دو کارشناس مسائل بین‌الملل در تحلیل رفتار آمریکا در عرصه‌ی سیاست خارجی تصریح کردند: آمریکا یک ابرقدرت شده که بر اساس مقتضیات، منافع و امنیت ملی با تعریف خودش حرکت کند.

خبرگزاری مهر، گروه سیاست- محمد مهاجرانی: «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق آمریکا در اردیبهشت سال ۱۳۹۷ به صورت یکجانبه از برجام خارج شد و بدون اعتنا به تعهدات این کشور، ضمن بازگشت تحریم‌های سابق، دور جدیدی از تحریم‌ها را علیه ملت ایران اعمال کرد.

پس از عدم حضور مجدد وی در کاخ سفید، و جایگزینی‌اش با «جو بایدن»، مذاکراتی تحت عنوان «مذاکرات وین» بین ایران و سایر اعضای باقی‌مانده در برجام شکل گرفت که تاکنون به خاطر لجاجت و اعتیاد طرف آمریکایی نسبت به اعمال تحریم، همچنان بدون نتیجه باقی مانده است.

از همین رو همزمان با سالروز خروج ترامپ از برجام، خبرگزاری مهر با همکاری رادیو گفتگو، میزگردی تحت عنوان «استمرار بدعهدی آمریکا» با حضور دو تن از کارشناسان عرصه‌ی سیاست خارجی برگزار کرد.

سید مصطفی خوش‌چشم، کارشناس مسائل سیاسی در این میزگرد ضمن اشاره به عدم تفاوت در رفتار آمریکایی‌ها، گفت: وقتی ترامپ از برجام بیرون رفت، جان کری وزیر اسبق وزارت خارجه آمریکا در گفتگوی رادیویی با رادیو NPR (رادیو ملی آمریکا) گفت «اگر ما هم در برجام بودیم و تا دو-سه سال ایران برای برجام‌های منطقه‌ای و موشکی نمی‌آمد، ما هم از برجام خارج می‌شدیم» یعنی این چیزی نیست که خواسته ترامپ باشد.

محمد صادق کوشکی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نیز در تحلیل رفتار آمریکایی‌ها در عرصه سیاست خارجی، گفت: جایگاه آمریکا در ساختار جهانی مانند یک ابر بدهکاری است که هیچ‌وقت احضاریه‌ای برایش صادر نمی‌شود. چه کسی جرأت این کار را دارد؟ آمریکا یک ابرقدرت شده که بر اساس مقتضیات، منافع و امنیت ملی با تعریف خودش حرکت می‌کند!

وی تاکید کرد: اگر قرار باشد آمریکا به هر معاهده‌ای وفادار باشد، آن وقت یک کشور متوسط است. فرق آمریکا با بلژیک و عراق چیست؟ بنابراین این توقع اشتباه است، یعنی ما یا باید معنی ابرقدرت را درک کنیم یا از ابرقدرت توقع وفای به عهد نباید داشته باشیم.

مشروح میزگرد «استمرار بدعهدی آمریکا» که در خبرگزاری مهر برگزار شد، بدین شرح است:

شما ریشه‌ی رفتار آمریکایی‌ها در عدم اجرای تعهدات خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خوش‌چشم: برای آمریکا هر جا منفعت ایجاب کند که در یک قرارداد بماند، می‌ماند و هر جا منفعت ایجاب کند که نماند، نمی‌ماند. حال بعضی‌ها فکر می‌کنند این ترامپ بود! نه. وقتی آقای ترامپ از برجام بیرون رفت، جان کری وزیر اسبق وزارت خارجه آمریکا در گفتگوی رادیویی با رادیو NPR (رادیو ملی آمریکا) گفت «اگر ما هم در برجام بودیم و تا دو سه سال ایران برای برجام‌های منطقه‌ای و موشکی نمی‌آمد، ما هم از برجام خارج می‌شدیم»، یعنی این چیزی نیست که خواسته ترامپ باشد.

ترامپ یکی از نمادهای یک حاکم آمریکایی است، بد یا خوب بسیاری از چیزهایی که ما بد می‌دانیم، آمریکایی‌ها در مورد ترامپ خوب می‌دانند. بسیاری از خصوصیات و سیاست‌ورزی‌های ترامپ در دولت دموکرات هم وجود دارد. کما اینکه کمپین فشار حداکثری را می‌بینیم.

از دولت ترامپ، بولتون نفر اولی بود که در اردیبهشت ۹۹ گفت «کمپین فشار حداکثری شکست خورد» و سپس دیگر کسانی که در دولت او بودند، از جمله برایان هوک برای این شکست عوض شد اما در دولتِ بایدن هم که می‌گوید این سیاست شکست خورده، هنوز چیزی عوض نشده و سیاست فشار حداکثری را ادامه می‌دهند.

هنوز هر روز و هر وقت بتوانند یک نفر را ولو برای بار دهم تحریم می‌کنند؛ بنابراین این خاصیت این مکتب است که نه یک نفر، بلکه برعکس آن چیزی که ما می‌بینیم، منفعت‌محوری است. برای او آنچه که منفعت دارد، منافع شخصی، گروهی یا ملی‌اش است و نه خصوصیات یا خصایص اخلاقی.

آقای خوش‌چشم به ریشه‌های عدم تعهد آمریکایی‌ها در معاهدات و قراردادهای بین‌المللی اشاره کرد. به امروز برمی‌گردیم. در ایام سالروز خروج ترامپ از برجام هستیم. به نظر شما چه عواملی باعث شد که ترامپ بتواند خیلی راحت از برجام خارج شود؟

کوشکی: آقای خوش‌چشم از زاویه داخلی آمریکا به این مسئله نگاه کرد، درحالی‌که من می‌خواهم از ساختار روابط بین‌الملل و دنیایی که در آن هستیم، صحبت کنم. وفای به عهد متعلق به کشورهای ضعیف است. پایبندی به پیمان‌ها از کشورهایی، متوقع است که قدرتمند نیستند. چرا کشورها به سمت قدرت می‌روند؟ کشورها به سمت قدرت می‌روند که حداکثر آزادی عمل را داشته باشند. اگر کشوری به عنوان ابرقدرت آنچنان که خودشان Super power می‌گویند این جایگاه را دارد و قدرت برتر جهان و ناظم نظم نوین است؛ این‌ها شئونی است که آمریکایی‌ها برایشان قائل هستند، بنابراین دلیلی وجود ندارد که بخواهد به معاهدات پایبند باشد.

مگر آمریکا یک کشور متوسط، کوچک و قدرت ملی و منطقه‌ای است؟ خیر. آمریکا می‌گوید ناظم دنیا من هستم و عملاً آمریکایی‌ها چنین شأنی را از سال ۱۹۹۱ میلادی داشتند. آمریکا در دنیا ۷۰۰ پایگاه نظامی تأسیس کرده، برای آنکه با بقیه فرق داشته باشد.

آمریکا یک ابرقدرت شده که وفای به عهد نکند در ادبیات ایران طی این سال‌ها چند خطای جدی رخ داد. اول آنکه آمریکایی‌ها به عهد خود وفا نمی‌کنند. چرا باید این توقع را داشته باشیم؟ آمریکا یک ابرقدرت شده که وفای به عهد نکند. یک مثال ساده از فضای داخلی ایران می‌زنم. یک کارمند از یک بانک وام می‌گیرد و ۱۰ نوع سفته و رسید از وی می‌گیرند و اگر یک روز در پرداخت دیرکرد داشته باشد، از حقوق وی و ضامنش کسر می‌شود اما ابربدهکاران بانکی کسانی هستند که از بانک وام می‌گیرند و هیچ وثیقه‌ای به عنوان ضمانت نمی‌گذارند، حتی یک رسید هم ندادند و هیچ‌وقت هم پس نمی‌دهند.

جایگاه آمریکا در ساختار جهانی مانند یک ابر بدهکاری است که هیچ‌وقت احضاریه‌ای برایش صادر نمی‌شود. چه کسی جرأت این کار را دارد؟ آمریکا یک ابرقدرت شده که بر اساس مقتضیات، منافع و امنیت ملی با تعریف خودش حرکت می‌کند. اگر قرار باشد آمریکا به هر معاهده‌ای وفادار باشد، آن وقت یک کشور متوسط است. فرق آمریکا با بلژیک و عراق چیست؟ بنابراین این توقع اشتباه است، یعنی ما یا باید معنی ابرقدرت را درک کنیم یا از ابرقدرت توقع وفای به عهد نداشته باشیم. ممکن است کسی بگوید آمریکایی‌ها پنج مورد به عهد خود وفا کرده‌اند، درحالی‌که من می‌گویم خروج در آنجا به ضرر آنها و مانع رسیدن به نفعشان بوده است. هر چه قدرت شما بیشتر باشد، آزادی عمل‌تان بیشتر است.

خطای دوم آنکه برجام یک عهدنامه یا پیمان بین‌المللی و متن حقوقی نبوده و این یک خطای بزرگ است. برجام یک برنامه اجرایی است، توسط هیچ‌کس امضا نشده و هیچ تعهد حقوقی در آن موجود نبوده است. دلیل اینکه چرا آمریکایی‌ها راحت توانسته‌اند خروج کنند، آن است که متن را طوری تنظیم کرده بودند که هر زمان بخواهند، بتوانند از آن بیرون بیایند. من در مقدمه برجام نشنیده‌ام که درباره این مسئله بحث شود. خیلی تأکید می‌کنند که آمریکا درباره یک قرارداد بین‌المللی بدعهدی کرده است، درحالی‌که برجام اصلاً قرارداد، متن حقوقی و حتی یک مقاوله نامه نیست. می‌گویند برجام Low level ترین متن و text بین‌المللی، یادداشت تفاهم است، درحالی‌که آن هم نیست.

برجام یک برنامه‌ای است که در مقدمه آن به صراحت قید شده «اجرای تعهدات مندرج در این برنامه برای ۱+۵ داوطلبانه است» یعنی هر کدام از اعضای ۱+۵ بر اساس مقدمه برجام می‌توانند هر زمان که بخواهند تعهداتشان را انجام دهند یا انجام ندهند، یعنی اگر آمریکایی‌ها درون برجام می‌ماندند و هیچ کدام از تعهدات خود را اجرا نمی‌کردند، خلاف برجام نبود. وقتی هیئت آمریکایی به هتل کوبورگ وین می‌آید، بیش از ۱۰۰ کارشناس و هیئت انگلیسی حدود ۸۰ تا ۹۰ نفر با خودشان می‌آورند چون آمریکایی‌ها متن برجام را به گونه‌ای تنظیم کرده‌اند که نمی‌توان هیچ خرده‌ای به آنها گرفت. اگر آمریکایی‌ها از برجام خارج نمی‌شدند، حق داشتند بر اساس مقدمه برجام، به هیچ‌گونه تعهدات خود عمل نکنند به همین دلیل آقای عراقچی بارها از واژه‌ای استفاده می‌کرد که در کشور ما مفهوم نبود اما اهلش آن را می‌دانستند.

آقای عراقچی می‌گفت عدم اعتنای آمریکا به برجام یا حتی خروج آمریکا از برجام، خلاف روح برجام است، چون خلاف متن برجام نبود. مشکل از اینجا نبود که اولاً آمریکا خُلف وعده کرد، بلکه قرار نبود آمریکا به وعده‌ای عمل کند. ثانیاً: آمریکا وعده حقوقی نداده بود چون پیش‌بینی کرده بود هر زمان بخواهد، اجرا نکند. اشکال از جانب ما بود. وقتی وزیر خارجه سابق صادقانه آمد و گفت «من باور نمی‌کردم آمریکایی‌ها از برجام خارج شوند»، یعنی مفهوم super power درک نشده است. جای تعجب است که او توقع داشت آمریکا به برجام وفادار بماند. من صداقت وزیر خارجه سابق را ارج می‌نهم.

یکی دو روز قبل از نهایی شدن متن برجام، جلسه‌ای در دانشگاه تهران برگزار شد و چند نفر از اساتید موافق برجام و بنده حضور داشتیم. من در آن جلسه نکته‌ای را به صراحت گفتم که در آرشیو صدا و سیما است و شاید یک روز قبل از بهشت رفتن ما پخش شود. به صراحت گفتم «به هیچ عنوان و یک در هزار هم احتمال ندهید که آمریکا به برجام وفادار باشد چون متن را به گونه‌ای تنظیم کرده که هر طور خواست با آن رفتار کند و تعهدی ندارد».

روحانی برای شکایت از آمریکا به پیمان مودت ۱۳۲۸ رجوع کرد چون برجام ارزش حقوقی نداشت. برای آنکه دولتِ روحانی از آمریکا شکایت کند، به پیمان مودت ۱۳۲۸ بین ایران و آمریکا و دیوان داوری استناد می‌کرد. دلیل آنکه به برجام استناد نمی‌کند، آن است که ارزش حقوقی ندارد و یک کاغذ پاره است. در بهترین حالت، به قول آقای عراقچی یک تفاهم non- paper است؛ یعنی یک حرف است. در همین متن هم پیش‌بینی شده که هیچ تعهدی برای ۵+۱ الزامی نیست.

واقعیت آن است که اگر هر انسان معقولی با درک امنیت و منافع ملی به جای مقامات آمریکا بود، همین رفتار را می‌کرد. من به آنها خرده‌ای نمی‌گیرم. آنها بر اساس منافع و امنیت ملی که تعریف کردند، کاری را کردند که به نفع کشورشان بود. من تعجب می‌کنم از دوستانی که خودشان را متخصص در مذاکره می‌دانستند و توقع داشتند آمریکا به متنی مثل برجام وفادار باشد؛ متنی که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها تنظیم کردند که اصلاً نیازی به وفاداری نسبت به آن وجود نداشت.

وقتی از آقای ظریف پرسیده می‌شد که ضمانت اجرای برجام چیست؟ هر متنی اگر حقوقی و لازم‌الاجرا باشد، ضمانت اجرا دارد. آقای ظریف در پاسخ می‌گفت «افکار عمومی مردم جهان». افکار عمومی جهان یعنی چه؟ به طور مثال یک فرد ساده می‌خواهد خودروی خود را بفروشد، مبلغی را به عنوان خسارت ضمانت لغو و قرارداد مشخص می‌کند. اگر هم خسارتی وجود داشته باشد، به دادگاه می‌رود و شکایت می‌کند. اگر آمریکا از برجام خارج شود، باید به افکار عمومی جهان شکایت کنیم؟ وقتی وزیر خارجه‌ای می‌گوید ضمانت این برنامه که به اشتباه می‌گوئیم توافق، درحالی‌که توافق نیست. معنی آنکه «این برنامه افکار عمومی جهان است»، آن است که هیچ توقعی نداشته باشید. به قول فلاسفه «احاله به محال» است یعنی اگر این اتفاق رخ دهد و آمریکایی‌ها به تعهدات برجامی عمل کنند، باید به بدیهیات عقلی‌شان شک کرد.

آقای کوشکی به نواقص و موضوعاتی که باعث شد آمریکایی‌ها بتوانند خیلی راحت از برجام خارج شوند، اشاره کرد. به نظر شما چه عواملی باعث شد، ترامپ به جای آنکه به کسی پاسخگو باشد، از برجام خارج شود. ایرادات فنی این برنامه چیست؟

خوش‌چشم: درباره این مسائل هزاران بار صحبت شده است. هماهنگ‌کننده ارشد آمریکا در امور برجام یعنی عراقچی آنها، در استماع کنگره به همراه کانتری‌مَن، معاون خلع سلاح بین‌الملل و امنیت بین‌الملل کری در زمان اوباما و به همراه «آدام ژوبین»، معاون ضد تأمین مالی تروریسم وزارت خزانه‌داری آمریکا در آن زمان بود، نشسته‌اند و نماینده‌های جمهوری‌خواه و دموکرات از آنها سوال می‌کنند؛ یکی از آن‌ها می‌پرسد چرا برجام امضا ندارد و چرا شما از ایرانی‌ها امضا نگرفته‌اید که ضمانت داشته باشد؟ جواب کلمه به کلمه «ادمول» هماهنگ‌کننده ارشد آمریکا این است که «به خاطر آن‌که ایرانی‌ها اول قرار است وظایفشان را انجام دهند، تعهدات آنها که کامل شود، تازه به تعهدات ما می‌رسیم، شاید آن زمان دلمان نخواهد اجرا کنیم، می‌خواستیم دست و دلمان باز باشد» فیلم آن موجود است و با یک گوگل سرچ ساده، هر کسی می‌تواند به آن دست پیدا کند. این جلسه حدود دو ساعت است و مطالب مفیدی برای ما از زبان آن‌ها دارد.

مهم‌ترین بخشی که وی به آن می‌پردازد این است که ما کاری کردیم، ایران اول تعهداتش را انجام دهد، بعد نوبت ما می‌رسد، آن زمان شاید دلمان بخواهد که زیرش بزنیم. سپس وی ذکر می‌کند که تعهدات ایران به این سادگی برگشت‌پذیر نیست، زمان و هزینه‌بر است. من می‌خواهم کار را یک «لِول» بالاتر ببرم. هیچ‌کس نباید در روابط بین‌الملل به سادگی اعتماد کند؛ آن هم مذاکره با آمریکایی که دشمن است و می‌خواهید با آن قرارداد ببندید، ضمن آنکه دفعه اول هم نیست که می‌خواهید چنین کاری را انجام دهید و دفعه ششم شما است که می‌خواهید با غربی‌ها قرارداد ببندید و پنج دفعه قبل از آن هم همین حادثه اتفاق افتاده است. چه شد که دوباره همان کار را انجام می‌دهید؟

سال ۲۰۰۱ برای مسئله افغانستان در دولتِ اصلاحات، ماهانه گفت‌وگوهایی بین وزارت خارجه وقت ایران و دیپلمات‌های آمریکا برقرار شد، از زبان آمریکایی‌ها و دستیار ارشد نماینده آمریکا و سفیر آمریکا در افغانستان که می‌گوید «موضوعات ریز بود اما برای ما، همان‌قدر که ایرانی‌ها آمدند و بر سر میز نشستند، یک دنیا ارزش داشت که ما می‌خواستیم بدانیم چه شد که چنین اتفاقی افتاد، خودمان نمی‌فهمیدیم که چرا آنها آمدند»، چه برسد به آنکه تمام تعهدات را سر مسئله آمریکا و افغانستان ریز به ریز و مو به مو انجام دادند و ماهانه جلسه داشتند و هیچ‌چیز، حتی یک پر کاه از ما نخواستند. می‌گوید «بوش شخصاً فکر می‌کرد آنها ترسیدند که ما افغانستان را می‌زنیم و فکر می‌کرد، نفر بعدی آنها هستند» سپس خانم لورد می‌گوید «بوش می‌گفت اگر این‌طور فکر می‌کنند، که خیلی ساده‌لوح هستند، فکر می‌کنند آمریکا طرح‌های استراتژیکش را به خاطر چهار تا خودشیرینی ول می‌کند و حمله نمی‌کند؟ اگر نمی‌خواهیم حمله کنیم که نمی‌کنیم. اگر هم بخواهیم حمله کنیم که با چند کار ایرانی متوقف نمی‌شود»؛ این یعنی سو محاسبه در نزد طرف ایرانی؛ چیزی نخواسته و مذاکره کرده و هر چه قول داده انجام داده است. چون اشتباهاً یک فکری می‌کرده است. چند سال بعد حاج قاسم سلیمانی جلوی این دیدگاه غلط را گرفت وگرنه ما بیشتر از اینها را رفته بودیم.

سال ۲۰۰۳ عراق این گونه شد، در ازای اینکه ما بی طرف بمانیم با هلیکوپتر در کنسولگری ریختند و چند نفر از بچه‌های دیپلمات‌ها را گرفتند و کامپیوترها و اسناد را بردند.

در ماجرای قرارداد سعدآباد، اروپایی‌ها بعد از اجرای تعهدات ایران گفتند همه چیز دست کدخدا است… سه قرارداد با انگلیس، آلمان، فرانسه در تهران و سعد آباد و آمستردام بستیم، در انتها به تمام کارهایی که قول داده بودیم از جمله اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی عمل کردیم؛ در انتها به ما گفتند که ما هیچ کاره‌ایم و کاری هم نمی‌توانیم برای شما انجام دهیم و آمریکا گفته که کاری نکنید و همه چیز دست کدخدا (آمریکا) است.

۵ قرارداد تا اینجا شد که وفادار بودیم (همه آنها بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ یعنی حدود ۸۰ تا ۸۵ بود) بار ششم هم برجام بود. دوباره ما به تعهدات عمل می‌کنیم. اول هم ما به تعهدات عمل می‌کنیم و نماینده ارشد آمریکا هم می‌گوید ما مخصوصاً این کار را کردیم که اگر نخواستیم به آن عمل نکنیم و بعدها ترامپ که بیرون می‌رود، کری می‌نشیند و این را می‌گوید. چرا شش بار این بلا سر ما می‌آید؟ چون سو محاسبه داریم. زمین را درست نمی‌بینیم.

سه فاز طراحی کردند که در مجموع قدرت ایران و اول، رشد آن را کُند کنند، بعد متوقف کنند و بعد «رول بک» کنند. (رول سیگار که قبلاً می‌پیچیدند) به عقب برگردانند و رشد منفی دهند. یک سوم قدرت را بدهید، یعنی همان که در برجام اتفاق افتاد. آنها طبق این برنامه حاضر بودند سانترفیوژ های ما که ۱۱ هزار و ۹ هزار (روی هم ۲۰ هزار می‌شد) به ۳۰ هزار برسانند اما به ۵۰۶۰ رسید. «دو مرحله یکی» رفتند و از تعداد هم کم کردند. رشد را کم کردند و قرار بود دوره ترامپ به صفر برسد. در سه مرحله می‌خواستند این کار را بکنند. برای اینکه اینکار را بپذیریم با ما صحبت کردند. از سال ۲۰۰۱ به بعدخطای محاسباتی به وجود آوردند. به جای اینکه ما به اصل داستان نگاه کنیم که آنها در حوزه‌ای هسته‌ای، موشکی، منطقه‌ای و الی آخر (منطقه، موشکی و هسته‌ای) می‌خواهند، اما بعدها تمام قدرت را می‌خواهد. بقیه را می‌خواهد و پهباد، نانو و لیزر و هر چیز دیگری را می‌خواهد. چون با قدرت تو مشکل دارد. به جای اینکه به این فکر کنیم که ما را در یک پروسه طولانی مدت می‌برند یعنی در استراتژی مهار می‌برند، خام پروژه‌های کلانی شدیم که طرف آمریکایی برای ما اعمال کرد تا دید (نگاه) ما را به اشتباه ببرد.

به زعم بنده ریشه‌های قضیه ۸۸ به یک سال قبل تر باز می‌گردد از یکی از همین پروژه‌ها، از سال ۲۰۰۱ (سال ۸۰) سفیر کبیر آمریکا (۳۵ سال در شوروری و جاهای بسیار حساس بوده) می‌گوید در دهه ۶۰ -۷۰ میلادی در نیروی دریایی آمریکا بودم و دیدم که روس‌ها بمب اتمی دارند و نمی‌توانیم آنها را نابود کنیم، بلکه وارد سیاست خارجی شدم و در سیاست خارجی آمریکا یک عُمر کار کردم، کمونیست را با تمام ایرادات به چند شکل یاد گرفتم و درس دادم. روسی را به چند لهجه یاد گرفته بود و درس می‌داد. یکی از عناصر اصلی ایجاد کننده رادیو آزاد اروپا بود و یکی از پایه‌های فروپاشی شوروی بود. بعد از شوروی به چک اسلواکی آمد. می‌گوید یک هیپی که از آشغالدونی پیدا کرده بودم را رئیس جمهور کردم و کروات را خودم برایش بستم، چون کروات نداشت. چک اسلواکی را فروپاشی کردم و شد چک و اسلواکی؛ تمام که شد فکر کردم که با ایران هم می‌توانم این کار را کنیم؟ در دانشگاه کلمبیا و بسیاری از دانشگاه‌های دیگر در مورد کارهایی که کرده است، درس می‌دهد.

این آدم که عضو هیئت مدیره بنیاد راکفلر و رئیس بنیاد برادران راکفلر است، جایی را تشکیل دادند و پروژه‌ای را برای اولین بار به نام ایران پروژکت راه انداختند. از سال ۲۰۰۱ با یک سری نخبگان ایرانی که جزو مشاورین بودند (یکی از آنها سفیر در جای حساس بود و بقیه پستی نداشتند) جلسه گذاشتند و گفتند که ما روی اینها سرمایه گذاری کردیم. نه اینکه آنان را جاسوس کنیم بلکه دیدگاه آنها را عوض کنیم و نفوذ فکری داشته باشیم. چون می‌دانستیم آنها ۴-۵ الی ۱۰ سال بعد وزیر، وکیل و یا مشاور می‌شوند. شاید یک دهه و ۱۰-۱۲ سال بعد از مقامات بالا شدند. ۱۲ دور رفت و برگشت می‌شود و حتی دو دور آنها به اسم این دو نفر (بیزینسمن کانادایی به هتل استقلال تهران می آیند و با یک سری آدم‌ها دیدار می‌کنند.) ۷۰ نفر از نخبگان آمریکایی این دو نفر را کمک می‌کردند (سفیر و کبیرهای آمریکا) به علاوه تحلیلگران و داده پردازان سیاسی از جمله رئیس بیورو و یا دفتر اصلی سی آی ای در منطقه خلیج فارس، آنها نیز بودند. می‌گفتند در دور اول که در هتل سیبرید در اروپا نشسته بودیم حضار ایرانی با این که هیچ کاره بودند به ما خیلی محکم می‌گفتند که انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست. ما در آن سال‌ها انرژی هسته‌ای نداشتیم و سانترفیوژی و … نداشتیم. آن زمان خیلی سرد و خشک به طوری که انگار همه کاره مملکت هستند، ۱۲ دور می‌رفتند و می‌آمدند. داستان به این گونه می‌شود که در مهمانی‌های هم می‌روند و می آیند.

نتیجه چه می‌شود؟ سال ۸۷ در رسانه‌های امریکایی نوشته شد که ما به تهران آمدیم و به عقلایی که خواستار حل اختلاف با آمریکا بودند گفتیم که شما یک نفر را بیاورید، در سال ۸۸ به جز احمدی نژاد و از طرف ما هم قرار است یک سیاه پوست بیاید (هنوز اسم اوباما نبود و به کمپین انتخاباتی نیامده بود) تا مشکلات را حل کنیم. در این دوره‌ای رفت و برگشت و تماس‌هایی که با هم داشتند کار به جایی می‌رسد که دچار چنان سو محاسبه‌ای می‌شوند که در بهار ۸۷ که آنها به تهران آمدند ما از آنجا ریشه‌های داستان ۸۸ را می بی نم.

این داستان از بهار ۸۷ اتفاق می‌افتد و با آدم‌هایی دیدار می‌کنند. این سو محاسبه وجود دارد. ناصر نوبری آخرین سفیر ما در شوروی می‌گوید: من مشاور ارشد سیاست خارجی موسوی بودم. آقای ظریف و رفقا بودند اما من با آنها یک جا کار نمی‌کردم. گفتم نمی‌پذیرم و اینها رده شأن پایین‌تر است و افکارشان با من فرق می‌کند. به موسوی گفتم اینها هرچه برای شما در کمیته شأن تأیید می‌کنند من می‌خوانم و کنارش یک حاشیه می زنم. می‌گفت عین همین داستان برجام را دیدم که آنها برای موسوی هم پیچیده بودند. چون نگاهشان این است.

تأکید می‌کنم بحث جاسوسی نیست و سو محاسبه است؛ در حدی که تمام داشته‌هایت از یادت می‌رود حتی داشته‌هایی که از دانشگاه‌های غربی آموزش دیده بودی. چون روی شما کار می‌کنند و شما را دچار اشتباه در بینش، دیدار و فهم می‌کنند. متخصص زیاد در حوزه روان شناسی، جامعه شناسی دارند که پشت سر می‌نشینند و روی کوچک‌ترین نگاه و حرف‌های تو کار می‌کند و روی آن برنامه ریزی می‌کنند. در این دوره به آقای باقری گفتم که شما هم باید این کار را بکنید. دنبال تیم قبلی با همان سبک و سیاق نباشید. شما باید کلی آدم داشته باشید (مشاور راهبردی، مشاور رسانه‌ای و مشاور روانشناسی، جامعه شناسی) داشته باشید. هر زمان که ایرانیان یاد گرفتند که این گونه رفتار کنند؛ گوش کنیم و کار تیمی کنیم، نه اینکه با ۷-۸ الی ۱۰ نفر تیم شویم، اینجاست که بصیرت و ایمان و اعتقاد به کار می‌آید. تجربه شخصی می‌گوید ما دچار سو محاسبه بودیم و هستیم. نگوییم برجام آقای روحانی و…. ما هنوز هم دچار سو محاسبه هستیم. اصلاً نمی گویم چرا با آمریکا مذاکره کردیم. اما هر کاری روش خاص خودش را دارد و تیم خودش را می‌خواهد. آدم خود و ابزار خودش را می‌خواهد و ما باید سومحاسبه را در حکمرانی و مذاکره برطرف کنیم. در حکمرانی این سو محاسبات را که بسیار است باید برطرف کنیم.

به نظرشما بعد از این که ترامپ از برجام خارج شد تقریباً یک سال (۹۷ تا ۹۸) را به عنوان صبر راهبردی داشتیم. این رفتار دولت وقت را چطور ارزیابی می‌کنید؟

کوشکی: حضرت امام (ره) وقتی می‌خواستند نسبت ما با آمریکا را مشخص کنند گفتند که آمریکا یک گرگ است و ما یک میش. اینجا چند نسبت را گفتند که بچه ۵ ساله هم متوجه بشود. هیچ وقت از یک گرگ نمی‌توانید توقع داشته باشید که رفتارش را نسبت به طعمه اش عوض کند. طبیعت گرگ این است که هم برتری بر گوسفند دارد و هم خصومت بر آن دارد. هر لحظه که گرگ آزاد و رها باشد میش را می‌درد. پس میش باید خودش را از گرگ مصون بدارد. وقتی با طرف آمریکایی مذاکره می‌کنیم (در هر مورد) اولین سوال این است که وقتی ما مذاکره می‌کنیم طرف آمریکایی را با چه اهرمی وادار می‌کنیم که منافع ما را رعایت کند و به ما هم از آن کیکی که قرار است تقسیم کند، سهمی بدهد. امریکایی‌ها به تعبیر فرنگی‌ها، فهرستی از ابزارهای مختلف دارند. می‌توانند تحریم کنند، فشارهای سیاسی و دیپلماتیک بیاورند؛ در واقع انواع ابزارها را در اختیار دارند تا ما را مجبور کنند در مذاکره منافع حداکثری را با آنها تقسیم کنیم و تقریباً تمام کیک را به آنها بدهیم. چون آنها ابزار فشار دارند.

نکته این جاست که تیم مذاکره کننده ما در کنفرانس ژنو با این باور نمی‌رفتند و می‌گفتند آمریکایی‌ها وفادار به تعهدات خود هستند و قرار است با گفتگو و لبخند مشکلات را حل کنیم و درک خیلی شاعرانه، سورئال و جدا از واقعیت‌های سیاسی که اگر کسی دانشجوی نیم سال اول یا دوم مطالعات آمریکا باشد می‌داند. مثال امام سر جای خودش بود و امام گفته بودند که هیچ فردی پشت کوه هم نمی‌تواند بگوید که فکر می‌کردم آمریکا گرگ نیست و فقط یک بره است و مثل ما بره است و برویم دو تایی مثل دو تا بره تفاهم کنیم.

تمثیلی که دوستان می‌زدند این بود که با آمریکا حل و فصل کنیم چرا جنگ و چرا مرگ بر آمریکا و … تلقی این بود که امریکایی‌ها منتظرند و نشسته اند و معطل ما هستند که ما با آنها گفتگو کنیم و به آنها لبخند بزنیم و مشکلات حل و فصل شود.

به یک سند داخلی اشاره می‌کنم و تعجب می‌کنم چرا این سند داخلی هیچ وقت دیده نشد. آقای ابوطالبی که قرار بود به عنوان نماینده ایران به نیویورک برود و به عنوان مشاور سیاسی روحانی بود. فروردین ۹۴ (چند ماه قبل از برجام) در روزنامه ایران مصاحبه‌ای می‌کند (۲۰ فروردین ۹۴) می‌گوید برجام قرار نیست مشکلات اقتصادی ما را حل کند. بعد از برجام گشایشی اتفاق نخواهد افتاد. در دو صفحه روزنامه، جزئیات را گفت. برجام پله اول از نردبانی است که انتهای آن به عادی سازی رابطه با آمریکا ختم می‌شود و ما باید پله‌های متمادی را طی کنیم. برجام های دو و سه و چهار را مطرح کنند تا جایی که برسیم به سطحی که آمریکا بپذیرد با ما رابطه عادی داشته باشد. آیا این هم سوءمحاسبه است؟ کسی به صراحت در فروردین ۹۴ می‌گوید قرار نیست گشایشی ایجاد شود، ما باید پله‌های متعددی را طی کنیم و امتیازات متعددی بدهیم تا به جایی برسیم که آمریکایی‌ها با ما روابط عادی داشته باشند.

روابط عادی آمریکا با یک کشور یعنی چی؟ یعنی روابط آمریکا با عربستان. همین الان روابطی که با عربستان دارد چه طور است؟ زمانی که امریکایی‌ها بر سر دو سه مسئله، انگلیسی‌ها را به تعبیر خودشان قال گذاشته بودند. در لندن تظاهرات شد و انگلیسی‌هایی که احساس اهانت کرده بودند، مجسمه نخست وزیر وقت شأن را ساخته بودند که با یک قلاده دست رئیس جمهور وقت آمریکاست. می‌گفتند نسبت آمریکا با ما این است و قلاده ما دست امریکایی هاست.

اتفاقی که افتاده این است که دوستان با یک خوش گمانی زائد الوصف نگاه کاملاً سورئال و شاعرانه به سیاست خارجی رفتند تا مشکل را حل کنند. آمریکا اینجا نگاه سورئال ندارد و از جایگاه یک ابرقدرت نگاه واقعی دارد. به طرف مقابل می‌گوید باید این رفتارها را انجام بدهید. همانطور که یک معلم دانش آموز را جریمه می‌کند.

وندی شرمن در آذرماه ۹۲ دو هفته قبل از این که توافق نهایی شود، در مصاحبه علنی گفت باید ایران کارها را انجام دهد تا ما حس کنیم ایرانی‌ها جدی هستند. دو هفته مذاکره می‌شود و بعد تیم مذاکره کننده ایرانی می‌گوید ما با موفقیت بیرون آمدیم و خواسته‌های ما را انجام دادند و این کارها را انجام دادیم. جالب است که هیچ وقت متن و پیش نویس ادعایی منتشر نشد. همه کارهایی که ما انجام دادیم را دقیقاً دو هفته قبل وندی شرمن علنی گفت. در بحث برجام هم همینطور بود.

صرف اینکه کسی بگوید ما اشتباه کردیم؛ مثلاً آقای ظریف بگوید من تصور می‌کردم که آمریکایی‌ها برجام را اجرا کنند و من باور نمی‌کردم، پس اینجا حرف آقای ابوطالبی چیست. نمی‌توانند تمام نسخه‌های روزنامه را از بین ببرند. یک نسخه در تاریخ مانده و این حرف گفته شده و به طرف به صراحت می‌گوید توقع از برجام نداشته باشید. وقتی دوستی می‌گوید دیوار برجام ترک برداشته و یا از فردا همه تحریم‌ها بالمره لغو خواهد شد، قطعاً با مردم شوخی می‌کند. هیچ واژه‌ای به نام لغو وجود ندارد. قابل دید است. اگر دوستی بگوید، لغو هست شما بخوان و زیر لغو خط بکشید تا ما هم ببینیم. دوستی دیگر بعد از ۲۰ سال زندگی در آمریکا بگوید تعجب می‌کنم که لغو چیست. نمی دانم لغو هایی که می‌گویند چیست. متن را نخوانده. چرا متن را نخوانده؟! متن به او دیکته شده و دستورالعمل داده شده که اجرا کن. در خاطرات بولتن آمده که زمانی که در دی ماه ۹۴ بودیم ایرانیان باید تعهدات خود را انجام دهند و می‌گوید ایرانیان یک ماه زودتر انجام دادند. یک ماه سانترفیوژها بشکنند و در انبار بیندازند نه اینکه باز کنند که روزی قابل نصب مجدد باشد.

آمریکایی‌ها درست ترین رفتار را در حفاظت از منافع ملی خود انجام دادند. این همان چیزی است که اوباما در نطق پایانی بیان می‌کند. ما بدون شلیک یک کلت ایرانی‌ها را وادار کردیم دستاوردهای هسته‌ای را نابود کنند و مبالغه نبود.

آمریکا برای تحریم ایران بیش از ده سال کار اطلاعاتی کرد بحث این است که آمریکا الان هم همان آمریکاست و عوض نشده است. ممکن است بعضی‌ها بگویند آمریکا ضعیف‌تر شده است. آن گرگی که شما فکر می‌کنید یکی دو سال پیرتر شده نه اینکه ضعیف شده باشد. باید نگاهمان به این گرگ واقع بینانه کنیم. نمی‌توان از گرگ توقع دوستی داشت. اولین شرط مذاکره این است که دو طرف در یک بالانس قدرتی با ۵-۶ درصد اختلاف باشند و شیب مذاکره هرچقدر یک طرفه باشد، بُرد مذاکره هم به همان طرف است. یک طرف قدرت مالی جهان است که نبض بانک‌های جهان را در اختیار دارد (آمریکا) و آمریکایی که در بازه زمانی بیش از ۱۰ سال، گلوگاه‌های بانکی را شناسایی و بسته است. تحریم اینطور نبود که آمریکایی‌ها بگویند ما دستور می‌دهیم و کار بسیار شاق و سختی بود که آمریکایی‌ها انجام دادند. یعنی به شدت کار اطلاعاتی گسترده در واقع کار انفورماتیک گسترده که بیایند تک تک گلوگاههای بانکی را ببندند. این امکان را داشتند. خُب در مقابل آن، منِ ایران چه چیزی داشت؟ می‌توانستم آمریکا را تحریم کنم؟ می‌توانستم چکارش بکنم؟ خب شیب کاملاً ۹۰ درجه یا ۹۵ درجه به نفع آمریکا است، منابع هم معلوم است همان می‌شود. چرا ما باید توقع داشته باشیم که مثلاً آمریکا به ما امتیاز بدهد؟ یعنی چنین مذاکره‌ای شکست خوردگی اش از ابتدا معلوم است. این مثل این است که شما بگویید من پول ندارم و می‌خواهم بروم خانه بخرم. انشاالله دل صاحب خانه نرم می‌شود و مجانی خانه را به من می‌دهد. خُب چرا باید این کار را بکند؟ توقعی که ما از برجام داشتیم همین قدر غیرواقعی و خیال پردازانه و رمانتیک بود.

نکته اصلی این است که الان خروج آمریکا از برجام باعث شده که برجام در واقع از آن حالت خشن خارج و به نفع من ایرانی باشد. چرا؟ چون آمریکا دیگر نمی‌تواند مکانیسم ماشه را علیه من عمل کند به قول خودشان اسنپ بک! کما اینکه یک بار هم می‌خواست انجام بدهد و موفق نشد. چون دیگر عضو برجام نیست، در شورای امنیت حرفش خریدار ندارد.

نکته بعدی این است که روسیه و چین دیگر روسیه و چینی نیستند که در دهه گذشته با آمریکا همپیمان بودند؛ روسیه و چین الان بر اساس منافع خودشان نه به خاطر ما در نقطه تقابل جدی با آمریکایی‌ها در رقابت خصمانه نه رقابت تاجرانه قرار گرفته اند. پس این دو تا هم از این ماجرا خارج هستند. الان فقط انگلیس و فرانسه در برجام ماندند که نمی‌توانند مکانیسم ماشه را علیه ما فعال کنند. این یعنی اینکه برجام آن اهرم فشار جدی اش یعنی مکانیسم ماشه علیه ما را از دست داده است.

آمریکا به دنبال مهار ایران بود نه اینکه برنامه‌ی هسته‌ای ما را به رسمیت بشناسد دوم اینکه بدون برجام، ما بازار جهانی داریم و خیلی از نیازهایمان را برطرف می‌کنیم. الان ما اگر ۲ میلیون بشکه هم نفت بتوانیم بفروشیم خریدار وجود دارد و پولش را ما تعیین می‌کنیم. اخیراً به هند گفتیم ما دلار یا یورو نمی‌خواهیم، طلا باید بدهید و هند به خاطر شرایط بازار قبول کرد. الان برجام چه امتیازی می‌خواهد به ما بدهد؟ حتی اگر آمریکایی‌ها تعهداتشان را هم انجام بدهند که اصلاً دلیلی ندارد انجام بدهند، تمام رفتارهایشان، [رفتارهای جمهوری خواهان در کنگره را نگاه کنید]. اصلاً چنین تعهدی را نمی‌خواهند بدهند چون آمریکایی هستند. کسی که قدرت برتر است هنوز می‌تواند بانک‌ها سوئیفت را قفل کند، اینجا نیازی به دروغ گفتن یا مثلاً خلف وعده ندارد. می‌گوید من این کار را نمی‌کنم. من به ایرانی‌ها نمی‌خواهم امتیاز بدهم. ما رفتیم ایران را مهار کنیم، نرفتیم که حق مسلم ایران را به رسمیت بشناسیم. این خیلی توقع بی جایی است که دوستان داشتند که آمریکا بیایید بگوید مثلاً بله، چند هزار سانتریفیوژ با ضریب بازدهی یک صدم درصد را یعنی چیزی که ۳ هزار سال هم کار کند ما خروجی از آن نخواهیم داشت. این اعتراف به حق هسته‌ای ما است، یا یک بازیچه‌ای بود که گفتند حالا برای اینکه دهان شما هم بسته بشود ۵ هزار سانتریفیوژ بی خاصیت تان کار بکند. الان ما شرایطمان شرایط خوبی است. ما نیازمند برجام نیستیم. ما درون برجام هستیم. دنیا می‌گوید آمریکا برجام را نقض کرده هر چند که این را که می‌گوید فایده عملی ندارد ولی ما درون برجام هستیم.

الان بازگشت به برجام دوباره آمریکا را مسلح می‌کند به مکانیسم اسنپ بک، مکانیسم ماشه و ما را می‌گذارد گوشه رینگ. یعنی الان من واقعاً سوالم این است که می‌رویم وین چه کنیم؟ آمریکا برگردد به برجام! آمریکایی که برگردد به برجام بر اساس مقدمه برجام نباید تعهداتش را اجرا کند و نمی‌کند. در حالی که آن تعهدات الان دارد اجرا می‌شود. چه طوری؟ یعنی الان ما نفت و بنزینمان را می‌فروشیم و پولش را هم داریم نقد می‌گیرم. طلا هم حتی داریم می‌گیریم. خُب پس یعنی می‌خواهم بگویم پذیرش برجام سودی برای ما ندارد، اما باعث می‌شود دست آمریکایی‌ها باز بشود یعنی فرانسه و انگلیس که در شورای امنیت تنها هستند، تبدیل شوند به آمریکا و فرانسه و انگلیس. واقعاً هیچ کسی هنوز برای من به عنوان یک معلم حوزه علوم منطقه‌ای و سیاسی توضیح نداده که بازگشت آمریکا به برجام الان به نفع ما یا به نفع آمریکایی‌ها است؟ خُب معلوم است که به نفع آمریکایی هاست. آمریکایی‌ها وقتی به برجام برگردند ما را مجبور می‌کنند که سنگین‌ترین نظام‌های بازرسی که الان موقتاً ما یک مقدار غیر فعال کردیم، دوباره بازگردد. به جاسوس‌های آمریکا و اسرائیل که باز هم فخری زاده را بزنند، کرج را بزنند، جای دیگری را بزنند آن وقت خروجی آن برای ما چیست؟ می‌گویند ممکن است به طور موقت برخی از آن تحریم‌ها را از حالت فعال به فریز تبدیل بکنیم. می‌خواهند بگویند نفت بفروش که الان داریم می‌فروشیم.

من نمی‌خواهم خدایی ناکرده تیم مذاکره کننده فعلی را مقایسه کنم با تیم قبلی اما اینکه چه کسی مذاکره می‌کند، مهم نیست بلکه خروجی را باید دید؛ آیا خروجی مذاکرات فعلی هر چند که مذاکره کنندگان بسیار آدم‌های شایسته ای باشند با مذاکرات قبلی واقعاً قرار است تفاوتی داشته باشند؟ اصلاً بنای مذاکرات وین را چه کسی گذاشت؟ همان‌هایی که می‌خواستند برجام را دوباره فعال کنند.

آقای دکتر خوش چشم بر می‌گردیم به مذاکرات فعلی که در جریان است؛ با توجه به لجاجت‌های آمریکا و زیاده خواهی‌های این کشور، مذاکرات فعلاً به نوعی متوقف شده است. خواستم ببینم ارزیابی شما از ادامه فرایند مذاکرات چیست؟ ما در خبرها هم داشتیم که مورا هم قرار است روزهای آینده به تهران سفر کند.

خوش‌چشم: ترامپ عجله کرد و از برجام خارج شد، خیلی راحت می‌توانست بر اساس مندرجات برجام بگوید من می‌خواهم بروم فلان پایگاه دفاعی یا موشکی ایران را بازرسی کنم. هیچ تعیین تکلیفی در برجام نشد. ازجاهایی که یکی از سکشن هایی که وجود دارد در ضمائم تعیین تکلیف نشد همین بازدیدها از مراکز غیراتمی است. اتفاقاً کارشناسان درجه یک آمریکا که جمهوری خواهان بودند به ترامپ این پیشنهاد را کردند. گفتند یک کم زمان بیشتر دهید، می‌شود این کار را کرد.

آمریکا «پلن بی» ندارد. چرا ندارد؟ چون ابزاری باقی نگذاشته است. حمله؟ اگر می‌توانست که ۲۰ سال پیش کرده بود، نمی‌توانست که آمد و بر استراتژی مهار متمرکز شد. این همه زحمت می‌کشد ۲۰ سال است که تلاش می‌کند مدل شوروی و چکسلواکی را اجرا کند، اما نتوانست. روسیه هنوز به نصف ما هم نمی‌رسد. روسیه کجا نفت و گازش در کل دنیا تحریم شده؟ کجا صنایع پتروشیمی اش تحریم شده؟ کجا از نظام سوئیفت تمام بانک‌هایش بیرون رفته‌اند؟ اصلاً روسیه با ما قابل قیاس نیست.

می‌توانیم از طریق ابزارهای مختلف بر آمریکا فشار حداکثری ایجاد کنیم آمریکا می‌خواهد جنگ ترکیبی راه بیندازد؟ می‌خواهد ترور کند؟ می‌خواهد بمب گذاری کند؟ اغتشاش ایجاد کند؟ جنگ ادراکی، شناختی، روانی می‌خواهد ایجاد کند؟ مداخله ارزی کند؟ همه این کارها را کرده تمام فشارش را آورده نتیجه‌ای که مورد نظرش بود، اینکه ما را ببرد در مذاکره برای برجام های سلسله مراتبی، نتوانست. اما ما چه؟ ما کلی اهرم فشار داریم که آن‌ها اتفاقاً می‌خواهند مهارش کنند. ما کلی ابزار داریم که اصلاً استفاده نکردیم. ما باید آن کمپین فشار حداکثری را روی طرف آمریکایی بگذاریم.

می‌توانیم این کار را کنیم. آمریکا آن آمریکای دهه نودی نیست که با ۵ تا رژیم و نظام بتواند در بیافتد. با چین در جنگِ تعرفه است. با روسیه هر روز دارند بیشتر گلاویز می‌شوند و وخامت اوضاع، بدتر می‌شود. از خدا می‌خواهد که یک مقدار تنش را در خاورمیانه و غرب آسیا کم کند. اولویت آمریکا حضور در دریای جنوب چین است؛ بنابراین نیاز دارد به این کاهش تنش!

اما در یک جمله آن چیزی که مردم خیلی دوست دارند بدانند برجام چه می‌شود؟ «هیچ». مذاکرات وین از نظر من کارشناس، هیچ است؛ نه شکست و نه ادامه است، نه برجامی سرپا می‌شود نه نمی‌شود؛ حداقل برای چند ماهی، چون آمریکا پلن بی ندارد جای آن بگذارد. امروز اگر شکست را اعلام کند یا قصد فعال کردن مکانیسم ماشه را داشته باشد، از طرف اروپایی‌ها مورد سوال قرار می‌گیرد. جمهوری خواهان می‌گویند خُب چکار کردی؟ پلن تو کجاست؟ اگر بخواهد مشکلات باقیمانده اش را حل کند، چند ماه دیگر انتخابات دارند و بیچاره‌اش می‌کنند و می‌گویند بدون اینکه هیچ چیزی بگیری این کارها را هم کردی؟ همه کارهایی که بایدن می‌کند برای این است که در انتخابات میان دوره‌ای بتواند اکثریت شکننده سنا را حفظ کند بنابراین او نه بیرون می‌رود نه می‌ماند؛ به نظر این رویکرد را حداقل تا پایان خرداد دارد. بعد از آن وقت، «یواش بواش» باید ببینیم شاید همین وضعیت ادامه پیدا کند یا خیر. الان در نقطه آچمزِ گیر کرده ایم و هیچ طرفی هم کوتاه بیا، نیست.

آقای دکتر کوشکی لطفاً شما نیز نکات جمع بندی را بفرمائید.

کوشکی: مطالبه‌ای که مردم ما داشتند این بود که مذاکره کنیم که مشکلات اقتصادی حل شود. خُب پس اگر مذاکره منجر به حل مشکل اقتصادی نشود اولین مخالف آن مردم هستند. خب ما مذاکرات مفصلی از سال ۹۲ تا ۹۹ انجام دادیم. مشکلات اقتصادی ما افزون شد. این یعنی چه؟ یعنی اینکه مردم متوجه شدند که راه حل مشکلات اقتصادی مذاکره نیست.

پیشرفت‌های هسته‌ای اهرمی در مقابل زورگویی آمریکا است الان فرض کنیم اصلاً ما با آمریکا به توافق برسیم ما باید یک مجموعه از تعهدات را اجرا کنیم، آمریکایی‌ها باز هم در برجام هستند می‌توانند هیچ تعهدی را انجام ندهند. پس مشکل اقتصادی ما حل نخواهد شد. این پیشرفت‌هایی هم که در هسته‌ای کرده ایم می‌تواند یک اهرمی باشد برای طرف مقابل. الان حرف ما را بهتر می‌خواند چون ما الان اورانیوم ۶۰ درصد داریم. اینها را از دست می‌دهیم دوباره جلوی طرف آمریکایی خلع سلاح می‌شویم.

رهبر انقلاب سال ۹۹ سه شرط گذاشتند. بر اساس مطالبه به حق مردم گفتند: اول همه تحریم‌ها قبل و بعد از برجام باید لغو بشود. رهبری عبارتشان اطلاق داشت همه تحریم‌های آمریکا علیه ما لغو بشود. دوم، ما راستی آزمایی کنیم و مطمئن شویم که منافع اقتصادیمان تأمین می‌شود. آنوقت ما نیز به تعهداتمان برگردیم. هر حرکتی غیر از این سه گام نه تنها مشکلات ما را حل نمی‌کند، فشار اقتصادی ما را کم نمی‌کند بلکه مشکلات ما را بیشتر خواهد کرد و ما دوباره یک بره معصوم و مظلوم در برابر آن گرگی که گفتیم، قرار خواهیم گرفت که اصلاً خواسته مردم ما هم چنین چیزی نبوده است.


خبرگزاری مهر را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید