مدافع تیم فوتبال استقلال ابعاد تازه‌ای از گاف مدیران این باشگاه در پرونده خدمت سربازی را افشا کرد و گفت: وقتی پیگیر سربازی شدم مجیدی به من اجازه تمرین نداد و آجورلو از دستم ناراحت شد.

به گزارش خبرنگار مهر، باشگاه استقلال از چند هفته پیش درگیر پرونده خدمت سربازی سیاوش یزدانی و محمدحسین مرادمند دو مدافع خود شد؛ آن‌هم در شرایطی که این تیم در صدر جدول لیگ قرار داشت و آمار کمترین گل خورده از آن این تیم بود.

دعوای باشگاه استقلال و سازمان نظام وظیفه در نهایت با بیانیه رسمی این سازمان و قطعی شدن اعزام دو مدافع به خدمت سربازی همراه شد؛ آن‌هم در شرایطی که مدیران باشگاه استقلال تا همین چند روز پیش تاکید داشتند دو مدافع این تیم نباید به سربازی بروند.

در تازه‌ترین اتفاق مرتبط با این پرونده، سکوت سیاوش یزدانی مدافع استقلال شکست و ابعاد تازه ای را از گاف باشگاه استقلال در ماجرای خدمت سربازی افشا کرد. یزدانی که تاکید دارد که این فقط بخشی از حرف‌هایی است که می‌تواند بزند و هنوز ناگفته‌های زیادی دارد.

مشروح گفتگوی مدافع استقلال در ادامه می‌آید:

باشگاه هر روز به من می‌گفت اوکی می‌شود

خبر خوبی نیست. در این چند وقت خیلی تحت فشار بودم. بنا به دلایلی مجبورم سکوت کنم. صحبت عزیزان را شنیدم و گفتم توضیح کوتاهی بدهم. نمی‌توانم تمام حرف‌ها را بزنم. سعی می‌کنم صادقانه صحبت کنم و از حقم دفاع کنم. می‌دانستم معافیت تیم ملی در چه روزی تمام می‌شود. باشگاه هم قطعاً می‌دانست. باشگاه هر روز به من می‌گفت اوکی می‌شود و با توجه به قانون سرباز - قهرمان اتفاق خوبی می‌افتد. می‌گفتم یک ماه دیگر بیشتر فرصت ندارم.

رفتم پلیس ۱۰+ و مجیدی گفت اجازه تمرین نداری

من اصلاً نمی‌دانستم ارتش و سپاه چیست. دنبال این چیزها نبودم. دنبال فوتبالم بودم. یکی دو روز پیش فهمیدم سهمیه سپاه هستم و باید می‌رفتم تیم فجر. باشگاه و فرهاد مجیدی خیالم را راحت کرده بودند. اوضاع آنقدر خراب بود که خودم رفتم پلیس ۱۰+ دنبال کارهای سربازی و دیر به تمرین رسیدم. آقافرهاد گفت اجازه تمرین نداری. گفتم شرایط روحی ام خراب است.

آجورلو گفت چرا پیگیر سربازی ات شدی!

با آقای آجورلو (مدیرعامل استقلال) تماس گرفتند. او ناراحت شد و گفت که "چرا سیاوش رفته پیگیری کرده است، وقتی گفتم اوکی می‌کنم، اوکی می‌کنم". من هم گفتم خیالم را راحت کن؛ چه زمانی اوکی می‌شود؟ اگر نمی‌شود بگویید. احساس می‌کنم دعوایی بین استقلال و نظام وظیفه شروع شد و من و مرادمند روحمان خبر نداشت. دود این چالش به چشم ما رفت. اگر قرار بود سرباز بشویم می‌گفتند به تیم فجر می‌رفتیم و بازی می‌کردیم.


سیاوش یزدانی

سیاوش یزدانی قربانی شد؛ آینده ام تباه می‌شود

صحبت کرده بودند برای ما سنوات بگیرند. باشگاه خیال مرا راحت کرده بود و می‌گفتند اتفاق بدی نمی‌افتد. اگر می‌دانستم سهمیه سپاه هستم می‌رفتم تیم فجر. حتی امروز (دوشنبه) امیدوار بودم و به مشهد رفتم. به رختکن رفتم و گفتم "فجر بسته شده است؛ چه کار کنم". می‌خواهم راحت صحبت کنم. سیاوش یزدانی قربانی شد. آینده ام دارد تباه می‌شود. منِ جوان ۳۰ سال زحمت کشیدم و به این جایگاه رسیدم. بازیکن استقلال و تیم ملی شدم. آنها که مرا می‌شناسند می‌دانند چقدر زحمت کشیدم. با یک سهل انگاری دارد زندگی ام نابود می‌شود. نمی دانم به چه کسی اعتراض کنم. یقه خودم را بگیرم یا باشگاه یا نظام وظیفه؟ جواب آینده تباه مرا چه کسی می‌دهد؟

۵ ماه گفتند تو را می‌دهیم فجر و دوباره بر می‌گردانیم

(مدیران استقلال) به من می‌گویند تو را می‌دهیم به فجر و دوباره می‌گیریم و سه ماه بازی می‌کنی. پنج ماه است دارند این حرف را به من می‌زنند. اگر قرار بود سرباز بشوم زودتر تکلیفم معلوم می‌شد و می‌رفتم و بازی می‌کردم. چرا با آینده من بازی کردند؟ باید چه کار کنم؟ الان بروم ملوان بازی کنم؟ اینقدر زحمت کشیدم. چهار ماه تا جام جهانی مانده است. تکلیف من چیست؟

باشگاه گفت قراردادت را تمدید می‌کنیم

احساس می‌کنم بین اینها یک دعوایی راه افتاد و نظام وظیفه می‌خواست قانونمداری اش را ثابت کند و من و مرادمند قربانی شدیم. اگر قرار بود برویم زودتر می‌گفتند. تا امروز هم می‌گفتند اوکی می‌شود. باشگاه می‌گفت اوکی می‌شود و قراردادت را تمدید می‌کنیم. گفتم شما اوکی کنید من تمدید می‌کنم.

ماجرای محرومیت از کنکور دکترا

اینها به کنار. داشتم درسم را می‌خواندم. من دانشجو بودم. یک استوری گذاشتم؛ اشتباه کردم. من نماینده ورزشکاران در این مملکت هستم. یک استوری دو ساعت قبل از کنکور (دکترا) گذاشتم و گفتم یک فوتبالیست می‌تواند تحصیلکرده باشد. جامعه ورزش باید از من حمایت می‌کرد ولی راحت دو سال محرومم کردند و گرنه الان دانشجو بودم و تا پنج سال دیگر دکترا می‌خواندم. آنجا هم سازمان سنجش آمد قانونمداری اش را ثابت کند و سر سیاوش یزدانی را راحت را بریدند. آن سال، سال کرونا بود و تلفن‌ها را سر جلسه کنکور نمی‌گرفتند. همه دانشجویان با تلفن همراه آمده بودند و حتی کارت شناسایی نمی‌خواستند. آن سال یک سال استثنایی بود.

به من دو ماه فرصت بدهند

من روحم خبر نداشت سپاه هستم یا ارتش یعنی اینقدر خیالم راحت بود. من نماینده ورزشکاران هستم. سربازی مقدس است و باید برویم. من ۳۰ سال زحمت کشیدم. دو ماه فرصت بدهند کنکور را قبول شوم. من یک جوان سالم در مملکت بودم. هرچه سکوت می‌کنم بیشتر توی سرم می‌زنند. خدا را خوش نمی‌آید. من اشتباهی کردم که روحم خبر نداشت. من یک جوان سالم و شهروند مفیدی بودم. دو، سه ماه به من فرصت بدهند تا دوباره کنکور قبول شوم و دوباره سر درس و زندگی ام می‌روم.

سر من کلاه رفته است

اگر خدمت بروم آینده زندگی ام معلوم نیست به کجا می‌رسد و همه چیز بر باد می‌رود. سر من کلاه رفته است. سر من و زندگی ام و خانواده ام. اصلاً اشتباه شده است. نمی دانم چه کسی اشتباه کرده است. دست کمک را به سمت مسئولان دراز می‌کنم. قانون باید حامی جوان مفید جامعه باشد. از قانون توقع دارم از من حمایت کند. الان باید حمایت کنند چون شهروند مفیدی برای جامعه بودم. خواهش می‌کنم دو سه ماه مهلت بدهند و چند دلیل دارم؛ از درس محروم بودم و باشگاه این‌طور به من گفته است…


تصویری از دیدار استقلال و فولاد خوزستان

سربازی الان برای من مقدس نیست!

سربازی مقدس است اما در این شرایط برای من مقدس نیست. نگفتم که سربازی نمی‌روم. شاید در این مملکت اشتباهات زیادی شده است. قانون می‌تواند به من کمک کند. دو سه ماه به من فرصت بدهند. کنکور قبول شوم و بروم سر درس و زندگی ام. این اتفاق دارد به آینده من ضربه می‌زند. خواهش می‌کنم به من کمک کنند. این تصمیم شاید باعث شود جوان مملکت از مسیرش دور شود و به جاده خاکی برود.

باورم نمی‌شود و چنین روزی را نمی‌دیدم

احساسم این است می‌توانستند کمک کنند ولی مصاحبه‌هایی که شد لج و لجبازی شد و دودش به چشم من و مرادمند رفت. اتفاق بزرگی نبود. ما که نگفتیم سرباز نمی‌شویم. تا الان سکوت کردم. کلی حرف نگفته دارم. شاید این حرف‌ها به ضررم بشود. دوست دارم قانون به من کمک کند. اگر می‌توانند و دستشان باز است تا زمانی که جواب کنکور می‌آید، تا اردیبهشت به من فرصت بدهند تا آینده ورزشی من آسیب نبیند. من زحمت کشیدم. باورم نمی‌شود این اتفاق برایم افتاده است. امروز (دوشنبه) در فرودگاه با بچه‌ها خداحافظی کردم باورم نمی‌شد. چنین روزی را نمی‌دیدم. یکباره تمام زندگی مرا تحت تاثیر قرار داده است.

اگر با استقلال جنگ دارند کنار بگذارند

به باشگاه کار ندارم. طرف حساب من نظام وظیفه است. هر جنگی با استقلال دارند کنار بگذارند. اگر می‌توانند مساعدت کنند خواهش می‌کنم. سربازی مقدس است و همه جوانها باید بروند. من هم باید بروم. ولی به من چند ماه فرصت بدهند. الان فجر سپاسی هم بسته شده است. چه کار کنم؟ نمی دانم کجا بروم و کجا خودم را معرفی کنم. هیچ چیزی بلد نیستم. تازه دو روز پیش فهمیدم سهمیه سپاه هستم و حسین (مرادمند) ارتش.

مرا مسخره می‌کنید؟

باشگاه تا امروز می‌گوید تو را به فجر داده‌ایم و سه ماه می گیریمت. گفتم دارید مرا مسخره می‌کنید؟ پنج ماه است مرا سر کار گذاشته‌اند. دو روز دیگر پنجره لیگ دسته اول هم بسته می‌شود و نمی‌توانم ملوان هم بروم. نمی دانم حقم را از چه کسی بگیرم. در حق من و حسین اجحاف شده است. اگر قانون دستش باز است و می‌تواند کمک کند «بسم الله». اگر هم که نه ما سرباز شده‌ایم و رفت. باورم نمی‌شود به این روز افتاده‌ام. فوتبالیست شدن در این مملکت خیلی سخت است. هم فوتبالیست باشی و هم درس بخوانی؛ خیلی سخت است. هنوز باورم نمی‌شود. امیدوارم کسی کمک کند. از جامعه فوتبال انتظار دارم به من کمک کنند.