خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: عمران خان که از سال ۲۰۱۷ میلادی به عنوان نخست وزیر در پاکستان انتخاب شده بود، با سناریویی خارجی و بازیگری داخلی برخی جریانهای سیاسی، دولت وی از هم فروپاشید. مخالفان دلیل اصلی اقدام خود علیه دولت عمران خان را افزایش نرخ تورم و بحث ریاضت اقتصادی مطرح کردند. اما شواهد و قرائن نشان از سناریوهای دیگری علیه عمران خان دارد که به تفصیل به آنها پرداخته میشود.
۱- عدم اجازه ایجاد پایگاه نظامی در پاکستان: آمریکا بارها تلاش کرد که نظر دولت عمران خان را نسبت به ایجاد یک پایگاه نظامی در این کشور هستهای جلب کند اما هربار با مخالفت عمران خان مواجه شد. این مخالفت عمران خان منجر به این شد که آمریکا در سایر عرصهها همچون بحث اقتصادی و خط لوله گاز ایران به این کشور فشار مضاعفی با گزاره تحریم اسلام آباد روی میز نخست وزیر این کشور بگذارد. هدف آمریکا از تأسیس پایگاه نظامی در پاکستان، حفظ تسلط نظامی و امنیتی واشنگتن بر آسیای میانه و به ویژه بر افغانستان، هند و ایران بود.
این خواسته آمریکا بعد از خروج از افغانستان بیشتر شد و اکنون که آمریکا حضور نظامی خود را در افغانستان از دست داده بود، نیاز به حضور در یک کشور پیرامونی برای ایجاد گزینه معتبر تهدیدهای خود داشت.
البته این تهدیدها نیازمند دادههای اطلاعاتی بود که با خروج از افغانستان یک خلأ اطلاعاتی برای واشنگتن به وجود آمده بود. آمریکا برای پرکردن این خلأ پاکستان را به عنوان گزینه جایگزین انتخاب کرد اما مقاومت عمران خان در این زمینه منجر به این شد که برتری نظامی که واشنگتن در طول ۲۰ سال گذشته در این منطقه با حضور در افغانستان به دست آورده بود، با تزلزل زیادی مواجه شود.
۲- سفر به روسیه: عمران خان در بحبوحه جنگ روسیه و اوکراین به مسکو سفر کرد و انتقادات فراوانی از سوی جریانهای داخلی و ارتش این کشور علیه اش صورت گرفت. در سفر عمران خان، آمریکا به وی اعلام کرد که در این رابطه با پوتین صحبت کند و اسلام آباد در تحریمهای اعمالی علیه روسیه مشارکت کند که با مخالفت عمران خان مواجه شد و وی اعلام کرد که پاکستان در این قضیه سیاست بی طرفی را اتخاذ خواهد کرد. موضع گیری عمران خان در مخالفت با روسیه در تضاد کامل با صحبتهای قمرجاویدباجوه فرمانده ارتش بود که اعلام کرد حمله روسیه به اوکراین هرچه زودتر باید متوقف شود. این دوگانگی سیاسی- نظامی که بین ارتش و دولت از قبل ایجاد شده بود؛ در این قضیه آشکار و روشن شد.
۳- انتخاب ریاست ارتش: ارتش قویترین جریان در پاکستان است و هیچ جریان یا حزبی به اندازه ارتش قدرت ندارد. ارتش در طول سالیان گذشته بارها قدرت را در دست گرفته و دولتها در این زمینه تابع ارتش بوده اند. رئیس ارتش جایگاه نمادینی در پاکستان ندارد و میتوان گفت که قدرت آن همتراز با دولت است. بعد از تمدید سه ساله قمرجاوید بر ارتش، عمران خان مترصد ریاست حمید فیض رئیس پیشین آی اس آی بر ارتش بود که این به منزله پایان کار قمرجاوید در عرصه نظامی و سیاسی پاکستان بود. این امر به ذهن متبادر میشود که این اقدام عمران خان تحریک ارتش را برانگیخته و به همین دلیل هم بود که ارتش بعد از عزل دولت و اتفاقات کنونی موضع گیری خاصی را انجام نداد. البته اتخاذ مواضعی همچون جنگ روسیه با اوکراین و دیدار رئیس ارتش پاکستان با زلمای خلیل زاد در هفته گذشته این سناریو را تقویت میکند که ارتش جهت گیری های خاصی با عمران خان پیدا کرده بود.
۴- نارضایتیهای داخلی: مساله اقتصادی همواره یکی از پاشنه آشیلهای مهم برای هر دولت در پاکستان بوده است. نارضایتیهای اقتصادی در بین مردم در خصوص عملکرد اقتصادی دولت این مساله را برای بازیگران خارجی فراهم کرد که اکنون زمان مناسبی برای زمین زدن دولت عمران خان است.
۵- سناریوی بازیگران خارجی: عمران خان در سخنان خود بارها اسم آمریکا را به عنوان کشوری که خواهان برکناری وی بوده است، نام برد. راهبردی که آمریکاییها برای سرنگونی عمران خان استفاده کردند، یک رویکرد سه وجهی متشکل از؛ الف) نارضایتی اقتصادی در میان مردم، ب) یارگیری داخلی از میان نخبگان نظامی و سیاسی (مخالفان دولت و ارتش)، ج) ضربه پذیرکردن با اقدامات سیاسی همچون از دست دادن اکثریت عمران خان در پارلمان. عمران خان نیزبارها به این موضوع اشاره کرد و گفت که یک دولت قدرتمند غربی درحال برنامه ریزی برای برکناری او بوده است. طبق برخی گزارشها سفیر آمریکا در پاکستان به مقامات سیاسی این کشور گفته بود که اگر عمران خان از سمت خود کنار رود روابط دو کشور به حالت عادی برخواهد گشت و چنانچه وی پیروز شود، پاکستان منزوی خواهد شد و دوران سختی را در پیش روی خود خواهد داشت.
مجموع این اقدامات منجر به این شد که عمران خان برای فائق آمدن بر مخالفان خود از رئیس جمهور بخواهد که پارلمان را منحل کند و به تبع آن نیز دولت وی منحل شد تا زمینه انتخابات زودهنگام فراهم شود.
ارزیابی نهایی
ایجاد خلأ سیاسی و تشدید درگیریهای سیاسی و نظامی راهبردی است که آمریکاییها همواره در دستورکار خود قرار داده اند. این راهبرد در کشورهای مختلفی همچون عراق درحال پیاده سازی است ودر این میان تاکید اصلی آمریکا بر جریانهای داخلی و افکار عمومی است. در رابطه با پاکستان نیز همین سناریو اجرا شد و واشنگتن با همراهی برخی جریانهای داخلی مقدمات بی ثباتی سیاسی را در این کشور فراهم آورده است. البته آمریکا از درون این تحولات به دنبال القای گزینه مدنظر خود برای نخست وزیری است. البته همه این موارد در راستای راهبرد بی ثبات سازی آمریکا برای منطقه است که تاکنون در کشورهایی همچون افغانستان و عراق اجرا شده است.