به گزارش خبرگزاری مهر، گفته میشود که تسخیر سفارت امریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی زمینه ساز مشکلات بعدی از جمله آغاز جنگ تحمیلی شد. جریان سلطنت طلب نیز در صفحات مجازی خود در اطراف این شبهه به شدت تبلیغات میکند تا نتیجه بگیرد انقلاب اسلامی و اقدامات انقلابی پس از سقوط شاه زمینه ساز مشکلات بعدی شد!
برای بسیاری ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است و هیچ تصوری قبل از این تاریخ ندارند، آنان گمان میکنند که به ناگاه در عصر ۳۱ شهریور جنگندههای عراقی فرودگاههای کشور را بمباران و با این اقدام ناگهانی جنگی هشت ساله آغاز شده است.
نکته انحرافی ماجرا آنجا است که جنگ میان ایران و نماینده یک سوی ماجرا یعنی عراق نه از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ که دقیقاً از سالها پیش آغاز شده بود، برخی که اطلاعات نسبتاً دقیقی دارند گمان میکنند که جنگ با پیروزی انقلاب اسلامی شروع شد و نتیجه طبیعی انقلاب اسلامی ملت ایران برای به دست گرفتن استقلال و کسب آزادیهای مشروع چنین نتیجهای داشته و این جنگ طبیعی به نظر میرسید و باید برای آن آماده بودیم، این قرائت بخشی از حقیقت ماجرا را پوشش میدهد ولی نه تمام آن را، جنگ با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به مرحله عملیاتی خود وارد شد ولی این نبرد از مدتها پیش آغاز شده بود.
در این زمینه گفتنیهایی است که به اختصار به آن میپردازیم؛
۱- جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ملت ایران در برابر این تهاجم همه جانبه نه از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ که از سالها پیش و از شهریور ۱۳۲۰ آغاز شد، روزهایی که ایران توسط متفقین اشغال شد، پهلوی پدر رفت و پسر بر جای او به تخت سلطنت نشست، از شهریور ۱۳۲۰ تا شهریور ۱۳۵۹ نزدیک به چهل سال فاصله است، روابط ایران و غرب به ویژه آمریکا در این مدت موید این واقعیت است که از یک سو ملتی برای استقلال، آزادی و حاکمیت ارزشهای اسلامی میجنگید و از سوی دیگر رژیمی به نیابت از آمریکا مقابل خواستههای ملت ایستادگی میکرد، با سقوط رژیم پهلوی این جنگ شکل و لباس جدیدی به خود گرفت.
جالب است بدانیم «بر اساس اسنادی که اشتباهاً توسط کتابخانه ریاست جمهوری هریترومن در سال ۱۹۹۶ افشا شده است، دولتهای آمریکا و انگلیس طرحی موسوم به Danial policy آماده کرده بودند که در صورت احتمال دستیابی شوروی به منابع نفتی خاورمیانه ، این دو کشور ایران را بمباران هستهای کنند. این طرح در دولت هری ترومن طراحی شد اما در دوران سه رئیسجمهور بعدی نیز ادامه داشت.»
نکته آنکه برخی گمان میکنند خروج شوروی از آذربایجان ایران به خاطر تهدید اتمی آمریکا بوده ولی اسناد منتشر شده نشان میدهد که ایالات متحده و انگلیس پس از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران تنها به فکر منافع نفتی خود بودهاند و حتی خیال داشتند برای رسیدن به این مطامع از سلاح اتمی نیز علیه ایران استفاده کنند.
بر این اساس میتوان نتیجه گرفت جنگ آغاز شده بر سر استقلال، آزادی و حاکمیت ارزشهای اسلامی در شهریور ۱۳۲۰ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ حالت رسمی و علنی به خود گرفته و پردهها کنار رفت، در واقع ۳۱ شهریور روز علنی شدن مخاصمات و برنامههای تاریخی آمریکا در لباسی جدید بود.
آمریکا از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا روز آغاز رسمی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران جنگ گذشته را در لباسهای جدیدی چون ترور، تجزیهطلبی و کودتا آزمود ولی موفق نشد و این گونه بود که جنگ تحمیلی با ناامیدی آمریکا از پیروزی توطئههای گذشته آغاز شد.
۲- از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی جنگ به معنای فیزیکی آن در نقاط مرزی و به صورت حملات جسته وگریخته آغاز شده بود، رژیم صدام در این سالها و پیش از آغاز رسمی جنگ گمان میکرد میتواند با تمرکز بر روی تجزیه کردستان و خوزستان از ایران به بخشی از اهداف خود برسد، «در سال ۱۳۵۹ رژیم حاکم بر عراق در سراسر خوزستان و کردستان از جمله اهواز و خرمشهر دست به تشکیل سازمانها و گروههای علنی و مخفی برای براندازی نظام اسلامی زده بود، مرکز فرهنگی خلق عرب که در اوایل پیروزی انقلاب در اهواز تشکیل گردیده بود مستقیماً از کنسولگری عراق در خرمشهر تغذیه میشد.»
ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی در گزارش ۲۷ فروردین ۱۳۵۹ به وزارت خارجه تصریح میکند «از طرف وزارت کشور عراق برای افراد جبهه آزادیبخش خوزستان حقوق ماهانه در نظر گرفته شده است و به کسانی که ماموریتهای محوله را در جهت خرابکاری در خوزستان به نحو احسن انجام دهند علاوه بر حقوق، مبلغی هم به عنوان پاداش پرداخت خواهد شد.»
البته صدام تنها به خوزستان چشم طمع ندوخته بود، او برنامههایی برای آذربایجان، کردستان و بلوچستان ایران نیز داشت.
لوموند ۱۲ نوامبر ۱۹۸۱ به نقل از صدام مینویسد «اگر مردم عربستان (خوزستان) از ما بخواهند آنجا مستقر شویم همچنانکه مردم بلوچ، کردها و یا آذریها میخواهند، میتوانند مستقیماً تصمیماتی که به آنها مربوط میشوند، بگیرند.» صدام در گفتوگو با سردبیران مطبوعات کویت در مورخ ۲۲ آذر ۱۳۵۹ (۱۷ دسامبر ۱۹۸۰) نیز اظهار داشته بود «بازگرداندن سه جزیره یکی از شرایط ما است. جنگ ما به منظور بازگرداندن حقوق اعراب است.»
طارق عزیز (معاون وقت نخست وزیر عراق) نیز هشت ماه پس از آغاز جنگ اعلام داشته بود: «وجود پنج ایران کوچکتر بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود. ما از شورش ملتهای ایران پشتیبانی خواهیم کرد و همه سعی خود را متوجه تجزیه ایران خواهیم کرد.»
اینها تنها بخشهایی از اظهارات و اقدامات مقامات وقت عراق علیه استقلال و تمامیت ارضی کشورمان است که با سکوت مجامع بینالمللی و حتی بعضاً حمایت آنان روبرو شده بود، تلاشهای گسترده برای تجزیه کردستان از میهن اسلامی که از روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی شروع و با مقاومت و پایداری انقلابی ملت رشید منطقه ناکام ماند نیز مورد حمایت رژیم صدام در عراق بود.
قاسملو از سران ضد انقلاب که به دنبال تجزیه کردستان بود سه ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی و رسمی عراق علیه ایران به روابط خود با صدام چنین اعتراف و اذعان میکند که «رابطه ما با دولتهای خارجی، از جمله عراق بر این اصل استوار است که ما میخواهیم منابع [اسلحه] خود را تنوع ببخشیم، بهطوری که اگر یک منبع کم یا تمام شد، ما آسیب پذیر نباشیم… بهطور کلی، عراق همانقدر به ما احتیاج دارد که ما به آنها.»
اینها همه نشان میدهد که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ و زمانی حالت رسمی به خود گرفت که تلاشها برای تجزیه نقاطی از ایران از جمله خوزستان، کردستان و… به نتایج دلخواه آمریکا نرسید.
۳- برخی تلاش دارند نشان دهند آغاز جنگ ایران و عراق با تسخیر لانه جاسوسی ارتباط مستقیمی دارد، برای اثبات این موضوع به اسنادی که در سال ۲۰۱۳ از حالت محرمانه خارج گردید استناد میشود، این اسناد نشان میدهد آمریکا پیش از آغاز جنگ تحمیلی با تحریک صدام بهاشغال جزایر سهگانه طرح تجزیه ایران را کلید زده بود، بر اساس این اسناد «دو ماه بعد از تسخیر لانه جاسوسی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا دستور تحریک پنهانی صدام بهاشغال جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را صادر کرده بود.»
هر چند این اسناد گزینش شده به صورت موذیانه تلاش دارد آغاز جنگ را به تسخیر لانه جاسوسی متصل سازد ولی مدتها پیش از آغاز رسمی جنگ این سناریو طراحی شده بود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیسوقت مجلس در خطبههای نماز جمعه ۲ مهر ۱۳۶۱ دست به یک افشاگری بزرگ زده و میگوید «موقعیکه ما میگفتیم شاه باید برود و غیر از رفتن شاه هیچ چیز را قبول نداریم آمریکاییها در مذاکرات رسمی که با مسئولین انقلابکردند گفتند شما چه خیال میکنید؟ حالا اگر اصرار کردید و ما رفتیم و نتوانستیم اینجا را حفظ کنیم، پس فردا ایران تجزیه میشود و خوزستان و آذربایجان و سیستان، هر یک را یکی میبرد و باز هم تکّه بزرگش متعلّق به ماست»
خاطرات منتشر شده از سوی مسئولین وقت رژیم بعث عراق نیز موید این واقعیت است که برای آغاز رسمی جنگ از مدتها پیش برنامهریزی شده بود.
در کنفرانس غیرمتعهدها که ۹ سپتامبر ۱۹۷۹ - ۱۸ شهریور ۱۳۵۸ - یعنی تقریباً دو ماه پیش از تسخیر لانه جاسوسی، در کوبا برگزار شد صدام و ابراهیم یزدی وزیر خارجه وقت ایران با هم دیدار و گفتوگو کردند، صلاح عمرالعلی عضو شورای فرماندهی کشوری حزب بعث عراق و از نزدیکان صدام و مقامات بلندپایه حزب بعث در گفتوگویی با الجزیره میگوید «[به صدام گفتم] من در واقع به خاطر این دیدار خیلی خوشحال و مسرورم.... احساس میکنم که به زودی بین دو کشور، بحران تمام میشود.» و صدام پاسخ داد «تو اصلاً میدانی دیپلماسی یعنی چه؟ چه چیزی مغز تو را خراب کرده؟ چه صلحی، چه مشکلی بین ما و ایران حل شد؟ ای صلاح این مسئله… یک فرصت است که شاید در یک قرن یک بار اتفاق میافتد....طبعاً حالا فرصت برای ما دست داده. الان آنها خودشان آمدهاند، در حالی که کشورشان از هم پاشیده است! ارتش آنها از هم گسیخته شده و نیروهایشان پراکنده گشته. پس الان این فرصت تاریخی ماست تا بتوانیم تمام حقوقمان را به طور کامل بازگردانیم.»
این همه نشان میدهد که آغاز رسمی جنگ از مدتها پیش و قبل از تسخیر لانه جاسوسی برنامهریزی شده بود و تلاش برای ارتباط دادن این دو امری بیهوده است، نتیجه آنکه جنگ میان ایران اسلامی و استعمارگران بینالمللی قدمتی به طول بیش از یک قرن دارد، چنانچه انقلاب ادامه دارد و جنگ تحمیلی استعمارگران برای گرفتن استقلال این ملت نیز تداوم دارد و دفاع در برابر چنین تهاجمی دفاعی است مقدس و ستودنی. [۱]
[۱] سیدروح الله امین آبادی، آیا جنگ تحمیلی ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ شروع شد؟، روزنامه «کیهان»، ۳۱ شهریور ۱۳۹۶