خبرگزاری مهر - گروه سیاست: انتخابات رکن مهمی از سیاست جامعه است که دموکراتیک بودن نظام و حکومت را به نمایش میگذارد؛ اما بنابر شواهد تاریخی انتخابات در دوران پهلوی را باید نمونهای از انتخابات فرمایشی دانست. نمایشی از دموکراسی برای فریب مردم که هیچ نقشی جز تثبیت سلطنت محمدرضا شاه نداشت.
بعد از وقایع ۱۵ خرداد و علیرغم همه اعتراضاتی که صورت گرفت، محمدرضا پهلوی با اصرار بر روند مستبدانه قبلی خود در گفتگو با روزنامه «دیلی تلگراف» لندن عنوان کرد که مصمم است برنامه اصلاحات اجتماعی خود را ادامه دهد.
او در این گفتگو در حالی که خود را از آنچه در حال به وقوع پیوستن بود، بیخبر یا بیتوجه جلوه میداد، اظهار کرد: «احساس میکنم که موقعیت من از همیشه مستحکمتر است. مردم اکنون میبینند نیروهای ارتجاعی کجا قرار دارند و ارتش نیز فرمان بردار جدی و حافظ تخت و تاج من است.» احساسی که با منطق و آنچه رخ داد فرسنگها فاصله داشت.
شاه پهلوی با بیاثر انگاشتن تظاهرات پانزدهم خرداد، گفت: «من دلیلی نمیبینم که انتخابات را به تعویق بیاندازیم انتخابات در اواخر تابستان انجام خواهد شد» حال آنکه این واقعه از نگاه تاریخشناسان و صاحبنظران نقطه عطفی برای انقلاب اسلامی ایران به شمار میرود.
به رسمیت شناخته شدن حق رأی زنان در ایران آن بهانهای بود که رژیم پهلوی خود را به آن دلخوش کرده و گمان میکرد چنین تغییری، حکومتش را از موج اعتراضات نجات میدهد و همچنین ورود زنان به مجلس تحولی ایجاد کرده و بر بیکفایتی و تشریفاتی بودن مجلسهای قبلی سرپوش میگذارد. محمدرضا پهلوی در این باره میگوید: «زنان برای اولین بار در تاریخ ما در آن (انتخابات) شرکت خواهند کرد؛ من اطمینان دارم با قوانین جدیدی که برای انتخابات تهیه شده است پارلمان دموکراتیکی جانشین مجالس نامناسب قبلی میشود.» اما علیرغم این اظهارات آنچه در حقیقت اتفاق افتاد، باز هم نتیجه انتخابات یک مجلس تشریفاتی و از پیش تعیین شده بود که خواستههای حکومت را دنبال میکرد.
مجلس شورای ملی، نماد استبداد پهلوی
مجلس در تمام دوران پهلوی، هیچگاه به رسالت خود دست نیافت و نتوانست به آن عمل کند؛ دوران سلطنت پهلویها با استبداد رضاشاه آغاز شد و در چنین دورانی، وجود نهاد انتخابی مجلس، سخن بیهودهای بود. دخالت آشکار دولت در انتخابات مجلس موجب شد تا مجلس، که تنها نهاد انتخابی و نمود عینی مشارکت مردم بود، به نمادی از استبداد رضاشاهی بدل شود. در زمان سلطنت محمد رضاشاه نیز، به خصوص پس از کودتای ۲۸ مرداد، مداخله دولت در انتخابات ادامه یافت.
در واقع موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، حوزه اقتدار و قدرت سیاسی جامعه و مردم را در هم پیچید. این روند با تغییراتی که در متمم قانون اساسی توسط مجلس مؤسسان در سالهای ۱۳۲۸، ۱۳۳۶ و ۱۳۴۶ پیاده شد، شدت گرفت و موقعیت سلطنت را تقویت کرد. بنابراین «قدرت ناشی از اراده شخص شاه» جایگزین «قدرت ناشی از اراده ملی» شد.
در چنین شرایطی، کانونهای قدرت خارجی همچون آمریکا و انگلیس، که شاه پهلوی تاجوتخت خود را مدیون آنها بود به همراه قدرتهای داخلی، همچون «فضلالله زاهدی»، عامل کودتای ۲۸ مرداد و «اسدالله علم»، در کنار شخص شاه، انتخابات را به جریانی برای نمایش قدرت خود تبدیل کردند.
انتخابات آزاد، شوخی گزاف در سلطنت «محمدرضا»
انتخابات نمود خواست این مراکز قدرت بود که سعی داشتند تا نمایندگان مورد نظرشان به مجلس راه یابند؛ چنان که «هندرسن»، سفیر آمریکا در ایران، در گزارشی به وزارت امور خارجه آمریکا پیرامون انتخابات مجلس هجدهم، به تعیین نمایندگان مجلس از بالا اشاره میکند؛ نکتهای که صوری بودن انتخابات در این دوران را به رخ میکشد.
وی در این گزارش مینویسد: «علاء وزیر دربار، اظهار کرد که چند هفته پیش، اسدالله علم، رئیس املاک سلطنتی، به او گفته است که به دستور شاه، صورتاسامی عدهای را برای نامزدی نمایندگی مجلس تهیه کرده است. شاه لیست مزبور را با اسامی نامزدهای نمایندگی از سوی زاهدی تطبیق داده و پس از یکدست کردن اسامی نامزدها، چند تن از نامزدها را جابهجا کرده است.»
«مهدی بازرگان» نیز در دادگاه پیرامون این انتخابات، میگوید: «به هر حال راجع به انتخابات همه خبر دارند چگونه انتخاباتی بود. چه انجمنهایی تعیین شدند، چه تهدیدها و ارعاب و اجبارهایی در حوزههای رأیگیری به عمل میآمد…»
بدین ترتیب، در این مقطع از سلطنت محمد رضاشاه، انتخابات معنای واقعی خود را از دست داد. انتخابات مجلس که به مثابهی اهرم تجلی اراده ملی بود، تحت سیطره حاکمیت و به ویژه شخص شاه قرار گرفت. برگزاری انتخابات آزاد در چنین شرایطی، سخنی به دور از واقعیت بود.
مجلسی برای مُهر زدن بر تصمیمات استبداد
«گازیوروسکی» کارشناس سیاسی که کتب زیادی را درباره سیاست ایران تألیف کرده است، انتخابات مجلس را پس از کودتای ۱۹۵۳، زیر سلطهی نیروهای امنیتی میداند. از نظر او، شاه به موازات تحکیم کنترل خود بر حکومت، انتخابات مجلس را به صورت مستقیم تحت اختیار خود گرفت تا مطمئن شود که مجلس به شخص وی وفادار خواهد بود.
روند مداخلهی آشکار شاه در انتخابات به حدی رسید که انتخابات مجلس بیستویکم به شدت زیر سلطه قرار گرفت و نتیجه آن، مجلسی شد که چیزی جز یک مُهر برای تأیید تصمیمهای شاه نبود.
دورههای بعدی انتخابات با شدتی بیشتر در فرآیند نمایشی بودن، پیش رفت. انتخابات دورهی نوزدهم مجلس برای نخستین بار نمایشی محکم از دیکتاتوری شاه بود؛ چراکه برای نخستین بار نمایندگان مجلس از سوی شاه تعیین شدند و از این پس، نمایندگان مجلس باید برای کسب کرسی نمایندگی در نزدیکی به شاه میکوشیدند.
معجزه صندقهای رأی از زبان «بازرگان»
در واقع از انتخابات نوزدهم تا بیست و چهارم مجلس، فرآیند صوری بودن انتخابات به نحوی بود که بر میزان دخالت شاه به مثابهی کانون مرکزی قدرت پهلوی افزوده میشد و نقش کنشگران نزدیک به شاه نیز در یک معادلهی منطقی افزایش مییافت.
برای نمونه، طبق گفتهی «حسین فردوست»، در دوران نخستوزیری علم، نمایندههای مجلس با نظر او تعیین میشدند. در این دوران، یک کمیسیون سهنفره برای انتخابات مجلس در منزل علم تشکیل میشد. بر مبنای آنچه فردوست میگوید، «منصور» اسامی نامزدها را میآورد و با نظر «اسدالله علم» مهر نمایندگی آنها تأیید میشد. پس از بررسی صلاحیت امنیتی و مطالعاتی این افراد، ترتیب انتخابات این اسامی داده میشد و به صورتی ظاهری، نام آنها از صندوق آرا بیرون میآمد.
بازرگان در این باره مینویسد: «از معجزهی صندوقها این بود که محمد در آنها انداخته میشد و فضلالله بیرون میآمد.» بدین ترتیب، کارکرد نهادی انتخابات و مجلس در جهت حفظ حکومت استبدادی شاه، تغییر کرد.
احزاب، نمایش جدید پهلوی از دموکراسی قلابی
همچنین از دوره نوزدهم مجلس، احزاب خودساخته دولتی، نمودی دیگر از فرمایشی بودن انتخابات شدند. در شرایطی که شاه همه نیروهای مخالف را سرکوب کرده بود و سانسور شدیدی بر مطبوعات حکومت میکرد، دو حزب «مردم» و «ملیون»، که به احزاب «بله قربان» معروف بودند، ایجاد شدند.
شاه در جهت جلب رضایت انگلیس و آمریکا، از سال ۱۳۳۶ دست به تأسیس این دو حزب زد تا نمایش دموکراسی در ایران را تکمیل کند. وی بر آن بود تا انتخابات دوره بیستم مجلس را به صورت حزبی برگزار کند. او حتی برگزاری انتخاباتی با آزادیهای بیشتر را به مردم وعده داد که در عمل، وعدهای تحققنیافتنی بود؛ چرا که در تقابل با وعدهی انتخابات آزاد، طرفداران «مصدق»، «حزب توده» و سایر مخالفان رژیم در این انتخابات، جایی نداشتند.
مداخله و زدوبند احزاب دولتی در جریان انتخابات به حدی رسید که حزب ملیون به رهبری «منوچهر اقبال» نخستوزیر وقت، در انتخابات مجلس بیستم شورای ملی، به دلیل دخالت در انتخابات، از صحنهی سیاست خارج و البته انتخابات نیز باطل شد.
روایت انتخاب نمایندگان مجلس با خودکار سبز شاه
رقابت و کشمکش انتخاباتی بین دو حزب فرمایشی به گونهای بود که برای هر حوزه، نامزدهایی از دو حزب در نظر گرفته میشد، ولی از قبل روشن بود که چه کسی از آن نامزدهای انتخابی، باید به مجلس راه یابد.
برای نمونه «ابوالقاسم تفضلی»، که برای نمایندگی حوزه کاشمر در این دوره انتخاب شده بود، از مشاهده کاغذی سخن میگوید که در آن نام خودش و «منوچهر تیمورتاش» و یک نفر دیگر به عنوان نامزدهای دو حزب برای نمایندگی کاشمر آمده بود.
تفضلی در این باره بیان کرده است: «با جوهر سبزرنگ دور اسم من خط کشیده بودند؛ انتخابی که شاه با کشیدن خط دور اسامی نامزدها انجام میداد.»
اعتراف پهلوی به عدم برگزاری انتخابات آزاد
بالاخره به دلیل شکایتهای فراوان و تقلب در انتخابات و به خصوص وعدههایی که پیشتر شاه پیرامون «انتخابات آزاد» داده بود، شاه ناچار شد تا صحت انتخابات را زیر سوال ببرد و در مصاحبه خود عنوان کند: «من از این انتخابات راضی نیستم». پس از این، روند انتخابات متوقف و با انتصاب «جعفر شریف امامی» به نخستوزیری، انتخابات مجلس بیستم در همان سال تجدید شد.
انتخابات بار دیگر تحت سیطره کامل دولت و دربار برگزار شد. شاه در افتتاحیه بیستمین دوره مجلس، اشارهای به اهمیت مشارکت سیاسی و انتخابات حزبی نکرد، زیرا خود از افتضاحات انتخاباتی آگاه بود.
پس از خروج حزب ملیون از عرصهی سیاست، «کانون مترقی» جای آن را گرفت. این کانون در مقابل دیکتاتوری جاری در جامعه و همچنین رکود احزاب غیردولتی، به انتخابات رونق ظاهری بخشید؛ انتخاباتی که مشروعیت صوری حاکمیت پهلوی را فراهم میکرد.
در واقع اوج فعالیت این کانون، که هستهی اصلی حزب «ایران نوین» محسوب میشد، بحبوحهی انتخابات مجلسین بود که با قلمفرساییهای ژورنالیستی، تأسیس خانههای دهقانان و کارگران و تأسیس شورای زنان همراه بود و در نهایت، پس از برگزاری انتخابات مورد نظر، فعالیتشان کمرنگ یا تعطیل میشد.
البته در جریان انتخابات نیز تقلبهای انتخاباتی، زدوبندهای سیاسی و منافع مالی نقش برجستهای داشتند. در گزارش مورخ ۱ آذر ۱۳۴۵، ساواک از قول «سبزواری» رئیس دبیرخانهی حزب ایران نوین، مینویسد: «…قرار است کلیهی فرمانداران که عضو حزب ایران نوین نیستند و با حزب نظر موافقی ندارند، تغییر یابند و به جای آنان، افرادی انتخاب شوند که کاندیدای مورد نظر حزب را از صندوق انتخابات خارج سازند…»
بر همین مبنا، پیش از انتخابات، به کلیه فرمانداران محرمانه ابلاغ میشد در شهرستان خود، شعبه حزب ایران نوین را تأسیس و سپس کاندیدای مورد نظر انتخابات دورهی آینده را نیز تعیین کنند.
برای نمونه، در اردیبهشت ۱۳۴۶، قبل از آغاز انتخابات دوره بیست و دوم مجلس، «عبدالرضا انصاری» وزیر کشور، ۱۲ نفر از استانداران و فرمانداران کل را تغییر داد و افزون بر این، غالب مدیران کل، فرمانداران و بخشداران نیز تغییر کردند.
بدین ترتیب، انتخابات در زمان پهلوی، سازوکاری برای زیبا جلوه دادن ویترین حکومت بود؛ سازوکاری که بیشتر در جهت تقویت پایههای قدرت شاه به کار میآمد و از کارایی و فلسفهی وجودی خود منحرف شده بود؛ انتخاباتی که از بالا و کانون قدرت، یعنی شخص شاه، هدایت یافته و اجرا میشد.
حمایت شوروی از برنامههای شاه در حالی بود که رژیم طاغوت به هر بهانهای مخالفین خود را کمونیست و الگو گرفته از شوروی میخواند و این خود تناقض بیشرمانه رسانههای تحت سیطره شاه را نشان میدهد.
*زهرا رحیمی فرد