بنیاد صلوات نهادی مردمی است که فعالیت های خود را با محوریت صلوات و مفهوم عملی آن اجرا می‌کند. به مناسبت عید مبعث پیامبر (ص) به سراغ روایت این بنیاد بین المللی رفته‌ایم.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - محدث تک‌فلاح: «سال ۹۰ بود که یکی از دوستان مسئول بنیاد در بیمارستان به کما می‌روند. ایشان هم شروع می‌کنند به تمام افرادی که نام‌شان را در گوشی داشتند پیام می‌دهد و با این کار ختم ذکر صلوات را می‌گیرد و برای شفای مریض‌شان دعا می‌کنند. بعد از مدتی بیمار ایشان شفا می‌گیرند و این موضوع منشأ خیر می‌شوند. بعد از این اتفاق چندین بار پیش آمد که این نوع از دعا کردن و ختم ذکر صلوات را با حضور ایشان و یا با پیشنهاد ایشان انجام دادند. این اتفاق ادامه داشت و هر بار بعد از عنایات خداوند برای دیدن برکات این ذکر در افرادی که برای دعای خود به ریسمان الهی چنگ زده بودند بیشتر می‌شد. تا این‌که گروه‌های ثابتی برای همین نوع ختم صلوات و دعای دست جمعی شکل گرفت. به مرور کار ختم صلوات در گروه‌ها رونق گرفت و گروه‌های زیادی برای ختم دسته جمع صلوات داشتیم. همین گردهمایی‌ها و حرف‌ها و دعاهای دسته جمعی برای شروع کار یک انگیزه مهم بود.» این‌ها صحبت‌های آقای مسگری از اعضای بنیاد صلوات بود در رابطه با چگونگی شروع کار این بنیاد.

بنیاد صلوات چه می‌کند؟

آقای مسگری گفت: «بعد از گذشت مدت زمانی از شکل‌گیری گروه‌های ختم ۱۴ هزارتایی صلوات و دسته بندی آن‌ها و شکل گرفتن استخوان‌بندی کار، تصمیم گرفتیم که علاوه بر اجرای معنوی ذکر صلوات در بین امت اسلامی، صلوات عملی را هم داشته باشیم و در راستای اعتلا و برقراری حکومت اسلامی و رفع موانع ظهور، کاری که از دست‌مان بر می‌آید را انجام دهیم. در همین راستا خیریه «یاران صلوات» را راه اندازی کردیم. در بخش‌های مختلف فرهنگی، مذهبی و اجتماعی فعال شدیم. مثلاً در بخش فرهنگی روی سبک زندگی اسلامی کار می‌کنیم و در بخش مذهبی، برگزاری مناسبت‌های مختلف مذهبی را داریم و در بخش اجتماعی هم مثلاً مشاوره‌های روانشناسی داریم و خیلی کارهای دیگر. در خیریه یاران صلوات که ما الان به تازگی و بعد از بیانات مقام معظم رهبری داریم روی موضوع «مواسات» کار می‌کنیم و در جهت ایجاد اشتغال و همچنین تهیه جهیزیه و ارزاق و پرداخت وام و قربانی گوسفند و داشتن عقیقه و اعزام به عتبات و مشهد و ساخت مدرسه و… هم از جهت خیریه و هم از جهت محرومیت‌زدایی کار می‌کنیم که وام‌ها برای موارد خاص ارائه می‌شود از قبیل کارآفرینی و ازدواج و… مثلاً در روز مبعث امسال قرار است ۷۰ سری جهیزیه برای مناطق مختلف ایران ارسال شود برای افراد نیازمند.»

آقای طوبی مشاور مسئول بنیاد که مسئول نیروی انسانی قرارگاه کربلا بوده‌اند هم در ادامه گفتند: «در مبنای تمدن اسلامی ما همه چیز را بر پایه «فرهنگ» داریم بر خلاف تمدن غربی که همه چیز بر مبنای مادیات است. ما گروهی مردمی هستیم. از مردم برای مردم. می‌خواهیم با محوریت وجود مبارک پیامبر اکرم (ص) جامعه‌ای را تشکیل دهیم. برای شکل‌گیری بهتر رابطه ولی و مردم.

در صحبت‌های رهبر معظم انقلاب بعد از بیانیه گام دوم، حرف از جریان‌های حلقه‌های میانی شد. ما در صددیم که این حلقه‌های میانی را شکل دهیم. اهداف کلی ما چند چیز است. یکی انسان‌سازی است. دیگر سبک زندگی و دیگری بحث اقتصادی در جامعه است. بنیاد ما مسجدمحور است و قرارمان این است که از تجربیات زمان دفاع مقدس استفاده کنیم. اعتقاد داریم بسیاری از خلأهای جامعه ما با آموزش برطرف می‌شود. از طریق مساجد با مردم ارتباط می‌گیریم و از طریق همان مساجد نیازهای مردم را شناسایی می‌کنیم و درصدد رفع آنها برمی‌آییم. ما دنبال تزریق امید و بهبود شرایط زندگی در جامعه هستیم. از طریق مساجد هم کمک‌های مردمی دریافت می‌کنیم در همه موارد مادی و معنوی، هم به نیازهای مردم رسیدگی می‌کنیم.»

بعد از یک جلسه یک ساعته با اعضای بنیاد و گفت‌وگو حول موضوع خدمات این نهاد مردمی، موفق شدم مسئول بنیاد را ببینم. از ایشان در مورد چگونگی شروع کار پرسیدم، گفت: «تعریف کردن این داستان خیلی طول می‌کشد، این‌جا زمانش نیست.» پس به بهانه حضورش و استفاده از فرصت از خاطراتش سوال کردم.

زیر پرچم امام رضا (ع)

هر سال در روز میلاد حضرت رسول اکرم (ص) در سالن اجلاس سران مراسم برگزار می‌کنیم. یک سال در این برنامه از حرم اما رضا یک پرچم آورده بودند. خانمی آمده بودند با مادرشان که درگیر بیماری ام‌اس بودند. می‌گفتند که داروهای سنگینی مصرف می‌کنند و آمپول‌های خیلی بزرگی می‌زنند و خلاصه خیلی بد درگیر بیماری هستند. ما اصلاً برنامه‌ای برای این موضوع نداشتیم. یکی از خادمان حرم رضوی وقتی متوجه ایشان شدند، به ایشان گفتند: «بیا زیر این پرچم» ایشان هم زیر پرچم رفتند. اتفاقی که در آن لحظه افتاد کامل بدون هماهنگی بود. همه افراد داخل سالن داشتند برای آن خانم دعا می‌کردند و دعاهای بلند و همگانی جو سالن را گرفت. در برنامه‌های بنیاد صلوات دعاهای جمعی یک کار روتین است و اتفاق عجیبی نیست اما این‌که ایشان زیر پرچم بروند و همه بدون هماهنگی قبلی این برنامه را پیش ببرند کار ما نبود. حدود ۷-۸ دقیقه این فضا در سالن حاکم بود تا اینکه همان خادم امام رضا (ع) به خانم گفتند که: «دخترم تو دیگر شفا گرفتی برو زندگی‌ات را بکن.» و ماجرا تمام شد. برنامه روز میلاد گذشت و بعد از سه روز تلفن همراه من با یک شماره ناشناس زنگ خورد. خانمی بود که از بس گریه می‌کرد نمی‌فهمیدم چه می‌گوید. او را دعوت به آرامش کردم و گفتم من نمی‌فهمم شما چه می‌گوئید. کمی گذشت و صبر کردم تا آرام شود. گفت: «من فلانی‌ام که در روز میلاد و در مراسم، پرچم روی سرم گرفتند. دیروز نوبت دکتر داشتم و برای چکاپ تمام آزمایش‌هایی که انجام دادم و بردم. پزشکم گفت: «من باور نمی‌کنم که تو همان مریض هفته پیش منی. همان مریضی که طی این سال‌ها این‌قدر بیماری‌اش پیشرفت کرده است و این‌قدر حال بدی داشت. چه کرده‌ای؟ بیماری تو کاملاً برطرف شده است.»» خانم به من گفت: «من الان در مسیر هستم و دارم به پابوس امام رضا (ع) می‌روم. فقط تماس گرفتم که بدانید که این اتفاق افتاده است.» 

لباس‌های دخترش را تکه تکه کردند

خانمی به‌صورت مادرزادی بیمار روانی بود. از منطقه یافت آباد تهران با ما ارتباط گرفته بود. صبح برای ایشان ختم صلوات اعلام کردیم و برای بهبودشان دعای دسته جمعی داشتیم. عصر همان روز یکی با گوشی من تماس گرفت و فقط جیغ می‌زد. بعد از این‌که آرام شد پرسیدم: «چه شده؟» گفت: «من مادری هستم که صبح برای ختم صلوات به شما اعلام کردم. دخترم شفا گرفته و خوب شده است.» خیلی اتفاق عجیبی بود. خانم گفت: «از وقتی دخترم شفا گرفته تمام همسایه‌ها در خانه‌ام ریختند و لباس‌های بچه‌ام را تکه‌تکه کرده‌اند و برای تبرک برده‌اند.»

بنیاد ما بین‌المللی است

یکی از بچه‌های ما در فرانسه دانشجو بود. می‌گفت که در جمع هم کلاسی‌های‌مان داشتیم حرف از گرفتاری‌ها می‌زدیم. با دوستم حرف ختم صلوات شد که دوست فرانسوی‌مان از من پرسید این ختم صلوات چیست؟ گفتم ما به‌صورت گروهی ختم صلوات می‌کنیم و برای رفع گرفتاری همدیگر دعا می‌کنیم. شهروند فرانسوی که مسلمان هم نبود و با صلوات آشنایی نداشت کمی پرس و جو کرد و در ادامه گفت: «ما هم در کنار هم حدود ۲۰ نفر جمع می‌شویم و می‌رویم جلوی در خانه‌ای می‌ایستیم و همه برای صاحب آن خانه دعا می‌کنیم. گفتم ما هم همین کار را می‌کنیم و با یک جمله‌ای که برای ما مانند اکسیر است این دعا را اثرگذارتر می‌کنیم. همین موقع دانشجوی فرانسوی گفت: «برای ما که مسلمان نیستیم هم کارساز است و می‌توانید انجام دهید؟» گفتیم: «بله، هیچ فرقی ندارد برای ما.»

خانواده فرانسوی حدود ۱۵-۲۰ سال بود که درگیر یک مشکل خانوادگی بودند و حل نمی‌شد. در همان روزی که برای این خانم ختم صلوات فرستادیم، مشکلش حل شد و این خیلی اتفاق خوبی بود. الان این خانواده ذکر صلوات را یاد گرفته‌اند و با خود عهد کرده‌اند که هر روز یک صلوات بفرستند.

با صلوات آرام می‌شوید

از مسئول بنیاد پرسیدم که شما احساس وظیفه می‌کنید که این کار را شروع کردید؟ و با احساس وظیفه دارید ادامه می‌دهید؟ با تعجب و صریح پاسخ داد: نه اصلاً! این کار فقط عاشقانه است. اصلاً جبری در آن نیست. هر روز نسبت به قبل بیشتر به این کار ایمان می‌آورم و هر روز آرامش بیشتری نصیبم می‌شود. شما امتحان کنید. در لحظه‌ای که دارید صلوات می‌فرستید نمی‌توانید فکر بدی داشته باشید. امکان ندارد بتوانی بد کسی را بخواهی. اصلاً مهم نیست که چگونه باشد با لحن عربی باشد یا نه. هر چقدر معرفت و عشق به پیامبر در آن بیشتر باشد هم معنویت بیشتری حاصل می‌شود. از نظر من باید هر چیزی را در دست داریم به صلوات گره بزنیم. مثلاً از بچگی یادمان هست که هر موقع برق می‌رفت و می‌آمد با صلوات عجین بود و این خیلی برای‌مان حس و خاطره خوبی به جا گذاشته است. با صلوات همه چیز حس خوب دارد. بی‌قرار که شدید، کلافه شدید و یا هر گرفتاری پیش آمد با صلوات آرام می‌شوید. من به این مطلب ایمان دارم.