خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه - محمد آسیابانی: امروز پنجشنبه دوم دی ۱۴۰۰ برابر است با هشتادودومین سالروز تولد زندهیاد سیروس طاهباز. این نویسنده و مترجم پرکار ایرانی در دوم دی ۱۳۱۷ در بندانزلی پا به عرصه گیتی نهاد و در ۲۵ اسفند ۱۳۷۷ در تهران درگذشت و در یوش در جوار نیما، بزرگ شعر معاصر فارسی به خاک سپرده شد.
زندهیاد سیروس طاهباز را باید از شخصیتهای ادبی و فرهنگی تأثیرگذار معاصر دانست. او بجز نوشتن، ترجمه و روزنامهنگاری سالها نیز مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برعهده داشت و در این سمت نیز منشأ خدمات بسیاری شد. خود او نیز قصههای بسیاری برای کودکان نوشت و برای این کتاب جوایزی را نیز به خود اختصاص داد از جمله: جایزه سیب طلایی دوسالانه براتیسلاوا برای کتاب «با هم زندگی کنیم».
از جمله ترجمههای زندهیاد طاهباز میتوان به این کتابها اشاره کرد: «اسب سرخ، مروارید، دره دراز» و «مرگ و زندگی» هر دو اثر جان اشتاین بک، «برایم قصه بخوان» قصههایی از آسیا و اقیانوسیه، «برکت نان» استفان جرنکی و تیموتی رودز، «پیروزی بر شب» نوشته ژ. کریستان، «کی از کی میترسد؟» نوشته اولف لوفگرن، «گربهها و خروسها: یک قصه آفریقایی»، «مصیبت نویسنده بودن: ۱۰ نوشته و ۱۴ داستان و ۳ نامه و ۱۳ شعر» و...
اکثر ترجمههای زندهیاد طاهباز برای کودکان و نوجوانان بود. اما شاید مهمترین کتاب قصهای که با گردآوری و ترجمه او منتشر شد «با هم زندگی کنیم: قصههایی از ایران، هند، ژاپن، مصر، انگلیس، فرانسه، شوروی، چکسلواکی و آمریکا» باشد.
«باغ همیشه بهار»، «بچهها و کبوترها» و «هدیهای برای بچههای کنار شط» نیز از جمله تالیفات او برای کودکان است. از دیگر تالیفات منتشر شدهاش در زمینههای نقد ادبی و جامعهنگاری نیز میتوان به این عناوین اشاره کرد: «بوف کور: دربارهی زندگی و هنر صادق هدایت»، «کماندار بزرگ کوهستان: درباره زندگی و هنر نیما یوشیج» و «یوش: در اوضاع و احوال طبیعی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی زادگاه نیما یوشیج».
اما یکی از مهمترین و در عین حال ماندگارترین کارهای زندهیاد طاهباز گردآوری و تدوین دستنوشتهها و یادداشتهای نیما یوشیج برای انتشار مجموعه آثار پدر شعر معاصر ایران است. او بیش از بیست هزار برگ از نوشتهها نیما را بازخوانی کرد تا اشعار، نامهها، یادداشتها و… نیما یوشیج قابلیت انتشار پیدا کند. میدانیم که نیما روی هر کاغذی که گیرش میآمد و حتی پاکت سیگار مینوشت و این کاغذها وضعیت مناسبی نداشتند. گردآوری و تدوین این نوشتهها کاری سخت و طاقت فرسا بود، اما بهرحال باعث شد تا آثار یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین شاعران تاریخ ادبیات ایران یعنی نیما یوشیج به صورتی منقح در اختیار جامعه قرار گیرد. بجز دفتر کامل شعرها، مجموعه کاملی از یادداشتها و نامههای نیما یوشیج نیز در این مجاهده ادبی سیروس طاهباز منتشر شد و در دسترس علاقهمندان به شعر فارسی قرار گرفت. این کار مجاهدت بزرگ زندهیاد سیروس طاهباز در حوزه ادبیات بود.
زندهیاد طاهباز در مقدمه خود بر یکی از چاپهای مجموعه کامل اشعار نیما نوشته است: «شعرهای فارسی نیما را به پیشنهاد روانشاد عالیه خانم جهانگیر (یوشیج) و زنده یاد جلال آل احمد و موافقت استاد بزرگ محمد معین، وصی نیما و لطف آقای شراگیم یوشیج، به تدریج از سال ۱۳۴۰ به بعد تفکیک، نسخه برداری و تدوین کردم و بخشی از آنها را در طول این سالیان در مجموعههای جداگانه به این شرح منتشر کردم: ماخ اولاً (۲۹ شعر، انتشارات دنیا، چاپ اول ۱۳۴۴)، شعر من (۲۲ شعر، انتشارات جوانه، ۱۳۴۵)، ناقوس (۱۲ شعر، انتشارات مروارید، ۱۳۴۵)، شهر شب و شهر صبح (۱۱ شعر، انتشارات مروارید، ۱۳۴۶)، قلم انداز (۲۱ شعر، انتشارات دنیا، ۱۳۴۹)، فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ (۱۴ شعر، انتشارات جوانه، ۱۳۵۰)، آب در خوابگه مورچگان (۵۴۰ رباعی، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۱)، مانلی و خانه سریویلی (دو منظومه، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۲)، حکایت و خانواده سرباز (انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۳) و افسانه (با نقاشیهای بهمن دادخواه، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۵۷). در سال ۱۳۶۴ به نشر مجموعه نسبتاً کاملی از شعرهای فارسی نیمایوشیج توفیق یافتم که با نام «مجموعه آثار نیما یوشیج، دفتر اول، شعر» در ۷۲۲ صفحه توسط «نشر ناشر» به چاپ رسید.
یادداشت جلال آل احمد درباره گردآوری آثار نیما یوشیج
زندهیاد جلال آل احمد که از نزدیکان نیما یوشیج بود، با قلم خاص خود یادداشت جالبی را درباره چگونگی شروع کار زندهیاد طاهباز بر دستنوشتههای یوشیج دارد. این یادداشت را که تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۴۶ را با خود دارد، در ادامه بخوانید:
«یک سال پس از مرگش - ۱۳۳۹ - «افسانه و رباعیات» در یک جلد درآمد. در نشریات کیهان. به نظارت استادم محمد معین و داریوش و جنتی و آن «یکی دیگر»، «افسانه» را حتی آماده کرده بود (و این سومین بار بود که چاپ میشد) و رباعیات را ما دو تن دیگر. و دکتر معین فقط سرپرستی میکرد و بعد هر کدام ما به علتی سرخوردیم، یکی به علت ولنگاری این دوست در فلان رنگیننامه و دیگری به علت مشاغلی که داشت و سومی به وحشتی که از «قائمیان بازی» میکرد دکتر معین هم که همان کار «لغتنامه» کافی بود که از پا بیندازدش.
ناچار عالیه خانم به دست و پا افتاد و چه شوری میزد! تا یک روز جمع شدیم با «آزاد» و ساعدی و طاهباز که تعهد کنیم نشر الباقی آثار پیرمرد را و حال آن که هر کداممان یک سر و هزار سودا، تا عاقبت طاهباز داوطلب شد. و قرارمان براین که عالیه خانم همه کارها را بسپارد به طاهباز تا به کمک خودش و شراگیم نظمی بدهند و دفترها و آن «یکی دیگر» هم دست طاهباز را بگذارد در دست دکتر معین، که اگر ما همت نداشتیم این دارد.
و این کارها را کردیم و طاهباز راه افتاد. اول یک کتاب جیبی درآورد «برگزیده اشعار نیما یوشیج» دی ماه ۱۳۴۲ - با تصویری که هانیبال الخاص از صورت پیر مرد کشیده بود بر روی جلد. بعد «ماخ اولا» را در آورد. اسفند ۱۳۴۴ در انتشارات شمس تبریز با طرح جلدی که بهمن محصص کشیده بود. و تمام اینجا عالیه خانم حضور داشت و هم دکتر معین سپس عالیه خانم نیز به دنبال پیرمرد رفت و دنیای ما را حتی به آن اندازه نتوانست تحمل کند که مجموع آثار پیرمرد درآید.
و از این پس کارها ماند به عهده طاهباز تنها که «شعر من» را در «انتشارات جوانه» پاییز ۱۳۴۵ - منتشر کرد با تصویر ماسکی که جلیل ضیاءپور نقاش از صورت پیرمرد در زمان حیاتش برداشته بود و کار طاهباز میدانم که هنوز ادامه دارد...