مدیرمسئول سابق پایگاه اینترنتی فردانیوز معتقد است توقعات تامین‌کنندگان مالی رسانه‌های خصوصی برای فعالیت مستقل خبرنگاران این رسانه‌ها در شبکه‌های اجتماعی چالش و حتی مانع ایجاد می‌کند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه_ فاطمه ترکاشوند: رسانه‌های خصوصی همیشه با مشکل تأمین بودجه در عین حفظ استقلال از تأمین‌کننده آن مواجه بوده‌اند. موضوعی که در جهان هم دامن‌گیر رسانه‌هاست و باید راهی برای عبور از آن یا پذیرش بی حاشیه‌اش پیدا کنند.

حالا اما با همه‌گیر شدن استفاده از شبکه‌های اجتماعی و حضور خبرنگاران در آن‌ها، این مشکل به نحو دیگری هم بروز کرده و می‌تواند مانع از فعالیت آزادانه خبرنگاران حتی در صفحات شخصی‌شان شود. این موضوعی است که محمدصالح مفتاح، مدیرمسئول سابق پایگاه خبری «فردانیوز» در ادامه پرونده «فعالیت خبرنگاران در توئیتر» به ما می‌گوید.

مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید؛

* مهم‌ترین تفاوت میان رسانه‌های رسمی با رسانه‌های نوین اجتماعی مثل توئیتر را چه می‌دانید؟

یکی از تفاوت‌های اساسی این دو با هم نوع مخاطبه و مواجهه با مخاطب و نوع دسترسی به او است. در شبکه‌های اجتماعی مخاطب کاملاً محسوس و عینی است و فردی که دارد خبری را منتشر می‌کند کاملاً مخاطبش را می‌بیند. از طرف دیگر گوینده یا صادرکننده پیام هم مشخص است و متفاوت با رسانه رسمی فعالیت می‌کند. به همین دلیل نحوه کار در شبکه‌های اجتماعی کاملاً فرق دارد. اولاً شخصی‌تر است، ثانیاً اظهار نظر در آن خیلی رایج است در حالی که حتی به کار بردن یک صفت در خبر و گزارش خبری در رسانه‌های رسمی، یک نقطه ضعف محسوب می‌شود اما در شبکه‌های اجتماعی هر قدر موضع‌گیری بیشتر باشد انگار فرد قوی‌تر است و فعالیت جدی‌تری دارد و اگر فرد یک خبر را به شکل رسمی و خشک در این شبکه‌ها منتشر کند، معمولاً خیلی کمتر مورد استقبال قرار می‌گیرد.

مورد سوم همین مخاطبی است که سریعاً واکنش نشان می‌دهد و کاملاً در دسترس است. نکته چهارم اینکه چون فضا تعاملی است، معمولاً فرمی که برای ارائه محتوا در نظر گرفته می‌شود معمولاً محاوره‌ای‌تر است چون در این شبکه‌ها تعامل و محاوره شکل می‌گیرد. سرعت انتشار هم در شبکه‌های اجتماعی به مراتب بالاتر از رسانه‌های رسمی است. بالاخره خبر در رسانه‌های رسمی فرم خاصی دارد اما چون در شبکه‌های اجتماعی فاقد آن فرمت مشخص است بر سایر ویژگی‌های آن مثل همین سرعت انتشار اثر می‌گذارد. ضمناً در شبکه‌های اجتماعی انتظار محتوای طولانی از تولیدکننده پیام نمی‌رود و به همین علت محدودیت کاراکتر وجود دارد و به خاطر همین ویژگی‌هایشان، معمولاً افراد تلاش می‌کنند لب مطلب را به سرعت منتقل کنند و حتی از بیان استدلال‌های طولانی هم اجتناب می‌شود اما در رسانه‌های رسمی معمولاً حجم محتوا محدودیت ندارد و طولانی‌تر است.

این مساله هم مهم است که وقتی یک مخاطب در یک مدیای خاص در حال خواندن مطلب است، متناسب با همان مدیا انتظار حجم مطلب را دارد مثلاً وقتی روزنامه می‌خواند دنبال مطلب ۲۸۰ کاراکتری نیست بلکه دنبال مطلب طولانی‌تری است اما در شبکه‌های اجتماعی به اقتضای بالاوپایین کردن محتوای انبوه اعضای آن‌ها، حجم کمتر و تعداد بیشتر است و خواننده هم طبعاً دقت و تمرکز کمتری دارد. بنابراین گفتن حرف‌هایی که نیاز به زمان و تأمل بیشتری دارد شاید اصلاً جایش در توئیتر نباشد.

* طبق تجربه شخصی‌تان، رسانه‌های رسمی را اثرگذارتر می‌دانید یا رسانه‌های شخصی را؟

هر دو رسانه، جایگاه خودشان را دارند اما اگر در وضعیت تعامل نسبت به هم قرار بگیرند می‌توانند اثرگذاری‌شان را افزایش دهند یعنی اگر یک رسانه رسمی در شبکه‌های اجتماعی حضور نداشته باشد اثرگذاری آن کاهش می‌یابد و همین طور اگر فردی صرفاً در شبکه‌های اجتماعی حضور داشته باشد هم نمی‌تواند به اندازه کافی در تولید محتوا مؤثر باشد. این یک فرایند رفت‌وبرگشتی است.

در واقع شبکه‌های اجتماعی کمک می‌کنند که فرد بتواند اظهار نظر شخصی کند پیش از آنکه خبرنگاری با او تماس بگیرد و از او نظر بخواهد. حداقل از نظر سرعت انتشار به نظر می‌رسد شبکه‌های اجتماعی مزیت‌هایی دارند اما از نظر اعتبار پیام و منبع، حتماً رسانه‌های رسمی خیلی جلوتر هستند. یک وزیر را در نظر بگیرید که در توئیترش مطلبی را منتشر می‌کند یا در یک مصاحبه رسمی با یک روزنامه یا صداوسیما آن حرف را می‌زند. حتی در این حالت هم که گوینده از یک جایگاه حقوقی یکسان و معتبر برخوردار است باز هم گفت‌وگو با یک رسانه رسمی اعتبار بیشتری به پیام او می‌دهد تا اینکه همان فرد در شبکه‌های اجتماعی همان حرف را بزند.

* اعتبار شخص خبرنگار چطور؟ برای شخص شما توئیتر بیشتر اعتبار به همراه آورده است یا فعالیت‌تان در رسانه‌های رسمی؟

در مورد شخص خودم چون از ابتدا با وبلاگ شروع کردم و برای خودم خیلی مهم و مفید بوده که توانسته فعالیت رسانه‌ای‌ام را از آنجا شروع کنم و اصلاً رسانه را هم از همان جا یاد گرفتم. بعد از آن در فضای رسانه‌های رسمی حضور پیدا کردم. بنابراین برای خودم رسانه‌های جدید و شبکه‌های اجتماعی، عامل ایجاد اعتبار بوده و بعداً همان اعتبار هم باعث شده تا در رسانه‌های رسمی هم فعالیت کنم.

اما به طور کلی هم معتقدم در فضای رسانه‌ای امروز حتماً لازم است که خبرنگاران در شبکه‌های اجتماعی حضور پیدا کنند و خودشان را به عنوان یک کنشگر رسانه‌ای معرفی کنند. اگر این حضور جدی و مستمر نباشد هم از اعتبار و اثرگذاری خودشان کم می‌شود و هم رسانه متبوعشان. امروزه در همه دنیا انسان‌رسانه‌ها اهمیت بیشتری دارند تا یک متنی که بدون اسم نویسنده در یک رسانه رسمی منتشر شود. افراد خودشان باید در شبکه‌های اجتماعی حضور داشته باشند و کنشگر ظاهر شوند چون این یک رابطه دوطرفه است. چون فرد اعتبارش را از جایگاهش در رسانه‌های رسمی کسب می‌کند و بعد با استفاده از آن در شبکه‌های اجتماعی اعتبارش را گسترش می‌دهد و تثبیت می‌کند و این یک ارتباط دوسویه است.

* هیچ وقت این تجربه را داشتید که میان فعالیت‌تان در رسانه رسمی با توئیتر، تعارضی ایجاد شود؟

تجربه من از جهتی متفاوت است به این علت که من خبرنگار نبودم بلکه مدیر یک رسانه بودم و در «فردانیوز» مدیر مسئول و صاحب امتیاز بودم. اما به هر حال از جهت سیاستگذاری رسانه هم برای خبرنگار و هم حتی مدیر رسانه، محدودیت‌هایی ایجاد می‌شود چون به هر حال ممکن است گاهی اظهار نظر شخصی داشته باشید که با خط مشی یا نظر رسانه متبوعتان در تعارض باشد. یا حتی ممکن است برخی رسانه‌ها برای حضور خبرنگاران‌شان در شبکه‌های اجتماعی، یک راهنما یا یک دستورالعمل خاصی داشته باشند که البته اکثر رسانه‌های حرفه‌ای چنین دستورالعملی هم دارند اما در رسانه‌های کشور ما متأسفانه چنین چیزی تدوین نشده و همین مسئله، باعث ایجاد مشکلاتی برای خبرنگاران می‌شود.

این مشکل هم دو طرف است. هم می‌تواند برای خبرنگار و اظهار نظر شخصی اما تخصصی‌اش مشکل ایجاد کند و هم می‌تواند باعث نقض حق رسانه در انتشار اخبار و دیدگاه‌هایش شود. بالاخره خبرنگار حق اظهار نظر در رسانه شخصی‌اش را دارد یا نه؟ یا اصلاً برخی معتقدند خبرنگار اساساً نباید موضع‌گیری داشته باشد و باید طبق اصل حفظ بی‌طرفی لااقل از جهت ظاهری، بی‌طرفی خود را حفظ کند چون بی‌طرفی رسانه، بی‌طرفی خبرنگارانش است. این مساله مانع کنشگری خبرنگاران در عرصه سیاسی و اجتماعی می‌شود. همین مسئله درباره BBC وجود دارد که خبرنگارانش حق اظهار نظر ندارند و البته تنها جایی که این دستورالعمل به سادگی نقض می‌شود در BBC فارسی است که خبرنگارهایش به عنوان مبارزان عرصه سیاسی فعالیت می‌کنند و مواضع صریح می‌گیرند اما در بقیه بخش‌های این رسانه، دست‌کم این ظاهر بی‌طرف را حفظ می‌کنند.

* هیچ تجربه شخصی از ایجاد این تعارض‌ها داشته‌اید؟

تجربه خاصی که الان به خاطر داشته باشم نه اما در مورد مدیران، این دست تعارض‌ها شکل متفاوتی دارد. مثلاً ممکن است در تأمین مالی رسانه ایجاد مشکل کنند.

* فردانیوز از کجا تأمین مالی می‌شد؟

خصوصی بود و چون خصوصی بود اقتصاد رسانه خیلی مهم می‌شد که ما بتوانیم آخر هر ماه حقوق کارکنان‌مان را بدهیم. مثلاً اگر ما از فلان اپراتور یا بهمان شرکت خودروسازی بد بگوییم، ممکن است در گفتن تبلیغات یا مناسبات مالی با آن مجموعه‌ها دچار مشکل شویم. البته مصادیقی در ذهن ندارم چون در آن زمان در این موضوعات ما خیلی باز عمل می‌کردیم و هم خودم و هم خبرنگاران فردانیوز، راحت اظهار نظر می‌کردیم. اما این مسائل همیشه مؤثر است.

اما امروز که دیگر مدیر رسانه نیستم خیلی صریح‌تر می‌توانم بگویم اینکه رسانه‌ها در مورد خیلی از مشکلاتی که در مردم در حوزه خودروسازی می‌بینند، حرف نمی‌زنند به دلیل این است که یک بودجه قابل توجهی از تبلیغات خودروسازی در رسانه‌ها هزینه می‌شود و ممکن است این خیلی آشکار هم نباشد و تنها در حد یک بنر چشمک‌زدن کوچک باشد اما به هر حال به عنوان تبلیغات داده می‌شود و رسانه‌ها هم متقابلاً خودشان را تا حدی متعهد به منافع آن شرکت خودروسازی می‌بینند. منابع دیگری هم که پول‌های کلان دارند همین‌طورند و حتی اگر خبرنگاری به طور مستقل هم مطالبی را منتشر کند، آن‌ها ممکن است رسانه‌اش را تهدید کنند که اگر او، فعالیت و کنشگری‌اش را رها نکند همکاری با آن رسانه را قطع کنند.

* خاطره‌ای از انتشار توئیتی دارید که پربازتاب بوده و درک متفاوتی از وضعیت رسانه را در شما ایجاد کرده است؟

آخرین نمونه اینکه به نظرم توئیت‌هایی که از پرونده قضائی مرتبط با پیگیری‌ام حول موضوع شهرداری جدید می‌زدم در رسانه رسمی امکان انتشار نداشت. خودم یک سال است که دیگر فردانیوز نیستم و این ماجرا ظرف ۳-۴ ماه اخیر پیگیری شده است.

* حتی بعد از اینکه شما توئیت هم زدید باز هم رسانه‌های رسمی خبر آن را منتشر نکردند در حالی که پرونده پیش رفته است؟

بله اتفاقاً این هم یکی از همین تفاوت‌هاست که خیلی از جاها به دلیل ملاحظات و محافظه‌کاری‌ها از انتشار این مطالب اجتناب می‌کند. بالاخره مدیران رسانه‌ها با مسئولان بعضی وقت‌ها چشم‌درچشم و دچار رودربایستی می‌شوند و این مانع از آن است که بتوانند بعضی مواقع اظهار نظرهای شفافی داشته باشند اما در رسانه‌های اجتماعی این طور نیست. البته در مورد شکایت از شهرداری من دنبال کنشگری‌ای بودم که صرفاً محدود به رسانه نباشد. دیدم این بود که اگر ما انتقاد و اشکالی می‌بینیم باید بتوانیم آن‌ها در چارچوب‌های رسمی و قانونی پیگیری کنیم و صرفاً محدود به رسانه هم نماند. بلکه ابزارهایی که در کشور وجود دارد برای اینکه اشکالات رفع شود، باید متنوع باشد و اگر کسی می‌خواهد انتقادش را در فضای قانونی کشور پیش ببرد لزومی نداشته باشد که صرفاً به رسانه متوسل شود. کاری که من الان در توئیتر می‌کنم شاید جز کوچکی از فرایند درستی است که به نظرم باید پیگیری می‌شد و آن هم اینکه مطالبه‌گری در چارچوب قانون و ساختارهای قانونی کشور پیش ببریم.

* فیلتر شدن توئیتر هیچ تأثیری در فعالیت شما یا فعالیت سایرین از نگاه شما داشته است؟

تقریباً هیچی چون حدوداً از همان ابتدا که توئیتر در ایران شروع به فعالیت کرد، حوالی سال‌های ۸۷ یا ۸۸ فیلتر شد به همین خاطر این فیلترینگ تغییر خاصی ایجاد نکرده است. هرچند که هر چند وقت یک بار کسی این سوال را مطرح می‌کند که چرا وقتی توئیتر فیلتر است شما باز هم در آن حضور دارید؟ برخی هم می‌خواهند مانع شوند برای فعالیت جریان انقلابی در این فضا اما در مجموع تأثیری نداشته و الان دیگر همه در توئیتر فعالیت دارند. از اکانت دفتر مقام معظم رهبری گرفته تا ما که به عنوان مردم عادی در آن فعالیت می‌کنیم.

* یعنی با فیلترینگ توئیتر موافقید؟

به نظرم شرایط الان برای رفع فیلتر توئیتر آماده نیست و حداقل من فکر می‌کنم همین شرایط ادامه پیدا کند مساعد است یعنی همین اندازه که دارد اغماضی صورت می‌گیرد که افراد در آن حضور داشته باشند چه از مسئولین و سران قوا گرفته تا کنشگران خبری و اجتماعی اما اگر اسم رفع فیلتر را بیاوریم احتمالاً موضوع خیلی حواشی پیدا می‌کند. بالاخره الان همه دارند استفاده می‌کنند و اصل هم همین است.

* همه با هم خلاف قانون عمل می‌کنیم؟

البته حضور در شبکه‌های اجتماعی فیلترشده، جرم یا تخلف نیست. کما اینکه استفاده از فیلترشکن هم جرم نیست. این‌ها با هم تفاوت حقوقی دارند یعنی اگر چیزی در دسترس نباشد اما کسی از آن استفاده کند، نمی‌توانید در دادگاه علیه او برخورد کنید.

* گویا این اواخر اما استفاده از فیلترشکن جرم‌انگاری شده است؟

در طرح صیانت یک بحثی درباره VPN مطرح شده که اگر کسی به صورت عمده تولید و تبلیغ کند یا بفروشد جرم‌انگاری شده که البته این نکته قابل تأملی است که تولید عمده یا تبلیغ عمده یا فروش عمده فیلترشکن باید جرم‌انگاری بشود یا خیر و به نظر من چندان غلط هم نیست که اگر کسانی دارند در این حوزه به صورت عمده تجارت می‌کنند، یا به تعبیری «کاسبان فیلترینگ» باید با آن‌ها برخورد شود.

* فکر می‌کنید به مرور زمان رسانه‌های رسمی در پای رسانه‌های جدید قربانی خواهند شد؟

از ابتدایی که اینترنت آمد این تهدید بود که فضای رسانه‌های رسمی از صداوسیما گرفته تا روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها محدود شود. هرچند که نقش هر کدام از این‌ها واقعاً هم به مرور زمان کم شده و یک بخشی از سبد مصرف رسانه‌ای مردم را از دست داده‌اند اما همچنان هستند و همچنان بخشی از این مصرف را تأمین می‌کنند. احتمالاً تا یک جایی این روند کاهشی ادامه پیدا می‌کند اما نهایتاً به یک تعادل اجمالی می‌رسند که دیگر مخاطب هر رسانه‌ای تثبیت می‌شود و از آن میزان پایین‌تر نمی‌رود. سال‌های اخیر را هم نگاه کنید همین را نشان می‌دهد و برای مثال دیگر چندان روند کاهشی در مخاطبان تلویزیون دیده نمی‌شود بلکه مردم، اعتبار اخبار تلویزیون را بیش از سایت‌های خبری می‌دانند چه برسد به شبکه‌های اجتماعی. هر چند نقش‌ها کم‌رنگ می‌شود و اگر نتوانند رابطه درستی با رسانه‌های جدید برقرار کنند و رفت‌وبرگشتی بین‌شان شکل دهند، ممکن است هر روز، جایگاه‌شان را بیشتر از دست بدهند.