به گزارش خبرگزاری مهر، چهارمین نشست از سلسله نشستهای بزرگداشت حکیم نظامی، با موضوع «نظامی و میراث روایی»، سهشنبه ۳۰ فروردین با حضور علیرضا حسنزاده مردمشناس و نویسنده و دبیری علمی سمیه شکری دکترای زبان و ادبیات فارسی بهصورت برخط برگزار شد.
در ابتدای این برنامه سمیه شکری به ذکر مقدماتی در خصوص نظامی پرداخت و گفت: نظامی یکی از بزرگترین گنجینههای فرهنگ و ادبیات فارسی است که به سرایش ۵ منظومه بسیار ارزشمند پرداخته است. ارزشمند از این جهت که شاید جز اولین داستانهای منظوم در زبان فارسی باشد. اگر شاهنامه فردوسی را به طور خاص و ویژه کنار بگذاریم و جز ادبیات حماسی محسوب کنیم، نظامی توانسته داستانهایی را که احتمالاً برخی از آنها عامیانه و بر سر زبان مردم بوده و برخی در کتب تاریخی پیش از نظامی آمده، همزاد و با هم ترکیب کند و منظومههای ارزشمندی را به ادبیات فارسی ما هدیه کند. مسأله دیگری که آثار نظامی را ارزشمند میکند، تأثیر آن در ادبیات بعد از نظامیست. ما بعد از نظامی، شاهد قصهگوییهای منظوم در ادبیات خود بودیم و به نظر میرسد این مهمترین گامی بوده که نظامی در تاریخ ادبیات ما برداشته است. بنابراین نظامی برای شاعران و دوستداران شعر منظوم پس از خود، پیشرو و الگو بوده است.
در ادامه علیرضا حسنزاده با طرح این پرسش که اگر ما به پیشینه ادبیات پریانی برگردیم، جایگاه نظامی را کجا باید پیدا کنیم، اظهار داشت: همانطور که میدانیم عمارت باشکوه ادبیات حماسی را افرادی چون فردوسی بنیان نهادند. پس از آن ادبیات تئوسوفیکال در کارهای سهروردی، عطار و … را میبینیم.آنها گریزی به ادبیات عامیانه میزنند اما پارادایمی که در آن، این روایتها را بازسرایی میکنند، عرفان و ارزشهای عرفانی است. از طرف دیگر، ما آثار منثوری مثل سمک عیار داریم که البته دقیقاً نمیدانیم که پیش از نظامی یا پس از آن بوده است. اما به هر شکل به نظر من، ادبیات منظوم پریانی یا قصه پریان منظوم را باید در آثار نظامی پیدا کرد. به نظر من در آثار نظامی دوگونه ادبیات شفاهی قابل ردیابی است. یکی قصههای عامیانهای مثل لیلی و مجنون یا خسرو و شیرین که علیرغم ادبیات بسیار زیبا و توصیفهای شگفتانگیز نظامی، پایان فرحبخش یا شادیافزایی ندارد. دیگری قصه پریان است به ویژه در هفت پیکر و اسکندرنامه. این دو به نوعی ما را با بازسرایی قصههای عامیانه از سوی نظامی مواجه میکند. در کارهای دیگران ازجمله در الهینامه عطار هم میتوانیم ردپای تمها یا کاراکترهای فرهنگ مردمی را ببینیم که نوعی بازآفرینی عرفانی قصههای عامیانه است. اما در کار نظامی باید آن را به گونه دیگری ببینیم.
او با برقراری ارتباط بین «شعر» به عنوان گونه غالب ادبیات ایران پیش از دوره مدرن با جایگاه نظامی به عنوان پدر قصههای پریان ایرانی، افزود: من در کتابی با عنوان «فرهنگ در سایه کرونا» در بررسی برهم کنش ادبیات و آئین، توضیح دادهام که مهمترین گونه ادبی روایت برای ما ایرانیان، شعر و سخن منظوم بوده است نه سخن منثور. به همین دلیل باید توجه داشته باشیم که برخلاف کشورهای دیگر مثل روسیه به عنوان یک کشور همسایه که مهمترین ژانر ادبی آنها، نثر است، مهمترین شکل ادبیات ما، ادبیات منظوم بوده است. به عبارت دیگر، ما آثار منثوری نداریم که به طور مثال مانند حافظ و شاهنامه فردوسی تا این حد با هویت ایرانی گره خورده باشد. بنابراین اینکه من این فرضیه را برای گفتگو درباره آن مطرح کردم که نظامی گنجوی پدر قصههای پریان ایرانیست، به این دلیل است که ژانر یا گونه اصلی ادبیات ما حداقل تا دوره پیش از دوره مدرن، شعر و ادبیات منظوم بوده است. تا جایی که حتی این ادبیات منظوم بر روی ادبیات منثور ما سایه میاندازد. لذا باید از این زاویه به نظامی و جایگاه او در این زمینه نگاه کرد.
این مردمشناس در ادامه جهت پاسخ به سوال ابتدایی خود در خصوص جایگاه نظامی در پیشینه ادبیات پریانی و نیز تأیید فرضیه خود درباره نظامی به عنوان پدر قصههای پریان ایرانی، به ارائه شواهد و نمونههایی از آثار نظامی پرداخت و گفت: همانند قصههای عامیانه که ما میگوئیم «یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود»، برای من جالب است که نظامی در ابتدای هفت پیکر وقتی میخواهد داستان را شروع کند، تقریباً با همین عبارت شروع میکند:
«ای جهان دیده بود، خویش از تو / هیچ بودی، نبوده پیش از تو» نکته دیگری که بسیار مهم است این است که نظامی در مورد «سخن» نکتهای میگوید که در هرمنوتیک بحث در مورد قصهها و رایتها خیلی به ما کمک میکند: «آنچه هم نوست و هم کهن است / سخن است و در این سخن، سخن است» این عبارت من را یاد عبارت «بادکِن» از فولکلور میاندازد که میگوید فولکلور یا قصه عامیانه چون شرابی تازه در جام کهنه و یا چون شرابی کهنه در جامی تازه است. اشاره به همین نکته نظامی درباره نو و کهن بودن سخن (روایت) دارد. مسأله دیگری که باید به آن اشاره کنم، دانش فراخ و گسترده نظامی در فهم انسانشناختی و مردمشناختی فرهنگی است. شاعرانی مثل فردوسی و نظامی که توان خلق یک شاهکار را داشتهاند، نماد «خودآگاهی میراثی» هستند. یعنی محال بوده که آنها به فرهنگ خود آگاه نباشند و بتوانند شاهکار ادبی خلق کنند.
حسن زاده در بخش دیگری از سخنانش گفت: نکته بعدی که میتوان آن را در مقدمههای مختلفی که نظامی حتی در هفتپیکر آورده دید، نگرش فلسفی بسیار عمیق اوست که در این عبارت خلاصه میشود: «من روایت میکنم، پس هستم». اگر دکارت میگوید من فکر میکنم، پس هستم یا اگر فوئرباخ میگوید من غذا میخورم، پس هستم، اگر کامو میگوید من شورش میکنم، پس هستم، در مورد نظامی باید بگویم او به ما نشان میدهد که «من روایت میکنم، پس هستم» و این برای فرهنگ و هویت ایرانی بسیار مهم است. چون بخش مهمی از هویت ما، کلامی و مبتنی بر منابع ادبیست و همین خلق روایت و باززایی آن، بسیار اهمیت است. این اهمیت را در جای دیگری هم میتوانیم ببینیم. بهطور مثال لیلی و مجنون را میبینیم که فقط محدود به یک گونه ادبی نشده است. ما نمونههای فراوانی از قصههای عامیانهای که این روایت را به زبانهای مختلف و با قهرمانانی با نامهای مختلف مطرح میکند، میبینیم که این خیلی مهم است. در عین حال این داستان، به ترانههای روستایی ما هم سفر کرده است. به طور مثال، یکی از مهمترین ترانههای شالیزارهای ما، ترانه لیلیست و لیلی تبدیل میشود به یک سمبل و نماد عشق. به این دلیل باید از این منظر در پویایی فرهنگ ایرانی یا تاریخ فرهنگ ایرانی و به دلیل رابطه میانمتنیای که بین متن ادبی و فرهنگ عامه وجود داشته، برای نظامی جایگاه بسیار خاصی قائل شد.
وی افزود: نمونه دیگر در این بیت نظامی است: پر هدهد به زیر پر عقاب / گوی برد از پرندگان به شتاب. اگر کسی قصههای عامیانه را کار کرده باشد، میداند که ما در این موضوع، قصهای داریم که چگونه پرندگان زیر بال پرندگان پنهان میشوند و همه این موارد یا خردهروایتهایی که در کار نظامیست، نشاندهنده آگاهی بسیار او نسبت به قصههای عامیانه موجود در کشور است. چون که میدان بر اژدها شد تنگ / شه درآمد به اژدها چو نهنگ: کسی نمیتواند چنین شعری بسراید جز اینکه با فولکلور و فرهنگ عامه آشنا باشد. این ستیز نهنگ و اژدها یکی از قصههای عامیانه ماست که نظامی نمیتواند از آن بی اطلاع باشد و چنین شعری بسراید. در هفت پیکر هم ستیز و نبرد بین بهرام و اژدها و شکافته شدن بدن اژدها را میبینیم که آن هم متأثر از قصهها و روایتهای ماست و ما در این داستان، باززایی نبرد با اژدها را میبینیم. منتها این تم با تم اسطورهای که داریوش با اژدها مواجه میشود، فرق میکند و زبان نظامی در اینجا به زبان فرهنگ مردمی نزدیکتر است.
ایننویسنده ادامه داد: با توجه به مطالعات میدانیای که به عنوان یک مردمشناس در خصوص قصههای عامیانه داشتم و برای اولین بار در سال ۱۳۸۱ با عنوان «افسانه زندگان» منتشر شد، در یکی از این قصههایی که شنیدم و بسیار با شگفتی من همراه بود، داستان شبیه قصه گنبد سیاه یا همان گنبد اول نظامی بود. در حالی که راوی من، سواد نداشت و آن را به عنوان یک قصه عامیانه تعریف میکرد نه به عنوان یک قصه از نظامی. هرچند قصه تغییراتی در روایتهای شفاهی کرده، ولی بنمایههای اصلی آن را داراست و این نشان میدهد چگونه قصههایی که از سوی نظامی سروده میشده، دوباره در بین مردم بازسرایی میشده است. در قصه گنبد دوم هم ما به نوعی تم قصههای عامیانه را میبینیم. من در این زمینه قصهای ثبت کردم تحت عنوان «بیوفایی» و البته قصههای متعدد دیگر که با این تم یکی است. یعنی بحث بیوفایی زن و جالب این است که این موضوع، از صافی نگرش حکمت بسیار قدرتمند و مستحکم نظامی میگذرد و او به نوعی هم قصه را روایت میکند و هم، آن را تحلیل یا روانکاوی میکند و تفسیر اسنانشناسی از آن ارائه میدهد که آن چیزی که غایب است، مقوله عشق است و اگر عشق وجود نداشته باشد، زن یا مرد (فرقی نمیکند) ممکن است به هم پشت کنند. این پیوند نگرش نظامی و نگاه انتقادی او و بازتاب قصه پریان و بازسرایی آن را میتوانیم در اینجا به خوبی ببینیم.
وی در پایان سخنانش گفت: در گنبد سبز یا اقلیم سوم، گنبد سرخ یا اقلیم چهارم و در یکی از قصههای اسکندرنامه هم، میتوانیم ردپای قصههای عامیانهای را با این موضوعات بیابیم که داستان عشق است و رمل و طلسم و پادشاه شاخدار (قصه تالشی). با تمام این شواهدی که ما داریم و با توجه به اهمیت گونه شعر به عنوان گونه غالب و مهم ادبیات فارسی تا پیش از دوره معاصر، میتوانیم نتیجه بگیریم که نظامی پدر قصههای پریان ایرانی است همانگونه که فردوسی را پدر قصههای حماسی است. بنابراین نظامی یک کار بسیار مهم کرده که برای اولین بار قصههای پریان را وارد شعر ایرانی و ادبیات منظوم کرده است.
شکری در تکمیل سخنان حسنزاده درباره اقدام نظامی از دور کردن شعر از مدح شاهان، افزود: در آغاز، شعر در زبان فارسی بر اساس اسناد مکتوب بعد از اسلام، برای نهاد قدرت بوده است و تا دورهای وقتی میگفتند شعر، منظور قصیده بوده است و قصیده همان چیزی بوده که در مدح پادشاهان سروده میشده است تا اینکه رفتهرفته فردوسی آن را به شکل حماسی درآورد. شعرگویی به عنوان یک ابزار برای ترویج دلاوریها، جنگاوریها و پیروزیهای پادشاهان بوده است اما نظامی میآید و شعر را از دامن قدرتمندان بیرون میکشد و آن را مختص عموم مردم میکند. ما امروز داستانهای غرب ایران را در آثار نظامی میبینیم؛ داستانهایی که هنوز در اقوامی که بیشتر ترک یا کرد هستند، جاری است. دقیقاً مشخص نیست که این قصهها پیش از نظامی بوده یا پس او اما اگر مربوط به پس از نظامی و الهام از آثار او باشد، این یعنی اینکه نظامی به هدفش رسیده است. همان هدفی که شعر را از دامن قدرت به دامن مردم انداخته است که بسیار کار مهم و ارزشمندی بوده است. چنان که بعد از او، شاعران جرأت پیدا کردند و کمکم اشعار تعلیمی، اشعار عاشقانه و … وارد ادبیات ما شد. بنابراین از این جهت نظامی را میتوان تأثیرگذارترین شاعر در تغییر نهادی که شعر برای آن سروده میشده، بدانیم.
وی در پایان گفت: نکته دیگر جالب توجه این است که تا وقتی داستان در مدح و در خدمت قدرت است، شخصیتهای داستان به دلیل قدرت جسمانیای که دارند مهم هستند ولی وقتی شعر وارد قصههای عامیانه میشود، در طول قصه شخصیت، قدرتهای معنوی و فکری پیدا میکند. بنابراین این دومین گامیست که نظامی در آن پیشگام و مؤثر بوده که بعد از آن ادبیات تعلیمی و عرفانی ایجاد شده است.