به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب پنجم از مجموعه داستانهای شاهنامه، نوشته محسن دامادی، شامل داستان فرزندان فریدون، پادشاه کیانی ایران به تازگی توسط انتشارات کتاب سرای نیک روانه بازار شده است.
این کتاب بر اساس یکی از نقل قولهای فردوسی با عنوان «به بختِ جهاندار هر سه پسر- سه فَرُخ نژاد از دُرِ تاجِ زر» است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
دورانِ پادشاهیِ فریدون پس از واژگونی (سقوط) ضحاک آغاز شد. به روایتِ شاهنامه، فریدون در مهر ماه بر تختِ پادشاهیِ ایران نشست. روزِ مِهر یا جشنِ مهرگان یادگارِ اوست. آئین نوروزی از زمانِ پادشاهیِ جمشید، در فرهنگِ سرزمینِ ایران و برای ایرانیان جاودانه شد، اما جشنِ مهرگان در این روزگار و در بینِ ایرانیان، کمتر برگزار میشود.
این داستان از شاهنامه از روزگارِ پس از فریدون میگوید. پادشاهی که فردوسی گفت: برای دادگری و مهربانی نامی نیکو یافت. اما فریدون عمری جاوید نداشت و باید اداره سرزمینِ بزرگِ ایران را به جانشینِ خود میسپرد. او سه پسر داشت، به قولِ فردوسی هر سه زیبای تخت. فریدون کوشید بینِ پسران به داد (عدالت) رفتار کند، حتی چون پسران به سنِ دامادی رسیدند، خواست برای آنها همسرانی شایسته و از یک پدر و مادر پیدا کند تا از هر نظر برابر باشند، اما پیدا کردنِ دختران، با ویژگی که فریدون خواسته بود آسان نبود.
فریدون سرزمینِ پادشاهی را نیز بینِ پسران بخش (تقسیم) کرد. این کار را پس از آزمودنِ دانش و تواناییِ آنها انجام داد و به پسران گفت به راه و آیینِ پدر باشند، اما انجامِ این کار برای آنها که هر یک ویژگی خاصی داشتند آسان نبود.
مدتها پس از بخش کردنِ اقلیمِ پادشاهی، برادرانِ بزرگ از کارِ پدر ناخشنود و نسبت به برادرِ کوچکِ خود دچار رَشک (حسادت) شدند. گفتند: چرا بخشِ بهتری به پسر رسیده است؟ جوانه این حسادت، به درختی تناور از خشم، کین و نفرت تبدیل شد، تا آنجا که به فکرِ کشتنِ برادرِ کوچکِ خود افتادند.
فریدون چون آگاه به این سرنوشت شد، چه باید می کرد؟ چه سرنوشتی در انتظارِ فرزندِ کوچکِ دُردانه او بود؟ آینده ایران چه می شد؟ باید داستان را بخوانیم تا بدانیم بر آنها چه گذشت؟