خبرگزاری مهر، گروه بین الملل- آذر مهدوان و رؤیا فریدونی: سیاست ملی گرایانه ترکیه صرفاً شامل کشورهای قفقاز و یا دولتهای ترک زبان در کشورهای آسیایی نمیشود و این سیاست به نوعی دیگر در قبال کشورهای منطقه بالکان نیز مشاهده میشود. منطقه بالکان برای ترکیه اهمیت ویژه ای دارد و دولت آنکارا اگر چه بعد از بهار عربی و تحولات خاورمیانه، اجرای سیاستهای خود را در بالکان به تعویق انداخت اما همیشه در جستجوی مسیری برای افزایش نفوذ خود در این منطقه بوده است.
منطقه بالکان شامل ۱۳ کشور آلبانی، بوسنی و هرزگوین، بلغارستان، کرواسی، مونتهنگرو، مقدونیه شمالی، رومانی، صربستان، اسلوونی، کوزوو، یونان و ترکیه میشود که در جنوب شرقی اروپا قرار دارند. البته ترکیه همیشه بیش از آنکه به هویت آسیایی خود متمرکز باشد به جغرافیای بالکانی خود تاکید داشته است، این در حالی است که فقط منطقه «تراکیا» که حدود پنج درصد از خاک ترکیه را فرا میگیرد در بخش بالکان قرار گرفته است.
اهمیت منطقه بالکان برای دولت «رجب طیب اردوغان» را میتوان با چند دلیل بررسی کرد. اولین دلیل اشتراکات تاریخی کشور ترکیه با حوزه بالکان است زیرا این منطقه سالها تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی بوده است. دلیل دوم سکنی گزیدن شهروندانی است که در گذشته از بالکان به ترکیه مهاجرت کردند؛ در میان سالهای ۱۸۷۷- ۱۸۷۸ با اوج گیری جنگ دولت عثمانی و روسیه روند مهاجرت از منطقه بالکان به خاک ترکیه امروزی آغاز شد. البته موج مهاجرت در دوره جنگ کوزوو و بوسنی و هرزگوین نیز شدت گرفت و در حال حاضر، جمعیت وابسته به منطقه بالکان که الان ساکن ترکیه هستند بین ۵ الی ۷ میلیون نفر تخمین زده میشود.
سومین دلیل، حضور قشر مسلمان و ترک زبان در کشورهای منطقه بالکان است. هم اکنون بیش از یک میلیون ترک زبان و نزدیک به ۹ میلیون مسلمان در این کشورها زندگی میکنند که مهمترین دلیل نگاه ملی گرایانه ترکیه به این منطقه نیز از حضور ترک زبانها در کشورهای حوزه بالکان نشأت میگیرد.
اما به غیر از سیاست ملی گرایانه ترکیه، شرایط ژئوپلتیک این منطقه نیز در توجه آنکارا به کشورهای بالکان و اهتمام داشتن نسبت به مسائل این منطقه تأثیر بسیاری داشته است زیرا این منطقه برای ترکیه همانند گذرگاهی به اروپا محسوب میشود. منطقه بالکان یک مسیر ترانزیتی برای حمل و نقل هوایی و زمینی بین اروپا، آسیا و خاورمیانه است. علاوه بر این، از نظر مسیر آبی، یک منطقه استراتژیک با تأثیرات قابل توجه در اروپای مرکزی، دریای سیاه و مدیترانه هم محسوب میشود. همچنین موضوع یونان و تنش با این کشور در افزایش اهمیت ژئوپلیتیک این منطقه برای ترکیه نقش مهمی داشته است.
خبرگزاری مهر، با هدف بررسی همین موضوع گفتگویی را با «یاشار یاکیش» وزیر امور خارجه سابق ترکیه انجام داده است. مشروح این گفتگو از نظر میگذرد:
*در بیست سال اخیر آنچه که در رفتار حزب عدالت و توسعه مشاهده کردیم توجه ویژه این حزب به کشورهایی است که پیش تر تحت حاکمیت حکومت عثمانی بوده است. کشورهای حوزه بالکان هم از این امر مستثنی نیستند. به نظر میرسد شرایط ژئوپلیتیک بالکان یکی از مواردی است که موجب میشود علی رغم تحولات نسبتاً مهمتر در منطقه آسیای غربی و شمال آفریقا (خاورمیانه)، باز هم ترکیه به ارتقای روابط به این کشورها اهتمام داشته باشد. لطفاً دلایل اهمیت ژئوپلیتیکی منطقه بالکان را برای ترکیه توضیح دهید؟
ترکیه به دو دلیل به بالکان توجه میکند. اول به این دلیل که حکومت عثمانی برای تغییر در بافت جمعیتی بالکان، سالها مردم را از آناتولی به آنجا منتقل کرده بود. از سوی دیگر افرادی هم به دلیل انتظارات سیاسی یا به این دلیل که اسلام را جالبتر از مسیحیت میدانستند، مسلمان شده بودند. حدود ۱۰ درصد از جمعیت بلغارستان به زبان ترکی صحبت میکنند. یونان با نقض توافق نامههای بین المللی و قوانین اتحادیه اروپا وجود اقوام ترک زبان را در تراکیا غربی انکار و ادعا میکند که آنها مسلمان هستند نه ترک.
دلیل دیگر این است که کشورهای منطقه بالکان همسایه نزدیک ترکیه هستند و این درست نیست که ترکیه نسبت به تحولات سیاسی در آنجا بی تفاوت بماند. اما توجه به بالکان در تمام طول حاکمیت ۲۰ ساله حزب عدالت و توسعه صدق نمیکند. تا سال ۲۰۰۸ حتی ۲۰۱۱ سیاست ترکیه در قبال بالکان ادامه ثبات سیاسی بود که به سالهای تأسیس جمهوری برمیگردد زیرا پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، ترکیه جدید جمهوریخواه ابتدا به امنیت مرزهای تعیین شده در پیمان صلح لوزان توجه کرد. به همین دلیل در سال ۱۹۳۴ پیمان بالکان علیه سیاستهای تجدیدنظرطلبانه بلغارستان را امضا کرد. همچنین در سال ۱۹۳۷ برای تقویت مرزهای خود در خاورمیانه، پیمان سعدآباد را با ایران امضا کرد.
از سال ۲۰۱۱ گفتمانهای نئوعثمانی در سیاست خارجی ترکیه مطرح شد. این گفتمان خواه ناخواه باعث ایجاد نارضایتی در کشورهای منطقه شد.
ترکیه باید تلاش کند تا از مردم ترک و مسلمان در بالکان به عنوان پل صلح استفاده کند نه به عنوان تهدیدی برای سیستم آن کشور. به عبارت دیگر، باید از اهمیت ژئوپلیتیک اقلیتهای ترک زبان یا مسلمان در آنجا به نحو مثبت استفاده کند.
*اگر چه گفته میشود ترکیه قدرت نرم در منطقه بالکان دارد اما کشورهایی مانند آلبانی آشیانه گروهایی مانند پ-ک-ک و یا سازمان فتح الله گولن (عامل اصلی کودتای نافرجام ۲۰۱۶) هستند. علی رغم درخواست آنکارا از دولت آلبانی برای ممانعت از فعالیت این گروهها اما نتیجهای حاصل نشده است. در موضوع کوزوو هم همین امر حاکم است تا آنجا که ترکیه در تلاش است تا کوزوو به عنوان کشور مستقل به رسمیت شناخته شود اما چندی پیش کوزوو سفارت خود را در قدس اشغالی افتتاح کرد- اقدامی که ترکیه هم آن را محکوم کرد. این نشان میدهد قدرتی که اردوغان میخواهد در منطقه بالکان بدست آورد هنوز اتفاق نیفتاده است. تحلیل شما چیست؟
تفاوتهای مهمی بین نحوه تعریف جنبش فتح الله گولن در ترکیه و نحوه تعریف آن در بسیاری از کشورهای خارجی وجود دارد. تا ۱۷ دسامبر ۲۰۱۳، حامی فتح الله گولن بودن به عنوان پیش نیاز برای کسب موقعیت مهم در حزب عدالت و توسعه تلقی میشد اما در گزارشی که در آگوست ۲۰۰۴ به شورای امنیت ملی ترکیه ارائه شد، جنبش فتحالله گولن به عنوان گروهی که از ارزشهای دینی سوءاستفاده میکند و به منزله یک «تهدید برای امنیت ملی» مطرح شد.
دولت به مدت ۹ سال این تهدید را نادیده گرفت. با این حال، زمانی که جنبش فتح الله گولن ادعاهایی را مبنی بر دست داشتن برخی وزرا و فرزندانشان در فساد مالی مطرح کرد، نگرش دولت نسبت به جنبش فتح الله گولن تغییر کرد.
طبیعی است که هر کشوری جنبش فتح الله گولن را بر اساس معیارهای خود ارزیابی کند. مقامات آن کشورها با توجه به سیاستهای خود تصمیم میگیرند که با کدام کشور، با چه کسی و چگونه رابطه برقرار کنند. من تصمیم کوزوو برای افتتاح سفارت در بیت المقدس را هم صرفاً نگرشی منفی علیه ترکیه نمی دانم.
*گفته میشود یکی دیگر از دلایلی که ترکیه به روابط خود با کشورهای بالکان توجه میکند موضوع روابط آنکارا و آتن و تنش میان این دو کشور به خاطر موضوعاتی مانند قبرس و جزایر دریای اژه است. این موضوع تا چه حد درست است؟
سیاست ترکیه در بالکان را نمیتوانیم صرفاً مربوط به تنش آتن و آنکارا بدانیم. به نظرم هر دو موضوع را باید در ابعادی متفاوتتر مورد بررسی قرار دهیم.