به گزارش خبرگزاری مهر، میتوان گفت در میان جریانها و گروههای فعال در جریان مبارزات، با توجه به جایگاه دین در فرهنگ مردم ایران، جریانهای اسلامی همچون (حزب مؤتلفه، جمعیت فداییان اسلام، جامعه مدرسین حوزه علمیه) نقش پررنگتری داشتند و با اقبال مردم مواجه شدند هر چند جریانهای چپ و راست با رویکرد التقاطی و استفاده از آموزههای دینی و تلفیق آن با تفکرات غربی همچون جبهه ملی، حزب توده، سازمان مجاهدین خلق (جریان چپ گرا و مارکسیستی) و نهضت آزادی (جریان راست گرا و لیبرالیستی) نیز در مبارزه با رژیم ستمشاهی نقش داشتند، اما نتوانستند توده مردم را با خود همراه سازند و مردم در میان این جریانها، به رهبری امام خمینی (ره) و روحانیت اعتماد کردند. [۱]
چنان چه ذکر شد هر چند گروههای متعددی در مبارزات علیه رژیم ستمشاهی نقش داشتند ولی نقش هیچکدام این احزاب و گروههای چپ و راست در آن حد نبود که بتوانند به صورت مستقل مردم را به خیابانها کشانده و دست به کاری در حد عظمت پیروزی انقلاب اسلامی بزنند و از این روی بود که در سال ۱۳۵۷ و با اوج گیری انقلاب همه این احزاب و گروهها از جبهه ملی گرفته تا حزب توده مجبور به پذیرش رهبری مطلق و قاطع امام خمینی (ره) شدند و طبیعی است که اگر گروه و حزبی برای خود نقش حساس و تعیین کنندهای قائل باشد هرگز حاضر به تقسیم سهم خود با دیگرانی که قبولشان ندارد نمیشود.
از جمله جریانهایی که ادعا میشود در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی ایفا کرده بود جریان مارکسیستی از جمله «مجاهدین خلق»، «چریک های فدایی خلق» و «حزب توده» میباشد، مهمترین تشکل این جریان حزب توده به شمار میرفت که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عملاً مضمحل شده رهبران سیاسی آن از کشور خارج گردیده بودند و در کشورهای اروپای شرقی زندگی میکردند. بنابراین، حزب توده عملاً در صحنه سیاست ایران پس از سال ۱۳۳۲ تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی حضور نداشت و در صورت حضور نیز به دلیل دارا بودن ایدئولوژی مارکسیستی و تنفر عمومی جامعه ایرانی از این ایدئولوژی و همچنین اشتهار حزب یاد شده به وابستگی مزدورانه به همسایه شمالی (شوروی)، امکان هیچگونه تأثیرگذاری در جهتگیری جامعه ایران، به ویژه در مقطع تاریخی مورد بحث را نداشت.
اصولاً جریان مارکسیستی در تاریخ معاصر ایران آثار ویرانگر فراوانی داشته و وجود آنها نه تنها عامل شتابزای مبارزه نبود بلکه به عنوان دستاویزی از سوی حکومت پهلوی برای بد نام کردن و سرکوب مبارزان اصیل و راستین مورد بهرهبرداری قرار میگرفت.
تشکلهای دیگری نیز در جریان مارکسیستی فعالیت میکردند که از نظر کمی و کیفی حائز اهمیت نبوده و به دلیل عدم تأثیرگذاری در روند تحولات جامعه از ذکر و شرح مواضع آنها خودداری میکنیم. تنها اشاره مختصری به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران مفید به نظر میرسد. سازمان مذکور که در سال ۱۳۵۰ رسماً تأسیس شد و مشی مسلحانه را برای مبارزه با حکومت در پیش گرفت، به دلیل ماهیت ایدئولوژیک، نداشتن پیوند و پایگاه در میان تودههای مردم و معدود و محدود بودن تعدد نفراتشان، امکان مبارزه مؤثر با حکومت را پیدا نکردند.
در سال ۱۳۵۵ حدود ۶۵ نفر از اعضای آنکه ۹۰ درصد آن تشکل را شامل میشد، به وسیله پلیس از بین رفتند و سازمان یاد شده عملاً متلاشی شد، به گونهای که آن سال را سال مرگ سازمان میدانند. در پی این واقعه، بقایای اعضای غیرموثر سازمان از مبارزه مسلحانه دست کشیده به مبارزه سیاسی روی آوردند و برخی از آنان نیز به خارج از کشور رفتند. [۲] بدین ترتیب، جریان چپ، اگرچه به سرنگونی حکومت پهلوی باور داشت و مقید به قانون اساسی مشروطیت نبود، اما در حوادث انقلاب هم تأثیرگذار نبود.
تشکل دیگری که به عنوان یکی از فعالان عرصه سیاست مقطع مورد بحث در خور توجه است، سازمان مجاهدین خلق و یا همان منافقین است. این تشکل که از آغاز تأسیس در سال ۱۳۴۴ مشی مسلحانه را در مبارزه با رژیم برگزید، از جمله تشکلهایی بود که به سرنگونی حکومت پهلوی میاندیشید و مقید به قانون اساسی مشروطیت نبود. سازمان مجاهدین خلق به دلیل صبغه اسلامی بنیانگذاران آن در ابتدا از سوی برخی از علما و طبقات جامعه مورد حمایت قرار گرفت ولی پس از تحولات ایدئولوژیک و تغییراتی که در کادر سازمان به وجود آمد نه تنها حمایت علما و جامعه را از دست داد بلکه گرفتار آشفتگی سازمانی و تصفیههای خونین درونگروهی و دریافت ضربههای پی در پی از سوی ساواک شد و عملاً در سالهای ۵۴ و ۱۳۵۵ چنان به بنبست رسید که «تئوری رکود» را تدوین و تبیین میکرد. [۳] ساواک بیشتر از هر کس دیگری از این انحطاط سازمان آگاهی داشت و در مقطع تاریخی مورد بحث، دیگر از ناحیه این سازمان، خطری احساس نمیکرد.
در نتیجه روشن است که این گروهها و احزاب نقش تأثیرگذاری که بتوان از آن با نام سهم یاد کرد در پیروزی انقلاب اسلامی نداشتند و چنین ادعاهایی دور از واقعیات تاریخی است. [۴]
[۱] برای آشنایی بیشتر با نقش گروههای سیاسی در پیروزی انقلاب اسلامی به منابع زیر مراجعه شود:
- مظفری، آیت، جریان شناسی ایران معاصر، قم: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، ۱۳۸۵
- دارابی، علی، جریان شناسی سیاسی در ایران، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۸
- احزاب و تشکیلات سیاسی در ایران، مهدی عزیزان، قم: زمزم هدایت
- نواب صفوی، سید مجتبی: فداییان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۵
- جوادزاده، علیرضا؛ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تاکنون فعالیتها از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵
- احمدی حاجیکلایی، حمید، جریان شناسی چپ در ایران، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۷
[۲] علوی، سید محمدصادق، بررسی مشی چریکی در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی. ۱۳۷۹، ص ۷۹.
[۳] سازمان مجاهدین خلق: پیدایش تا فرجام، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص ۲۹۶.
[۴] برای مطالعه بیشتر رک سیدمصطفی تقوی، واکاوی نقش گروهها و احزاب در انقلاب اسلامی ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی