به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «نسبت داستان انقلاب اسلامی با واقعه انقلاب اسلامی (داستان انقلاب اسلامی به مثابه داستان تاریخی)» دیروز سه شنبه (نوزدهم بهمن توسط خانه کتاب و ادبیات ایران با همکاری گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و با حضور احمد شاکری و احسان عباسلو برگزار شد.
بین «داستان» و «انقلاب اسلامی» نسبت وجود دارد
در ابتدای این نشست احمد شاکری از مرحوم خسروشاهی که نویسندهای آرمانگرا و دغدغهمند و چهرهای مؤثر در ادبیات انقلاب اسلامی بود، یاد کرد و افزود: هر سال در دهه فجر توجه به انقلاب که بیشتر میشود، به هنرهای راوی انقلاب هم بیشتر میپردازیم. اما برای حصول نتیجه از این توجهات، ضروری است که مسأله کاوی داشته باشیم تا بدانیم باید درباره چه مسائلی صحبت کنیم. قبل از هر چیز خود عبارت «داستان انقلاب اسلامی» به ما نشان میدهد که بین «داستان» و «انقلاب اسلامی» حتماً نسبتی وجود دارد. اما آیا پرداختن به بحث درباره این نسبت ضروری است؟ که حتماً هست؛ بهویژه اینکه در چندسال اخیر، نسبت به چهل و چندسالی که از وقوع انقلاب میگذرد توجه بیشتری نسبت به ادبیات انقلاب اسلامی ایجاد شده و این توجه، پرداختن به مباحث و مسائل این حوزه را به ضرورت تبدیل میکند.
وی افزود: ما با فاصلهای زمانی، تقریباً از دهه ۱۳۸۰ شاهد رونق اینگونه از داستاننویسی هستیم. ولی داستاننویسی درباره دفاع مقدس از همان سالهای جنگ شروع شد. یعنی در دفاع مقدس فاصله زمانی نداشتیم، اما در انقلاب این فاصله اتفاق افتاد. این فاصلهای که شکل گرفت، واسطههای روایی را ایجاد کرد، مثل داستانها، تاریخ شفاهی و خاطرات. این را باید در نظر داشته باشیم که نوشتن از داستان انقلاب، اگر بُعد زمانی در آن روی بدهد، داستان تاریخی محسوب میشود، زیرا پرداختن به حادثهای است که در گذشته روی داده است و راوی نه در همان زمان، که با فاصله زمانی نسبت به رخداد از آن مینویسد. میتوان به این مسأله هم فکر کرد که این ماضی بودن چه معایب و محاسنی دارد و این مسأله خودش یکی از مباحث مرتبط با موضوع نسبت بین داستان انقلاب اسلامی با واقعه انقلاب اسلامی است.
او در ادامه گفت: اگر تغییر حکومت ایران از نظام سلطنتی پهلوی به نظام جمهوری اسلامی را موضوع درنظر بگیریم، هر آنچه در این موضوع جای بگیرد داستان انقلاب اسلامی به شمار میرود. همانطور که از دیدگاهی، هرچه در هشت سال جنگ ما اتفاق افتاد – فارغ از قداست و احترام – داستان جنگ است. اما سوالاتی هم وجود دارد. مثلاً تعبیرمان از انقلاب و انقلاب اسلامی چیست؟ آیا این انقلاب واقعهای مقطعی بود و تمام شده است و به حوزه تاریخ ارتباط پیدا میکند یا همچنان ادامه دارد و در حال «شدن» است؟ همچنین باید بر این نکته تاکید کنم که این دو، یعنی انقلاب اسلامی و ادبیات انقلاب اسلامی، ظرف و مظروف یکدیگرند. داستان انقلاب اسلامی از خود انقلاب اسلامی نشأت میگیرد و این انقلاب اسلامی است که عناصر سازندهاش را به ادبیات این حوزه میدهد.
این منتقد ادبی با گریزی به موضوع بُعد و قُرب افزود: ما هم بُعد و قرب زمانی داریم و هم بُعد و قرب معرفتی. چون میخواهم به بحث تاریخ بپردازم، پس این بُعد و قرب زمانی را در نظر بگیریم. اول باید ببینیم روایتی که از انقلاب خلق میکنیم در زمان رخداد این واقعه بوده یا پس از آن، و این را هم در نظر داشته باشیم که اگر بعد از پایان ماجرا بوده و روایت ماضی شده، لزوماً به این معنی نیست که با روایت تاریخی سروکار داریم. چون برای تاریخی بودن به شرایط دیگری هم نیاز است. این فاصله زمانی این مزیت را دارد که راوی میتواند جوانب دیگر قضیه را که در زمان وقوع رویداد پنهان بوده، بهتر ببیند زیرا تاریخ زوایای ناپیدای خودش را بعدتر و به مرور نشان میدهد.
پرداختن به انقلاب اسلامی، پرداختن به بخشی از هویت ماست
در بخش دیگر نشست «نسبت داستان انقلاب اسلامی با واقعه انقلاب اسلامی (داستان انقلاب اسلامی به مثابه داستان تاریخی)» احسان عباسلو گفت: پرسشهای بسیاری که درباره موضوع نشست امروز وجود دارد نشان میدهد که چقدر کار انجامنشده در این حوزه وجود دارد و هرچه بیشتر صحبت کنیم و به مسائل بیندیشم، میبینیم که کمکاریها و نقایص بیشتر خودشان را نشان میدهد. به نظرم باید از تعاریف شروع کنیم. تاریخ چیست؟ ادبیات چیست؟ داستان چیست؟ داستان تاریخی چیست؟ و هرکدام از اینها چه قابلیتهایی دارند. تاریخ هویت است، هویت سرزمین و پرداختن به انقلاب اسلامی هم درواقع پرداختن به بخشی از هویت ماست. هویتی که اتفاقاً جزو افتخارات ما محسوب میشود. داستان انقلاب هم یعنی یاد کردن از حوادثی از گذشته، آنهم حوادثی بسیار مهم که از حیث تاریخی اهمیت دارد و هم از حیث ارزشی برای ما مهم است.
وی افزود: این سوال قطعاً پیش میآید که داستان انقلاب اسلامی، آیا فقط شرح حادثه یا حوادثی از انقلاب است؟ یا داستانی انقلابی است؟ «داستان درباره انقلاب» و «داستان انقلابی» باهم فرق دارند و ضرورتاً یکی نیستند. لازم است بدانیم منظورمان از داستان انقلاب، کدام یکی از این دو است. چون خود انقلاب اسلامی بسیاری چیزها را تعریف میکند و ارزشهای خاص خودش را دارد. این انقلاب ایدئولوژی خودش را دارد و اساساً انقلابها را با ایدئولوژیشان میشناسند. ادبیات انقلاب اسلامی هم با سنگ تراز ارزشهای انقلاب اسلامی سنجیده میشود. اما تاریخ و داستان، هر دو بازسازی و بازتولید گذشتهاند، اما یکی بر واقعیات و دیگری بر تخیل تکیه میکند. چون گذشت زمان بسیاری از مستندات و فکتها را از بین میبرد و منابع از دسترس خارج میشوند، کاستیها و شکافهایی شکل میگیرد. در اینجاست که ادبیات به کمک تاریخ میآید و خلاءهای موجود را پر میکند، چون معمولاً در تاریخ کمبود مواد و مصالح وجود دارد و ادبیات میتوان این کمبودها را جبران کند.
این منتقد ادبی ضمن مقایسه تاریخ و ادبیات گفت: تاریخ به واقعیتها بیشتر اهمیت میدهد، اما ادبیات خودش را مهمتر از هر چیزی میداند و اولویتش حفظ خودش است. اما اولویت تاریخ، حفظ واقعیتهاست. به کمک ادبیات میتوان تاریخسازی کرد و مفاهیم اصلی را برای نسلهای مختلف جامعه جا انداخت. چون داستانها در ناخودآگاه اثر میگذارند و برخی باورها را متزلزل میکنند و برخی باورها را شکل میدهند. مثل کاری که غربیها با هولوکاست میکنند و این موضوع را به جای آنکه در ساحت اندیشه بررسی کنند و درستی و اعتبار آنچه را که دربارهاش گفته میشود بسنجند، آن را به موضوعی احساسی و عاطفی تبدیل کردهاند. مخاطب روایتهای هولوکاست به جای فکر کردن به این واقعه تاریخی، فقط قربانیانی را که در این روایتها وجود دارند، میبیند و با آنان همدلی میکند. بخشی از کار تاریخ، پرداختن به علت و معلولهاست. داستان هم میکوشد تا برخی روابط علت و معلولی را نشان دهد و از این طریق مفاهیم مطلوب خودش را تقویت کند و در جامعه جا بیندازد. آنقدر ادبیات داستانی مهم است که به قول لوکاچ تاریخ باید به نفع داستان عقب بنشیند، چون برای پرداختن به مفاهیم کارایی بهتر و موثرتری دارد.
احسان عباسلو در پایان افزود: داستان انقلابی با مضامین آن شناخته میشود، زیرا داستان عقاید و آرا و آموزههای دینی ماست. بدون ادبیات انقلاب، ادبیات دفاع مقدس هم شکل نمیگرفت، چون دفاع مقدس در واقع تجلی شعارهای انقلاب ماست. زیربنای دفاع مقدس در انقلاب شکل گرفت و از اینرو معتقدم این دو ادبیات، یعنی ادبیات انقلاب و ادبیات دفاع مقدس از حیث مفهومی و مضمونی از یکدیگر تفکیک نمیشوند و تفکیکشدنی هم نیستند. ما هم به روایتهای همزمان با انقلاب و هم به روایتهای با فاصله زمانی نیاز داریم، به تعبیر کالینگوود، روایتهای برونحادثه و درونحادثه. اینها در تضاد و تقابل باهم نیستند و هیچکدام بر دیگری برتری ندارند. هرکدام مزایا و ویژگیهای خاص خودشان را دارند و ما به هر دو نوعشان نیازمند هستیم. همچنین این در پاسخ به این پرسش که «نیاز فعلی ما به ادبیات انقلاب چیست؟» میتوانم بگویم که پرداختن دوباره نوعی یادآوری است، نوعی تذکر تا به یاد بیاوریم که آن زمان چه چیزی میخواستیم و امروز کجا هستیم.