خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه_ فاطمه ترکاشوند: این روزها خبرنگاران و اهالی رسانههای رسمی، سرشناسترین و پرمخاطبترین فعالان توئیتری را تشکیل میدهند و به نظر میرسد توئیتر چه از نظر فعالیت خبری و میزان دیده شدن محتوا و چه از نظر توسعه برندهای شخصی برای خبرنگاران بسیار مؤثر بوده و این در حالی است که با توسعه حضور این فعالان در رسانههای شخصیشان، پرسشهای بیشتری هم درباره ابعاد مختلف این فعالیت در میان افکار عمومی رشد میکند. در پرونده پیش رو به سراغ آن دسته از فعالان موفق در توئیتر رفتیم که در رسانههای رسمی نیز جایگاه شناختهشدهای دارند تا از تفاوتها، شباهتها و تعارضهایی که میان فعالیتشان در این دو جنس رسانه وجود دارد، بگویند.
مهدی خانعلیزاده، مدیر سایت پرستیوی در اولین شماره از این مجموعه گفتوگوها روی معناهای مختلف اثرگذاری در رسانههای اجتماعی و رسانههای سنتی تمرکز دارد و از موضوعی به نام «تله جلب توجه» نام میبرد که بر سر راه فعالان رسانهای در توئیتر و حتی مسئولین کشور قرار گرفته است.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* تفاوت اصلی رسانههای رسمی و رسانههای اجتماعی جدید را چه میدانید؟
واقعیت این است که در زمان کنونی دیگر رسانه منحصر به یک پلتفرم یا حالت انتشار خاص نمیشود بلکه شامل اطلاعرسانی از هر طریق میشود. شاید به صورت سنتی، رسانه به نشریات مکتوب یا نهایتاً شبکههای تلویزیونی گفته میشد. هرچند ما منبرهای سخنرانی را هم داشتهایم که در جایگاه رسانه قرار داشتهاند و حتی بسیار هم اثرگذارتر از برخی از رسانههای دیگر بودهاند. الان به حضور و طراحی شبکههای اجتماعی، نوع دیگری از اطلاعرسانی ایجاد شده که البته قالبهای خودش را دارد. مثلاً من حدود ۱۴ سال است که در رسانههای رسمی اعم از نشریات چاپی و شبکههای تلویزیونی فعالیت میکنم و به نظرم اصول و قواعد و چارچوبهایی که وجود دارد بسیار فنیتر و دقیقتر و ضابطهمندتر از فعالیت در رسانههای نوین فضای مجازی است. از طرف دیگر، فضای مجازی برد و دامنه توزیع بیشتری دارد اما در عوض با محدودیتهایی در چارچوبها مواجه است. برای همین است که فعالیت ما در فضای مجازی بیش از آنکه بخواهد فعالیت رسانهای نام بگیرد بیشتر شبیه نوعی عملیات روانی است. یعنی وقتی شما چند کلمه یا جمله را در توئیتر منتشر میکنید یا عکسی در اینستاگرام میگذارید، پیام خود را منتقل کردهاید و میتوانید به سرعت روی موج خبری سوار شوید اما همین جمله یا عکس را در رسانه رسمی باید تبدیل به یادداشت کنید و همین باعث میشود که شاید تاثیرگذاریاش را در موج خبری و سرعت توزیع از دست بدهد اما به هر حال ماندگارتر است.
تجربه شخصی من میگوید روال عمومی این است که تولید و پشتیبانی محتوا در حوزه رسانه باید از سوی رسانههای رسمی اتفاق بیفتد و توزیع یا تبلیغ آن محتوا از طریق رسانههای نوین انجام شود. یعنی شما میتوانید محتوای مدنظر خودتان را برای تولید یک برنامه تلویزیونی یا یک مقاله مکتوب آماده کنید اما بعد از انتشار، اکتفا کردن به خود آن محتوای منتشرشده کافی نیست بلکه باید در شبکههای اجتماعی از یک عکس یا یک جمله برای توزیع و تبلیغ آن استفاده کنید. به نظرم اگر این همافزایی میان رسانههای رسمی و شبکههای مجازی نوین وجود داشته باشد، میتوان امیدوار بود که اتفاق خوبی در عرصه رسانه کشور بیفتد.
* فعالیت خودتان را در رسانههای رسمی اثرگذارتر میدانید یا رسانههای شخصی؟
باید پرسید که تعریف اثرگذاری چیست؟ من کتاب نوشتهام و این کتاب ممکن است هزار تا دوهزار تیراژ داشته باشد اما ماندگار است و هنوز بعد از ۸ سال ارجاعات تازهای به کتاب «اروپا» ی من صورت میگیرد که میتواند روی تصمیمسازان کشور تأثیر بگذارد. از طرف دیگر ممکن است یک توئیت من در توئیتر یا استوریام در اینستاگرام، ۳۰ هزار تا ۴۰ هزار ایمپرشن داشته باشد و در لحظه هم موج ایجاد کند اما تا چند روز بعد دیگری اثری از آن نباشد. درمجموع میتوانم بگویم که میل خود من به رسانههای رسمی است و آن را اثرگذارتر به معنای ماندگاری و اعتباربخشی نیست. هرچند این به معنای حذف رسانههای شخصی نوین نیست. اگر الان کتابهای من و فعالیتم در رسانههای رسمی و شبکههای داخلی و برونمرزی دیده شده و به آنها رجوع شده است، به خاطر فعالیت من در رسانههای شخصی خودم و شبکههای اجتماعی است. به نظرم یک ترکیبی شبیه فرش ایرانی که هر نخ رنگی جز مجزایی هستند اما بهقاعده و بهسامان کنار یکدیگر بافته شوند، میتواند خروجی را تبدیل به یک فرش زیبا و کارآمد کنند.
* کدام بخش در فعالیتتان در شبکههای اجتماعی به کارتان در رسانههای رسمی کمک کرده است؟
استفادهام از توئیتر در سالهای اخیر خیلی به کارم کمک کرده چون زمینه فعالیت من، خبر است و ارتباطاتی که توانستهام از این راه با افراد شاخص در بیرون از مرزها مثل مدیران اندیشکدهها و پژوهشکدهها پیدا کنم، برایم بسیار مفید بوده است. به نظرم برای اهالی رسانه و خبر این شبکه بسیار جلوتر از اینستاگرام است و آن پیوست رسانههای مجازی که گفتم بهتر است کنار رسانههای رسمی قرار گیرد، بیشتر از جنس توئیتر است که سرعت و کار خبری در آن، اولویت گرفته است. اینستاگرام بیشتر تبدیل به تلویزیون شخصی افراد شده و قابلیت ضمیمه شدن به رسانه رسمی را کمتر دارد.
* اینکه اخیراً در رسانههای رسمی بیشتر به توئیتها و محتوای تولیدشده در رسانههای شخصی اشاره میشود به چه معناست؟
اینکه پوشش اینها در رسانههای رسمی انجام میشود اقدام خوبی است اما نباید دچار یک نوع جوگیری رسانهای هم بشویم. الان دیگر همه برنامهها، یک بخش توئیتخوانی و مرور استوریها اینستاگرامی دارند. شخصاً این را نمیپسندم چون به هر حال منابع خبری چارچوبهایی دارند که نمیشود نادیدهشان گرفت. اما علت گرایش حتی خیلی از مسئولین کشور ما به این شبکهها چیست؟ چون در لحظه، قابلیت جلب توجه گسترده دارد. مثلاً دکتر علی باقری، رئیس تیم مذاکرهکننده کشورمان یک یادداشت بسیار خوب و مفصل در روزنامه فایننشالتایمز لندن نوشتهاند، اما شاید خیلی کم به دست مردم حتی مخاطب انگلیسیزبان رسیده باشد، اما همان محتوا اگر تبدیل به توئیت شود، بازخورد زیادی خواهد گرفت. به نظرم این «تله جلب توجه» باعث شده که خیلی از مسئولان هم گرفتار این فضا شوند و از حجم بازخوردهایشان لذت ببرند. اما بعد از آنکه متوجه شوند «میزان تأثیرگذاری» با «سوار شدن روی موج خبری» فرق دارد، این استفاده از رسانههای رسمی و نوین، دقیقتر و بجاتر صورت خواهد گرفت. بههرحال رئیس تیم مذاکرات کشور با همان مقاله روی مخاطبان خاصش که مذاکرهکنندگان طرفهای مقابل هستند هم تأثیر میگذارد هرچند که شاید تعداد آنها از انگشتان دست هم کمتر باشد اما اگر درست و بجا از بازدید زیاد رسانههای نوین استفاده شود میتواند این قدرت را افزایش یا کاهش دهد. تا قبل از فهم این استفاده هدفمند، من اصلاً به مسئولیت توصیه نمیکنم که در این تله بازخورد گیر بیفتند.
* فیلتر شدن توئیتر، تأثیری بر فعالیت شما داشته است؟
هیچ تأثیری نداشته چون تفاوت دسترسی با فیلتر و بدون فیلتر به توئیتر در حد ۱۵ ثانیه است. دستکم برای من و کسانی که میشناسم تأثیری نداشته.
* این خوب است یا بد؟
من کلاً با ماجرای فیلترینگ مشکل دارم چون فلسفه آن زیر سوال است خصوصاً در شرایط فعلی ما. اگر قرار است بههر دلیلی دسترسی وجود نداشته باشد، الان این شکل از اجرای این فیلترینگ حتی همان مقصود را هم محقق نمیکند!
* فکر میکنید به مرور زمان قرار است رسانههای رسمی در جدال با رسانههای شخصی قربانی و نابود شوند؟
من این طور فکر نمیکنم و به نظرم نوعی بازگشت اتفاق خواهد افتاد. چیزی هم که الان در جریان است محصول نوعی شگفتی و هیجانزدگی از امکانات رسانههای جدید و جذابیت آنها است. به نظرم اگر پژوهشی انجام شود خواهیم دید که خیلی از خوراک فضای مجازی و رسانههای اجتماعی توسط رسانههای سنتی تولید میشود و اگر توئیتی یا استوری زیاد میچرخد مثلاً ویدئویی از یک برنامه تلویزیونی است. به نظرم مدل رفتاری رسانههای سنتی را تغییر خواهد داد اما نمیتواند آنها را قربانی کند چرا که هنوز هم از نظر جذابیت بصری و فاکتورهای فنی و حرفهای، هنوز تلویزیون مهمترین رسانه در جهان است.