به گزارش خبرگزاری مهر، در در اولین شب از هفته هجدهم برنامه چراغ مطالعه ابتدا مروری برا خبار حوزه کتاب شد که این خبرها به شرح زیر بود؛ انتشار کتاب جدید کارل برنشتاین روزنامه نگار تحقیقی و مشهور آمریکایی با عنوان «تعقیب تاریخ» از وی تاکنون در زبان فارسی کتاب «بانوی قدرت» ترجمه شده است. میشل ولبک نویسنده معروف فرانسوی همزمان با انتخابات فرانسه کتاب جدید خود با نام «تخریب» را منتشر کرده که مرتبط با انتخابات است این کتاب ۷۳۰ صفحه است که چاپ اول آن در ۳۰۰ هزار نسخه منتشر شده است. گفته می شود این رمان ولبک نوعی رمان پیشگویانه وتاثیرگذار در انتخابات است.
در بخش چی را چطور بخوانیم، محمد خراسانی زاده در مورد «هنر معاصر اسلامی» و اینکه چطور باید آثار مرتبط با این حوزه را خواند سخن گفت.
وی گفت: واژه هنر اسلامی را مسلمانان ابداع نکردند، جعل این واژه در قرن هجدهم در آکادمیهای انگلیسی و فرانسه اتفاق افتاده و مستشرقین وقتی به کشورهای شرقی می آمدند و و هنر این کشورها را می دیدند این واژه را انتخاب و استفاده کردند. این اصطلاح چند تعریف دارد. برخی آن را مبتنی برجغرافیا را تعریف کردند و گفتند هنر سرزمین هایی که مسلمانان در آن زندگی می کردند هنر اسلامی است اما برخی گفتند هرنوع آثاری که توسط مسلمانان خلق شود، هنر اسلامی است. برخی ها تعریفشان براساس دوره زمانی است و مثلاً گفتند آثاری که در این دوره زمانی خلق شدند هنر اسلامی هستند. برخی هم آن را با هنرعربی یکی می کنند و اشتباه گرفتند. عده ای هم با توجه به شکل آثار هنری مثل نقش و نقوش اسلیمی این آثار را تعریف کردند. برخی هم به اشتباه هنر اسلامی را با هنر دینی یکی میدانند. با اینحال هیچکدام این تعاریف کامل، جامع و مانع نیست.
خراسانی زاده افزود: هنر اسلامی، چارچوب کلی که آموزه های دین اسلام در ذهن، فکر و تخیل هنرمند ایجاد کرده توانسته ویژگی های آن را سازماندهی کند، به گونه ای که فراتر از زمان و مکان آثار مختلفی با بهره گیری از مضامین خلق شده است. این آثار در فرم، محتوا و کارکرد با آموزه های دین اسلامی همخوانی دارد. برای آشنایی با این هنر یکی از بهترین آثار «درآمدی برروش شناسی هنر اسلامی» نوشته سیدرضی موسوی گیلانی است. هنر اسلامی درهم تنیده با حکمت اسلامی است. به همین دلیل کتاب «حکمت هنر اسلامی نوشته» پژمان پیروزفر و فاطمه پناهیان پور اثر خواندنی در این حوزه است. کتاب «حکمت هنر و زیبایی در اسلامی» نوشته شهرام پازوکی هم اثر خواندنی برای علاقمندان به این حوزه است. کتاب «حکمت انسی وزیبایی شناسی عرفانی هنر اسلامی» نوشته محمد مددپور از دیگر آثار خواندنی حوزه هنر اسلامی است. کتاب «هنر اسلامی: زبان و بیان» اثر تیتوس بورکهارت (ابراهیم بورکهارت) که مسعود رجب نیا آن را ترجمه کرده است که می تواند برای علاقمندان به این حوزه مناسب باشد. کتاب «هنر و معماری اسلامی «در دوجلد با ترجمه یعقوب آژند و کتاب «تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی» نوشته سیدرضی موسوی گیلانی هم می تواند در حوزه تاریخ هنر اسلامی آثار راهگشا و مناسبی باشد.
در بخش فارسی وار با محمد شهنوازکه از هند میهمان چراغ مطالعه شده بود درباره موضوع «زبان فارسی در هند» گفتگو شد.
شهنواز درباره وضعیت زبان فارسی در هند گفت: در حال حاضر که خبری از زبان فارسی در هند نیست اما در گذشته زبان فارسی به عنوان زبان کلاسیک، زبان رسمی بوده است. من در دانشگاه دوست داشتم زبان جدید یاد بگیرم برای همین سراغ آموزش زبان فارسی رفتم. در ابتدا یادگیری این زبان برایم خیلی سخت بود اما یکی روز یکی از اساتیدمان ۵ دقیقه در کلاس به فارسی حرف زد و من خیلی لذت بردم از آن ۵ دقیقه و به نظرم خیلی زبان شیرینی آمد. ما در کلاسمان ۱۶ نفر بود و همگی نگران یادگرفتن این زبان بودیم ولی هرباراستاد حرف میزد خوشمان می آمد و ترغیب میشدیم که این زبان را یاد بگیریم. اولین ایرانی که دیدم آقای شکراللهی بود که در خانه فرهنگ فارسی در دهلی کار می کردند و ایشان مشوق خوبی بودند که من به ایران بیایم و یادگیری این زبان را ادامه دهم.
وی افزود: در دیدار با آقای شکراللهی برای اولین بار من چای ایرانی خوردم و رفتارایشان انقدر با من خوب و گرم بود که من تشویق شدم به ایران بیایم و زبان فارسی بخوانم. در حال حاضر در دانشگاه علامه طباطبائی مشغول تحصیل در رشته زبان شناسی هستم. تفاوت های زبان فارسی و هندی زیاد است اما یکسری واژه مشترک هم داریم مثل دروازه، قیچی، چاقو. از لحاظ فرهنگی هم ایران و هند خیلی بهم هم نزدیکند مثلاً هندی ها هم مثل ایرانی ها موقع غذا خوردن سفره پهن می کنند یا هنر قوالی که ما هم در هند داریم. ولی خب ایرانی ها یکسری تعارفاتی دارند که برای من خیلی جالب بود.
شهنواز ادامه داد: در ایران خیلی چیزها برایم تعجب آور بود مثلاً در ایران فقط پسرها به خواستگاری دخترها می روند اما در هند دخترها هم مثل پسرها به خواستگاری می روند. یا مثلاً ایرانی ها تعارف بسیار دارند که من متوج خیلی از این تعارفات نمی شدم.
این دانشجوی هندی زبان فارسی درباره آموزش زبان فارسی در هند توضیح داد: حکومت هند با بنیاد سعدی قرارداد بسته که در مدارس هندی از کلاس ششم تا دوازدهم زبان فارسی آموزش داده شود یعنی زبان فارسی در مدارس به عنوان زبان کلاسیک هند انتخاب شده و بچه ها می توانند انتخاب کنند که این زبان را بخوانند. من زمانی که درحال آموزش زبان فارسی بودم انقدر عاشق این زبان شده بودم که در خواب هم زبان فارسی تمرین می کردم. به نظر من دستورزبان فارسی بخش سخت یادگیری این زبان است. البته من چون زبان اردو بلدم یادگیری این زبان خیلی برایم سخت نبود.
وی اضافه کرد: دانشگاه دهلی و دانشگاه جواهر لعل نهرو از زمانی که هند و پاکستان از هم جدا شدند زبان فارسی را آموزش می دهند. در هند حدود ۵ درصد مردم بلدند به زبان فارسی صحبت کنند. یکسری تاجران زرتشتی در بمبئی هم به زبان فارسی صحبت می کنند. اولین شهری که در ایران رفتم شیراز بود و با لهجه آنها آشنا شدم اما بیشتر از همه از لهجه جنوبی ها خوشم آمد چون کمی تند و به زبان ما نزدیک است. زبان هند هم لهجه ها و سبک صحبت کردن های متفاوت دارد. تعدادی از ضرب المثل های ایرانی هم یادگرفتم مثل هرکی ساز خودش رو می زند.
شهنواز در پایان گفت: من و خانواده م مسلمان هستیم و به این مسلمان بودن افتخار میکنیم.
در بخش پایانی این برنامه نرگس منفرد، دربارۀ تجربۀ خواندن کتاب «تیستوی سبز انگشت» اثر موریس دروئون صحبت کرد و گفت: من به همراه همسرم یک فروشگاه کتاب، لوازم التحریرو اسباب بازی داریم که یک کتاب باعث شد ما کسب و کارمان را براساس این کتاب طراحی کنیم. کتاب «تیستوی سبز انگشت» برای نوجوان نوشته شده اما من در بزرگسالی خواندم و بسیار از آن لذت بردم. تیستو نام نوجوانی است که فقط یک انگشت دارد و وقتی آن انگشت را روی هرچیز بکشد گل و گیاه می روید.
وی افزود: اثرگذاری این داستان برای من این بود که ما برای نجات دنیا نیاز به امکانات خیلی زیادی نداریم واگرهرکداممان توان اندکمان را به کار بگیریم می توانیم کار کوچکی برای دنیا بکنیم. ماهم با الهام گرفتن از این کتاب کسب وکارمان با امکانات خیلی اندک و سرمایه محدود شروع کردیم. به نوعی این کتاب از نظر اثرگذاری شبیه کتاب شازده کوچولوست اما به اندازه آن مشهور نشد. به این جهت برای کودک و نوجوانان هم خواندنی و مناسب است. پیشنهاد می کنم این اثر را با ترجمه لیلی گلستان که کانون پرورش فکری منتشر کرده بخوانید.
اما در دومین شب از هفته هجدهم برنامه چراغ مطالعه کتاب «گستره، عمق یا وسعت» نوشته دیوید اِپستین با حضور فهیمه فداکار، مدرس دانشگاه نقد و بررسی شد.
نجفی در ابتدا از فداکار پرسید به نظر شما از یک شاخه به شاخه دیگر پریدن درست است یا عمیق شدن در یک حوزه؟
فداکار گفت: اساساً وقتی با موضوع برخورد دوگانه میکنیم یکجور برخورد ژورنالیستی با مسئله انجام دادیم و ساختن اینجور دوگانه ها، کار درستی نیست. ما وقتی درباره عمق یا وسعت حرف میزنیم باید بدانیم که درباره چه گروه سنی حرف میزنیم. گاهی پراکندگی و از یک شاخه به یک شاخه دیگر پریدم لازمه رشد و تحول است اما در یک دوره سنی دیگر اینگونه نیست و مثلاً در بزرگسالی چنین اتفاقی دیگر لازمه رشد نیست.
وی افزود: از وقتی که هوش در روانشناسی مطرح شد، روانشناسان مختلفی درباره هوش حرف زدند و مطرح کردند که چطور می توان هوش را افزایش داد. الگوها نقش بی بدیلی در اینکه ما مسیرمان را طی کنیم دارند به همین خاطر دنبال کردن راه و رسم شخصیت های موفق مهم است. این الگوها می توانند به ما کمک کنند که در لحظات سرنوشت ساز زندگی مان چه کنیم. اما وقتی مبنای نظری مان براساس زندگی نخبگان باشد، دوگانه سیاه و سفید پیش می آید. ما باید آدمها را در مسیر رشد شخصی شان با اهداف شخصی شان ببینیم نه با هجمه تبلیغاتی افراد موفق در حوزه های مختلف.
این روانشناس ادامه داد: آدم ها از نمایشی بودن درهرجایی بازخورد مثبت میگیرند و این بازخوردها به آنها این پیام را می دهد که آدمهای جالبی شوند به همین خاطر سراغ این می روند که از هرچیزی کمی بدانند. هم فلسفه بدانند، هم موسیقی، هم برق بداند و… من نگرانم این روند نمایشی مان از خود که امروز در همه جا وجود دارد ما را تبدیل به آدمی کند که همه چیز دان است و نوعی رسمیت به ما دهد. به طبع ترغیب جوانان به اینکه درهمه چیز سیر و به اصطلاح سرک بکشید نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. افراد برای اینکه نتایج عملکر خوبی داشته باشند نیازمند این هستند که توانایی و ذهنی هوشی شان به پیشبرد و مدیریت مسائل کمک کننده باشد.
فداکار اضافه کرد: این مسئله اما درباره بچه ها فرق دارد و اتفاقاً برای آنها مطلوب است. اینکه اجازه دهیم به قول معروف بچه ها به هرچیزی نوک بزنند مطلوبیت دارد اما از یک جایی به بعد مطلوبیتش را از دست میدهد. از یک جایی به بعد آدمها دنبال عمق بخشیدن می روند چون افراد نیازمند این هستند که بعد از یک دوره ای در یک حوزه تمرکز، مطالعه و کار کنند.
وی بیان کرد: ما وقتی داریم درباره توانمندی ها لازم برای رسیدن به یک نقطه مطلوب حرف می زنیم هم به تخصصگرایی نیاز داریم هم به چند شاخه بودن بنابراین ما نمی توانیم یکی را حذف کنیم و بگوییم همه باید به سمت وسعت بروند و تجربه گرایی نداشته باشند. یادگیری ما براساس توجه و تمرکز اتفاق می افتد نه براساس مولفه زمان. بنابراین گذاشتن زمان کمتر به معنای یادگیری کمتر و گذاشتن زمان بیشتر به معنای یادگیری بیشتر نیست.
این محقق و پژوهشگر گفت: خواندن کتاب یک خصیصه مثبت دارد و آن هم اینکه عمیق یا تخصصی شدن تبدیل به یک بازار و کالا شده و این کتاب کمک می کند که افرادی که جذب این بازار شدند به خودشان بیایند که این بازار اساساً نقطه درست نیست و حالتهای دیگری هم وجود دارد.
فداکار در پایان توضیح داد: من فکر میکنم نوجوانان اگر بخواهند درباره مسیری که صحبت کردیم طی کنند خیلی خوب است که به طیف متنوعی از کتابها و فیلم ها رجوع کنند چون وقتی نوجوان خودش را جای موقعیت های مختلف قرار دهد تجاربش بالا می رود و با موضوعات مختلف مواجه می شوند و خودشان را بهتر میشناسند و وقتی وارد فرایند انتخاب می شوند بهتر می توانند تصمیم بگیرند. تقویت دوگانه عمق یا وسعت را باید پاک کنیم چون به ما کمکی نخواهد کرد.
در بخش پایانی آراز بارسقیان طبق روال هرهفته به یکی دیگر از بخش های تفکر انتقادی پرداخت.
وی گفت: در مغالطه ها که یکی از بزرگترین و مهمترین ابزارهای فهم تفکر انتقادی هستند مغالطه ای با نام «حمله به شخص» داریم. این مغالطه، حمله به حرف یا گفته نیست به فرد است. بسیاری از ما به صورت ناخودآگاه اینکار را انجام می دهیم به همین دلیل هروقت خواستید به یک فرد حمله کنید می توانید گوینده را به در کنید، در نتیجه استدلال را هم رد می کنید در واقع برای حمله به یک فرد استدلال او را رد می کنید. بسیاری از نظرات و کامنت هایی که در شبکه های اجتماعی به خصوص اینستاگرام گذاشته می شود از این جنس هستند یعنی فرد آن گ فته یا نوشته را رد کرده ولی قصدش حمله به شخص بوده است.