به گزارش خبرگزاری مهر، در اولین شب از نوزدهمین هفته برنامه چراغ مطالعه ابتدا مروری بر اخبار حوزه کتاب شد. برگزاری دومین نمایشگاه مجازی کتاب تهران با حضور دو هزار ناشر، انتشار رمان «پرونده کارآگاه عاشق» نوشته مهام میقانی یکی از جنایی نویسان به نام کشور، انتشار کتاب «زرادخانه اتمی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا (گزینه سامسون)» اثر سیمرومایرون هرش با ترجمه مهرداد معینی، نگین ایرانبان از سوی انتشارات معین از جمله اخبار این بخش بود.
سپس در بخش چی را چطور بخوانیم، امیر حسین خلیلی در مورد مطالعات سینما و اینکه چطور باید آثارمرتبط با این حوزه را خواند سخن گفت.
وی گفت: برای مطالعه در حوزه سینما دو دسته بندی وجود دارد؛ یکی مطالعات در حوزه فیلم وسینما و دیگری مطالعه در مسائل فنی و تکنیکی سینما. من در این بخش به معرفی آثاری در حوزه مطالعت فیلم و سینما خواهم و پرداخت به مسائل فنی سینما کاری نخواهم داشت. برای شروع بهتر است از تاریخ سینما آغاز کنیم و کتاب «تاریخ سینما» نوشته دیوید بوردول و کریستین تامسون است که برخلاف خیلی از کتابها فقط تاریخ نگاری نیست و تحلیل هایی هم درباره جریان سینمایی به ما می دهد. کتاب کتاب تاریخ سینمای هنری نوشته اولریش گرگور- انو پاتالاس با ترجمه هوشنگ طاهری هم به جریان های سینمای هنری میپردازد.
خلیلی افزود: در مورد نظریه فیلم کتاب تئوری های اساسی فیلم اثر دادلی آندرو با ترجمه مسعود مدنی کتاب جامعی است که سعی می کند با طرح پرسش هایی درباره شکل فیلم و درک مخاطب جستجوهایی انجام دهد. در حوزه ترجمه، کتاب های «مقدمه ای بر نظریه فیلم» اثر رابرت استم با ترجمه احسان نوروزی و «درک فیلم» آلن کیسبی یر با ترجمه بهمن طاهری، «رویکردهای انتقادی در مطالعات فیلم» اثر جان هیل، پاملا چرچگیبسون با ترجمه علی عامریمهابادی آثار خوب و خواندنی ای هستند. در حوزه کتابهای تالیفی و وطنی هم می توان به کتاب «مفاهیم نقد فیلم» اثر مجید اسلامی ا شاره کرد. در حوزه سینمای مستند هم به دو کتاب کتاب «شکلشناسی و گونهشناسی فیلم مستند» اثر احمد ضابطیجهرمی و «دگرخوانی سینمای مستند» اثر محمدرضا اصلانی میتوان اشاره کرد.
در بخش فارسی وار با احمد نادمی درباره موضوع «فارسی و ترجمه» گفتگو شد.
این نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات گفت: طبق روالی که برای همه هنرهاست وقتی می خواهند به تاریخچه آن بپردازند بحث را به ابتدای خلقت میبرند. ترجمه هم جزو هنر هم جزو علم است. جزو زبان است، وسیله ای که برای صحبت کردن با دیگری اختراع شد. به نوعی می توان خط همان ترجمه است که چون یک ماجرایی را روایت می کند و ابتدای ترجمه به ابتدای خط برمی گردد. به قول اکتاویو پاز چیزی وجود ندارد که ترجمه نشود چون ما حتی وقتی میخواهیم حرف بزنیم درواقع فکرمان را به زبان بدن و گفتاری ترجمه کردیم پس برای شروع ارتباط، ترجمه هم شروع میشود.
نادمی افزود: اینکه بخواهیم همه فکر، ایده و زبان بدن و اینها را با ترجمه منتقل کنیم نشدنی اما اینکه زبان یک جغرافیای دیگر به زبان خودمان دربیاوریم شدنی است چون مفاهیم منتقل می شود.
سپس نجفی پرسید که آیا ترجمه میتواند فکر را هم منتقل کند؟
وی پاسخ داد: عیناً این کار شدنی نیست و حتی در بهترین ترجمه ها هم چیزی جا می ماند اما این به معنای این نیست که ما نتوانیم یک کلیت را منتقل کنیم. ما از پیچیده ترین و خصوصی ترین لحظه معنوی یک فرد می توانیم گزارش دهیم و این خاصیت واژگان است اما در ترجمه این کار شاید خیلی امکانپذیر نباشد. یک تعبیری درباره هنر و فلسفه و امثال اینها داریم مبنی براینکه فلان شعر یا فلان کتاب را باید به زبان خودش بخوانید و این حرف درستی است و پیروی همین حرف خیلی ها ترجمه را قبول ندارند اما اگر به ضرورت ارتباط با افراد و فرهنگهای دیگر قائل باشید نمی توانید از ترجمه صرف نظر کنید همانطور که از تکنولوژی نمی توان صرف نظر کرد. ترجمه یک هنر است و مترجم باید در متن کاری کند که باید در آن اتفاق بیفتد ولی نه به این معنی که معنایش عوض شود.
نادمی ادامه داد: تجربه نشان داده که ترجمه در زبان ما خیلی تاثیرگذار است و نظام ترجمه در کشور ما از زمان قاجار آغاز شد بعد از قاآنی که ترجمه شروع می شود یواش یواش نثر فارسی شروع به ساده شدن کرد بنابراین ترجمه توانست زبان ما را ساده و روان کند. ما خیلی از کلمات را میخواهیم ترجمه کنیم اما باز درنهایت از اصل خود کلمه استفاده می کنیم ضمن اینکه بسیاری از کلمات ترجمه عین به عین واژه خارجی است مثل «در رابطه با» ولی با اینحال همین کلمات نمی توانند روح یک کلمه دیگر را منتقل کنند.
این پژوهشگر حوزه ادبیات در پایان بیان کرد: ما مترجمان خوبی داریم که با خواندن هرکدام از این ترجمه ها میتوانیم یادبگیریم. درحال حاضر ترجمه آثار بسیاری از افراد در ایران وجود دارد ولی باز هم کتابهای خیلی مهم ماندند که ترجمه نشدند. مثلاً چارلز بوکوفسکی انقدر که در ایران شناخته شده است در کشورهای دیگر نیست. ترجمه های آقای عبدالله کوثری، رضا رضایی، موسی اسوار و موسی بیدج ترجمه های قابل اطمینانی است که به غنای زبان فارسی کمک کرده است.
اما در بخش پایانی برنامه حامد تقی زاده دربارۀ تجربۀ خواندن کتاب «تاریخ جنگ های صلیبی» نوشتۀ استیون رانسیمان سخن گفت.
وی گفت: حدود ۱۵ سال دانشگاه در کتابخانه دانشگاهمان به کتاب «تاریخ جنگ های صلیبی» برخوردم. موضوع تقابل غرب و شرق و فلسطین جزو موضوعاتی است که همیشه برایم جذاب بود و به همین خاطر کتاب را به امانت گرفتم و شروع به خواندن کردم. به خاطر علاقه ای که به تاریخ داشتم از همان مقدمه اثر به کتاب علاقمند شدم و برایم جذاب بود که خواننده مخاطب را با خودش همراه می کرد. کتاب تقریباً از زمان فتوحات مسلمانان آغاز میشود. نویسنده که یک فرد انگلیسی است و کتاب را در سال ۱۹۵۰ میلادی نوشته است. وی یک فرد مسیحی معتقد است که هر فصل را با یک آیه از عهد عتیق آغاز میکند. ازویژگی های خوب اثر این است که انصاف را خیلی رعایت میکند. خواندن این کتاب برای من حدود سه ماه تابستان طول کشید البته در کنارش آثار دیگری مثل داوینچی کد هم میخواندم. برای ما که در خاورمیانه زندگی میکنیم و درگیر مسئله فلسطین هستیم این کتاب یکجور بازنمایی تجربه تاریخی است که قبلاً اتفاق افتاده است بنابراین خواندنش به فهم بیشتر ما درباب این قضیه کمک میکند و به همین دلیل خواندن آن را به علاقمندان حوزه کتاب پیشنهاد میکنم.
در دومین شب از هفته نوزدهم چراغ مطالعه، کتاب «واره؛ درآمدی به مردم شناسی و جامعه شناسی» نوشته مرتضی فرهادی با حضور میثم مهدیار پژوهشگر اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت.
نجفی در ابتدا معنای «واره» را از مهدیار پرسید.
وی گفت: واره یک نوع تعاونی سنتی است. جمعی که باهم مشارکت میکنند تا یک کار را به سرانجام برسانند. درواقع واره یک سازمان مردم نهاد سنتی و کوچک و با به نوعی تعاونی است.
مجری برنامه سپس پرسید که چرا فرهادی نویسنده کتاب این مفهوم را در مقابل توسعه قرار داده است؟
مهدیار پاسخ داد: توسعه ای که ما در کشورمان داشتیم تبعاتی برای ما داشته است و به همین جهت خیلیها تلاش کردند به این سوال پاسخ دهند که آیا اساساً میتوان به توسعه رسید؟ آقای فرهادی تلاش میکنند در این کتاب نوع و شکل دیگری از توسعه را صورت بندی کنند. دونگاه به جغرافیای طبیعی ایران وجود دارد؛ یک دیدگاه به این صورت است که جغرافیا، بوم ایران، شکل پراکندگی روستاها و اقلیم خشک این کشور اساساً مانع توسعه است. حرف نویسنده کتاب این است که از وقتی نظریات نوسازی و توسعه آغاز شد زمینه های بحران محیط زیستی و اقلیمی در ایران شروع شد چون تا قبل از آن مردم در زندگی سنتی شان سعی می کردند مقدار مصرفشان را با مقدار منابعی که در دسترس است تنظیم و به عبارتی مردم خودشان را با محیط و طبیعت همساز میکردند اما با آمدن نسل چهار ترومن و آمدن موتور آب همه این معادلات تغییر کرد.
وی افزود: درحال حاضر فشار زیادی بر محیط طبیعی مان وارد کردیم و در اوایل هم، هم مردم هم کشاورزان و دولت از این آمدن وسایل نوسازی مثل موتور آب و اینها استقبال می کردند اما بعد ازگذست یک مدتی تبعات آن مشخص شد.
این پژوهشگر اجتماعی در ادامه درخصوص نقش زنان در واره ها گفت: ایده ای که همیشه خیلی تبلیغ میشود ایده مرد سالار زن ستیز است اما در کتاب «واره» نشان داده می شود که در جامعه سنتی ما زنان نه تنها منفعل نبودند بلکه مشارکت اجتماعی و اقتصادی هم داشتند و به اقتصاد خانواده کمک میکردند. بنابراین این کتاب چند کلیشه را رد میکند یکی ایده اینکه گفته می شود ایرانیان اهل کارهای گروهی و مشارکتی نبودند دیگری هم ایده زن ستیز بودن ایرانیان.
مهدیار ادامه داد: با وجود توسعه باز ما شکلهای دیگری از اتفاقات سنتی را امروز شاهد هستیم نمونه ش COURCHSURFING که در ایران هم رواج دارد و آدم ها به مسافران شهر و کشورهای دیگر جا میدهند یا مثلاً قرض الحسنه های خانگی که خیلی از خانم هم امروز دارند و خیلی از مشکلات با این هم افزایی ها حل می شود. یا حتی همین هیئت هم از دل ساخت های سنتی جوشیده است. فرهادی این پدیده ها را بازخوانی کرده و این بازخوانی می تواند بسیاری از مشکلات ما را سروسامان دهد درواقع فرهادی در پی این است که به ما بگوید سنت ما چه امکان هایی دارد که به ما ارائه دهد که ما به یک توسعه انسانی و پایدار برسیم و به گفته خودشان صنعت برفراز سنت شکل بگیرد.
نجفی سپس از مهدیار پرسید که چرا مرتضی فرهادی اندازه سایر جامعه شناسان شناخته شده در ایران به شهرت نرسیدند؟
وی پاسخ داد: اتفاقاً من خودم هم به این سوال همیشه فکر میکنم با اینکه کتابهای ایشان همیشه کتاب سال شده و کتابهای مهمی بودند. بخشی از این اتفاق به شخصیت خود ایشان برمیگردد که کمتر اهل حضور درمجامع و خودنمایی خود هستند اما بخش عمده ای از این دیده نشده به پارادایم قالب علوم اجتماعی در کشور ما برمی گردد که اساساً توسعه را مبتنی بر الگوهای اروپامحورانه تعریف میکند و به بیان دیگر نوعی نگاه ترجمه گرایانه به مباحث جامعه شناسی دارد. درحال حاضر ژانر خلقیات ایرانی که خیلی پرقدرت است و کتابهای این حوزه جزو کتابهای پرفروش جامعه شناسی هستند مثل جامعه شناسی خودمانی که بیشتر مبتنی بر این هستند که ایرانیان تنبل اند، اهل کار گروهی نیستند، دروغگویند و اینها اما فرهادی می گوید که سنت ما بخش های سفید هم داشته و اتفاقاً مردم ما اهل کارگروه اجتماعی و گروهی و اینها هم هستند و باید بیشتر درباره وجوه صحبت شود تا وجوه منفی. مثلاً اگر مشکل امروز ما اقتصاد است ما بخشی از کارمان را می توانیم روی بازخوانی آن بخش سنت بگذاریم که می تواند به پیشرفت اقتصادی ما کمک کند.
مهدیار افزود: فرهادی به جای مشارکت لفظ «یاریگری» را استفاده می کند. او معتقد است که ما همیشه مشارکت اجتماعی داشتیم و امروز هم به شکلی در پس زندگی ایرانیان وجود دارد.بنابراین به عقیده او اگر به پتانسیل فرهنگمان باور داشته باشیم و آن را بازخوانی کنیم با ورود تکنولوژیها به گونه ای رفتار می کنیم که کمترین تبعات را برای جامعه داشته باشد و چنین توسعه تکنولوژیکی برای ما رفاه میآورد. مسئله فرهادی این است که شکلی از توسعه که الان داریم ناپایدار است و اگر به ما خوشی میدهد موقت است و نمی تواند پایدار باشد. متاسفانه نوعی از استعمارزدگی که دچار آنیم اجازه نمی دهد حرفهای افرادی مثل فرهادی رواج پیدا کند و همین نگاه ها مانع رشد نگاه های بومی امثال فرهادی شده است.
این محقق و پژوهشگر اجتماعی درپایان گفت: مسئله تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح مسئله خیلی مهمی است. به این معنا که یکی از مشکلات امروز ما گسست تجربیات است یعنی هر مسئول و فردی که یک جا مسئولیت دارد وقتی از یک جا می رود همه تجربیاتش را با خودش می برد درحالیکه ما نیازمند انباشت تجربیات روزمره هستیم. به طوری که به گفته دیلتای علوم اجتماعی مفهوم پردازی تجربیات روزمره است. من این اثر فرهادی را در علوم اجتماعی اصیل می دانم چون تلاش کرده که تجربیات زندگی روزمره روستایی و شهری ما را مفهوم پردازی و مفهوم جدیدی خلق کند و این خودش موضوع مهمی است چون ما از اینگونه تلاش ها خیلی کم داریم.
در پایان برنامه آراز بارسقیان طبق روال هرهفته به بحث درباره تفکر انتقادی پرداخت و یک مغالطه جدید معرفی کرد.
وی گفت: ما در بحت تقکر انتقادی مغالطه ای به اسم پذیرش مردمی یا پذیرش عامیانه داریم. به این معنی که مثلاً من از خواننده ای که استعدادی در موسیقی ندارد خوشم نمی آید اما دوستم می گوید چطور خوشت نمیآید وقتی او میلیون ها فالوئر دارد و میلیون ها مردم او را دنبال میکنند. درواقع او از طریق پذیرش عامیانه دارد به شما حمله میکند. گاهی اگر پذیرش مردم را به چالش بکشید در وضعیت اقلیتی و مورد حمله قرار میگیرید بنابراین باید مراقب خودتان باشید و به این مغلطه آگاه باشید که به خودتان با این در اقلیت بودن ضربه نزنید.