به گزارش خبرگزاری مهر، در طول فتنه ۸۸ شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» وارد قاموس سیاسی جریان ضد انقلاب و به ویژه سلطنت طلب به دروغ مدعی ملی گرایی شد.
آنان این گونه القا می کردند که دولت ایران در دوره پهلوی جز خاک ایران به فکر جای دیگری نبود و هیچ نقطه ای از دنیا هزینه نمی کرد!
جریان سلطنت طلب مایل نیست که به ظفار بپردازد چرا که پایه استدلال ها و شبهات او فرو می ریزد.
ارتش ایران در دوره پهلوی و با دستور مستقیم شاه و به درخواست پادشاه عمان در ظفار برای مقابله با چریکهای جداییطلب چپگرا در این منطقه مداخله نظامی کرد. حضور نظامی ایران در تغییر وضعیت به سود پادشاهی عمان و سرکوب شورش ظفار نقش داشت.
نظامیان ایرانی به استعداد زیر وارد عمان شدند:
۳۲ فروند بالگرد بل ۲۰۵ و ۲۰۶
۱۴۷۰۰ تفنگدار دریایی ایران
۱۰ فروند اف ۴
۳ فروند سی ۱۳۰
تعداد نامعلومی بالگرد آ اچ ۱ کبری
نیروهای ایرانی در درگیری مستقیم با شورشیان حضور داشتند و در سرکوب آنها نقش بسزایی ایفا کردند اما آن روی سکه این جنگ فاجعهای تکاندهنده برای ایران بود:
- تعداد تلفات ارتش عمان در جنگ: ۱۸۷ کشته و ۵۶۰ زخمی
- تعداد تلفات انگلستان: ۲۴ کشته و ۵۵ زخمی
- تعداد تلفات ایران: ۷۲۰ کشته و ۱۴۰۴ زخمی
تلفات ایران نسبت به نیروهای انگلیس و حتی خود ارتش عمان تاملبرانگیز است . در زمان شاه پرداختن به تلفات نیروهای ایرانی در روزنامهها ممنوع بود و در یک مورد هم که نویسندهای در روزنامه کیهان به تلفات بالای نظامیان ایرانی اشاره کرد بازداشت و به زندان محکوم شد!
با گذشت زمان ناگفتهها و خیانتهای این جنگ بیشتر آشکار شد و مشخص شد که انگلیس نقش اساسی در کشیدن پای ایران به میدان نبرد عمان را داشته است.
طبق گزارش خبرنگار روزنامه که به ظفار رفته بود نیروهای ایرانی که جلوتر از ارتشهای انگلیس و عمان در نبردها حضور داشتند با نبرد سخت در کوهستانها و دره منطقه را پاکسازی میکردند و آنگاه ارتش عمان و انگلیس منطقه پاکسازی شده را تحویل میگرفتند و در آن اردوگاه ایجاد میکردند!
این خود نشان میدهد که ارتش و نیروهای نظامی ایران در دوره پهلوی نه حافظ امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور که پیشمرگ سلاطین منطقه و نیروهای انگلیسی بوده است!
لشکرکشی به ظفار میدانی بود هم برای آزمایش تجهیزات مدرن آمریکایی که در اختیار ارتش ایران قرار گرفته بود و همچنین کارآیی افسران و سربازان ایرانی که هرگز در یک جنگ واقعی شرکت نکرده بودند؛ به همین جهت واحدهای اعزامی به ظفار مرتب تعویض میشدند تا افراد بیشتری با جنگهای چریکی آشنا شوند. شاه ضمن سفری که در آذر ۱۳۵۶ به عمان کرد، پس از بازدید از نیروهای ایرانی گفت: «هرگاه عمان دیگر احتیاج به حضور نیروهای ما در خاک خود نبیند، این نیروها احضار خواهند شد و در صورت تقاضای کمک از هر کشور آزاد خلیج فارس، ایران از امنیت آن کشور دفاع خواهد کرد.»
با اینهمه، واحدهای ایرانی تا بعد از انقلاب در آن کشور ماندند و به ساختن سکوهای رادار در پایگاه مانستون واقع در شمال غربی عمان پرداختند و نقل و انتقالات نظامی را در یمن جنوبی تحت مراقبت داشتند.[۱] احتیاط بیش از اندازه ارتش ایران در این عملیات ناشی از فقدان تجربه در چنین عملیاتی بود. شورشیان در ابتدا مقابل عملیات ایرانیان ایستادگی کردند، اما رفتهرفته روزگار آنها به سر میرسید.[۲] نیروهای چریکی جبهه آزادیبخش در یک درگیری بزرگ در آذر ۱۳۵۳ تلفات سنگینی به واحدها ایرانی وارد کردند. شاه که وسعت و دامنه این جنگ را پیشبینی نکرده بود مجبور شد در دیماه همان سال ده هزار سرباز دیگر به عمان بفرستد و به یازده هزارنفری که قبلا مشغول نبرد بودند افزود شد.[۳]
بنابراین برای شاه و ارتش مدرنِ آن، ظفار هم آزمون بود و هم تلاشی برای بقا؛ به این دلیل که اولین تجربه خارجی آنها بود و حتی میتوان گفت که حفظ چهره ایران بهعنوان ژاندارم منطقه به موفقیت در این آزمون بستگی داشت. چهبسا اگر آمار واقعی تلفات نظامیان ایران در ظفار اعلام میشد، جامعه ایران نسبت به ژاندارمی منطقه و فعالیتهای شاه واکنش منفی نشان میداد.
آنچه گفته شد مهمترین علل پنهان ماندنِ تعداد کشتهشدگان نظامی ایران در عملیات ظفار است. عدم شفافیت آمار، حقیقت و قضاوت در خصوص کشتهشدگان را فَرار میسازد. اگر شاه قبلا از کشته شدنِ پنجاه نظامی ایران سخن میگفت، اما در مراسم آیین جاوید ۲۱ اسفند سال ۱۳۵۴ ازهاری در مورد تلفات این سال گفت: «در سال جاری هشت افسر، ۵۴ درجهدار و سرباز کشته و هفده افسر، ۱۲۷ درجهدار و سرباز و چهار افزارمند جان باختهاند».
با توجه به اینکه ایران در خلال سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ در نبرد مهم دیگری جز جنگ ظفار شرکت نکرده بود، بیشتر تلفات اعلامشده در مراسم آیین جاوید، میبایست حاصل این لشکرکشی باشد و این آمار بهوضوح با تلفات اعلامشده از سوی شاه در تضاد است. حتی یکی از نخستین مبارزان ایرانی ظفار بهعنوان شاهد عینی تنها تلفاتِ عملیات آزادسازی جاده سرخ در سال ۱۳۵۲ را بیش از سیصد کشته و زخمی میداند.[۴]
آرامستان خواجه ربیع مشهد نیز برخی از کشتهشدگان را در خود جای داده است. تعدادی از کشتهشدگان در عملیات ظفار از لشکر ۷۷ بودند و مرکز این لشکر مشهد بود و بیست تن از آنها در باغ دوم آرامستان خواجه ربیع دفن شدهاند، اما بیشتر افرادی که به خاک سپرده شدهاند اهل مشهد نیستند. میان این کشتهشدگان افرادی از سمنان، تبریز، همدان، قوچان و فاروج هستند. گاهی نیز زائرانی از تبریز به مشهد و بر سر قبر سربازانی میآیند که اصالتی تبریزی دارند و در این گوشه دفن شدهاند. دفن اجساد آنان در دوره شاه مخفیانه انجام شد و آنان را شبانه تعدادی از ارتشیهای شاه در جایی دورافتاده دفن کردند.[۵] حتی خانواده برخی کشتهشدگان همهچیز را برای دفن کشتهشدگان در محل زندگی خود آماده کرده بودند، اما مأموران ارتش از این امر جلوگیری کردند.[۶]
[۱] عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی ۱۳۵۷-۱۳۰۰، تهران، نشر پیکان، چ نهم، ۱۳۹۱، ص ۴۲۹
[۲] کاوه فرخ، ایران در جنگ: از چالدران تا جنگ تحمیلی، ترجمه شهربانو صارمی، تهران، ققنوس، ۱۳۹۷، ص ۵۴۸
[۳] همان، ص ۴۲۹
[۴] محمدجعفر چمنکار، ناگفتههای جنگ ظفار، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
[۵] «قربانیان غریب»، هفتهنامه محلی مردم مشهد، ش ۱۸۳ (۱۳ دی ۱۳۹۴)
[۶]رضا سرحدی، برای مطالعه بیشتر رک نگاهی به عملیات نظامی ظفار؛ ترجیح بازنمایی بر واقعیت، پژوهشکده تاریخ معاصر