او کار میکند و برای ما پول میآورد را باید بیاید مدرسه!
از فشار اقتصادی خانوادهها گفت و اینکه کرونا چه بر سر بسیاری از بچهها آورده که مجبورند به جای مدرسه، بیشتر کار کنند تا از پس خرجها بر بیایند.
از تبلتهایی که بعد از شیوع کرونا به دانش آموزان نیازمند اهدا شد تا از آموزش جا نمانند و همراه با مدرسه پیش بروند. اما باز هم بعد از اسفند ۹۸ تعداد دانش آموزان مشغول به تحصیل افت کرده و کرونا تعداد قابل توجهی از بچهها را مجبور به ترک تحصیل کرده است.
اما این میان خاطرهای داشت که چشمانش هنگام تعریفش برق میزد. دنیای شیرین خاطره، خودش را هم به وجد آورده بود. از دختری که تمام پس اندازش را شیرینی خریده بود و در کل مدرسه پخش کرد که چه؟! سالگرد ورودش به مدرسه صبح رویش را جشن بگیرد. این خوشمزهترین خاطره او بود.
آموزش مجازی در این مدرسه چهطور است؟
بچههای صبح رویش هم در دوران شیوع ویروس کرونا مستثنی از بقیه نبودند و طبق مصوبه ستاد ملی کرونا مجوز شرکت در کلاسهای حضوری مدرسه را نداشتند. پس انتظار میرود که افت پیگیری آموزشی بچهها در این ایام خیلی زیاد باشد.
نکته مهم و قابل توجه همینجاست. پیگیری دانش آموزان این مرکز در این اتفاق بیشتر هم شده بود. اینها را مسئول روابط عمومی مدرسه گفت. در دوران آموزش از راه دور بچهها حضور فعال و چشمگیری در سامانه شاد داشتند در حدی که از توقع مدیران و آموزگاران هم خارج بوده است. البته که کار کردن در دوران کرونا و شیوع سریع آن و همچنین عدم استفاده از ماسک و رعایت شیوه نامههای بهداشتی توسط این بچهها موجبات درگیری با بیماری و دوری از فضای تحصیل را هم داشته است.
صبح رویش مدرسهای است امن برای کودکان کار. ایمن بودن محیط مدرسه برای آنها باعث شده که هر روز صبح به مدرسه بیایند، سرکلاسهای آموزشی و مهارتی بنشینند. ظهر که میشود، ناهار آماده شده در آشپزخانه مدرسه را بخورند و بعضاً حتی خواب و استراحت کوتاهی در همینجا داشته باشند. تا بعد از آن که پایشان را به دنیای بیرون گذاشتند و به سمت کسب درآمد و زندگی روزمره ی خود رفتند، در گوشه ذهن خود دنیای پیش رو را کاملتر و بهتر بپرورانند و برای بهبود کیفیت زندگی خود، زمان بگذارند و در راستای تحقق رؤیای خود گام بردارند و بکوشند.
این مجموعه شامل شش مدرسه است. دبستانهای پسرانه و دخترانه و دو متوسطه دوره اول دختران و پسران و یک مجموعه جوانکده که مرکز مهارتهاست. البته یک بخش سیار هم با نام جابزی (جای برای بازی و جایی برای زندگی) دارند که برای بچههایی است که امکان حضور در مدرسه را ندارند.
این مجموعه در محله شهید هرندی تهران (دروازه غار) واقع شده و به جز ساختمان اصلی (دبستان محله هرندی) و ساختمان جوانکده که پشتیبانی دولتی دارند، باقی ساختمانها یا استیجاری هستند یا خریداری شده اند.