موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی تصاویر نامه سال ۵۷ آیت الله خامنه ای به شهید صدوقی را منتشر کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، دهم فروردین ماه سال ۱۳۵۷، در روزهایی که مردم شهرهای مختلف ایران چهلم شهدای سایر شهرها را گرامی می‌داشتند، مردم یزد نیز به‌مناسبت چهلم شهدای تبریز دست به تظاهرات زدند که با سرکوب و برخورد سخت رژیم پهلوی روبرو شد.

چند روز پس از حادثه خونین یزد، آیت‌الله صدوقی در نامه‌ای کوتاه که خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای نوشت، درخواست کرد که درباره اتفاقات و رویدادهای جاری کشور، با او در ارتباط باشد. از این رو آیت‌الله خامنه‌ای نیز تصمیم گرفت که در قالب نامه‌ای، دیدگاه‌های خود درباره اوضاع و احوال کشور بنویسد.

در ادامه متن نامه آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به شهید آیت‌الله محمد صدوقی می‌آید که در تاریخ نوزدهم فروردین ماه ۱۳۵۷ نوشته شده و در کتاب «شرح اسم» به آن پرداخته شده است. تصاویر این نامه به تازگی توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شده‌اند.

***

«بسمه‌تعالی

حضرت مستطاب آیت‌الله آقای حاج شیخ محمد صدوقی یزدی دامت برکاته.

با نهایت تأسف اطلاع یافتیم که شدت و خشونت پلیس و مردم ناشناس، کسانی که خود را در خدمت مردم معرفی می‌کنند، در یزد به کشتار و زخمی شدن مردم مسلمان منتهی گشته و زخم عمیق و لبالب از خونی را که فاجعه قم و تبریز بر پیکر ملت وارد ساخته بود، به ضربتی دیگر در یزد و جهرم و چند شهر دیگر عمیق‌تر و خونین‌تر نموده است. جای آن است که این ددمنشی مصیبت آفرین به حضرتعالی و همه علمای متعهد که آموزگار اخلاق و انسانیت‌اند، تسلیت گفته شود.

بر خاطر مبارک پوشیده نیست که حوادث مزبور که به طور پیوسته در فاصله‌های چهل روز در پی یکدیگر اتفاق افتاده و کم کم به همه جای کشور و در ابعادی گسترده کشیده شده است، دو موضوع اساسی را آشکار می‌سازد و از دو تصمیم قاطع پرده بر می‌دارد: نخستین موضوع، نارضایی دستگاه حکومت ایران از خود آگاهی ملت است و تصمیم بر سرکوب عامه خلق و بالخصوص عناصری که آنان را در این آگاهی و درک موقعیت مدد می‌دهند. و دومین موضوع، نارضایی ملت از این دستگاه جابر و جائر است و تصمیم بر یکسره کردن کار خویش و گسستن ریسمانی که هر لحظه بر گردن او محکم‌تر می‌شود و گلوی او را بیشتر می‌فشارد.

در این رویارویی - مانند همه مبارزاتی که میان حکمرانان با ملت‌ها بر پا بوده - حق با ملت است و قدرت حاکم در موضع باطل و زورگویی است.

تنها همین که دستگاه حاکم با ملت خود به ستیزه‌گری و کینه‌ورزی برخاسته، کافی است که آن را محکوم کند و بطلان و ناحقی آن را مسلم سازد.

حکومت ایران چون می‌دید که خصومت او با ملت و بی اعتمادی و نفرت ملت از او دلیل واضحی بر ناحق بودن اوست، سراسیمه و با روش‌های فضاحت آمیز و ناشیانه تلاش می‌کند تا در سطح جهانی، واقعیت موجود را تحریف نموده، روابط دولت و ملت را در ایران گونه‌ای دور از واقعیت وانمود سازد. سخنگویان دستگاه سلطه پیوسته می‌کوشند مردم را طرفدار خود و همه این تظاهرات عظیم و وسیع ضد حکومت را از طرف عده‌ای معدود وانمود کنند و چون تمامی وسائل خبری ایران و بعضی از وسائل خبری خارج از ایران را در اختیار دارند، ساده لوحانه می‌پندارند که در این کار موفق می‌باشند. غافل از آنکه کار از این مرحله‌ها گذشته و فریاد خشم آلود مردم از مرزهای ایران عبور کرده و به بسیاری گوش‌های شنوا رسیده است.

در دنیا کم نیستند کسانی که انگیزه و مطلوب ملت ایران را از این تظاهرات می‌دانند. می‌دانند که ایرانی می‌خواهد به دنیا اعلام کند که در کشور وی آزادی و عدل اجتماعی و احترام به حیثیت انسانی وجود ندارد و وی مصمم است که بر ضد این شیوه ستمگرانه اقدام کند.

این آگاهی در سطح جهانی خاصیت همگانی بودن تظاهرات ملت و یکصدا بودن آنان در مخالفت و اعتراض بر حکومت است. امروز مردم ایران بیدار شده‌اند. گسترش و اوج گیری مبارزات آنان که در همه سطوح با عشق به آرمان‌های انسانی اسلام توأم است، این بیداری و خودآگاهی را تأیید می‌کند.

در بزرگترین شهرها و در بسیاری از شهرهای کوچک و حتی در بخش‌های دور افتاده اظهار انزجار و بیزاری از شیوه عمل حکمرانان ایران به صورتی بی‌سابقه انجام گرفته است. در بیشتر این شهرها مردم در بزرگترین اجتماعاتی که در آنجا سابقه داشته، این بیزاری و نفرت را ابراز کرده‌اند و همه قشرها از دانشجو و روحانی و روشنفکر تا کارگر و کشاورز و پیشه‌ور و حتی کارمندان و حقوق بگیران دولتی، هم صدا با علمای بزرگ مذهبی سخن واحدی را تکرار کردند وضع موجود ایران را و نظامی را که به این وضع منجر گشته تقبیح و تخطئه نمودند.

فقدان آزادی‌های اجتماعی و رفاه اقتصادی و صلاح اخلاقی را که منشأ اصلی آن شیوه حکومت در ایران و روابط غیرمنطقی و غیر انسانی حکمرانان با مردم است، محکوم دانستند و وفاداری خود را به علمای مترقی و متعهد مذهبی و پیوند ناگسستنی خود را با اسلام، مؤکداً اعلام داشتند.

علی‌رغم آنکه بلندگویان رژیم ایران به طور کپیه‌ای و بخشنامه‌ای اصرار و تأکید می‌کنند که معترضان و مخالفان حکومت اقلیتی معدودند، و حتی برخی از این سخنگویان به شکلی کودکانه ادعا نمودند که تظاهر کنندگان و شورشیان تبریز از آن سوی مرزها به ایران آمده‌اند، واقعیت‌های شبهه ناپذیر نشان داده و خواهد داد که مطلب کاملاً به عکس است.

این مدافعان و طرفداران دولتند که عده‌ای معدودند که حتی نام یک اقلیت نیز نمی‌توان به آنان داد. مسئولانِ تشکیل اجتماعات دولتی نیک می‌دانند که دولت هنگامی که می‌خواهد عده‌ای را به طرفداری از خود در جایی گرد آورد و اجتماعی تشکیل دهد، با چه دردسر و اشکالی روبروست تا آنجا که مجبور است حتی کارمندان فرو رتبه خود را نیز با تهدید یا تطمیع به محل اجتماع بکشاند.

اینها هنگامی که این را با اجتماع عظیم و سیل آسای مردم قم و تبریز و تهران و سایر شهرها مقایسه می‌کنند و می‌بینند که با یک اشاره پیشوایان مذهبی چگونه قشرهای مختلف مردم در مجامع و مساجد گرد می‌آیند، یا در خیابان‌ها به راه می‌افتند، یا مغازه‌ها و کارگاه‌های خود را تعطیل می‌کنند، یا کلاس‌های درس را ترک می‌گویند، خود قلب اذعان و تصدیق می‌کنند که گروه مخالفان دستگاه حاکم یک اقلیت گمراه و فریب خورده نیست، بلکه یک اکثریت آگاه و با اراده و زمان شناس است که از موقعیت متزلزل حکومت ایران و اضطرارهای جهانی آن استفاده می‌کند و خشم فروخورده خود را ابراز می‌دارد.

در رابطه با درک همین حقیقت است که یکی از سخنگویان رژیم در مصاحبه‌ای قشر فعال در تظاهرات اخیر یعنی روحانیون، دانشجویان و بازرگانان و پیشه‌وران را مخاطب ساخته، ضمن آنکه با لحنی تملق‌آمیز می‌کوشد دل گروه‌های مزبور را به دست آورد، با لحنی رسا اعتراف می‌کند که همه گروه‌های نامبرده در عملیات مخالفت‌آمیز علیه دستگاه شرکت و دخالت داشته‌اند.

دستگاه حاکم ایران باید بداند که نه تنها اکثریت مردم ایران، بلکه همه کسانی که در سطح جهانی با مسائل ایران برخورد داشته‌اند، ماهیت قضایای کشور را می‌دانند و از فقدان آزادی‌های مدنی و حقوق انسانی در این کشور به خوبی آگاهند. آنان هنگامی که از قول دیپلمات‌های ایرانی در اطریش می‌شنوند که وی تظاهرات اخیر ایران را دلیل وجود آزادی و تظاهر کنندگان را مخالف آزادی! معرفی می‌کند، از خود می‌پرسند آیا دولت آزادی‌خواه و دموکرات ایران در برابر این تظاهرات چه عکس‌العملی نشان داد؟ آیا همان‌طور که در کشورهای آزاد معمول است، پلیس را به محافظت از تظاهرکنندگان گماشت؟ یا آنان را با خشن‌ترین وجهی تارومار کرد و حتی مأمورانی را که در نابودی و سرکوب تظاهرات و تظاهر کنندگان لیاقت به خرج داده بودند تشویق و ترفیع کرد و آنهایی را که در این مأموریت سستی و تردید نشان داده بودند مورد مؤاخذه قرار داد؟

مردم دنیا می‌گویند آن تظاهراتی دلیل آزادی است که با گلوله و رگبار آتش قداره‌بندان حکومت پاسخ داده نشود و ده‌ها کشته و زخمی و صدها زندانی و تبعیدی بر جای نگذارد. دولت ایران آن تظاهراتی را می‌تواند دلیل وجود آزادی بداند که انگیزه آن اختناق و فشار بیش از حد تحمل نباشد. وقتی تظاهرات کاملاً آرام قم با چنان قساوت وحشیانه‌ای روبرو می‌شود و وقتی تشکیل مجالس ترحیم شهدای قم در تبریز با چنان خشونت احمقانه‌ای سرکوب می‌گردد، و وقتی گرامیداشت خاطره شهیدان تبریز در قم و یزد و جهرم و اهواز و… به خشونت‌های کمابیش مشابهی منجر می‌شود، چگونه یک مقام رسمی شرم نمی‌کند که چنین تظاهرات سرکوب شده‌ای را که طی آن عده‌ای غیرنظامی بی سلاح، با اسلحه پلیس درو شده‌اند، دلیل وجود آزادی و دموکراسی قلمداد نماید.

تشخیص و برداشت واقع بینانه ایرانیان و بسیاری از جهانیان از مسائل ایران موجب آن است که همه تدابیری نیز که حکومت برای موجه نشان دادن موقع خود به کار می‌بندد، در چشم ناظران ایرانی و بی‌طرف بیگانه تلاش‌های ناموفقی جلوه کند که غرض از آن، همانا تحریف حقایق و گمراه کردن اذهان و در نتیجه ادامه دادن ستم موجود است.

هیچکس در ایران شک ندارد که تشکیلات ضدمردمی جدیدی که به نام «کمیته اقدام ملی» نامیده شده، همان دستی است که کشتار قم و تبریز و یزد و جهرم و اهواز را به راه انداخته و اکنون از آستین کمیته‌ای که می‌خواهد خود را به نام یک واحد ملی جا بزند بیرون آمده است. همه می‌دانند که تظاهرات ضددولتی را ملت به راه انداخته و بر آن پافشاری کرده است، پس این کدام ملت دیگر است که می‌خواهد از این پس به جنگ ملت ایران بیاید و صداها را در گلو خفه کند؟ جای کم‌ترین تردید نیست که اولیای حکومت چون نیروهای پلیس و ارتش را در رویارویی با ملت و برادر کشی و بیگناه کشی، دارای کارآیی لازم نیافته‌اند، دست به تشکیل جمعیتی از گستاخ‌ترین و بی پرواترین عناصر آدمی‌خوار زده و می‌خواهند فاجعه‌های احتمالی آینده و کشتارهای جمعی و شاید نیز ترورهای فردی خود را زیر نام «کمیته اقدام ملی» انجام دهند.

از هم اکنون می‌دانیم و اطمینان داریم که این تدبیر نیز محکوم به شکست است و این گونه اقدامات مذبوحانه نخواهد توانست آب رفته را به جوی برگرداند و برای دستگاهی که همواره روبروی مردم قرار داشته و هرگز نخواسته اراده و قدرت ملت را به چیزی بگیرد، آبرویی درست کند.

در پایان یاد شهادت برادران یزدی را گرامی و مقدس دانسته، عزت و سرافرازی و موفقیت جنابعالی و دیگر علمای آگاه و متعهد یزد را که ملجأ و پناهگاه و پشتیبان و همراه مردم بوده و در ارشاد و هدایت خلق کوشیده‌اند، از خداوند متعال مسئلت می‌نمایم. انه سمیع مجیب. والسلام علیکم و علی عبادالله الصالحین. ۱۹ فروردین ۱۳۵۷ ایرانشهر. سیدعلی خامنه ای.»