به گزارش خبرگزاری مهر، بیست و دومین قسمت از فصل شانزدهم برنامه زاویه چهارشنبه ۱۵ دی با اجرای عطاالله بیگدلی از آنتن شبکه ۴ سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. در اینبرنامه احمد نادری عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و پرویز امینی عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد همراه با عطاالله بیگدلی با موضوع «حاج قاسم، از نوستالژی تا مکتب» به گفت و گو پرداختند.
در ابتدای اینبرنامه پرویز امینی گفت: وقتی ما موجه میشویم با رخدادی که در دو سال قبل صورت گرفته و امواج فراوان و گسترده اجتماعی در ابراز احساسات و عواطف نسبت به شهید سلیمانی که بعد از دوسال هنوز این فضای عاطفی گرم و زنده هست. یعنی در شرایط اجتماعی ما در فضای رسانهای ما این نوع ابراز احساسات درواقع پیوندهای عاطفی با اینکه دو سال از آن میگذرد، تضعیف نشده و هنوز ادامه دارد. اینیک نکته مبارکی هست که یک جامعهای نسبت به کسی که خدمات زیادی به آنها کرده، اینچنین قدرشناس هست. حالا یک ملاحظهای وجود دارد آن هم این هست که کار را در همین جا متوقف کنیم یا در همین سطح باقی بگذاریم و از این پیوند عاطفی و علاقه ی روحی فراتر نریم یا اینکه شهید سلیمانی یک ظرفیت و امکاناتی دارد که می تواند در واقع مسیری را فراتر از پیوندهای عاطفی و روحی برای ما باز کند و ما در نقطه تفکر و تامل و چاره جویی برای عمل در شرایط کنونی که هستیم بکشاند.
وی افزود: این تجربه را ما داریم یعنی به لحاظ تاریخی و جامعه شناختی، سرمایههایی که در کشور شکل گرفتهاند مثل شهید سلیمانی آن جنبه روحی و عاطفی غلبه داشته است. معمولا جنبههای فکری و معرفتی و نگاه چاره جویانه و مساله محور به اینسرمایهها کمرنگ بوده است. مثلا نسبت به امام خمینی (ره) هم به نظر، ما هم چنین وضعیتی داریم حتی دربین منتقدان و هواداران و علاقه مندان به آن این جنبه عاطفی قوی تر است و اگر بتوانیم یک تلقی اجتماعی به شکل تخمینی اینجا بدهیم، حتی ارتباط فکری و معرفتی با آثار مستقیم یا عینی تر ایشان نسبت به مسائل سیاسی اجتماعی کم است و در تجربه ای که ما در دانشگاه داریم این موضوع روشن است که حتی مساله کتاب ولایت فقیه یا از آن دشوارتر کتابی مثل کشفالاسرار که در ۱۳۲۳ نوشته شده است، تامل و تعمقی درباره اش شکل نگرفته و این به نظر من مشکلی است که وجود دارد و این تراکم عاطفی امر قابل تحسینی است اما این کافی نیست و این سطح را باید ارتقاع داد. اینجا یک شکافی بین جنبه عاطفی و روحی و همچنین جنبه فکری و عملی وجود دارد که یکی از آنها این است که چون عواطف سریع و در دسترس هستند معمولا خدمت بیشتری به آن وجود دارد و بعد تامل و تعمق یک رنجی با آن همراه است توام با رنجی هست که بخش زیادی از جامعه تمایل به تجربه آن رنج نیستند یا گرهی در ذهن بخش زیادی از جامعه ما حتی نخبگان ما نیست در واقع نسبت به این پدیدارها به دنبال پیوندی بین آن مسئله و پرابلم با آن موقعیت باشد تا یک چاره جویی، یک راه گشایی و یک گره گشایی را احیا کنند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد در ادامه گفت: مثلا در تجربه تاریخی ما این مساله وجود دارد و در حال حاضر ما چیزهای تازه تری هم میبینیم حتی در کسوت معلم دانشگاه فکر کردن تختعه می شود و در عمل گرایی و عمل زدگی مهر تایید و ترجیه زده می شود. مثلا در یک مسئله دشواری که به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی مثل عدالت داشته است، اینطلب توجه تئوریک به عدالت که عمل، عمل بدون تئوری کور است و نا توان از این که بتواند بنیان های قوی برای اقدام ایجاد کند، این تختعه می شود و عدالت خواهی را فارغ از عدالتپژوهی تحقیق میکند و این به نظر من اشکالی است که در محیط آکادمیک هم زمینه هایی برایش به وجود می آید. در واقع فکر تضعیف می شود ما بدون داشتن یک بنیان های فکری و سازمان نظری و تئوری که نیرومند قادر نیستیم که میدان عمل را دست کم برای میان مدت و دراز مدت و برای تحقق اهداف عالی و آرمانی پیش ببریم و این بنظر من از منظر موضوع شما فراتر از موضوع شهید سلیمانی موضوع خوبی است. برای اینکه بتوانیم یک راهی باز کنیم و نسبتی برقرار کنیم با این واقعیت اجتماعی و تجربه تاریخی مان که نسبت به سرمایه ها علاوه بر آن بعد عاطفی وارد تامل و تعمق بشود.
امینی در ادامه گفت: برای اینکه شهید قاسم سلیمانی اگر در سطح روابط عاطفی باقی بماند به نحوی هدر دادن سرمایه است یعنی کسی است که می تواند راه گشایی کند و یک میدانی را در سطح حکمرانی ما گشایش در آن ایجاد کند. وقتی شما بحث از مکتب می کنید در واقع تلقی های فراوانی از مسئله مکتب وجود دارد که امر به ایدئولوژی جهان بینی که شهید مطهری و امثالهم دارند یا جمع هستی شناسی و معرفت شناسی و روش شناسی که درواقع مساوی گرفتن کتب با پرادایم و تعابیری مثل این هست یا نظام باورها یا نظام ارزش ها و نظام اعمال، یک چیزی که چیز دیگری را مکتب می کند نحوه مواجهه ی متمایز و سیستماتیک آن با مسائل است. اگر من یک مکتب هستم یک شاخص مهم آن تمایز من با دیگران و دیگر نگاه ها است. ممکن است درون یک ساختار پارادایمی کمی شکل بگیرد یعنی بزرگترین وجه تمایز مکتب تمایز با دیگران در نظام باورها و ارزش هایش است.
وی گفت: به نظر من شهید سلیمانی چیزی که ما به عنوان این نقطه تمایز سیستماتیک در مواجهه با مسائل می توانیم از آن ادراک کنیم و بعد ور ساحت حکمرانی به ان میدان دهیم و به آن عمل کنیم مسئله عمومیت و یا پابلی سیتی هست که شهید سلیمانی در هم در سازمان باوری و کرداری اش این را به یک شکل قابل قبول و قابل دفاع و موثری نمایندگی می کند و من یکی از مشکلات و مسائل جمهوری اسلامی در سطح حکمرانی را در واقع تضعیف این مساله پابلی سیتی و یا عمومیت میدانم. عمومیت در واقع چیزی که در تجربه تاریخی ما هم هست یعنی میدانی که امام خمینی گشود برای ثابت کردن نظام پهلوی که به ظاهر یک نظام مستحکمی بود و به لحاظ خرجی حمایت میشد. ورود به اینعرصه عمومی بود و میدان عرصه عمومی سهم خودش را از نظر هنجاری و ارزشی و معرفتی در فضای عمومی گستراند یعنی اولین ورودی سفت و سخت امام با رژیم پهلوی که امام با یک ادبیات خیلی خاصی سخن میگفت و گفت خبری ما به رسیده که باید پرچم های عزا بزنیم، قلب من در فشار است. ای علمای اسلام به داد اسلام برسید. در دهه چهل تصور این است که وقتی یک مرجع دینی فرا می خواند که به داد اسلام برسید یک فسق و فجوری و یا یک کار غیر اخلاقی خاصی شده است که امام در آنجا می گوید ما را فروختند، استقلال کشور آن نقطه ورودش و ارتباطش با جامعه را قرار می دهد درواقع یک امر خیلی عمومی که اگر شما تجربه تاریخی ایران را در دوره قبل قاجار تا پهلوی را بدانید مساله استقلال شاید عمومیترین و قویترین مطالبه و ذهنیت جامعه ایران است. از آن جا وارد ارتباط با جامعه می شویم و بعد در سطوح مختلف در کتاب ولایت فقیه برخی از استدلال هایی شده که خیلی عمومی است.
در بخش دیگر اینبرنامه، نادری گفت: شهید سلیمانی سمبل اخلاقیت تشیع هست در واقع بنده در سالهای بین ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ روی این نظریه کار کردم و در کتابی که در اروپا چاپ شد و درواقع این نظریه را من آنجا چاپ کردم و حالا چکیده آن را می خواهم عرض کنم. زمانی که انقلاب اسلامی حادث شد، اتفاقی که افتاد این بود که یک نظامی شکل گرفت در سویه باوری اش در نظام هنجاری ارزشی اش در سطح کلان هیچ اعتقادی به دولت-ملت وجود ندارد و از سوی دیگر مجبور هستند فضا را بینالملل مثل یک دولت-ملت رفتار کند درواقع تناقض هست در اینجا بین بدو امر و ظاهر امر لذا جمهوری اسلامی به سمت یک مدل جدیدی برای کنش گریش حرکت میکند.
وی افزود: حالا در فضای جنگ یک محدودیت هایی وجود داشت چون یک جنگ تحمیلی بود که تقریبا می شود گفت تمام دنیا داشتند با ما می جنگیدند و این یک امر اثبات شده، منتها بعد از جنگ اتفاقی که افتاد این بود که این بود که آن مدل وقت پیدا کرد که خودش را بسط بدهد. اصطلاحا در بسط حوزه جمهوری اسلامی ایران و مدل حوزه جمهوری اسلامی ایران میتوانیم اینبحث عقلانیتی تشیع را دنبال کنیم که بحث نظری اش را من در آن کتاب کرده ام که چگونه در واقع آرا حضرت امام به ایستد. از سویی تئوریهای روابط بینالملل که عمدتا در واقع رئالیسم را بررسی کردند که چگونه اینها باهم منزوج می شود و جلو می رود. از پایان جنگ این بحث حوزه نفوذ در دوتا مولفه نرم و سخت جلو رفت.