از همان بدو پیروزی انقلاب اسلامی، یک جریان با نادیده گرفتن عوامل دخیل در وقوع انقلاب و سقوط پهلوی این انقلاب را حاصل اراده انگلیس و آمریکا می‌دانست.

به گزارش خبرگزاری مهر، از همان بدو پیروزی انقلاب اسلامی، یک جریان با نادیده گرفتن عوامل دخیل در وقوع انقلاب و سقوط پهلوی این انقلاب را حاصل اراده انگلیس و آمریکا می‌دانست.

این نظریه درباره سقوط رژیم پهلوی در قالب دو معنا ظهور می‌یابد: اول، احساس خطر کشورهای استعماری از رشد و توسعه رژیم پهلوی، باعث اقدام آنان در جهت سقوط شاه شد؛ دوم، اقدامات کشورهای استعماری به منظور سقوط رژیم پهلوی برای جلوگیری از شکل‌گیری یک نظام کمونیستی یا نظامی خارج از چهارچوب انتظارت امپریالیسم انجام شد.

مطرح‌کننده معنای اول عموماً سلطنت‌طلب‌ها و به طور خاص خانواده پهلوی هستند .[۱] محمدرضا پهلوی در مصاحبه با یک نشریه آمریکایی و بعدها در کتاب «پاسخ به تاریخ»، به دسیسه آمریکا برای سقوط رژیمش و نقش انگلستان در این دسیسه اشاره کرد .[۲] پس از آن، گروه‌های مختلف منتسب به این مشی وجریان، این تحلیل را بازتولید کردند. آنها در توجیه ادعای خود، به گزارش‌های شبکه‌ها و مطبوعات انگلیسی و آمریکایی استناد می‌کنند که هماهنگ با نیات نیروهای انقلابی عمل می‌کردند .[۳]

این سخنان و شبهات در حالی مطرح می‌شود که سیاست کلی دولت آمریکا در قبال ایران همواره مبتنی بر حمایت از رژیم پهلوی بود. آمریکا توانسته بود از رهگذر تجهیز نظامی ایران، هم مشتری مناسبی برای تسلیحات خود بیابد و هم امنیت اسرائیل و منافع خویش در منطقه غرب آسیا را تأمین کند. این دولت اگرچه به تغییر مشی رژیم پهلوی نظر داشت، هیچ‌گاه تغییر این رژیم را در دستور کار نداشت. دولت آمریکا قبلاً اصلاحات ارضی را برای دفع جنبش‌های دهقانی، و انتخابات ملی آزاد ۶ را برای راضی نگاه داشتن مخالفان ملی، به رژیم پهلوی دیکته کرده بود ،۷ اما آمریکا تا آخرین روزهای رژیم پهلوی، حامی آن رژیم بود. سازمان‌های اطلاعاتی، امنیتی و جاسوسی آمریکا در تابستان ۱۳۵۷ وضعیت ایران را چنین ارزیابی کرده بودند: ایران در شرایط انقلابی و حتی شرایط ماقبل انقلاب نیز قرار ندارد .[۴]

حتی پس از قتل عام مردم در ۱۷ شهریور، کارتر با ارسال نامه‌ای رسمی، پشتیبانی آمریکا از شاه را یادآور شد .[۵] شعار «شاه سگ زنجیری کارتر»، که بر در و دیوارها نوشته می‌شد، برداشت مردم از رابطه آمریکا و شاه را نشان می‌داد .[۶] سفیران آمریکا و انگلیس متفقا به دیدار شاه رفتند و به او گفتند: کشورهای ما در کنار شما قرار دارند و از رژیم ایران پشتیبانی می‌کنند .[۷] اساساً سرنگونی شاه برای کارتر فاجعه‌ای سیاسی به‌شمار می‌آمد .[۸] پیش‌بینی آنها، ماندگاری محمدرضا پهلوی بر سریر قدرت تا یک دهه بعد بود .[۹] اما تقریباً از اواسط آبان‌ماه ۱۳۵۷ نگاه آمریکایی‌ها و غربی‌ها به رژیم پهلوی تغییر کرد و آنها به این اطمینان رسیدند که پهلوی به آن شکل سابق دیگر امکان پایداری ندارد و از این روی بود که به فکر تحمیل یک مهره جدید به نام «شاپور بختیار» که سابقه‌ای در «جبهه ملی» داشت افتادند و حتی به امام خمینی (ره) اخطار کردند که با بختیار همکاری کند ولی بنیانگذار جمهوری اسلامی این تهدید را به حساب نیاورده و انقلاب پیروز شد .[۱۰]

درباره انگلیس نیز بایستی به نکاتی اشاره کرد، به دلیل منافع سیاسی و اقتصادی بی‌شماری که انگلستان در نزدیکی با شاه داشت تلاش کرد تا آنجا که می‌توانست به بقای سلطنت محمدرضا پهلوی یاری رساند.

به تعبیری سیاست انگلستان در این مقطع زمانی حفظ و بقای رژیم سلطنت در ایران بود و برای این کار به دنبال تمهیداتی به همراه دولت آمریکا بود. این را از اظهار نظر مقام‌های رسمی بریتانیا نیز می‌توان فهمید؛ برای مثال در ۳۰ مهرماه سال ۱۳۵۷ بود که وزیر امور خارجه بریتانیا، دیوید اوئن، ضمن اعلام دفاع و پشتیبانی انگلستان از شاه ایران اظهار داشت سقوط شاه در ایران پیشرفتی در امور حقوق بشر این کشور به‌وجود نخواهد آورد، بلکه نوعی شکست و عقب‌نشینی محسوب می‌شود .[۱۱] همچنین در ۱۰ آبان‌ماه سال ۱۳۵۷ بود که ملکه بریتانیا در مراسم افتتاح پارلمان به صورت رسمی اعلام کرد: بریتانیا آرزومند بقای رژیم سلطنت در ایران است .[۱۲]

آنها برای عملی کردن این خواست و هدف خود تا آخرین روزهای سلطنت شاه فعالیت کردند. مهم‌ترین طرح آنها نیز تلاش برای روی کار آوردن نخست‌وزیری نزدیک به خود در آخرین روزهای سلطنت، یعنی شاپور بختیار، بود. لندن با این کار خود قصد داشت از فروپاشی کامل رژیم سلطنت در ایران و به خطر افتادن منافعشان جلوگیری و به نوعی مسیر انقلاب را منحرف کند، اما در نهایت چندان طرفی نبست و این امواج انقلاب بود که تمام نقشه‌های آنها را نقش بر آب کرد و از میان برداشت .[۱۳]

آنها در این راه تنها به این موضوع اکتفا نکردند و برای سرکوب مبارزات مردمی و مهار حرکت انقلابی کمک‌های گوناگونی را به رژیم پهلوی عرضه کردند. فروش تسلیحات نظامی به ایران از جمله تجهیزات ضد شورش، باتوم‌های برقی و وسایل بازجویی و شکنجه، اعزام کارشناس ضد شورش، عدم پوشش اعتراض‌ها و اعتصاب‌های مردمی، سکوت در قبال نقض حقوق بشر و آزادی‌های مدنی و سیاسی و حمایت از روحانیت غیر سیاسی در مقابل روحانیت سیاسی و انقلابی از جمله اقداماتی بود که دولت انگلستان برای جلوگیری از فروپاشی نظام پهلوی انجام داد. آنها باصراحت از این اقدام خود دفاع کردند؛ برای نمونه وزیر دفاع انگلستان در اردیبهشت سال ۱۳۵۷ ش در مجلس عوام از فروش تسلیحات به ایران دفاع کرد. دولت انگلستان همچنین با وجود فشارهای حزب کارگر، پشتیبانی خود را از حکومت نظامی در ایران اعلام کرد .[۱۵] این در حالی است که انگلستان خود را پیشرو و طلایه‌دار آزادی و مردم‌سالاری در دنیا می‌دانست .[۱۴]

کوتاه سخن اینکه آمریکا و انگلیس در ایران دوره پهلوی منافع بی شماری داشتند و هرگز راضی نبودند که در همسایگی شوروی این پایگاه را از دست بدهند و این توهم که این دو در پیروزی انقلاب اسلامی نقش ایفا کرده‌اند جز بیهوده گویی و تلاش برای فرار از واقعیت چیزی نمی‌تواند باشد.
 

[۱] عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، ج ۵، تهران، نشر پیکان، ۱۳۸۰، ص ۴۶۲.

[۲] محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، بی‌جا، ۱۳۵۸، صص ۲۴۲-۲۷۴.

[۳] همان، ص ۲۳۶؛ همچنین اشرف، خواهر محمدرضا پهلوی، و فرح دیبا، بیوه او، در مصاحبه‌هایی خود به‌کرّات بر این نکته تأکید کرده‌اند.

[۴] محمدباقر خرمشاد، «رفتارشناسی آمریکا در قبال انقلاب اسلامی»، فصلنامه راهبرد، ش ۱۰ (۱۳۸۳)، صص ۳۱۳-۳۴۲.

[۵] یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۴، ص ۶۴۶.

[۶] جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۹۰، ص ۵۸۲.

[۷] «پشتیبانی مستمر انگلستان از دیکتاتوری پهلوی‌ها»، مجموعه مقالات همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، همان، ص ۶۹۲.

[۸] زبیگنیو برژینسکی، قدرت و اصول، ترجمه مرضیه ساقیان، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، ۱۳۷۹، ص ۵۲۸.

[۹] محمدباقر خرمشاد، «رفتارشناسی آمریکا در قبال انقلاب اسلامی»، فصلنامه راهبرد، ش ۱۰ (۱۳۸۳)، صص ۳۱۳-۳۴۲.

[۱۰] برای مطالعه بیشتر رک محمود ذکاوت، در نقد تئوری توطئه درباره سقوط شاه؛ دولت‌های خارجی چه دخالتی در سقوط شاه داشتند؟، سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، بخش مقالات

[۱۱] فرناز اخوان توکلی، گاهشمار روابط ایران و انگلستان، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، ۱۳۸۶، ص ۳۵۰.

[۱۲] عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی ۱۳۲۰-۱۳۵۷، تهران، نشر پیکان، ۱۳۸۴، ص ۴۹۰.

[۱۳] اسماعیل رائین، اسناد خانه سدان، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۸، ص ۳۹۷.

[۱۴] فرناز اخوان توکلی، گاهشمار روابط ایران و انگلستان، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، ۱۳۸۶، ص ۳۴۸.

[۱۵] برای مطالعه بیشتر رک محمدرضا چیت سازیان، مواضع انگلستان در قبال انقلاب اسلامی؛ آیا انگلستان از انقلاب در ایران حمایت کرد؟، سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، بخش مقالات