بجنورد- مردم غیور ایران ممکن نیست لحظه شنیدن خبر شهادت سردار قاسم سلیمانی را فراموش کنند، لحظه‌ای سرشار از غم و اندوه که نشان از ارتباط عمیق بین مردم و این سردار دارد.

خبرگزاری مهر؛ گروه استان‌ها: لحظه شنیدن خبر شهادت سردار دل‌ها، سپهبد قاسم سلیمانی یقیناً از یاد و خاطر هیچ ایرانی نخواهد رفت؛ لحظه‌ای که گویی خبر از دست دادن یک پدر را شنیده‌ایم و کوهی از غم در یک آن بر سرمان آوار شد.

سردار در اذهان ما مردی رشید، نترس، شجاع و دلاور نقش بسته بود؛ مردی که برای مردمش حاضر است جان بدهد و البته این ارتباط دوسویه بود؛ مردم نیز نمی‌خواستند به هیچ وجه این مرد را از دست بدهند.

با این حال بامداد ۱۳ دی ۹۸ با دستور یک فرد قمار باز به نام ترامپ، حاج قاسم شهید شد؛ خبر کوتاه اما بهت‌آور بود و هیچکس نمی‌خواست و نمی‌توانست باور کند. در هر صورت این خبر تلخ واقعیت داشت و مردم ایران و به عبارتی دقیق‌تر مردم منطقه یک بزرگ مرد را از دست دادند.

اما واکنش‌ها به این خبر متفاوت بود؛ هر کسی در این لحظه خاص شرایط ویژه‌ای داشت؛ به همین علت به سراغ تعدادی از شهروندان رفتیم و از آن روز پرسیدیم.

فقط به دنبال تکذیب خبر بودم

ابتدا سراغ یک جوان رفتیم؛ پرسیدیم ۱۳ دی ۹۸ یادت هست که با خنده‌ای تلخ جوابمان را داد: مگر می‌شود این روز را فراموش کنیم؟

این جوان ادامه داد: در آن روزها آموزشی سربازی‌ام تمام شده بود و در مرخصی بودم؛ بنا بود صبح روز ۱۳ دی خود را به پادگان معرفی کنم؛ صبح زود بیدار شدم و تلفن همراهم را برداشتم تا اخبار را چک کنم.

وی افزود: کانال خبری را باز کردم و با پیام‌های متعدد در خصوص شهادت سردار مواجه شدم؛ بهتم زد و نمی‌دانستم چه کنم. فوراً چند کانال دیگر را چک کردم؛ به دنبال خبر تکذیب بودم اما این خبر حقیقت داشت.

این جوان گفت: تلفن را کنار گذاشتم و تلویزیون را روشن کردم؛ شبکه خبر را انتخاب کردم و دیدم این خبر تلخ زیرنویس شده است.

وی افزود: آن روز آنقدر حالم خراب شد که خود را به پادگان معرفی نکردم؛ به هیچ وجه نمی‌توانستم از خانه خارج شوم؛ دست و دلم به هیچ کاری نمی‌رفت.

بغضی که هنوز وجود دارد

سپس با یک خانم میانسال صحبت کردیم؛ از شرایط این بانو در روز شهادت سردار سلیمانی پرسیدیم که بغض گلویش را گرفت و همان ابتدا چند لعن به عاملان این اقدام فرستاد.

این بانو با همان بغض گفت: صبح که بیدار شدیم از طریق اخبار این خبر را شنیدیم؛ همه افراد منزل اشک می‌ریختند؛ در حالی که فکر نمی‌کردم دختر ۱۴ ساله‌ام شناختی از سردار داشته باشد، او نیز گریه می‌کرد.

این بانو تاکید کرد: اکنون نیز هنوز باورش سخت است که سردار سلیمانی را در بینمان نداریم؛ ما امنیت خود را مدیون ایشان هستیم و کاش بتوانیم توقعاتش را از خودمان برآورده کنیم.

لبخندی که برچیده شد؛ اشکی که جاری شد

با یک شهروند دیگر به صحبت نشستیم؛ او جزو آتش نشانان بجنوردی بود و لحظه شنیدن خبر شهادت نیز در سر کار حضور داشت.

او می‌گوید: مانند دیگر شب‌ها مشغول صحبت با همکاران بودیم و در حالت آماده‌باش، به ناگهان از طریق صدا و سیما این خبر دردناک را شنیدیم، من و همکارانم به یکدیگر نگاه کردیم و هیچ حرفی نزدیم.

این شهروند بجنوردی تصریح کرد: خنده‌های همکاران آرام آرام جمع شد؛ هر کس به گوشه‌ای رفت و مشغول چک کردن تلفن همراه خود شد.

وی افزود: هیچکس نه می‌توانست اشکش را نگه دارد و نه دلش می‌خواست گریه‌اش را دوستانش ببینند که در یک لحظه با ناله‌های عجیب یکی از همکاران سکوت شکست؛ دیگر کسی نتوانست خود را کنترل کند و همه شروع به اشک ریختن کردند.

این آتش نشان گفت: قلبمان به درد آمد، شهید سلیمانی یک شخص عادی نبود، او در جان تک تک مردم حضور داشت، ما این انسان را دوست داشتیم و همه‌جوره قبولش داشتیم.

وی خاطرنشان کرد: امیدواریم جبهه مقاومت انتقام نهایی را از قاتلان و آمران شهادت سپهبد قاسم سلیمانی بگیرد.

شنیدن خبر شهادت در حرم مطهر رضوی / ‏‬مردم باور نمی‌کردند

یکی دیگر از شهروندان بجنوردی در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: در زمان وقوع آن حادثه تلخ به مشهد سفر کرده بودیم؛ لحظات ابتدایی صبح پای صحبت‌های حجت الاسلام فرحزاد نشسته بودم که او خبر شهادت را داد.

وی افزود: همین که نام شهید سلیمانی آمد مردم اختیار خود را از دست دادند؛ آه و ناله بلند شد و هیچکس نمی‌توانست خود را کنترل کند.

این شهروند گفت: در همان حین شعار مرگ بر آمریکا بلند شد و مردم با این شعار اشک می‌ریختند، لحظات سختی بود و مردم این خبر را باور نمی‌کردند؛ دوست داشتم آن لحظه از خواب بیدار شوم و سردارمان همچنان بین ما بود.

دو سال از جنایت آمریکا گذشته است و آمریکا بیش از هر زمان دیگر ضعیف‌تر شده؛ هر چند شهید سلیمانی حاضر نیست اما یقیناً راه او با جوانان مؤمن منطقه ادامه خواهد داشت.