خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: پنجمینقسمت از پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» نوشته لوئیس مارشالکو که یکی از منابع افشاگر درباره سیاستهای حکومت جهانی یهود محسوب میشود، درباره یکی از سنتها و در واقع مهمترین عید قوم یهود یعنی «پوریم» است.
مارشالکو با اشاره به اینکه سنت نامبرده سبقهای دو هزار و ۵۰۰ ساله دارد، میگوید گرامیداشت نوین و مدرن اینسنت یهود، خود را در سال ۱۹۴۶، یعنی یکسال پس از پایان جنگ جهانی دوم و از سر راه برداشتن آلمان نازی نشان داد؛ زمانی که با برپایی دادگاه نمایشی نورمبرگ، چوبههای دار زیادی در سراسر اروپا برپا شد و چهرههای زیادی از نظامیان، فرهنگیان، پزشکان و سیاستمدارانی که تسلیم سلطهجویی قوم یهود نشده بودند، مانند هامان و ۷۵ هزار ایرانیای که قرنها پیش در یک هولوکاست بزرگ به دار آویخته شدند، حذف و تصفیه شدند.
عید پوریم، سنتی است که هرسال در خیابانهای فلسطین اشغالی و البته خانهها و همه مناطقی که یهودیانِ حامیِ تفکر صهیونیسم حضور دارند، برگزار میشود؛ با شادخواری، رقص و بدمستی. برخی از پژوهشگران و تاریخ شناسان، کتاب استر عهد عتیق را سراسر افسانه و داستان پردازی قوم یهود دانسته اند که در این صورت، می توان گفت هسته مرکزی تاریخ و اسطوری سازی قوم یهود، مانند کاری که شلومو زند در کتاب «اختراع قوم یهود» به آن اشاره کرده، در جهت جعل تاریخ برای نشان دادن پیروزی تاریخی قوم یهود انجام شده است.
قسمتهای اول تا چهارم پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» در پیوندههای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
* «نازیهای واقعی آلمانی بودند یا یهودی؟ / چه کسانی اولین اردوگاههای مرگ و کورهها را بهپا کردند»
* «یهود با انقلاب مسیح چه کرد / قصه پادشاه مخفی و بدون تاجوتخت یهود»
* «یهود تنها جنایتکار جنگی و روزولت شرورترین چهره قرن بیستم است / آغازکننده واقعی جنگ که بود؟»
* «طرح یهود برای عقیمکردن و حذف ۴۰میلیون آلمانی چه بود؟/ ۹۰ میلیون ژرمن برای جهان زیاد است»
در ادامه مشروح پنجمینقسمت از اینپرونده را میخوانیم که دو مساله اصلی دارد؛ عید پوریم و نسخه جدید آن در قامت کشتارهای دادگاه نورمبرگ؛
* بزرگترین عید یهود بهمناسبت کشتارجمعی ایرانیان
عید پوریم یکی از مناسبتهای مهم یهودیان است که هرسال در قالب مراسمی پرسروصدا و گسترده جشن گرفته میشود. در منابع رسمی فضای مجازی چون ویکیپدیا اینجشن سالانه را که پیشینهای بیش از دو هزار سال دارد، بهمناسبت رهایی یهودیان از چنگ هامان وزیر پادشاه هخامنشی عنوان کردهاند. مقامات اسرائیل و جریان تبلیغاتی رژیم صهیونیستی نیز طی سالها و دهههای گذشته سعی کردهاند از پوریم بهعنوان مناسبتی برای همبستگی ایرانیان و یهودیان بهرهبرداری کنند اما واقعیت پوریم، چیز دیگری است و همانطور که منابع افشاگر آن را «هولوکاست ایرانیان» نامیدهاند، لوئیس مارشالکو هم صورت واقعی آن را بهعنوان جریان نسلکشی ۷۵ هزار ایرانی با دسیسهچینی یهودیانی چون استر و مردخای عنوان میکند.
همانطور که مارشالکو در ابتدای کتابش عنوان کرده، برای فهم صحیح کردار و کنشوواکنشهای دولت جهانی یهود، باید کتاب عهد عتیق را مطالعه کرد و اکتفا به دروغهایی که منابع و سران رژیم صهیونیستی و حکومت جهانی یهود در رسانههای خود (رسانههای جهان) منتشر میکنند، حتما منجر به گمراهی مخاطب خواهد شد. درباره عید پوریم نیز باید به کتاب مقدس یهودیان بهویژه کتاب اِستر مراجعه کرد؛ منبعی که مانند «تلمود» احتمالا از دسترسی دیگران به نسخه اصلیاش جلوگیری میشود.
مردخای سنگ بنای یکمکتب سیاسی را بنیان گذاشت: وی به همه نسلهای آینده یهود این درس مهم را تعلیم داد که برای پادشاهان و بزرگان، اعم از ملوک، امپراتوران و روسای جمهور، همسران یهودی انتخاب کند تا بدین ترتیب بتوانند بر تصمیمات آنان تاثیر گذارند و در سطح بالای حکومتی، تمایلات و آرزوهای ناسیونالیستی قوم یهود را جامه عمل بپوشانند.» (صفحه ۲۱۸) هرچند اینزنان یهودی فرمان دینی خود را که نباید به غیرجهود زن داد زیر پا میگذاشتند، اما از طرف دیگر، بعضی از خواستههای ملت یهود را به اجرا درمیآوردندبه گفته لوئیس مارشالکو، عید پوریم از مهمترین مناسبتهای جشن و سرور و سرمستی یهودیان است که هر سال همزمان با سالروز یکی از بزرگترین قتلعامهای تاریخ جهان برگزار میشود. از پوریم اولیه حدود دو هزار و ۵۰۰ سال میگذرد اما فرزندان مُردخای و استر هنوز هم مشغول هستند. اینمساله در کتاب استر آمده که در آن یهودیان ۷۵ هزار ایرانی را قتل عام کردند.
اگر بخواهیم بهطور خلاصه به ریشه تاریخی عید پوریم بپردازیم، باید به عهد هخامنشیان سفر کنیم. زمانی که اخشورش پادشاه ایران (خشایارشاه) تصمیم گرفت از همسر اولش جدا شده و همسر دیگری اختیار کند. همسر جدید شاه هخامنشی، دختری از قوم یهود بود که بختالنصر او را از اورشلیم به اسیری آورده بود. ایندختر، اِستر نام داشت و همراه عمویش یا به نقلی پسرعمویش مُردخای بود که مردخای بهعنوان کفیل استر، ممنوع کرد او اصل و نسب یهودی خود را بر خاندان سلطنتی ایران فاش کند. «بدین ترتیب، مردخای سنگ بنای یکمکتب سیاسی را بنیان گذاشت: وی به همه نسلهای آینده یهود این درس مهم را تعلیم داد که برای پادشاهان و بزرگان، اعم از ملوک، امپراتوران و روسای جمهور، همسران یهودی انتخاب کند تا بدین ترتیب بتوانند بر تصمیمات آنان تاثیر گذارند و در سطح بالای حکومتی، تمایلات و آرزوهای ناسیونالیستی قوم یهود را جامه عمل بپوشانند.» (صفحه ۲۱۸) کنایه مارشالکو در باره اینمکتب سیاسی و باورهای دینی یهود این است که هرچند اینزنان یهودی فرمان دینی خود را که نباید به غیرجهود زن داد زیر پا میگذاشتند، اما از طرف دیگر، بعضی از خواستههای ملت یهود را به اجرا درمیآوردند. مارشالکو به اینمرام و رفتار همیشگی مُهرههای حکومت جهانی یهود در فصول پایانی کتابش نیز بهطور مفصل و مشروح پرداخته که به آن خواهیم پرداخت اما بهطور خلاصه میگوییم که جان کلام او در اینبحث این است که اتاق فکر حکومت جهانی یهود، هنوز فرصت را مناسب ندیده تا رهبران دستنشانده خود در کشورهای مختلف را از یهودیان انتخاب کند، بلکه همواره معاونان اول یا قائممقامهای حاکمان را از یهودیان استتارشده در آنحکومت انتخاب میکند.
بههرحال با گرفتن دنباله قصه خشایارشاه و استر و مردخای، به شخصیت هامان وزیر ضدِیهود شاه ایرانی میرسیم که مارشالکو هم او را بهعنوان دشمن یهودیها معرفی میکند و میگوید تورات دلیل ایندشمنی را به ما نمیگوید.
یکی از نقاشیهای متهمکردن هامان توسط استر در حضور پادشاه
ماجرای دادگاه نورمبرگ در امتداد عید پوریم قرار دارد و مانند همیشه روزگار، هر زمان یهودیان قدرت را به دست گرفتهاند، پیروزی خود را با قتلعامهای خونین جشن گرفتهاند. به اینترتیب، مانند زمانیکه استر و مردخای، با دروغ و توطئه هامان را از سر راه برداشتند و ایرانیها را بهطور دستهجمعی اعدام کردند، در مقطع پایانی جنگ جهانی دوم هم با از سر راه برداشتن هیتلر و اعدام سران نازی آلمان، کشتار و تصفیه خود را در اروپا آغاز کردندمارشالکو درباره داستان استر و توطئه کشتن هامانِ وزیر میگوید طبق کتاب استر، پادشاه ایران، ابتدا با سخنان هامان دستور کشتن یهودیان را صادر کرده بود اما مردخای با طرح و توطئهای که ریخت، استر را راهنمایی کرد تا مجلس مهمانی و سپس ادعای تجاوزکار بودن هامان را مطرح کند و او را از چشم پادشاه بیاندازد. به اینترتیب هامان که پیشتر در حضور شاه، استر را به خاطر توطئهها و دسیسههایش نکوهش کرده بود، در موقعیتی قرار گرفت که متهم به تجاوز به همسر پادشاه بود.
قصد نداریم ماجرای استر و هامان را بهطور کامل نقل کنیم اما لوئیس مارشالکو تحلیل جالبی دارد و میگوید در اینماجرا، میتوان کاربرد همانروشهای دادگاه نورمبرگ را دید: دروغ و افترا! او کشتار دادگاه نورنبرگ را یکپوریم یهودی دیگر، و مانند پوریمی میداند که استر و مردخای به راه انداخته و بهموجب آن ۷۵ هزار ایرانی را از اقوام مختلف کشتند. او میگوید ماجرای دادگاه نورمبرگ در امتداد عید پوریم قرار دارد و مانند همیشه روزگار، هر زمان یهودیان قدرت را به دست گرفتهاند، پیروزی خود را با قتلعامهای خونین جشن گرفتهاند. به اینترتیب، مانند زمانیکه استر و مردخای، با دروغ و توطئه هامان را از سر راه برداشتند و ایرانیها را بهطور دستهجمعی اعدام کردند، در مقطع پایانی جنگ جهانی دوم هم با از سر راه برداشتن هیتلر و اعدام سران نازی آلمان، کشتار و تصفیه خود را در اروپا آغاز کردند.
مارشالکو، کتاب استر را روایت مفصلی از قربانیان قتلعام همگانی استر و مردخای میخواند که با خشونت و بیرحمی استثنایی به قتل رسیدند. او میگوید قوم یهود برای بیش از دو هزار و ۵۰۰ سال سنت عید پوریم را حفظ کرده و سالروز اعدام مردم بیگناه ایران را با شور و شعف فراوان و مستی جشن میگیرد. مارشالکو خود در یکی از شهرهای کوچک مجارستان شاهد برگزاری اینسنت بوده است.
مولف کتاب «فاتحین جهانی» میگوید تنفر ابدیای که در پس تعالیم کارل مارکس و روشنگریاش شعله میکشد، باعث به قدرت رسیدن یهودیان با طغیان کمونیستی شد و «پیامبران اینکینه و نفرت» (کمونیستها) همراه بلشویسم به قدرت رسیدند. در نتیجه در عصر جدید باید قصه هامانهای عصر جدید را نوشت؛ همه سیاستمداران، روحانیون، دولتمردان، نویسندگان و همه کسانی که اینشجاعت و آزادگی را داشتند که مقابل تهدید یهودیت بایستند. مارشالکو، عید پوریم را بهعنوان بزرگترین عید یهود، عید «نفرت و انتقام» میخواند، در حالیکه بزرگترین عید مسیحیت، یعنی کریسمس عید تولد عشق و رحمت است و به اینترتیب، مجددا تعالیم عیسی مسیح (ع) و انقلاب ضدیهودش را مقابل حکومت جهانی یهود قرار میدهد.
جلسات دادگاه نورنبرگ؛ پرچم کشورهای تحت سیطره فاتحین جهانی پشت سر قضات محاکمهکننده دیده میشود
* برپایی یکپوریم مدرن با دادگاه نورمبرگ
دهمین فصل کتاب «فاتحین جهانی»، «عید پوریم جدید و نورمبرگ» نام دارد که مارشالکو در آن، دادگاه نمایشی نورمبرگ را که برای محاکمه سران آلمان نازی و همراهانشان برپا شد، پوریم جدید یهودیان عالم میداند و میگوید اینپوریم نو، لباس حقوقی به تن کرد. یعنی هدفش همانکینه و انتقامجویی یهودی موجود در عهد عتیق بود اما یکعنوان حقوقی کاملا جدید و تازه پوشید تا قتلعامهای دستهجمعی ابداعشده و اهداف واقعی پشت سرشان را بپوشاند. او با اشاره به کار عجیب و خندهدار جمعکردن جنایتکاران جنگی در دادگاه نورمبرگ براساس دموکراسی آمریکایی، اینسوالات را مطرح میکند: «آیا واقعا آندادگاهی بیطرف زیر نظر ایالات متحده، بریتانیای کبیر، فرانسه و روسیه شوروی بود، با اینکه کل کار چیزی جز شمشیر یهوه نبود که گردن مردم شکستخورده را میزد؟ آیا این قوانین جدید یعنی مبنای آرای دادگاه، واقعا و ماهیتا مسیحی بود؟ آیا در آنجا عدالت حکمفرما بود یا انتقامجویی؟» (صفحه ۲۲۳) اینپژوهشگر مسیحی میگوید در دادگاه نورنبرگ یکی از مهمترین اصول حقوقی، یعنی اینکه هیچ مدعیای نمیتواند در شکایت مربوط به خودش، در مسند قضا بنشیند، عملا کنار گذاشته شد و در جلسات دادگاه هم، پرچمهای آمریکا و شوروی کنار هم در اهتزاز بودند. همچنین در همانحال که برگزارکنندگان دادگاه نورمبرگ با ژست عدالتخواهی مشغول محکومکردن آلمانیها و دیگران بودند، در زیرزمینهای ساختمان دادگاه، وحشیانهترین شکنجهها در حال اعمال بودند.
مارشالکو میگوید درست است که در دادگاه نورمبرگ، قضات آمریکایی، روسی، فرانسوی و انگلیسی هم نشسته بودند، اما تنها یکقدرت برنده بود که همگان را محاکمه و در مورد آنها قضاوت میکرد: یهود! همچنین با وجود اینکه قضات ظاهرا مسیحی بودند اما بهکلی فاقد روحیه مسیحی به نظر میرسیدند. او مینویسد: «در ساختمانهای دادگاه نورنبرگ، به استثنای قضات و متهمان، بهندرت کسی دیگر غیر از یهودیان به چشم میخورد. کارکنان و مسئولان لودجانکا و MVD هیچفرقی با پرسنل دادگاههای نورمبرگ، داخائو، و جاهای دیگر که با جنایتکاران جنگی سر و کله میزدند، نداشتند. همه آنها انحصارا از یهودیان تشکیل شده بودند. اکثریت قریب به اتفاق شهود دادگاهها نیز یهودی بودند. درباره همینهاست که موریس باردش مینویسد که تنها توجه آنها به این بود که دقت کنند در جلسات دادگاه، تنفر خود را بهصورت خیلی آشکار بروز ندهند و حداقل، وقتی شهادت شهود شنیده میشد، بکوشند سخن آنها جنبه واقعی و عینی داشته باشد.» (صفحه ۲۲۴ به ۲۲۵) نویسنده «فاتحین جهانی» اضافه کرده یکی از ویژگیهای اجرای عدالت یهودی در دادگاه نورمبرگ این بود که کل شهودی که برای ادای شهادت در دادگاه فراخوانده میشدند، فقط ۲۴۰ نفر بودند؛ در حالیکه در تائید اتهامات، ادعای ۳۰۰ هزار نفر را ثبت و تائید شده بود؛ بدون اینکه اینتعداد به دادگاه آورده شوند تا بهقید سوگند ادعای خود را مطرح کنند. و اکثر شهادتهای کتبی هم حقیقت نداشتند.
سپس یهودیانی که یونیفورم ارتش آمریکا را بر تن داشتند، به نوبت در دهان وی تف کرده و او را واداشته بودند تا پای یک سیاهپوست را ببوسد. در زندان شوابیش، افسران جوان گاردهای آدولف هیتلر را آنقدر شلاق زده بودند که در خون خود میغلتیدند. سپس مجبورشان کرده بودند که روی زمین دراز بکشند تا ماموران شکنجه آنها، اندام جنسیشان را له و لگدمال کنند؛ درست همانند محاکمه مالمدی (Malmedy) آنقدر زندانیان را آویزان کردند تا بالاخره همهشان لیست اعترافاتی را که از ایشان خواسته شده بود امضا کرده بودنددر فراز دیگری از کتاب «فاتحین جهانی» درباره دادگاه نورمبرگ که از نظر مارشالکو پوریم جدید یهودیهاست، میخوانیم:
«زندانیان متهم نیز دقیقا تحت همانشکنجههایی که در زندانهای شوروی رایج بود قرار میگرفتند. ژولیوس استرایچر را آنقدر شلاق زده بودند که تمام بدنش خونی شده بود و مجبورش کرده بودند که از مستراح آب بیاشامد. سپس یهودیانی که یونیفورم ارتش آمریکا را بر تن داشتند، به نوبت در دهان وی تف کرده و او را واداشته بودند تا پای یک سیاهپوست را ببوسد. در زندان شوابیش، افسران جوان گاردهای آدولف هیتلر را آنقدر شلاق زده بودند که در خون خود میغلتیدند. سپس مجبورشان کرده بودند که روی زمین دراز بکشند تا ماموران شکنجه آنها، اندام جنسیشان را له و لگدمال کنند؛ درست همانند محاکمه مالمدی (Malmedy) آنقدر زندانیان را آویزان کردند تا بالاخره همهشان لیست اعترافاتی را که از ایشان خواسته شده بود امضا کرده بودند. بر مبنای چنین اعترافاتی که به زور از سپ دیتریش و یواخیم پِیْپر گرفته شده بود، گارد لیبستندارد بهعنوان یک سازمان مجرم محکوم شد.» (صفحه ۲۲۵ به ۲۲۶)
مارشالکو، از اسوالد پوهل یکی از ژنرالهای S.S هم در کتاب خود نام برده که با خشونت فراوان در زیرزمین دادگاه نورمبرگ شکنجه شد و آنقدر کتک خورد که یکمشت اقاریر دروغ را امضا کرد. یکی از اسنادی که او در کتاب خود منتشر کرده، سخنان مککارتی سناتور معروف آمریکایی است که ۲۰ مه ۱۹۴۹ در بیانیهای که به مطبوعات داد، با اشاره به اینشکنجهها گفته بود همه دنیا میتواند به حق از آمریکا انتقاد کند و برای همیشه تاریخ، صحت انگیزهها و سلامت اخلاقی آمریکا را زیر سوال ببرد.
در دادگاه نورمبرگ علاوه بر شکنجههای وحشیانه، از اسناد تقلبی و ساختگی دست یهودیان نیز بهرهبرداری شد. سند دیگری که مارشالکو در فصل دهم کتابش، مربوط به دادگاه نورمبرگ به آن اشاره کرده، مقالههای نشریه «مادرید» است که حوادث دادگاه نورمبرگ را گزارش میکرد و نوشت که بعضی از تجار یهودی-آمریکایی، بعضی از اردوگاههای مرگ نازیها را به موزه تبدیل کرده و برای به دست آوردن پول، مردم را با تورهای گردشی به دیدن ایناردوگاهها میبرند. «با استفاده از آدمکهای مصنوعی با قیافههایی وحشتناک، نشاندهنده انواع اتهامات شکنجه در ایناردوگاهها بود. اگر در اردوگاهی چنین اتاق گازی وجود نداشت که در حقیقت هم در بسیاری از آنها چنین اتاقی تعبیه نشده بود، در آنها به کمک وسایل استودیویی فیلمسازی، به ساختن دروغین چنین اتاقکی میپرداختند.» (صفحه ۲۲۶) بنابراین حیلههای تصویری سینمایی را میتوان یکی از زیرشاخههای اسناد تقلبی و ساختگی یهودیان دانست که مربوط به پوریم جدید بودند و مارشالکو به آنها اشاره کرده است. نمونه بارزش هم فیلم خوفناک «آسیاب مرگ» (Todesmuhle) است که برای تحریک افکار عمومی در جلسات دادگاه نورمبرگ به نمایش درآمد. از تولیدات شاخص سینمایی در اینزمینه هم میتوانیم به فیلم «محاکمه در نورمبرگ» (Judgment at Nuremberg) ساخته سال ۱۹۶۱ با بازی ستارگانی چون ماکسیمیلیان شل، اسپنسر تریسی و برت لنکستر اشاره کنیم.
یکی از قضات آمریکایی دادگاه نورمبرگ به نام ژوستین ونراستروم بود که پشتصحنه واقعی اینرویداد را برملا کرد. او رئیس یکی از محکمههایی بود که موارد خاص مربوط به بعضی از ژنرالهای آلمانی را که در منطقه جنوب شرقی فرمانده بوده و به جنایات جنگی محکوم شده بودند، بررسی میکرد. او در اثر حقایقی که دید، پست خود را در دادگاه ترک کرد و خطر برگشت به آمریکا را به جان خریدکمی پیشتر به مساله قضات دادگاه نورمبرگ اشاره کردیم که بهظاهر مسیحی بودند اما در باطن نه. مارشالکو در اینباره، به دادستانهای یهودی، عوامل CIC، شاهدان دروغین و سایرینی هم که در پشت صحنه دادگاه نورمبرگ کار میکردند، اشاره کرده است. یکی از قضات آمریکایی دادگاه نورمبرگ به نام ژوستین ونراستروم بود که پشتصحنه واقعی اینرویداد را برملا کرد. او رئیس یکی از محکمههایی بود که موارد خاص مربوط به بعضی از ژنرالهای آلمانی را که در منطقه جنوب شرقی فرمانده بوده و به جنایات جنگی محکوم شده بودند، بررسی میکرد. او در اثر حقایقی که دید، پست خود را در دادگاه ترک کرد و خطر برگشت به آمریکا را به جان خرید. نیمساعت پیش از ترک آلمان، بیانیهای را به خبرنگار روزنامه شیکاگو تریبون که تحت کنترل یهودیان نبود، داد که در آن بهطور صریح قید شده بود اینمطلب بههیچ وجه نباید پیش از فرود هواپیمایش در آمریکا چاپ شود. یکی از خبرنگاران انگلیسی درباره اینخواسته ژوستین ونراستروم، کنایه جالب توجهی دارد؛ اینکه قاضی ونراستروم به خوبی میدانست تصادفات هوایی در بخش حمل و نقل غیرنظامی آمریکا چندان غیرمعمول نیست! اینقاضی آمریکایی در نوشته های خود گفته بود اگر هفتماه زودتر میدانست چه وضعی در نورمبرگ به وجود میآید، هرگز به اینمکان پا نمیگذاشت.
مارشالکو با آوردن مثال اینقاضی آمریکایی، میگوید دادگاه نورمبرگ حاصل کار طرز تفکر آمریکایی یا انگلیسی نبود بلکه محصول نازیسم قومی یهود بود و همینمساله، بیانگر اینواقعیت است که وقتی اجرای عدالت به یهودیان سپرده میشود، از عدالت خبری نیست. چون روش کاری دادستانهای دادگاه در هیچضابطه حقوقی جا نداشت؛ مگر پروتکلهای قوم یهود. از میان سه هزار نفری هم که بهعنوان کارمند به دادگاه نورمبرگ آمده و استخدام شده بودند، ۲ هزار و ۴۰۰ نفر یهودی بودند و هدف از محکومیتهای دادگاه، ساکتکردن همه مخالفان یهود و زدن برچسب جنایتکار جنگی به هرکسی بود که جرات داشت از طرز تفکر حکومت یهود انتقاد کند.
پوستر فیلم سینمایی «محاکمه در نورمبرگ» (راست) و فیلم مستند «آسیاب مرگ» (چپ)
* معدومان نورنبرگ؛ قهرمان یا جانی؟
بهعکس روایتی که غربیها درباره اعدام سران ارتش آلمان و نازیها منتشر کردهاند و ما هم طی دهههای متمادی در آثار ادبی و سینمایی شاهدشان بودهایم، لوئیس مارشالکو روایت جالبی از کشتهشدگان دادگاه نورمبرگ دارد. اما نکتهای که او ذکر نکرده، این است که اینژنرالها و چهرههای آلمانی که او از آنها نام برده هم مانند هامان، به دار مجازات کینه یهود آویخته شدند و کیفیت کشتهشدنشان شبیه به هامان بوده است.
بههرحال صحنههای اعدام یواخیم فونریبنتروپ، ژنرال ویلهم کیتل، دکتر ارنست کالتنبرونژ، دکتر آلفرد روزنبرگ، دکتر ویلهلم فریک، ژولیوس استرایچر، دکتر فریتز شاکل، ژنرال آلفرد جودل و آرتور سیس اینکوارت که مارشالکو در کتابش بهطور کوتاه توصیف کرده، بهطور کامل با تصاویری که متفقین و غربیها منتشر کردهاند و نشان از اجرای عدالت در حقشان و وجدان ناراحت یا تعصب کورکورانه اینافراد بر مرامشان دارند، در تضاد است. مارشالکو از چهرههای مصمم و چشمان بدون ترس یا چکمههای درخشان و لباسهای مرتب اینمحکومان به مرگ یا به قول خودش «این مغلوبان ظاهری اما پیروز» گفته است. بهعنوان مثال مارشالکو، با اشاره به صحنه اعدام ژولیوس استرایچر، او را فردی با بصیرت میخوانَد. چون پیش از حلقآویزشدن با طعنه اعلام کرد: «این عید پوریم سال ۱۹۴۶ یهودیان است.» (صفحه ۲۳۵)
یکی از حقایق جالب دیگری که مارشالکو درباره دادگاه نورمبرگ بیان کرده، این است که حتی مسئول نظام اعدامها یعنی جان وودزشورت هم یکیهودی بود که پس از اعدام همه این«جنایتکارها» گفت: کار سخت واقعا نیازمند یک شرابخواری طولانی است. اگر توجه کنیم، در عید پوریم هم شرابخواری در حد افراط انجام میشود و یهودیانِ عید پوریم، در حال مستی اعمال شرمآوری مرتکب میشوند.
ژولیوس استرایچر پیش از اعدام با طناب دار گفت: این عید پوریم سال ۱۹۴۶ یهودیان است!
* دیگر قربانیان پوریم جدید حکومت جهانی
نکته مهم دیگری که مارشالکو با طرح مثال قاضی ونراستروم تذکر میدهد، این است که حتی در مقطع زمانی عید پوریم جدید فاتحان جهانی، جان آمریکاییها هم از دامنه انتقام در امان نبود؛ نهتنها آمریکاییها بلکه اهالی دیگر ملل هم از سایه انتقام بزرگ و پوریم جدید یهودیها جان سالم به در نبردند. دادگاه نورمبرگ در واقع همه کسانی را که به کشور خود خیانت میکردند، مورد عفو قرار داده و بیگناه میشناخت و همه آنانی را که بر پیمان و سوگندشان نسبت به کشور خود ایستادگی کردند، مجرم معرفی کرد. به اینترتیب فاصله عمیقی بین وطنپرستی و خیانت از میان برداشته شد. نکته مهم اینجاست که بهقول مارشالکو، روح ملکه استر برای اتهام و انتقام از هامان برگشته بود تا در اروپای مسیحی کارهایی را انجام دهد. اینکارها در ۵ عنوان خلاصه میشوند: ۱- استخدام شهود دروغین، ۲- ساختن مدارک و اسناد تقلبی ۳- تهیه فیلمهای جعلی ۴- شکنجه زندانیان بیگناه و ۵- تحریف کل تاریخ.
بهقول مارشالکو، روح ملکه استر برای اتهام و انتقام از هامان برگشته بود تا در اروپای مسیحی کارهایی را انجام دهد. اینکارها در ۵ عنوان خلاصه میشوند: ۱- استخدام شهود دروغین، ۲- ساختن مدارک و اسناد تقلبی ۳- تهیه فیلمهای جعلی ۴- شکنجه زندانیان بیگناه و ۵- تحریف کل تاریخدر همینراستا و بازگشت روح استر و انتقامجویی قوم یهود بود که در فرانسه، پییر لاوال نخستوزیر تیرباران شد و ژنرال پتن به زندان ابد محکوم شد. در نروژ، نخستوزیر کوئیسلینگ که یکی از قدیمیترین دشمنان بلشویسم بود تیرباران شد. میکلوس هورتی رئیس پیشین، فرانک زالاسی نخستوزیر، لازلو باردوسی، بِلا ایم رِدی، دوم زتوجای و ژنو زلوسی هم از سیاستمداران مجارستانی بودند که در پوریم جدید قوم یهود که پس از جنگ جهانی دوم به پا شد، کشته شدند. مارشالکو میگوید فرنک زالاسی با چنانروحیه و شهامتی به پای چوبه دار رفت که بعدها یک فیلم روسی سینمایی که از صحنه اعدام او ساخته شد و بیانگر اینشهامت و مردانگی بود، توقیف و نمایشاش در سینماها ممنوع اعلام شد. او میگوید علیه لازلو باردوسی هم حتی نمیشد گفت یهودستیز است و تنها جنایتش این بود که به بلشویسم اعلان جنگ داده بود.
دیگر قربانیان پوریم اسرائیلیها، مارشال آنتونسکو در رومانی، ژوزف تیسو کشیش روحانی و نخستوزیر اسلواکی و همچنین در یوگسلاوی، رهبر پارتیزانهای وطنپرست پیجاده بودند که مارشالکو میگوید کینه ادوارد بِنِس فرماسون درباره تیسو، اینروحانی مسیحی به قدری بود که حتی پاپ هم نتوانست جلوی اعدامش را بگیرد.
به اینترتیب در پوریم عهد جدید یهودیان، نهتنها نازیهای ضدیهود و فاشیستها تصفیه شدند، بلکه هرکس که شخصیت برجستهای داشت، از سر راه برداشته شد. مارشالکو در اینزمینه، فرنک اورسُس استاد دانشگاه مجارستان و یکی از پژوهشگران پزشک قانونی در اروپا را نام میبرد که جنایتکار جنگی محسوب و به اعدام محکوم شد؛ چون یکگزارش را تائید کرده بود؛ گزارشی که در آن گفته شده بود آلمانها نبودند که افسران ارتش لهستان را قتل عام کردند بلکه بلشویکها اینجنایت را مرتکب شدند.
جمعبندی مارشالکو از پوریم یهودیان در اروپا، این است که «در هشت یا نُه کشور اروپا، روسای کشورها، نخستوزیران آنها و رهبران سیاسیشان در خلال این عید پوریم جدید کشته شدند؛ اما هیچکدام از آنها در چشم افراد کشور خود جنایتکاران جنگی به حساب نمیآمدند؛ بلکه نمونه و نماد شهادت در راه ملت بودند. به دنبال آنان نیز عده بیشماری شدای کمنام و یا گمنام قرار داشتند؛ انبوه سربازانی که به سوگند نظامی خویش وفادار مانده بودند، روشنفکران، روزنامهنگاران، کشاورزان و روحانیون.» (صفحه ۲۳۸)
بههرحال با درنظر گرفتن پیشینه ۲ هزار و ۵۰۰ ساله عید پوریم، میراثداران نظریه حکومت جهانی یهود، در سال ۱۹۴۶ خون تازهای را در رگهای اینرویداد جاری کردند و با پایان کشتارهای گسترده دادگاه نورمبرگ، اجازه ساخت اولین کنیسه یهودیان، را درست در نقطهای که هرمان گورینگ و دیگر رهبران ناسیونال سوسیالیست آلمان به مرگ محکوم شده بودند، صادر کردند. در این محل، در سال ۱۹۵۲ کنیسه جدیدی بنا شد تا بهتعبیر مارشالکو، در همیشه تاریخ نشانه کوچکی از اینحقیقت باشد که در مسند قضاوت نورمبرگ، این یهودا بود که نشسته بود نه داوران متفقین.
* سرنوشت ژنرال آمریکایی که نخواست همدست یهودیها باشد
مارشالکو در روزگاری که کتاب «فاتحین جهانی» را مینوشت، معتقد بود بزرگترین خدمتی که کسی میتواند به مردم آمریکا کند، این است که آگاهشان کند که همه تجاوزهای و جنایاتی که در دادگاه نورمبرگ و پس از جنگ جهانی دوم رخ دادهاند، کار یهود بینالمللاند؛ نه افسران و قضات آمریکایی. همچنین آگاهشان کند که نورمبرگ نمایشگر هیچنظم و قانون جدیدی نیست مگر روحیه ترور و پرخاشگری.
به دستور ماموران CIC یک ماشین آمریکایی با ماشین ژنرال پتون تصادف کرد و در نتیجه اینتصادف ساختگی، ژنرال زخمی شد. وی را بلافاصله سوار یک آمبولانس کردند تا در مسیر بیمارستان با یک کامیون سنگین آمریکایی تصادف کند و برای همیشه ساکت شوداو بر ایناساس از ژنرال جرج اسمیت پتون (Patton) بهعنوان یکی از اولین شهدای پولِ یهودیان و قهرمان حماسی آمریکا نام میبَرد. پتون بهطور اتفاقی در گفتگو با یکزن کارگر آلمانی که در کارخانه شیر و لبنیات کار میکرد متوجه شد در نزدیکی مقر فرماندهی و ویلای او چه اتفاقاتی در حال وقوعاند؛ به عنوانمثال شیری که برای شهروندان آلمانی تهیه میشد، در راستای اجرای طرح مورگنتهو روی زمین ریخته میشد و یا اینکه چگونه پزشکان یهودی، دستور داده بودند از هرچهار نوزاد، باید یکی را بهخاطر کمبود شیر با تزریق آمپول بکشند. مارشالکو مینویسد «ژنرال پتون مصمم شد تا مثل شوالیههای قرون وسطی شخصا راه بیفتد تا به چشم خود ببیند حرفهایی که این زن دهقان آلمانی زده صحت دارد یا خیر؟» (صفحه ۲۴۰)
پتون برای اطلاع از جنایتها، با لباس شخصی به تحقیقات میدانی دست زد و متوجه شد عاملان جنایتها، نه از سربازان آمریکایی که در واقع پسران یَهُوه هستند. او از اجرای نقشه مورگنتهو سر باز زد اما در همانزمان، ژنرال آمریکایی دیگری وجود داشت که برای اجرای مورگنتهو اشتیاق زیادی داشت و نامش، ژنرال دوایت آیزنهاور بود و روزی رئیسجمهور آمریکا شد.
«امکان نداشت که پتون _ شوالیه گردان زرهی _ را در دادگاه نورمبرگ به مرگ محکوم کنند؛ بدین لحاظ وی را پنهانی و در پشت صحنه به مجازات مرگ محکوم کردند.» (صفحه ۲۴۰ به ۲۴۱) و مارشالکو میگوید اینحکم توسط همانکسانی صادر شد که رهبران آلمانی را به مرگ محکوم کرده بودند. در ادامه اینطرح و نقشه، به دستور ماموران CIC یک ماشین آمریکایی با ماشین ژنرال پتون تصادف کرد و در نتیجه اینتصادف ساختگی، ژنرال زخمی شد. وی را بلافاصله سوار یک آمبولانس کردند تا در مسیر بیمارستان با یک کامیون سنگین آمریکایی تصادف کند و برای همیشه ساکت شود. به اینترتیب ژنرال پتون حذف شد اما با کشتهشدنش، دفترچه سیاه کوچکی هم که بنا بود هنگام برگشت به آمریکا همراهش باشد و حقایقی را با آن برملا کند، ناپدید شد!
ژنرال جورج اسمیت پتون که از جنایتهای یهود در دادگاه نورمبرگ مطلع و به همینعلت حذف شد
* یک تحریف دیگر؛ دزد آثار هنری آلمانیها بودند یا یهودیها؟
یکنکته مهم دیگر که در نوشته های مارشالکو به آن برمیخوریم و بهطرز جالبی با روایت رسمی رسانههای غربی و یهودی تضاد دارد، غارتهای آثار هنری اروپا است که در روایتهای رسمی اینکار ابتدا توسط نازیها انجام شده اما در پایان جنگ آمریکاییها و روسها در اینباره به تقابل پرداختند و هرکدام سعی میکرد از دیگری سبقت بگیرد. آنطور که در فیلمهایی چون «ترن» (The Train) با بازی پل اسکوفیلد و برت لنکستر یا «مردان آثار ماندگار» (The Monuments Men) با بازی و کارگردانی جورج کلونی و رمانها و تاریخهای غربی خواندهایم، نازیها در طول جنگ جهانی دوم، شروع به غارت آثار هنری و موزهها کردند. اما مارشالکو میگوید دادگاه نورمبرگ نهتنها محل انتقام بود، بلکه محلی پر از فقر اخلاقی بود و خود ساختمان دادگاه به مرکز فعالیتهای بازار سیاه در یک اروپای قحطیزده از جنگ بود.
در واقع در دادگاه نورمبرگ، علاوه بر محاکمه و کشتار رقیب، سیگارهای آمریکایی، ظروف چینی با ارزش، نقره، طلا، خز و آثار هنری دست به دست میشده است. بعضی از حاضران در اینساختمان، متخصص ساعت بودند، برخی متخصص تابلوهای نقاشی و برخی هم قهوه یا سیگارهای آمریکایی. مارشالکو اضافه میکند که فساد و تباهی اخلاقی به معنای هرزگی جنسی نیز در طول فعالیت دادگاه نورمبرگ طوری بالا گرفت که موجب اعتراض مردم بومی منطقه نورمبرگ شد. اینعامل با استخدام روزافزون زنان جوان در دادگاه نورمبرگ رخ داده بود.
ادامه دارد...