خبرگزاری مهر – گروه استانها: شهید حاج قاسم سلیمانی که از او به عنوان یکی از بزرگترین تئوریسینهای نظامی دنیا یاد میشود ۲۰ اسفند ماه ۱۳۳۵ در منطقهای عشایر نشین به نام قنات ملک چشم به جهان گشود و دوران کودکی خود را در این روستا گذراند.
در تمام دوران دفاع مقدس، مقابله با اشرار و قاچاقچیان در شرق کشور و مبارزه با تروریستهای النصره و داعش هیچ گاه شهید سلیمانی مردم روستا را فراموش نکرد و با همان اخلاق و منش همیشگی و ساده زیستی عشایری در کنارشان زندگی کرد.
حاج قاسم حتی در اوج عملیاتهای پیچیده در مقابل تروریستها، تلفنی با خانوادههای شهدا در ارتباط بود و مشکلات و مسائل آنها را پیگیری میکرد و گاه از والدین شهدا میخواست که برای موفقیتش دعا کنند.
راه حاج قاسم در روستای قنات ملک ادامه دارد
در این میان توجه ویژه حاج قاسم به مردم روستای قنات ملک فراموش نشدنی است، مردمی که پس از گذشت دو سال از ساعت ۱ بامداد ۱۳ دیماه سال ۹۸ بغضی بزرگ در گلو دارند و تلاش میکنند فرزندانشان را همانند حاجی بزرگ کنند. اگر به کوچههای خاکی روستا سر بزنید هنوز هم از هر خانواده چندین نفر در حال دفاع از حرم و مبارزه با تروریستها هستند.
این روزها در و دیوار خشت و گلی روستای قنات ملک مملو از چادرهای سیاهی است که آه مردم این روستا را به همراه دارد. آهی که ناشی از نبود حاجی است اما عزمشان را نیز برای ادامه راهش محکمتر کرده است.
این روزها در و دیوار خشت و گلی روستای قنات ملک مملو از چادرهای سیاهی است که آه مردم این روستا را به همراه دارد. آهی که ناشی از نبود حاجی است اما عزمشان را نیز برای ادامه راهش محکمتر کرده است
پیر زنان و پیر مردانی که اکثراً جزو خانوادههای شهید هستند و گاه چندین نفر از یک خانواده شأن همرزم حاجی بودند و در دوران دفاع مقدس و یا در دفاع از حرم شهید شدند.
در طول سالهای گذشته این حاجی بود که تک تک خانههای این روستا را سرکشی میکرد و حتی کوچکترین نیازهای اهالی را با هزینه شخصی خودش مرتفع میکرد.
پای درد دل برخی از اهالی این روستا مینشینیم و از زبانشان وصف حاجی را میشنویم.
حاج بی بی پیر زنی سالخورده است که اشک امانش نمیدهد و دائماً میگوید: قاسم جان کاش من مرده بودم، خدا بیامرزدش حاجی هر بار که خسته میشد به روستا میآمد و به پدر و مادرش سر میزد و با مردم گفتگو میکرد، وارد خانه محقرم میشد و روی همین قالیهای کهنه مینشست و احوالم را میپرسید و از من میخواست مشکلاتم را برایش بگویم. یک روز به حاجی گفتم چشمم ضعیف است و نمی بی نم، نسخه پزشکم را گرفت و یک روز که در مسجد بودم کنارم نشست و همین عینکی که روی چشمم است را تحویلم داد.
این همسایه خانه پدری حاج قاسم گفت: حاجی داروهایم را از شهر تهیه میکرد و روی طاقچه خانه میگذاشت و سفارش میکرد به موقع آنها را استفاده کنم.
حاج قاسم نسبت به خانواده شهدا و سالخوردگان توجه ویژه داشت
محمد یکی از اهالی این روستا است که میگوید: حاجی هر بار که به روستا میآمد به خانه همسایهها و خانواده شهدا و اقوامش تک به تک سر میزد و نمیگذاشت مشکلاتشان بر زمین بماند به خصوص نسبت به خانواده شهدا توجه جدی داشت اینجا خانمی است که همسر، پدر و فرزندانش در دوران دفاع مقدس شهید شدهاند و خودش هم مریض احوال است، حاجی حتی از سوریه با این بانو تماس میگرفت و صحبت میکرد. او سنگ صبور همه مردم بود و بعد از شهادتش روستای قنات ملک در غم و اندوه فرو رفته است.
احمد یکی دیگر از اهالی روستا میگوید: حاجی هر بار که میآمد جهت استراحت به کوه میرفت و جوانان روستا را هم با خود میبرد و با آنها ساعتها صحبت میکرد.
وی میگفت: جوانان باید به پدر و مادر، اقوام و همسایهها احترام زیاد قائل شوند، روی ولایتمداری جوانان تاکید داشت و هر فردی را در استعدادی که داشت حمایت میکرد و مانند پدر آنقدر پیگیری میکرد تا جوانان راه مناسب زندگی را پیدا کنند.
وقتی که حاج قاسم لباس خادمی مسجد روستا را به تن کرد
وی افزود: حاجی در عمل هم خودش به مسائلی که به جوانان میگفت عمل میکرد، نه مالی اندوخت و نه فرزندانش را در ادارات مختلف استخدام کرد بلکه فقط همه را به تلاش و کوشش و ساده زیستی و خدمت به مردم و نظام تشویق میکرد. خانه پدرش را تبدیل به مسجد کرد در سال ۸۸ کلنگ مسجد را زد و در سال ۹۱ مسجد ساخته شد و در تمام مراحل خودش پیگیر ساخت مسجد بود و در نهایت در روز افتتاح مسجد خودش لباس خادمی پوشید و جارو به دست شروع به تمیز کردن مسجد شد. آن روز چنان شوقی در چشمان و چهره اش وجود داشت که گویی آرزوی چندین سالهاش برآورده شده است.
نه مالی اندوخت و نه فرزندانش را در ادارات مختلف استخدام کرد بلکه فقط همه را به تلاش و کوشش و ساده زیستی و خدمت به مردم و نظام تشویق میکرد
محمد حسن یکی دیگر از اهالی روستا است که میگوید: مردم از جاهای مختلف برای دیدن حاجی و انتقال مشکلاتشان به مسجد روستا میآمدند و حاج قاسم فقط میگفت مشکلات را روی یک کاغذ بنویس و همان روز همه نامهها را شخصاً دسته بندی میکرد و برای رفع مشکلات مردم شخصاً پیگیری میکرد و برای او فرق نداشت این نامه را چه کسی نوشته است.
وی گفت: کودکان این روستاها هم از محبت حاجی محروم نبودند در این روستا پای حرف هر فردی بنشینید خاطرهای از حاجی دارند به طوری که اگر به یک کودک قول میداد برایش دفتری از شهر میآورد این کار را حتماً انجام و شخصاً دفتر را خریداری و تحویل میداد.
وی در خصوص خانواده شهدا میگفت اینها امانتهای شهدا دست ما هستند و باید به آنها توجه کنیم و خداوند نیز به حق آبروی این افراد در روز قیامت به ما رحم خواهد کرد.
زهرا یکی از همسایههای شهید سلیمانی است که میگوید: حاجی به شدت احترام پدر و مادرش را داشت و حتی پایش را جلوی آنها دراز نمیکرد و هر کار که میتوانست برای رضایت انها انجام میداد.
همان زمان که فرمانده سپاه قدس بود همراه پدرش کشاورزی میکرد
وی افزود: حاجی نه محافظ داشت و نه هیئت همراه، همیشه تنها و ساده زیست بود، خانه پدری اش مانند خانه همه اهالی روستا بود و زمین کشاورزی شأن هم از آنها بزرگتر نبود، خودش وقتی در روستا بود همراه پدرش کار کشاورزی میکرد.
وی ادامه داد: هم در کرمان و هم در قنات ملک اینگونه نبود که حاجی بنشیند تا اگر کسی مشکلی دارد سراغش بیاید بلکه سراغ مردم میرفت و در اوج سادگی همراهی شأن میکرد.
حاجی نه محافظ داشت و نه هیئت همراه، همیشه تنها و ساده زیست بود، خانه پدری اش مانند خانه همه اهالی روستا بود و زمین کشاورزی شأن هم از آنها بزرگتر نبود وی گفت: متأسفانه بعد از شهادتش مردم روستا تنها شدند و در غم از دست دادنش اشک میریزند به خصوص خانوادههای شهدا که عادت به حضور شهید سلیمانی داشتند بیشتر از دیگران این غم را احساس میکنند.
وی ادامه داد: هر چند حاجی را از ما گرفتند اما دشمنان بدانند از همین روستای قنات ملک فرزندانی هستند که هنوز در صف اول مبارزه با تروریستها میجنگند و در نهایت انتقام خون حاجی را خواهند گرفت.
وی ادامه داد: دشمنان بدانند هر کودکی که در قنات ملک به دنیا میآید از همان گهواره توسط والدینش به گونهای پرورش مییابد که قاسمی دیگر تحویل نظام اسلامی شود.
همان طور که بعد از شهادت شهید سلیمانی هنوز هم دشمنان از نامش هراس دارند اما اهالی قنات ملک با شنیدن نامش آرامش میگیرند این روزها در شهر کرمان نیز فضای معنوی و مملو از عطر شهادت و عزاداری فاطمه زهرا (س) کوچهها را فرا گرفته و هر کدام از مردم سعی میکنند در این مسیر قدمی بردارند.