به گزارش خبرگزاری مهر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ناشر کتاب «بهار که آمد و برفها که آب شدند…» نوشته سید محمدرضا دربندی عصر دیروز دوشنبه ۱۷ بهمن نشستی برای معرفی و رونمایی این اثر برگزار کرد تا چند نفر از نوجوانان و جوانان آن روز و مدرسان امروز دانشگاه، خاطرات خود را از هم نشینی با علامه محمد تقی جعفری بیان کنند.
کتاب «بهار که آمد و برفها که آب شدند…» نقش یک راهنما، معلم یا هدایتگر خوب و قرار گرفتن آنها در مسیر زندگی انسانها بهویژه در سن نوجوانی و جوانی که معمولاً تحولآفرین و سازنده است را نشان داده است؛ این کتاب داستان جوانی است که بهواسطه زندگی در محله سکونت علامه محمدتقی جعفری تصمیم میگیرد حیرانی و سرگشتگیهایش را با روحانی سرشناس در میان بگذارد تا شاید او بتواند به سؤالهایش پاسخ دهد.
سید محمدرضا دربندی در کتاب «بهار که آمد و برفها آب شدند…» این داستان را تعریف میکند و از برخورد دوستانه و مهربانانه علامه که در آن زمان محل رجوع بسیاری از عالمان و دانشمندان حوزه دین و فلسفه بوده است با او سخن میگوید و تأملاتش را از این رفتوآمدها و زانوی ادبزدنها به زمین مقابل استاد، بازگو میکند.
سخنرانان این آئین بهصورت عمده از اهمیت نقش یک راهنما و معلم خوب حتی اگر بهصورت تصادفی در مسیر زندگی قرار بگیرد و از کمبود چنین چهرههایی که نوجوانان و جوانان بتوانند در عصر حاضر، سرگشتگیها و حیرانیهای خود را با آنان در میان بگذارند، سخن گفتند.
سوال، جوانان را بهسوی جواب میکشاند
این نشست ابتدا با سخنان کوتاه محسن چینیفروشان، مدیرعامل دفتر نشر فرهنگ اسلامی آغاز شد و او با بیان اینکه شرایط فعلی و رویآوردن نوجوانان و جوانان به فضای مجازی باعث افزایش سرگشتگیها و حیرانی بیشتر جوانان شده است و آنها دائم درباره هدف زندگی سوال میکنند و البته خود این حیرانی آنان را در رسیدن به پاسخ کمک میکند و چه سعادتمند و خوشروزی بودند کسانی که در مسیر بزرگانی چون علامه جعفری قرار گرفتند.
از علامه جعفری درس انسانیت میآموختیم
سید مجتبی حسینی پژوهشگر و مفسر علوم قرآنی از کمبود چهرههایی که پاسخگوی سؤالهای جوانان و نوجوانان هستند در زمان حاضر سخن گفت و یادآور شد: در این ارتباط یک طرف، انسانهای بزرگی چون علامه جعفری قرار داشتند که هیچ نفسانیتی برای خودشان قائل نبودند نه میخواستند جیب کسی را خالی کنند نه به دنبال جمعآوری رأی در انتخابات بودند و با مهربانی و بدون تعلق، پذیرای جوانان ۱۷ و ۱۸ ساله میشدند و سوی دیگر، بچههایی که مانند شمع دور این بزرگان جمع میشدیم و بهاصطلاح تلمذ میکردیم.
او ادامه داد: آنچه برای ما مهم بود آن درسها و کتابها نبود و ما بهواقع خود علامه را میخواندیم و از ایشان درس انسانیت و آدمبودن را فرامیگرفتیم.
کسانی خود را مربی نسل جوان جا میزنند
محسن اسماعیلی حقوقدان، استاد و عضو هیئتعلمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران دیگر سخنران این آئین با بیان اهمیت سخنگفتن با جوانان به زبان نسل امروز تأکید کرد و گفت: این نوع آثار و یادآوریها به نسل سرگشته و حیران کمک میکند اما مشکل اینجاست که ما با یک قحط معنایی مصیبتبار روبرو هستیم که افرادی خودشان را به جای مربی جا میزنند و میخواهند جای امثال علامه جعفری را بگیرند در حالی که موضوع، تنها آن آموزشها نبود بلکه منش استاد برای ما اهمیت داشت.
وی گفت: آن سالها و در محضر علامه جعفری چه قدر سؤالها جسورانه بود و ایشان آرام و با شوخی جواب میدادند و یکبار نوشته بودند اگر بدانی خدا دوست دارد تا کجا بروی یک لحظه از تکاپو نمیافتید نتیجهاش اینکه بعد از ۴۰ سال، حسرت آن روزهای دوستداشتنی را میخوریم. یک بار از ایشان پرسیده شد؛ چه کنیم مدرس شویم؟ بدون مکث گفتند دندان طمع و ترس را بکشید.
اسماعیلی یکی از ویژگیهای بارز علامه را اینگونه توصیف کرد که ایشان اصلاً مرید پرور و شاگرد پرور نبودند و راه را باز میکردند و میگفتند از من جلو بزنید، مرد خدایی شوید و بروید.
او با انتقاد از کسانی که پیش شرط حضورشان و سخنرانیهایشان در بین نسل جوان، حضور دوربینهای صدا و سیما و خبرگزاریهاست و به موقعیتهای شغلی و تحصیلی تفاخر میکنند، تصریح کرد: وقتی کتاب «بهار که آمد و برفها آب شدند…» را به جوانان امروز هدیه میکنیم شاید کسی باورش نشود که درِ خانه یک عالم را بزنی، بروی داخل و هرچه میگوید، بهتو آرامش بدهد. واقعاً در آن سالها در همین تهران نمیدانستیم پای درس چه کسی برویم و مشکل انتخاب داشتیم البته خود علامه هم هرچه داشتند از استادهایشان بود که همیشه از آنها بهنیکی یاد میکردند.
ارتباط علامه جعفری با جوانان با گرایشهای سیاسی مختلف
علی جعفری فرزند علامه جعفری نیز در سخنانی به بیان خاطراتی از رفتوآمدهای جوانان و ارتباط آنها با علامه اشاره کرد و گفت یکی از کارهای ایشان حضور در بین مردم و جامعه نخبگان بود و چه قدر این رفتارهای عملی برکت داشت و انسانساز بود. همان سالها جوانانی با گرایشهای مختلف فکری و سیاسی پیش علامه میآمدند و سؤالهایشان را مطرح میکردند حتی گزارشهای دستگاه امنیتی زمان شاه که بعدها منتشر شد عنوان میکرد که چگونه است ایشان حرف سیاسی مستقیم نمیزنند اما از همه گروههای مخالف رژیم در جلسات ایشان حاضر میشوند؟ چرا که در خانه همیشه باز و با مردم بود.
جعفری همچنین از آماده شدن کتاب زندگینامه خود نوشت علامه جعفری در ۴۰۰ صفحه با قلمی روان و ساده خبر داد که بهزودی بهدست ناشر سپرده میشود.
معنای زندگی پربسامدترین سوال جوانان
در پایان این نشست سید محمدرضا دربندی نویسنده کتاب از دو بیماری قرن یعنی از خود بیگانگی و فقدان هنجار نام برد و گفت: هنوز هم پربسامدترین سؤالهایی که جوانان امروز در سراسر جهان مطرح میکنند درباره معنا و هدف زندگی است و این کتاب تلاش کرده است که به این موضوع بپردازد.
او توضیح داد در بررسیهایش از ۲۵ کتاب با موضوع معنای زندگی به این نتیجه رسیده است که کتاب حاضر ۵ تفاوت عمده با دیگر آثار دارد که شامل «پرهیز از مفاهیم صرفاً ذهنی»، «عملی بودن تجربه و پرهیز از قصهپردازی صرف»، «پاسخگویی به سؤالهای امروز نسل جوان»، «ارائه در قالب داستانی پر کشش» و «همذاتپنداری خواننده با موضوعهای مطرح شده بهدلیل دستیافتنی بودن شخصیت» میشود.
کتاب «بهار که آمد و برفها آب شدند…» نوشته سید محمدرضا دربندی از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است و نویسنده در فصل نخست این کتاب با عنوان «مرده بُدم، زنده شدم» داستان پریشانخاطری خود را در اوایل نوجوانی و آشنایی با استاد علامه جعفری و راهنمایی ایشان در پیدا کردن مسیر درست و معنادهی به زندگیاش را بیان میکند و در فصل دوم با عنوان «رواق تنهایی» به ارائه حاصل مطالعاتش در حوزه هدف و فلسفه زندگی و تدوین تجربه این راهیابی و استفاده از رهنمودهای استاد در این زمینه میپردازد.
فصل سوم این کتاب نیز با عنوان «اسوه»، با بیان خاطراتی از استاد به تبیین ویژگیهای یکی از افراد موفق و راهیافته پرداخته است تا الگوی مؤثری برای استفاده نسل سوم و چهارم پس از انقلاب اسلامی ایران باشد.