به گزارش خبرنگار مهر، به تازگی نهمین اردوی آموزشی شعر آفتابگردانها توسط شهرستان ادب برگزار شده است. در این دوره از اردوها که به دلیل شیوع کرونا به صورت مجازی و غیرحضوری برگزار شد، ناصر فیض، محمدکاظم کاظمی، سیدمهدی طباطبایی، علیمحمد مؤدب، سیدمحمدجواد شراف، محمدمهدی سیار، علی داودی و میلاد عرفانپور به عنوان استاد و میهمان حضور داشتند و به برگزاری کلاسهای خودشان پرداختند.
به بهانه برگزاری نهمین اردوی آفتابگردانها گفتگویی با ناصر فیض داشتیم تا درباره شهرستان ادب و دلیل استمرار اردوهای آموزشی شعر آفتابگردان از او بپرسیم.
مشروح این گفتگو در ادامه میآید؛
* شما از جمله اساتیدی هستید که از اولین دورههای برگزاری «آفتابگردانها» در اردوهای شهرستان ادب به عنوان استاد و میهمان شرکت داشتهاید. امسال نهمین دوره این اردوهای آموزشی شعر به صورت مجازی برگزار شد که شما با کلاس «بررسی اشعار طنز ابوتراب جلی» در آن حضور داشتید. در ابتدا میخواهیم تحلیل شما را از نفس دوره آموزشی شعر آفتابگردانها بدانیم. به نظرتان این اردوها چقدر موفق بودهاند؟
اولین چیزی که من همیشه راجع به آفتابگردانها میخواهم بگویم این است که کار شهرستان ادب بر اساس یک متد علمی روز انجام میشود. این الان در دنیا یک علم است که کارها برنامهریزی میشود، بعد هدفگذاری میشود و بر اساس برنامه گام به گام پیش میرود.
اینکه شما بعد از شروع یک پروژه چه کار میکنید خیلی مهم است! فرض کنید در فضایی که همه رستوران زدهاند، شما هم یک رستوران زدید، اما شما میگویی من میخواهم غذاهایی خاصی بیاورم که فقط اینجا وجود داشته باشد. خب خود این یک هدف است. شما مجبور میشوی بروی مقدماتش را بچینی و وقتی این کار را کردی به احتمال زیاد موفق میشوی. یا اگر موفق هم نشوی حتماً زمین نمیخوری، چون متفاوت هستی. یکی از ویژگیهای شهرستان ادب این است که هم با برنامهریزی خوب این کار را انجام داده است. چرا؟ چون زمانی آمده این کار را کرده که توی شهر پر از فرهنگسراست. شما هر روزی که بیکار باشی میتوانی به یکی از فرهنگسراها بروی و در جلسه شعرشان شرکت کنی. به غیر از فرهنگسراها جلسات زیادی این طرف و آن طرف هستند که خب هدفگذاری خاصی هم ندارند. شاعر میرود شعرش را میخواند، کمی هم تشویق یا نقد میشود و بعد به حال خودش رها میشود، ولی در شهرستان ادب اینگونه نیست. یعنی کسی که میآید دیگر رها نمیشود. ضمن اینکه اینجا کارش دیده میشود و احساس میکند جایی هست که به او اهمیت میدهد. اینها در روحیه یک شاعر جوان یا نوجوان خیلی مهم است.
* یعنی میگوئید یکی از مزیتها و ویژگیهای شهرستان ادب تشخص دادن به شاعر به عنوان یک نیروی مؤلف است.
بله. یکی از مزیتها همین است؛ الان صفر تا صد برنامهریزی شهرستان ادب درست و حساب شده است. میآیند گزینش میکنند، یک حد نصابی را در نظر میگیرند، شاعران کشفشده را درجهبندی میکنند و خیلی وقتها نسبت به توانایی و استعداد آن شاعر به او خدمات متنوع میدهند. یک خوبی دیگر همین است که در این اردوها تنها به شعر نمیپردازند؛ منظورم این است که در کنار شعر ممکن است کلاس مثلاً مبانی فلسفه هم داشته باشند. یک نفر بیاید یک مقدار راجع به فلسفه حرف بزند، یکی بیاید راجع به سینما حرف بزند، یکی بیاید راجع به موسیقی حرف بزند. چرا؟ چون موسیقی با کلام است که موسیقی میشود. ممکن است یک شاعر بخواهد به صورت تخصصی روی ترانه و موسیقی کار کند که اینجا زمینهاش فراهم است. شخصی که میآید میداند که اینجا مثل انجمنها نیست که بیاید فقط شعر بشنود و شعر بگوید و برود. نفس دیدار چهره به چهره خیلی مهم است که شهرستان ادب این فرصت را ایجاد میکند. این ویژگی است که باعث میشود یک شاعر تازهکار از شهرستان خودش بلند شود به اینجا بیاید.
* خود شما وقتی در آغاز مسیر شعر بودید، چقدر برای دیدن اساتید آن زمان سختی میکشیدید؟
من یک خاطرهای را برای شما تعریف میکنم تا آن فضا را با کاری که شهرستان ادب میکند مقایسه کنید. من یک زمانی از قم میآمدم تهران و در جلسه حوزه هنری شرکت میکردم. بعد که به قم برمیگشتم، شعرا دور من جمع میشدند و میپرسیدند تو که استاد علی معلم را از نزدیک دیدی، چطوری بود؟! حتی میگفتند شما واقعاً در یک متری استاد معلم ایستاده بودی؟ گفتم بله! ببینید، اینقدر برایشان مهم بود. یا این خاطره را بگویم که یکبار من یکی از شعرهایم را برای مجله «تماشاگه راز» فرستادم که آقای مهدیزاده آن را چاپ کرد و زیر آن ستون نوشت «نامه شما رسید و از چهارتا رباعی یک رباعی شما را با یک مقدار تغییر چاپ کردیم». بعد شما میرفتی از این مجله ده شماره میخریدی! این حس و نیازی است که یک شاعر جوان دارد. حالا شما در شهرستان ادب شعر میفرستی و برائت بهترین شاعران کشور نقد مکتوب میکنند، نقد مجازی میکنند، نقد تلفنی میکنند. این کمک میکند که آن فرد هم جدی بگیرد. حالا ببینید در چنین فضایی است که یک دفعه شهرستان ادب میآید و فضایی را ایجاد میکند که شاعران جوان از شهرستان خودشان به اینجا میآیند تا بهتر بشنوند و ببینند و شعر بنویسند.
دلیلش هم این است که اینجا حرمت میبینند، جایی دارند که استراحت کنند، حتی گاهی برایشان یک مقدار تفریح ایجاد میکنند. در اردوهای حضوری هم اجبار نمیکنند که شما باید بروید مثلاً مسجد نماز بخوانید! فوتبالشان را بازی میکنند، بعد میروند مسجد. «آقا داریم میرویم نماز!» خب به طور طبیعی آن آدم راغب میشود که برود نماز بخواند حالا نرود هم کسی با او کار ندارد. فضا فضایی است که بدون اینکه دیکته کنند، آدمها را تربیت میکنند. وقتی یک فضای مثبت شکل میگیرد تأثیر خودش را در وجوه مختلف آن فرد میگذارد.
همین فضای مثبت است که پدر و مادرها راحت اعتماد میکنند و دختر و پسرشان را به شهرستان ادب میسپارند. من بعضی وقتها دیدهام در بین مهمانان اردوها پدر و مادر چند شاعر هم نشستهاند و هستند. اتفاقاً خود شهرستان ادب این امکان را فراهم کرده و عیبی هم ندارد. به بچهها میگویند پدر یا مادر شما میتوانند بیایند و فضای اردو را ببینند. وقتی پدر و مادر طرف میآید و میبیند فضا چقدر خوب است، بیشتر همراهی میکند.
* اگر شهرستان ادب در زمان شما بود و این خدمات را میداد، چقدر به شما کمک میکرد؟
به نظر من جوانی که به شهرستان ادب بیاید از اینجا دست خالی بیرون نمیرود. بلکه دست پر و با امید و پرانگیزه بیرون میرود. چرا؟ چون اینجا دیده شده، سنجیده شده، جایگاهش مشخص شده و با تعدادی دوست شاعر و اهل فضل آشنا شدهاست. کسی که تا دیروز نمیدانست برای شعرش به چه کسی مراجعه کند حالا دوستانی پیدا کرده که او را کمک میکنند. ضمن اینکه اینجا به طور مرتب جلسات نقد و بررسی و نقد مکتوب و نقد مجازی و جشنواره ماه و فصل و… دارند و مدام با بچهها ارتباط دارند و کار میکنند. بنابراین فضا طوری است که این آدم همیشه حضور خودش را در جامعه ادبی کشور حس میکند و میبیند که هست. خب چه فضایی مناسبتر از این برای شاعران جوان؟ آن هم در این شرایط دشوار مملکت که بودجهای به این کارها نمیدهند. آنچه که من شنیدم و خبر دارم، شهرستان ادب این کارها را با بودجههای حداقلی انجام میدهد. هیچکس نمیگوید برویم شهرستان ادب خوب حقوق میدهد؛ نه! تا حد متعارف.
به همین دلیل بسیاری از اینها هم که اینجا کار میکنند یک جوری دو شغله هستند. یعنی شغلهای متفرقه هم کنارش دارند ولی توانشان را اینجا میگذارند و همین باعث شده که اینجا همیشه زنده باشد. هروقت کسی مراجعه کند چند نفر اینجا هستند که جوابشان را بدهند. یکی توی اتاق شعر است، یکی توی اتاق نشر است، یکی توی اتاق رسانه است؛ و همه هم شاعر و اهل ادبیات.
* یکی از مزیتهای دیگر شهرستان ادب چاپ آثار شاعران و نویسندگانی است که در اردوها و کلاسهای این مؤسسه رشد و نمو پیدا کردهاند. این کار را چقدر مهم میدانید؟
بله. خوبی اینجا است که خودش نشر دارد؛ ناشری که در شعر تخصص دارد. وقتی شاعری اثرش را به اینجا میآورد میداند که اینجا همه متخصص شعرند. ببینید، اینها همه ویژگیهای بسیار مثبتی است که در یک جا جمع شده و اتفاقهای خوبی را رقم زده است.
الآن چه کسانی هستند که توی رزومه کاری شأن مثلاً مینویسند من جایزه فصل شعر آفتابگردانها را بردم یا در دورههای آفتابگردانها حضور داشتم. یعنی برای خیلیها یک امتیاز است. این نشان میدهد که در این مؤسسه دیده شده و قدرش دانسته شده است. خود همین باعث میشود که این آدم احساس کند که در جامعه ادبی دارد قدر میبیند. چه کسانی بودند که در کشور یک نفر اینها را نمیشناخت اما به اینجا آمدند و الآن حداقل در شهر خودشان جایگاهی دارند.
* یکی از موضوعات مهم در فرهنگ، بحث عدالت فرهنگی است. شما که در اردوهای شهرستان ادب حاضر بودید این عدالت فرهنگی و آموزشی و کنار گذاشتن تبعیض بین تهران و شهرستانها را چطور دیدید؟ تنوع جغرافیایی اعضا این دورهها چطور است؟
یکی دیگر از ویژگیهای شهرستان ادب توجه به همان اسمی است که رویش گذاشتهاند؛ یعنی شهرستان! حضور و فعالیت در شهرستانهای کشور شاید خیلی مهمتر از فعالیت در تهران باشد. گاهی اوقات در شهرهای کوچک میبینی یک نفر یک «باریکلا» را قاب کرده و روی دیوار خانهاش نصب کرده است. پس تحسین شدن خیلی مهم است. حالا شما یک دفعه از یک شهرستان کوچک به شهرستان ادب بیایی و بهترین خدمات را بگیری و رشد کنی و با شاعران خوب کشور نشست و برخاست کنی؛ خب این خیلی مهم است و خیلی به رشد آن جوان شهرستانی کمک میکند.
خیلی تأثیرگذار است وقتی یک شاعر خوب شهرستانی را کشف میکنی و میگویی «عه! تو چه شعرهای خوبی داری! بده من کتابت را برائت چاپ کنم». کتابش بجای اینکه در یک ناشر گمنام با شرایط بدی چاپ شود، با بهترین شرایط در نشر شهرستان ادب چاپ میشود. طرف میبیند چقدر توان داشته و خودش خبر نداشته است! اینکه شهرستان ادب کمک میکند آدمها خودشان را پیدا کنند خیلی ارزشمند و مهم است.
* یکی از ویژگیهای شهرستان ادب استمرار در کار است.
شهرستان ادب هیچوقت به خاطر ناملایماتی که در کشور به وجود میآید عقب نشینی و تعطیل نمیکند. الآن ما در کشور جاهای بسیاری داریم تعطیلاند. چرا؟ مثلاً چون کرونا هست! خب کرونا باشد. یک فکری بکنید؛ این همه آدم هستید، بنشینید دور هم یک فکری بکنید و ادامه دهید. حداقلش استفاده از فضای مجازی است که الآن شهرستان ادب دارد همین کار را میکند. در فضای مجازی با کمترین هزینهها توی کلاس ثبتنام میکند، مینشیند، لایو میبیند و در همه کلاسها شرکت میکند.
* یک نکته شما درباره بودجه کارهای فرهنگی به خصوص شهرستان ادب گفتید. چرا بمالغ هنگفتی برای جاهای بی شماری هدر میرود ولی مراکز و موسساتی مثل شهرستان ادب با مشکل بودجه مواجهاند؟
متأسفانه این مشکل وجود دارد. به نظر من شهرستان ادب باید حمایت شود. اینجا تیمی کار میکند که گل خودش را زده است. دیگر نهادها که با دیگران مشارکت نمیکنند، چون دوست دارند پولشان را خودشان خرج کنند، به خاطر همین شهرستان ادب باید به طور ویژه از سمت نهادهایی که مرتبط هستند حمایت شود. شهرستان ادب نباید به خاطر کمبود بودجه بسیاری از فعالیتهای خود یا خطوط کلی خودش را زیر پا بگذارد و با حداقلیترین شرایط کار کند. اینجا به هیچ وجه نباید کمبود داشته باشد. اتفاقاً به نظر من باید آنقدر بودجه داشته باشند که دیگر نهادها و مؤسسات و مراکز تقاضای مشارکت از شهرستان ادب داشته باشند. یعنی مازاد بر فعالیتهای خود شهرستان ادب، بتوانند بنا بر صلاحدید و در خط کلی حرکت خودشان با دیگر نهادها مشارکتهایی داشته باشند.
به نظر من باید به بودجه و ظرفیت اینجا توجهی ویژهای شود. تأثیرات شهرستان ادب در حوزه ادبیات کشور آنقدر زیاد است که باید در بودجه کشور برایش ردیف مستقل بگذارند. طوری که دیگران بخواهند از شهرستان ادب کمک بگیرند، نه اینکه مدام دنبال اسپانسر بگردند. مطمئن باشید وقتی شهرستان ادب با این مضیقه دارد این کارها را میکند، اگر بودجه مناسبی داشته باشد نه تنها آلوده نمیشود بلکه بهتر هم مدیریت و برنامهریزی میشود.
الآن بچههایی که اینجا هستند با کمترین حقوق دارند کار میکنند. در شهرستان ادب کسی نمیگوید چون اینجا به من اینقدر حقوق میدهد، من در فلان بخش کمکاری میکنم. همه دارند با تمام توانشان کار میکنند. نزدیک شش هفت سال این ساختمان چهارطبقه آسانسور نداشت و خیلی از شاعران و اساتید نمیتوانستند چهار طبقه با بالا بروند. خب این کار باید زودتر صورت میگرفت. وقتی انجام شد، دیدیم که انجام شدنی است. الآن هم بحث بودجه و حمایت از شهرستان ادب انجام شدنی است و باید بشود.
حتی اگر لازم است باید ساختمان بهتری در اختیار شهرستان ادب قرار بدهند. من اعتقاد دارم که شهرستان ادب باید در خود تهران هم چند نفر و شعبه و فروشگاه داشته باشد. حداقل این است که باید دو سه تا فروشگاه داشته باشد که آنجا را هم محل پاتوق و کلاس و نشست و… کند.
* به نظرتان این مؤسسه دیگر چه ظرفیتهایی دارد؟ در جشن ده سالگی شهرستان ادب که با پیام رهبری به همین مناسب برگزار شد، بعضی اساتید پیشنهاد داده بودند که شهرستان ادب دانشگاه یا دانشکده ادبیات تأسیس کند.
به نظر من هم شهرستان ادب میتواند با عنوان دانشگاه ادبیات فارسی یا دانشگاه ادبیات انقلاب کار علمی خودش را بکند. دانشگاهی ادبیاتی که شاخههای مختلفی دارد؛ من جمله دانشکده ادبیات پایداری، دانشکده ادبیات عرفانی، دانشکده ادبیات مقاومت، دانشکده ادبیات طنز، دانشکده ادبیات کهن، دانشکده ادبیات نمایشی، دانشکده موسیقی، دانشکده ترانه، ادبیات فولکور، موسیقی نواحی و … خیلیها اصلاً خبر ندارند در موسیقی و ادبیات اقوام ما چه خبر است
* حوزههای بسیاری در ادبیات و هنر انقلاب است که درباره آنها تقریباً هیچ کاری نشده است.
بله. مثلاً ما باید بدانیم در اقوام برای یک شهید چطوری مویه میکنند، به شهید چطور نگاه میکنند، آنجا اصلاً به شهید چه میگویند؟ آنجا به کسی که به ظلم کشته شده، کسی که به ظلم جانش را از دست داده و برای وطنش جنگیده چه میگویند؟ چطور برایش شعر میگویند؟ چه نوحه و سرود و ترانهای دارند؟ مثلاً در خوزستان برای مادر یک کلمه «دا» میگویند که هزارتا معنی دیگر هم در آن هست.
میخواهم بگویم ادبیات انقلاب هنوز آن طور که باید اصلاً بررسی نشده و هنوز خیلی کارها باید در حیطه نظری انجام داد که فعلاً دانشگاههای ما هیچ ورودی به آنها ندارند. وقتی این کارها شد میتوانیم با خیال راحت از ادبیات انقلاب نام ببریم. باید دانشگاه و دانشکدههایی باشد، برایش کنکور بگذارند و کار ویژه علمی حیطه ادبیات انقلاب انجام بدهند.
الآن چند سرمایهدار دور هم جمع میشوند و دانشگاه تأسیس میکنند، چرا مؤسسهای مثل شهرستان ادب که امتحانش را پس داده و توانایی دارد و بازوهای اجرایی قوی و نیروی مستعد دارد، این کار را نکند؟ وقتی این کارها شد آن وقت میتوانیم بگوییم داریم ادبیات انقلاب را صادر میکنیم. ادبیات انقلاب تا تبدیل به یک تز نشود، نمیتوان آن را صادر کرد. با کار پارتیزانی و اینها شدنی نیست.
* نکته دیگری هست که بخواهید بگویید؟
میخواهم بگویم شهرستان ادب زمین مناسب فراهم کرده، خاک را عوض کرده، خاک به خوبی آفتاب خورده، خاک جان گرفته و الآن مناسب هر کاشت و برداشتی است. بذر هم دارد. همه اینها را آماده کرده، بذرها را هم کاشته، بعضی وقتها یکسری از بذرها سبز هم میشود، موفق هم بوده، ولی این زمین الآن نیاز به یک سد دارد که موقع کمآبیها کمکش کند. باید برای کودی که نیاز دارد انبار و سیستمی داشته باشد. اینجا همه چیز آماده است. نمیشود به او بگویی آقا شما اصلاً بلدی کشت کنی… شهرستان ادب میتواند بگوید من با همین توان اندک این محصول را برداشته کردهام و این نهالها را کاشتهام. حالا اگر شما حمایت کنید این نهالها تبدیل به درخت میشوند، حمایت نکنید نمیشوند.
اگر این اتفاق بیفتد شهرستان ادب میتواند یک الگو در منطقه جهان زبان فارسی باشد و مقاومت فارسیزبانان در مقابل موج فارسی ستیزی را تقویت کند. من فکر میکنم اگر به صحبتهایی که حضرت آقا راجع به زبان و فرهنگ مخصوصاً زبان فارسی دارند گوش کنند و به همانها یک مقدار توجه دقیق بکنند، مشکل شهرستان ادب حل میشود.