به گزارش خبرگزاری مهر، تربیت کودک در دنیای امروز به زعم بسیاری از اولیا کاری سخت شده است، در حدی که اگر به مطالعه و پرس و جو و کسب تجربه نپردازیم این خلأ را یا در روشهای تربیتی خودمان و یا در خروجی رفتاری فرزندمان خواهیم دید. اغلب ما در تربیت فرزند خود به صورت پیش فرض روشهای ارائه شده توسط پدر و مادر خودمان را در نظر گرفته و پیش میبریم و این را تا حد بسیاری در تربیت آنها میبینیم. در ارتباط بین پدر و فرزند و یا مادر و فرزند سوالهای مهمی برایمان پیش میآید که اگر برای پاسخشان به مشاور مراجعه نکنیم شاید انتخاب راه را به درستی انجام ندهیم و اگر به مشاور مراجعه کنیم با خودمان میگوئیم که چه راه حل سادهای داشت، ای کاش زودتر میدانستم. با هم به مطالعه برخی از سوالات و پاسخهای رایج در این مورد میپردازیم که حمید کثیری، دغدغهمند حوزه تربیت کودک، نویسنده و فعال اینستاگرامی به صورت سریالی در صفحهی اینستاگرامش به آنها پرداخته است.
مطالعات تربیت فرزند را از کی باید شروع کنیم؟
تربیت فرزند یک تربیت خاص نیست بلکه چیزی که من میفهمم این است که تربیت فرزند در اصل تربیت خودمان است و فرصت دوباره است برای مرور تربیت خودمان که باید داشته باشیم. بچهها لوح سفیدی هستند که با دستکاری روی تنظیمات کارخانه آنها بیشتر خرابشان کردهایم. اگر بدون هیچ دستکاریای با بچهها پیش برویم شاید خیلی بهتر تربیت شوند. لذا با تربیت خودمان با مطالعه کتابهای خوب و یا شرکت در دورههای مفید هر چه زودتر شروع کنیم بهتر است. بهترین حالت این است که این منابع اصلی (کتاب و استاد و…) ما را ببرند سر نسخه اصلی خودمان تا بهترین فضا انتخاب شود و کار را روی خودمان انجام دهیم.
اما در عمل چه اتفاقی میافتد؟ افراد تا به مشکل برنخورند متوجه این مسئله نمیشوند و از خواب بیدار نمیشوند. مثلاً بچه در سن ۴-۵ سالگی است و با مسئله شبادراری مواجه شده است که مادر تازه توجهش به موضوع تربیت فرزند جلب میشود و برای دانستن مطالب تربیت فرزند مراجعه میکند. تازه آن هم نه تربیت خود، بلکه فرزند! آنچه ما در مشاورهها دریافتیم اغلب مسئله در بچهها نیست و مشکل ایجاد شده از خانواده است. باید مشکل خانواده را حل کنیم که مشکل بچه حل شود. در بررسیهای اینطور، حداقل موارد و مشکلات را در بچه مییابیم.
عجله در تربیت بچهها
جریان خود زندگی برای ما لذتبخش نیست. به همین دلیل وقتی در محیط روستایی وارد میشویم و یا در محیطی که ظاهراً از تکنولوژی و یا تمدن روز کمی عقبتر است وارد میشویم احساس میکنیم که چه باید کرد که کارها را سادهتر انجام داد؟ برای خیلی از روستاییها فرایند کار روزانه یک فرایند تعریف شده است و تا جای ممکن برای خودشان این فرایند را ساده کردهاند. اما ما زمانیکه با این صحنهها مواجه میشویم سریع دنبال راهکار سادهتر (سریعتر و راحتتر) برای انجام آن کار میگردیم. در تربیت فرزند هم مسئله دقیقاً همین شده است. خصوصاً مادرها در این جوی که در جامعه راه افتاده است برای هوش و خلاقیت و.. این شتاب و عجلهای که همه دارند، برای اینکه سریعتر بچهشان رشد کند و سریعتر هوش بچهها رشد کند سوال دارند. در یک روز چقدر سوال برای من میآید که: «ما چه کنیم که هوش واستعداد و خلاقیت فرزندمان زودتر پرورش پیدا کند؟ فرزند من در فلان کارها خیلی خوب است چه کنم که سریعتر رشد کند؟»
سن بچه را که جویا میشوم بچه هنوز خردسال است. ۴-۵-۶ سالگی هنوز ظرف زمانی بچه جای تکامل دارد. بگذارید در ظرف زمانی خودشان در سنی که هستند رشد کنند نه جلوتر. حتی اگر نسخهای هم قرار است بدهم برای کشف و پرورش استعداد همین است که در فضایی که هستند پرورششان را توسعه دهید. دنبال اینکه بچه را در فضایی جدید ببرید برای پرورش مصنوعی هوش و استعدادشان، نباشید. با بازی و فعالیت عادی در سن خودشان بهترین بستر برای رشد هوش واستعدادهایشان فراهم است. دنبال این نباشیم که بچه را ببریم فلانجا از او تست بگیریم که بدانیم باید چه کنیم برای رشد بیش از حدش. بگذارید بچهها در محیط و ظرف زمانی خودشان رشد کنند.
از زندگی با بچهها لذت میبرید؟
بعضیها از بس درگیر این هستند که بچه سر این ساعت تکلیف انجام دهد، سر این ساعت بازی کند، سر این ساعت تلویزیون ببیند و… یک خطکش گذاشتهاند برای گذران ساعات بچه و زندگی طبیعی و لذت بردن از این زندگی را فراموش کردهاند. ما قرار است از زندگی کردن با بچهها لذت ببریم. اینها را نگفتم که نتیجه این شود که برنامه ریزی بد است و کارها اگر منظم پیش برود خوب نیست. نمیگویم که غفلت از کارهای روزمره بد است و ندانیم که صبح بچه چگونه شب میشود. نه! اما این روش نباید قالب باشد. باعث میشود از لذت زندگی با فرزندمان محروم شویم.
اصلاً در نگاه ما زندگی چه شکلی است؟ چقدر خوشیم با فرزندانمان؟ چقدر شادی در آنجا دارد؟ همه این کتابها و دورهها برای این است که ما یاد بگیریم بهتر زندگی کنیم. یاد بگیریم زندگی چه شکلی است. این سبک مادران امروزی مدام تشویش و عقب افتادن از روزمره و… است. مدام میگوئیم ای وای فلان کار انجام نشد… یک چیزی جا افتاد… آخ الان وقت این کار است قبلی را زودترتمام کن و… یک زنگ خطری همیشه هست که به ما یادآوری میکند از کار بعدی عقب نیفتیم. این اتفاق را در زندگی فرزندانمان هم وارد کردهایم. این کارها فقط استرس و تشویش را زیاد میکند که ما را از لذت بردن از زندگی در کنار فرزندانمان محروم کرده است. نمیگذاریم بچهها زندگی کنند و خودمان زندگی نمیکنیم.
برای تربیت فرزندمان چه کسی را دنبال کنیم؟
یک تمرینی را انجام دهیم. هر حرفی را که از دیگران میشنوید روی آن فکر کنید. هر کسی! قبولش دارید یا نه! به اینکه چه شخصی است و چه رزومهای دارد و الان در چه حالی است کاری نداشته باشید. به آن حرف در ابتدا فکر کنید. کامل ببینید حرف را. ببینید با زندگی شما چقدر سازگاری دارد؟ البته بعضی حرفها میارزد که آدم چند ساعت، چند روز و یا حتی چند ماه روی آنها فکر کند. اما اینکه روی همه حرفها چند دقیقه تمرکز کنید زمانی از ما نمیبرد. حداقلش این است که هر حرفی را که میشنوید سریع نیایید اجرایش کنید. فلان کس گفته بچه را به این روش از پوشک بگیر. یا فلان آدم گفته که با دو کیسه آب و یا… تربیت جنسی را به شما یاد میدهم.
خب تربیت جنسی اصلاً چیست؟ اینکه شما میگوئید اصلاً برای کودک است یا نه؟ حرفهایی که میشنوید را اول فکر کنید بعد در زندگی شخصیتان تطابق دهید. ببینید اصلاً این روشها و حرفها به درد من و فرزندم و زندگیام میخورد یا نه. اینطور میتوانید با محک زدن چندتا از صحبتهای آن شخص تشخیص دهید که ایشان را در تربیت فرزندتان میتوانید دنبال کنید یا نه. بحثهایشان را باید دنبال بکنید یا نه؟ اگر یک فرد را که دنبال میکنید و از هر ۵ حرفش ببینید ۳-۴ حرفش در زندگی شما کارآمدی ندارد، دیگر دنبالش نکنید و اصلاً تبلیغش نکنید. حتی اگر حرفهایش خیلی شیک و مجلسی باشد!
مادر بی مسئولیت!
اغلب مادران میگویند که اگر با روان بچه درگیر نشوم و تلاش نکنم برای اینکه تحت کنترلشان داشته باشم و به ظاهر آزاد میگذارمشان، از سمت اطرافیان به بیمسئولیتی متهم میشوم. این یک معضل و آسیب غیر طبیعی تربیت در این روزهاست. از بس امروزه محتوا در حیطه تربیت فرزند زیاد است و از مادرها و پدرها خواسته میشود که برای فرزند خود این کارها را بکنند، اگر مادری یا پدری زیر بار این نوع از تزریق محتوا به فرزندش نرود به بیمسئولیتی متهم میشود.
راه حل چیست؟ چیزی که فکر میکنید درست است انجام دهید. یک زمانی کتک زدن عرف بود. اگر بچه شلوغ میکرد و اطرافیان از این کارش آزرده خاطر میشدند و مادر بچه را کتک نمیزد به بیمسئولیتی متهم میشد و اصطلاح لوس کردن بچه برای این روش برخورد به کار برده میشد. اما این روزها کتک زدن و آسیبهای آن برای همگان مشخص است. در بازههای زمانی مختلف یک طیفی یک روشهایی را در جامعه پیاده میکنند و آسیبهایش بعد از مدتی معلوم میشود و تبعاتش را میبینند و میفهمند که خوب نبوده است. اگر عقیده دارید این نوع از آزاد گذاشتن فرزندتان باعث رشد او در آینده میشود، این کار درست را انجام دهید و طبیعتاً هزینه آن را هم پرداخت کنید. ممکن است اطرافیان، مادرو پدر خودتان یا همسرتان در این روشها شما را مذمت کنند اما این دلیل نمیشود که شما از انجام کار درست عقب نشینی کنید.
بچهام نمیتواند دوست پیدا کند!
یکی از نکاتی که مادرها خیلی درگیر آن و دغدغهمند هستند در این موضوع همین نگرانیهای مختلف است. بچهام دوست پیدا نمیکند. بچهام خوب غذا نمیخورد. بچه ام چرا نمیخوابد؟ و… این نکته خیلی کلیدی است. مامانها دائم نگرانند. شما نگرانید که برای بچهتان چرا اینطور اتفاقات میافتد اما این احساس نگرانی شما مستقیم به بچه انتقال پیدا میکند و بچه نگرانی را درک میکند. بچه میبیند که مامان به هم ریخته است و نمیداند چه کند و فقط این تشویش و نگرانی را میبیند. نمیفهمد چرا مادر به هم ریخته است. فرزند من این حال را میبیند و خودش حال خوبی از این صحنه ندارد. مادر اگر آرامشش را حفظ کند بچه هم این مشکلش حل میشود. در دوستی با بچهها در ایام کرونا طبیعتاً روابط اجتماعی محدودی را دیدهاند و این موضوع باعث شده بچهها سختتر با بقیه ارتباط برقرار کنند. انشالله با بهبود شرایط کرونا این دورهمیهای بچهها هم بیشتر میشود و این مسئله هم حل خواهد شد. شما نگران نباشید چرا ارتباط نمیگیرد. تنها کاری که میکنید این باشد که این نگرانی را از خود بگیرید. معمولاً تدابیر ما بزرگترها در این موارد کارهای بچهها را خراب میکند.
جمله کلیدی در تربیت
آنتوان دو سنت اگزوپری نویسنده کتاب معروف شازده کوچولو که بعد از انجیل پرفروشترین کتاب جهان بوده است یک جمله خیلی خوبی دارد که میگوید: «اگر میخواهی کشتی بسازی افراد را برای تهیهیچوب و لوازم مورد نیاز جمع نکن. برای افراد تعیین وظیفه هم نکن و تقسیم کار نکن. بلکه حسرت رفتن و رسیدن به دریای وسیع و دل بی انتهای دریا را در آنها بیدار کن.»
حرف سر این است که در تربیت، ما چه میکنیم؟ اگر قرار است فرزند ما کارآمد باشد و یک سری ویژگیهای شخصیتی در او وجود داشته باشد، آیا ما راه را درست رفتهایم؟ ما در زندگی کارهایی که باید انجام دهد را داریم به فرزندمان دیکته میکنیم؟ یا موتورهای درونی اش را بیدار میکنیم و راه میاندازیم؟ برای تربیت فرزندمان باید موتورهای یادگیری را فعال کنیم. به این فکر کنیم جاهای مختلف که در تربیتمان کنش داریم نگاهمان به مسئله چطور است؟ در تکتک مراحل کنارش هستیم؟ یا رهایش میکنیم برود خودش تجربه کند؟
*امیر مرادعلی