خبرگزار مهر- گروه هنر- زهرا منصوری: «دسته دختران» روایتگر آن بخش از تاریخ جنگ تحمیلی است که زنان میخواهند نقشی مؤثرتر ایفا کنند، همان موضوعی که عوامل این فیلم آن را کاری در راستای خواستههای قلبی این زنان توصیف میکنند.
منیر قیدی کارگردان این اثر گرچه عنوان میکند نمیخواسته کارش در «ویلاییها» را تکرار کند و «دسته دختران» را فیلمی متفاوت و مجزا از آن میخواند، اما آنچه وجه اشتراک این دو فیلم به شمار میرود، تمرکز بر حضور زنان و نقش آنها در جریان ۸ سال دفاع مقدس است، زنانی که هر کدام ماجراها و داستانهایی در دل خود دارند که در نهایت با یکدیگر همراه میشوند.
آنچه اما عوامل این فیلم بر آن تاکید دارند، واقعیاتی است که هر کدام از زنان با خود به همراه داشتهاند و «دسته دختران» سعی کرده روایتگر گوشهای از همین واقعیات باشد.
کارگردان و فیلمنامهنویسان فیلم «دسته دختران» در بخش نخست این گفتگو به تشریح فرآیند شکلگیری ایده و نگارش متن فیلمنامه این فیلم پرداختند.
بخش دوم گفتگوی خبرگزاری مهر با منیر قیدی کارگردان، محمدرضا منصوری تهیه کننده و ابراهیم امینی و میلاد اکبرنژاد فیلمنامه نویسان این اثر را در زیر میخوانید:
* آقای اکبرنژاد شما بهعنوان یکی از فیلمنامهنویسان چه نگاهی به شکلگیری کاراکترهای اصلی «دسته دختران» دارید؟ آیا میتوان صرفاً نگاهی تاریخی به این شخصیتها داشت؟
میلاد اکبرنژاد: این فیلم میخواهد بخشی از تاریخ کشور را روایت کند. در مواجهه با تاریخ هم ۲ مسئله وجود دارد. نقل صرف تاریخ ارزش و مانایی آنچنانی ندارد. برای همین ۲ پیشفرض را برای رفتن سراغ تاریخ باید مدنظر داشته باشیم. یکی اینکه تلاش کنیم آدمهای زمانه را با وضعیت زمانه دیگر آشنا کنیم و دوم که اهمیت بیشتری هم دارد اینکه به این پرسش فکر کنیم که پرداختن به این موقعیت در زمانه امروز موضوعیت دارد یا خیر.
ما در این داستان درباره کلیتی به نام جنگ صحبت میکنیم و دخترانی که در این موقعیت تصمیم به مقاومت گرفتهاند. سوال این است که این موقعیت به امروز ما چه ارتباطی دارد؟ من تصورم این نیست که بگویم اگر امروز جنگ بشود ما قرار است چه واکنشی نشان بدهیم. حتی نمیگویم امروز در حال جنگ هستیم یا نیستیم. من به چیز دیگری فکر میکنم. عمق مسئله دختران در این فیلم چیست؟ آنها قبل از آنکه بخواهند مقاومت کنند، میخواهند کاری که دلشان میخواهد را انجام دهند. حالا بستر آن جنگ است. ما در زمانه اکنون هم با تعداد بسیار زیادی از دخترانی مواجه هستیم که دلشان میخواهد کاری که فکر میکنند درست است را انجام دهند. اما عدهای که لزوماً هم حرف ناحق نمیزنند، در مواجهه با آنها قرار دارند.
اکبرنژاد: سوال این است که این موقعیت به امروز ما چه ارتباطی دارد؟ من تصورم این نیست که بگویم اگر امروز جنگ بشود ما قرار است چه واکنشی نشان بدهیم. حتی نمیگویم امروز در حال جنگ هستیم یا نیستیم. من به چیز دیگری فکر میکنم. عمق مسئله دختران در این فیلم چیست؟ آنها قبل از آنکه بخواهند مقاومت کنند، میخواهند کاری که دلشان میخواهد را انجام دهند این دختران میخواهند ثابت کنند کاری که دوست دارند را میتوانند به خوبی انجام دهند. اولین برخورد ما با «سیمین» در فیلم آنجایی است که برخلاف دیگران حاضر نمیشود تفنگش را تحویل دهد. این اولین کنشگری یاغیانهای است که از سیمین در فیلم میبینیم. دختری که سنش از دیگران کمتر است و فکر میکند چرا دیگران باید به جای من تصمیم بگیرند. در انتهای داستان سیمین متوجه میشود لازم نیست برای مؤثر بودن، یکی از دو راه را انتخاب کند؛ اینکه یا تماماً باید خودم باشم، یا تماماً باید دیگری باشد. گاهی میتوان تعامل کرد. گاهی میتوان «خود» را کنار دیگری دید و وقتی سیمین به این مرحله میرسد، داستان او در فیلم کامل میشود. مهم این است که وقتی داستانی تاریخی را روایت میکنیم، بدانیم چه نسبت ماهوی با آدمهای امروزی میتواند داشته باشد.
* درباره ترکیب بازیگران فیلم ابتدا قرار بود لیلا حاتمی نقش اصلی را ایفا کند که از پروژه کنار رفت و نیکی کریمی جایگزین او شد. ماجرای آن جدایی چه بود و آیا از این انتخاب و نتیجه نهایی کار راضی هستید؟
منیر قیدی: درباره خانم حاتمی اطلاعرسانی کرده بودیم. ایشان به دلیل کرونا، از همراهی با پروژه انصراف دادند و مسئله پیچیدهای هم نبود. درباره خانم کریمی هم فکر میکنم یکی از بهترین نقشآفرینیهای سالهای اخیر خود را داشتهاند. وقتی فیلم را روی پرده میبینم، احساس میکنم چقدر بازی خانم کریمی در قیاس با بازی دیگر بازیگران بهاندازه است و به خوبی از عهده نقش برآمدهاند.
محمدرضا منصوری: درباره خانم حاتمی این توضیح را بدهم که ما قرارداد همکاری داشتیم و بزرگترین مشکلشان برای همراهی با پروژه همزمانی کار با امتحانات فرزندانش بود. باید هر دو آنها را به آبادان میآورد و ما حتی مکان و پرستار هم برای آنها گرفتیم اما شرایط همکاری مهیا نشد و خیلی هم دوستانه از پروژه جدا شدند.
* همراهی لیلا حاتمی به مرحله ضبط که نرسید؟
منصوری: خیر. در همان مرحله پیشتولید جدا شدند و یکی از دلایلی که پروسه آغاز کار کمی طولانی شد، همین فرآیند انتخاب بازیگر اصلی بود. درباره حضور بازیگران و قیاس آنها با هم به نظرم بیشتر باید بهدنبال تأثیرگذاری کلیت فیلم بود. نمیتوان بازی نیکی کریمی در سکانسی که تلاش دارد کودکی را به کامیون برساند، در فیلم نادیده بگیریم. مضافبر این ما یک فیلم تک لوکیشن با یک بازیگر نداشتیم که بخواهیم کل پروژه را متوقف به حضور یک بازیگر خاص کنیم. وقتی با پروژه «دسته دختران» مواجه هستیم، باید همه چیز در خدمت هدف بزرگتر باشد. مسیر تولید چنین فیلمهایی بهشدت متفاوت از فیلمهای دیگر است.
اکبرنژاد: وقتی شما با یک دسته و گروه مواجه هستید، تفاوت کاراکترها نباید محدود به فیلمنامه و داستان باشد. گاهی وقتها حتی ریتم حرف زدن آدمها را باید متفاوت انتخاب کنیم تا اینگونه به نظر نیاید که گویی اینها یک گروه نیستند بلکه یک نفرند که حرفهای یک نفر را به زبانهای مختلف میگویند. به همین دلیل برای کاراکتر مثل خانم کمایی با بازی نیکی کریمی، ویژگیهایی را در نظر میگیریم. او دو فرزند خود را از دست داده و در وسط یک بحران است. خیلی وقتها در میانه بحران، آدمها فرصتی برای عمیق بودن ندارند. این موارد در جنس بازی بازیگر تأثیر میگذارد.
* درباره انتخاب دیگر بازیگران اصلی هم توضیح میدهید؟ از ابتدا به همین ترکیب فکر کرده بودید؟
قیدی: این سوال همیشه برایم سوال عجیبی است. مگر مهم است که در چه فرآیندی ما به این ترکیب از بازیگران رسیدهایم و قبل از آنها چه گزینههایی داشتهایم که محقق نشده است؟ به نظرم مهم این است که چه چیزی روی پرده میبینیم. مهم این است که حتی اگر گزینهای انتخاب دهم ما بوده است، در فیلم جای درستی قرار گرفته باشد. طبیعتاً درباره «دسته دختران» هم برای برخی نقشها گزینههای دیگری هم مدنظر داشتیم اما اتفاق اصلی این است که در حال حاضر ترکیب بازیگران درستی مقابل دوربین قرار گرفتهاند.
قیدی: این بسیار مهم است که تهیهکننده چقدر پای کار است و تا زمانی که از کار راضی نشود، اجازه ندهد سراغ سکانسهای بعدی برویم. طراح صحنه، مدیر فیلمبرداری، مسئول جلوههای ویژه و سایر عوامل هر کدام آوردهای به همراه دارند. ما از این بابت خوششانس بودیم که عوامل درستی برای کار در کنار هم قرار گرفتند. من هم به عنوان کارگردان وقتی این حجم از انرژی و زحمت را میدیدم، رویم نمیشد بدون رسیدن به نتیجه مطلوب سراغ سکانسهای بعدی بروم * یکی از ویژگیهای «دسته دختران» کارگردانی حسابشده و پخته صحنههای جنگی و پر از انفجار و تیراندازی است. این حجم از صحنههای سنگین و پرهزینه از نظر اجرایی چقدر برآمده از فیلمنامه اولیه است و چقدر در مرحله اجرا به آن رسیدید؟
قیدی: البته این صحنه چندان هم پرهزینه نبود! نهایت چند لاستیک در اختیار داشتیم (باخنده)! ولی واقعیت این است که از همان ابتدا هر کسی فیلمنامه را میخواند میگفت سراغ چه فیلم سختی رفتهاید. همه این پروداکشن در همان فیلمنامه هم وجود داشت. این ضرباهنگ کاملاً در فیلمنامه بود و در هر گام قرار بود موقعیت خطرناک جدیدی برای کاراکترها بهوجود بیاید. البته باید تأکید کنم که انتخاب عوامل در نتیجه نهایی بسیار مؤثر است. اگر تهیهکننده فیلم فرد دیگری بود شاید نتیجه به گونهای دیگر میشد. این بسیار مهم است که تهیهکننده چقدر پای کار است و تا زمانی که از کار راضی نشود، اجازه ندهد سراغ سکانسهای بعدی برویم. طراح صحنه، مدیر فیلمبرداری، مسئول جلوههای ویژه و سایر عوامل هر کدام آوردهای به همراه دارند. ما از این بابت خوششانس بودیم که عوامل درستی برای کار در کنار هم قرار گرفتند. من هم به عنوان کارگردان وقتی این حجم از انرژی و زحمت را میدیدم، رویم نمیشد بدون رسیدن به نتیجه مطلوب سراغ سکانسهای بعدی بروم. واقعاً هم اینگونه نبود که هر آنچه از امکانات میخواستیم در اختیارمان باشد اما تلاش میکردیم از همان امکانات حداقلی استفاده درست کنیم.
* در راستای همین بحث کارگردانی، نکته دیگری که در فیلم به چشم میآید، نوعی از خشونت عریان در نشان دادن جراحتها و اجساد مردگان در بسیاری از صحنههاست. نکتهای که در بخشهایی از فیلم ممکن است موجب آزار مخاطب هم شود. بهعنوان کارگردان آیا مرزی برای نمایش این صحنهها قائل هستید و به آن فکر کرده بودید؟
قیدی: وقتی بحث جنگی پیش میآید که بچه و زنان درگیر آن هستند، این خشونتها هم بخشی از ماجرا میشود که از نمایش آن ناگزیر هستیم. بخشی از این خشونتها مستقیماً از همان کتابهای خاطراتی که خوانده بودیم آمده است. اینها نمایش خشونت اضافه و بیخودی نیست. اگر نشان نمیدادیم، به نظرم سهلانگارانه از کنار ماجرا عبور کرده بودیم. به تعبیر میلاد اکبرنژاد، به هر حال این فیلم روایت یک تراژدی است و چه بخواهیم و چه نخواهیم، هر تراژدی این غم را با خود به همراه دارد.
* این جنس نمایش خشونت را پیشتر در «تنگه ابوقریب» هم دیده بودیم، نگران نبودید در زمینه اجرای برخی صحنههای جنگی، این فیلم با فیلم بهرام توکلی قیاس شود و مخاطب به یاد آن فیلم بیفتد؟
قیدی: نه. اساساً آن فیلم روایتی در خط مقدم دارد و فضایی بهطور کامل متفاوت از «دسته دختران» دارد. در عین اینکه بالاخره هر جنگی خشونت در دل خود دارد. در همه جنگها دست و پا قطع میشود و عدهای زیر آوار میمانند. اگر به این دلیل که در «تنگه ابوقریب» دست و پای قطعشده تصویر شده میخواستیم از آن پرهیز کنیم، گویی دیگر هیچ فیلم جنگیای نباید ساخته شود. چرا که در همه جنگها این خشونت وجود دارد و نمیتوان آن را از جنگ سوا کرد.
منصوری: اگر ما خشونت را نشان ندهیم، چگونه میتوانیم درباره تأثیر آن صحبت کنیم. آن سکانس مرتبط با جنازهها در عقب ماشین، یک واقعیت است. یک راننده تاکسی در خرمشهر بود که اساساً کارش همین انتقال اجساد بود. اگر این خشونت اینگونه تصویر نمیشد، نمیتوانستیم درباره ابعاد تأثیرگذاریاش صحبت کنیم.
ابراهیم امینی: سینمای دنیا و مشخصاً آمریکا، روی ۲ پایه استوار است. یکی «شهوت» و دیگری «خشونت». اگر این ۲ عنصر را از سینمای آمریکا بگیرید، چیزی باقی نمیماند. سینمای ما مشخصاً در این ۲ زمینه بسیار دست و پایش بسته است. در مورد اولی که نه فقط به دلیل ممیزی بلکه به دلیل عرف و دین و پیشینه تاریخی به سمتش نمیرویم، در نتیجه میماند خشونت. در تمام این سالها با احتیاط سمت خشونت رفتهایم و به همین دلیل وقتی فیلمی سراغ آن میرود، با سوال مواجه میشود. به نظرم برای تأثیرگذاری بیشتر فیلمها باید کمی مرزهای خشونت را در سینمای خود جابهجا کنیم. آنچه بهعنوان آزار مخاطب مطرح میکنید، عبارت لاتینش همان «کاتارسیس» است که در یونان باستان و در تئاتر مطرح بوده است. این تأثیرگذاری بد نیست. از طرف دیگر مخاطب امروز در معرض خشونت در سینمای روز جهان و حتی اخبار روز قرار دارد. این فیلم شاید ۱۰ سال پیش مخاطب را آزار میداد اما در حال حاضر به نظرم سینمای ما به لحاظ خشونتی که میتواند تصویر کند، از جامعه عقبتر است.
اکبرنژاد: همه چیز به داستان برمیگردد. اگر داستان درست روایت شود، چه در مرحله نگارش چه در مرحله اجرا، که در عمل سوای از هم نیستند، خیلی از این ابهامات حل میشود؛ چه در زمینه نمایش خشونت و چه در نمایش امکانات و پروداکشن. در این داستان ما در یک فرآیند تراژدی، آدمهایی را داریم که در مسیری بسیار دشوار جلو میروند تا به مقصدی برسند و به مقصد نمیرسند مگر اینکه پوستشان کنده شود. ما بهعنوان مخاطب اگر در این مسیر با کاراکترها همراه نشویم و به تعبیری پوستمان کنده نشود، به تزکیه، کاتارسیس و آرامش پایانی نخواهیم رسید. همانطور که هر کدام از کاراکترها در پایان با جهان تازهای مواجه میشوند که آگاهانه آن را تجربه کرده و از آن گذشتهاند. تماشاگر هم باید این مسیر را طی کند.
منصوری: امکانات ما از جای خاصی نیامد؛ این حجم از لوجستیکی که در فیلم میبینید را ما از مغازهای گرفتیم که همه سینما هم سراغ همان مغازه میروند! این مغازه کجاست؟ شهرک دفاع مقدس! اگر یک کار تحقیقاتی انجام دهید، خواهید دید همین ماشینها و ادوات مثلاً در «درخت گردو»، «تنگه ابوقریب» و «یدو» هم هست! این عین واقعیت است * آقای منصوری بهعنوان تهیهکننده درباره پروداکشن کار توضیح دهید.
منصوری: وقتی قرار است سراغ فیلمی با چنین ابعادی بروید، به نظرم مهمترین عامل کارگردان پروژه است. ماجرا مانند این است که تمام این اتاق را در اختیار شما بگذارند، اما تنها یک این سرت از یک صندلی بگیرید! ما این پروژه را اینگونه تعریف نکردیم که من سراغ کسی بروم و بگویم ما این فیلمنامه را داریم و بابت آن به ما بودجه بدهید. فیلمسازی روال مشخصی دارد. ما ابتدا گفتیم که باید یک فیلمنامه خوب بنویسیم. هیچ چشماندازی هم برای تأمین بودجه آن نداشتیم. ما در مسیری قرار گرفتیم و با خود عهد کردیم که بدون هیچ سانسور و محدودیتی، یک فیلمنامه خوب بنویسیم. بخشی از سکانسهایی که در فیلم میبینید، در سینمای ایران مسبوق به سابقه نبود و بهعنوان تهیهکننده میتوانستم همان ابتدا آنها را کنار بگذارم. اما از ابتدا ما بهدنبال یک فیلمنامه درجه یک بودیم. این محصول درجه یک را یک کارگردان باید به تصویر میکشید و آنچه میبینید محصول تجربه منیر قیدی در سینماست.
تجربه سالها منشیصحنه بودن در کنار کارگردانان مطرح باید در جایی بروز پیدا میکرد. فکر میکنم محل بروز این تجربهها در همین «دسته دختران» بود. ما یک گروه درجه یک داشتیم اما استفاده درست از همین نیروی انسانی و امکانات با این حجم از هنرور و عمق تصویر، نیاز به تجربه کارگردان داشت. امکانات ما از جای خاصی نیامد؛ این حجم از لوجستیکی که در فیلم میبینید را ما از مغازهای گرفتیم که همه سینما هم سراغ همان مغازه میروند! این مغازه کجاست؟ شهرک دفاع مقدس! اگر یک کار تحقیقاتی انجام دهید، خواهید دید همین ماشینها و ادوات مثلاً در «درخت گردو»، «تنگه ابوقریب» و «یدو» هم هست! این عین واقعیت است.
کل سینمای ایران ۲ ماشین ریو دارد، همان ماشینی ریویی که من برای «تنگه ابوقریب» خریدم، تبدیل به ماشین روی پل در «دسته دختران» شده است. حالا چه اتفاقی میافتد که مخاطب احساس میکند با فیلمی با پروداکشن ویژه مواجه است؛ این غیر از کارگردانی درست نیست. متأسفانه ما سینمایی داریم که اندکبین است و حسادت و بخل در آن زیاد است. کاش سوالی که شما درباره پروداکشن و تولید فیلم از ما میکنید را همکارانمان از ما میکردند. این بحثها درباره تولید نباید محدود به فضای رسانه شود و ما باید تجربههای خود را منتقل کنیم. ما در ۱۰ روز اول این کار نه تفنگ داشتیم، نه گلوله داشتیم و نه مجوز! در همان ایام با آن امکانات، سکانسهای اول فیلم را گرفتیم که اصلاً باور نمیکنید بدون امکانات ضبط شده باشد. اتفاقاً یکی از بهترین سکانسهای جنگی فیلم است. آیا این غیر از توانایی کارگردان است؟ این البته نافی زحمات گروه تولید و حتی تهیهکننده نیست.
ما برای این فیلم مسیر تولید سختی را طی کردیم. ما پیش تولید بسیار خوبی داشتیم که در مسیر تولید خیلی به ما کمک کرد. اینکه جایی مانند بنیاد فارابی و حوزه هنری از ما پشتیبانی کردند، بسیار در نتیجه کار تأثیر داشت. مانند یک دوی امدادی، بنیاد فارابی تا مرحلهای کار را رساند و حالا چوب را تحویل بچههای حوزه هنری داده است. در زمینه اطلاعرسانی و تبلیغات کار بسیار خوبی توسط بچههای حوزه هنری روی این فیلم انجام شد. اینکه این دغدغه وجود دارد که یک فیلم دفاع مقدسی به خوبی عرضه شود، بسیار مهم است. نباید اینگونه باشد که مخاطب احساس کند با یک فیلم حاکمیتی مواجه است که ارزش دیدن ندارد. ما همیشه در زمینه عرضه مشکل داشتهایم. در میان کارهای خود ما چه کسی پای کار عرضه درست «ویلاییها» و «تنگه ابوقریب» آمد؟