استاد دانشگاه پرینستون آمریکا با اشاره به دیپلماسی متناقض جو بایدن در موضوع برنامه هسته‌ای ایران اعلام کرد که ماندگاری انقلاب اسلامی ایران پس از ۴۳ سال یک دستاورد محسوب می شود.

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - زهرا میرظفرجویان: ریچارد اندرسون فالک نویسنده و ویراستار ۲۰ جلد کتاب است. در سال ۲۰۰۸، شورای حقوق بشر سازمان ملل، فالک را برای یک دوره ۶ ساله به عنوان گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد «وضعیت حقوق بشر در سرزمین‌های فلسطینی اشغالی از سال ۱۹۶۷» منصوب کرد. به باور ریچارد فالک، بدون مقاومت ایران، کل منطقه خاورمیانه تحت کنترل هژمونی آمریکا با شرکای کوچک منطقه‌ای نظیر اسرائیل و عربستان سعودی و امارات می‌بود.

بین دی ماه ۱۳۵۶ تا دوم اسفند ۵۷، مردم انقلابی و مسلمان ایران به رهبری خردمندانه امام خمینی (ره)، بنیانگذار انقلاب اسلامی، مخالفت خود را علیه رژیم پهلوی و تحت حمایت آمریکا اعلام کردند. امروز پس از ۴۳ سال، جمهوری اسلامی ایران به رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خط مقدم مبارزه با استکبار جهانی و قدرت‌های ظالمی چون آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دارد.

ایران در تمام این سال‌ها تحت فشار سیاسی و تحریم‌های اقتصادی حداکثری بوده است. پیروزی انقلاب ایران به عنوان معادله‌ای نوین در عرصه‌های مختلف توانست جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیکی منطقه را متحول کند. بخشی از این تغییر به دلیل ماهیت گفتمان انقلاب اسلامی بود که حتی قبل از انقلاب به عنوان نقشه راه استراتژیک تعریف می‌شد.

«ریچارد اندرسون فالک»، استاد بازنشسته حقوق بین الملل در دانشگاه پرینستون و مقام سابق سازمان ملل در گفتگو با خبرگزاری مهر، نظرات خود را در مورد دلایل اعمال حداکثری فشار سیاسی و تحریم‌های اقتصادی علیه ایران طی بیش از چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیان کرد. در ادامه متن این گفتگو را می‌خوانید:

*از نظر شما نقش انقلاب ایران در تغییر معادلات منطقه‌ای و به عنوان مانعی در نظم نوین جهانی چه بوده است؟

انقلاب ایران بیش از یک دهه قبل از پایان جنگ سرد، حکومت خاندان پهلوی را سرنگون کرد و از نظر بسیاری، تأثیر فوری آن برای ایالات متحده شکست استراتژیک بزرگی با پیامدهای منفی مهم ژئوپلیتیکی و اقتصادی بود.

یکی از پیامدها این بود که آمریکا برای جبران این شکست «روابط ویژه» خود با اسرائیل را به ارزشی استراتژیک ارتقا داد. پیامد دوم، آگاه کردن جنبش‌های سیاسی کشورهای اسلامی از پتانسیل تاریخی پوپولیسم اسلامی بود. تأثیر انقلاب ایران به‌ویژه در سراسر جهان عرب احساس شد؛ به ویژه در کشورهای حوزه خلیج فارس و شمال آفریقا که رژیم‌هایشان با این تهدید مواجه بود که «سیاست از پایین» و در سطح مردم می‌تواند نظم سیاسی سرکوبگر را با چالشی مؤثر روبه‌رو کند.

ایالات متحده حملات سال ۲۰۰۱ به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون را به عنوان اقدامات جنگی تعبیر کرد که منجر به جنگ جهانی علیه ترور شد که در سال ۲۰۰۳ با حمله آمریکا و انگلیس به عراق و متعاقب آن اشغال نظامی این کشور به اوج رسید. توجیه اصلی این اقدام که در تناقض با قوانین بین‌المللی بود، مهار نفوذ ایران در منطقه بود. با پایان جنگ سرد، صف‌بندی‌های منطقه‌ای به طور فزاینده‌ای در حال شکل‌گیری حول تنش‌های بین جمهوری اسلامی ایران و جهان عرب بود که اغلب به عنوان واکنش سنی‌ها به گسترش نفوذ شیعیان به تصویر کشیده می‌شد. به عبارت دیگر، برای غرب سکولار، اسلام سیاسی به عنوان دشمن شماره یک بین‌المللی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در نظر گرفته شد.

شک دارم که قیام‌های بهار عربی ۲۰۱۰-۲۰۱۱ می‌توانست بدون انقلاب ایران رخ بدهد. در پی پیروزی انقلاب، قدرت احساسات اسلامی در چندین کشور نمایان شد، که شاید دیدنی‌ترین آن انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۲ در مصر بود که طی آن نامزد اخوان المسلمین، محمد مرسی به پیروزی رسید. این اتفاق نیروهای سکولار و ارتجاعی منطقه، به ویژه در میان حاکمان کشورهای حوزه خلیج فارس، اسرائیل و نخبگان سیاسی ملی را به شدت نگران کرد و باعث واکنش ضدانقلابی در چندین کشور و مداخله غرب در چند کشور دیگر شد.

این را هم بگویم که علیرغم دیپلماسی قهری آمریکا و اسرائیل که متشکل از انواع تهدیدها و تحریم‌ها، اقدامات مخفیانه ترور و خشونت بی‌ثبات‌کننده بوده است، انقلاب ایران دوام آورده است. در مقابل، جنبش‌های دموکراسی‌ساز در جهان عرب به سرعت معکوس شدند یا به درگیری‌های داخلی یا بحران‌های حکومت‌ناپذیری طولانی‌مدت انجامیدند. در این فضا، ایران با مداخله منطقه‌ای و جهانی در امور داخلی خود مخالف بوده و همچنان انرژی و تعهد لازم برای اقدام در همبستگی با مردم فلسطین به ویژه در غزه را دارا است. این ماندگاری انقلاب ایران با توجه به وضعیت اسفناکی که سایر کشورهای خاورمیانه تجربه می‌کنند، یک دستاورد سازمانی قابل توجه است.

با نزدیک شدن به چهل و سومین سالگرد انقلاب اسلامی، به نظر می‌رسد که ایران آخرین فرصت را به دیپلماسی در مذاکرات وین برای بازگرداندن ایالات متحده به توافقنامه هسته‌ای ایران می‌دهد. اگر این دیپلماسی در چند ماه دیگر یا در آینده شکست بخورد، به نظر می‌رسد ایران آن را با تعمیق روابط خود با چین و روسیه پاسخ دهد. پیش از این در جنگ داخلی طولانی در سوریه، ایران و روسیه به عنوان متحدان اصلی دولت دمشق وارد عمل شدند که نشان می‌دهد روند همسویی مجدد در سال‌های آینده ادامه خواهد یافت.

*دلایل افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران پس از انقلاب اسلامی چه بود؟

همانطور که قبلاً اشاره کردم، شاه ایران متحد نزدیک و مطیع ایالات متحده بود که با حفظ روابط دیپلماتیک و اقتصادی دوستانه با اسرائیل و آپارتاید آفریقای جنوبی و همچنین با تأمین نفت مورد نیاز با قیمت‌های مقرون به صرفه و منبع اصلی سودآوری برای شرکت‌های نفتی خصوصی آمریکایی و اروپایی، علیه اجماع منطقه‌ای قد علم کرد. بین سال‌های ۱۳۳۱ و ۱۳۵۷، نفوذ ایالات متحده در ایران در اوج خود بود و این نفوذ را می‌شد در بخش انرژی بازخصوصی‌سازی شده، حضور نظامی گسترده آمریکایی‌ها که در برابر قوانین ایران پاسخگو نبودند و تأثیرات نه‌چندان پنهان سازمان سیا بر سیاست‌ها و شیوه‌های اتخاذ شده توسط شاهنشاهی ایران مشاهده کرد.

تغییر حکومت ایران در سال ۱۳۵۷ به معنای پایان فوری چنین روابط وابسته‌ای با آمریکا بود و باعث خصومت واشنگتن و نگرانی از بابت تکرار اتفاقات کودتای ۲۸ مرداد شد که شاه را به قدرت رساند و دولت منتخب دموکراتیک مصدق را سرنگون کرد. این گسست از گذشته با تسخیر سفارت آمریکا در تهران در اواخر پاییز ۵۷ خود را بیش از پیش نشان داد و رهبری انقلابی ایران را تحکیم کرد و در عین حال نسبت به نقش گذشته آمریکا در ایران ابراز خصومت کرد و عدم تمایل ایران را برای به‌دست آوردن مشروعیت دیپلماتیک از طریق سازش با آمریکا نشان داد.

همچنین نگرانی‌هایی در مورد گسترش سیاست‌های اسلام محور در سراسر منطقه، به ویژه پس از حملات ۱۱ سپتامبر وجود داشت. اگرچه این حملات از افغانستان سرچشمه گرفت، اما واکنش اسلام هراسی در غرب ایجاد کرد که منجر به تشدید خصومت با ایران شد و بر برنامه هسته‌ای و حضور منطقه‌ای این کشور متمرکز شد. همبستگی ایران با فلسطین و نامشروع دانستن اسرائیل نیز بایستی به عنوان امتداد انقلاب اسلامی تلقی شود.

اسرائیل در واکنش، در جهت بی‌ثبات کردن ایران و مهار فعالیت‌هایش تلاش کرد و به تاکتیک‌های غیر قانونی مانند ترور دانشمندان و شخصیت‌های برجسته هسته‌ای، تهدید به حملات نظامی و ترویج بی‌ثباتی در ایران متوسل شد. این رویکرد در دوران ریاست جمهوری ترامپ و با «فشار حداکثری» به سطح نگران‌کننده‌ای رسید.

حمایت قوی ایران از مبارزات فلسطینی‌ها برای دستیابی به حقوق اولیه در سرزمین خود، عزم اسرائیل را برای تغییر رژیم به هر نحوی که شده، جزم‌تر کرد. اسرائیلی‌ها که ظاهراً با شکست این تاکتیک‌های جنگ غیر مستقیم دلسرد شده‌اند، اخیراً تمایل فزاینده‌ای برای تنها وارد عمل شدن و در صورت لزوم با توسل به فشارهای آشکار و خشونت آمیز نشان داده‌اند. توجیهی که برای این اقدامات می‌آوردند این است که برنامه هسته‌ای ایران، حتی اگر توسط یک توافق بین‌المللی تنظیم شود، تهدید امنیتی علیه موجودیت اسرائیل است.

ایالات متحده تحت رهبری بایدن از یک طرف تسلیم اقدامات تنش‌آمیز اسرائیل شده و از طرف دیگر مدعی است که می‌خواهد برجام را بازگرداند و تحریم‌ها را از دوش مردم ایران بردارد دیپلماسی متناقض بایدن در بهترین حالت اقدامی ناجور برای برقراری تعادل به نظر می‌رسد، اما با نگاهی واقع بینانه تر، بایدن اساساً تداوم رویکرد ترامپ- نتانیاهو در قبال ایران را حفظ می‌کند و در عین حال به دنبال این است که در انظار عمومی با رویکردی معتدل‌تر و معقول تر به نظر برسد.

*انقلاب اسلامی ایران تا چه اندازه توانسته از اجرای نقشه‌های آمریکا و هژمونی آن در منطقه جلوگیری کند؟

از سال ۱۳۵۷ تاکنون، ایران بیش از هر کشور دیگری در خاورمیانه، روند تحقق حق تعیین سرنوشت را که همه مردم از آن برخوردارند، تکمیل کرده است. این کشور نه تنها استقلال سیاسی رسمی به دست آورده، بلکه به وابستگی اقتصادی، دیپلماتیک و ایدئولوژیک به غرب برای ثبات و مشروعیت خود پایان داده است. در این مفهوم، ایران تنها کشور در میان کشورهای منطقه است که فرایند استعمار زدایی را که شامل رهایی دولت و اقتصاد از نفوذ و کنترل خارجی است، به پایان رسانده است.

به این ترتیب، ۴۳ سال از جمهوری اسلامی ایران را می‌توان به منزله سرزنش سایر کشورهای منطقه نگاه کرد که فقط اسماً استقلال دارند اما نخبگان سیاسی آنها تنها با تکیه بر حمایت‌های خارجی می‌توانند قدرت خود را حفظ کنند.

من فکر می‌کنم بدون مقاومت و استواری انقلاب اسلامی ایران، کل خاورمیانه تحت کنترل هژمونی آمریکا با شرکای کوچک منطقه‌ای اسرائیل و عربستان سعودی- امارات می‌بود. در سوریه، یمن، عراق، لبنان و فلسطین، ایران با تحرکات سیاسی محلی برای به فعلیت رساندن جاه طلبی‌های هژمونیک آمریکا در سراسر خاورمیانه مخالفت و آن‌ها را خنثی کرده است.

این واقعیت که ایران چهل و سومین سالگرد انقلاب اسلامی را جشن می‌گیرد خود گواه این است که می‌توان به طور موفقیت آمیزی علیه این تلاش پسااستعماری و پس از جنگ سرد برای کنترل آینده سیاسی خاورمیانه به نفع منافع ژئوپلیتیکی، اقتصادی و ایدئولوژیک غرب، مقاومت کرد؛ هرچند این مقاومت هزینه زیادی به همراه خواهد داشت.

سابقه مقاومت ایران از این جهت قابل توجه است که ایالات متحده، اسرائیل و کشورهای حوزه خلیج فارس بی‌ثبات سازی و در صورت امکان، ایجاد یک ساختار سیاسی ضد انقلابی یا بازگشت به دوران شاه سابق را در اولویت قرار داده‌اند.