به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «ناسیونالیسم و قومیت در ایران» نوشته سید آیتالله میرزایی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بهتازگی توسط نشر آگاه منتشر شد و اینک به چاپ دوم رسیده است.
ناسیونالیسم به عنوان پدیدهای اجتماعی کمتر در ایران مورد توجه پژوهشگران علوم اجتماعی قرار گرفته است. به ویژه پس از انقلاب ۱۳۵۷ این پنداشت قوت گرفت که گرایشهای ناسیونالیستی با حاکمیت اسلام گرایان امکان بروز و ظهور نخواهد یافت. بخشی از این برداشت مربوط به ماهیت مذهبی (اسلامی) حکومت پس از انقلاب و بخشی به دلیل ناشناخته بودن و دشواری فهم ناسیونالیسم یا برداشتهای تقلیل گرایانه از این پدیده در ایران بود. با این رویکرد ایدئولوژیک و جانب دارانه نه فقط ناسیونالیسم انکار میشد، بلکه برخی حتی آن را در ردیف سایر ایدئولوژیهای سیاسی دیگر همچون لیبرالیسم و سوسیالیسم قرار میدادند و به عنوان فراورده ای غربی نفی میکردند.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ دو برداشت مشخص و نافی ناسیونالیسم در ایران استمرار یافت: یکم، برداشت انترناسیونالیستی مربوط به گروههای چپ بود که با غلظت و قوت کمتر به دلیل ماهیت تغییرات داخلی ایران و نیز تحولات منطقهای و جهانی تا حدودی استمرار یافت، هرچند اکنون از قوت آن به شدت کاسته شده است. دوم، مواضع نوظهور اسلام گرایان به ویژه امت گرایان بود که پایگاه قدرتمندی در ایران یافته بودند و میل به صدور ارمان های انقلابی خود و تشکیل امت اسلامی داشتند.
این دو گروه، به رغم ائتلافهای مصلحتی در فرایند انقلاب ۱۳۵۷، تفاوت اساسی با یکدیگر داشتند که بررسی مواضع و اختلافات آنها در این نوشتار نمی گنجد و مجال دیگری میطلبد. اما اشاره به آنها در اینجا کمک میکند تا نمیرخی از فضای اطراف پدیده ناسیونالیسم در ایران به دست آید.
در این کتاب، تلاش شد تا با رویکردی انتقادی از «ناسیونالیسم ایرانی» کلیشه زدایی شود و با بازسازی مفهومی، به گونههایش تفکیک و به عنوان یک پدیده اجتماعی مورد بررسی و پژوهش جامعه شناختی قرار گیرد. مطالعه جامعه شناختی ناسیونالیسم این امکان را فراهم میکند تا روش مندانه و نظام یافته، درک عالمانهای از این پدیده یا نیروی اجتماعی قدرتمند، در ایران به دست آوریم.
در واقع، فهم ناسیونالیسم به معنای دقیق کلمه فهم پدیدهی «ملت» در ایران معاصر است. به همین روی بر این نویسنده بر این باور است که بنیادیترین مسئله تاریخ معاصر ایران «مسئله ملت» بوده است و هم چنان هست و از پس دو انقلاب ۱۲۸۵ و ۱۳۵۷ تحقیق «حق حاکمیت ملت» هم چنان معلق و معوق مانده است و ایرانیان در مطالبهی آن هم چنان استوار و جویای «ملت» هستند. از این رو، ناسیونالیسم در ایران به عنوان یک نیروی پیش برنده و جست و جوگر «ملت»، به خلاف ادعاهای مطرح شده، نه تنها تحلیل نرفته است، بله نیرومندتر از پیش هم چنان به عنوان یک نیروی اجتماعی قدرتمند و مؤثر پابرجاست.
در واقع، ناسیونالیسم را باید روح سرگردان «ملت» خواند که تا حل شدن مسئله ملت، به عنوان مهمترین مطالبه سیاسی ایرانیان معاصر، و بر کرسی نشاندن اراده ملت همواره با قدرت و قوت حضور و استمرار خواهد داشت. معنای این عبارت این نیست که ایرانیان ملت نبوده یا نیستند، بلکه مقصود این است که ایرانیها به لحاظ تاریخی یک ملت فرهنگی بودهاند، اما تلاشهای ایرانیان برای تطابق جامعه و دولت شأن با تحولات جهانی و گذر از ملت تاریخی - فرهنگی به یک باهمستان سیاسی یا ملت به عنوان یک واحد سیاسی، به رغم دو انقلاب رخ داده در کمتر از یک سده در ایران، هنوز میسر نشده است. این بدان معناست که ایرانیان هم چنان حق حاکمیت شأن را به عنوان یک ملت مدرن به طور کامل در دست نگرفتهاند و شهد ملت بودن را چنان که شایسته یک ملت مدرن با آن پیشینه تاریخی است نچشیدهاند.
از رویکرد جامعه شناختی تاریخی، موانع اصلی تحقق ملت و اراده سیاسی ملت در ایران را بخشی باید در سیطره تاریخی استعمار و نفوذ بیگانگان بر ایران معاصر دانست ولی مهمتر از آن باید نوری بر تاریکی استبداد داخلی تاباند که در همدستی با آن نیروی بیرونی همواره اراده ملت را انکار و حق حاکمیت ملت را به طور مطلق پایمال کرده است.
به باور نویسنده، تا زمانی که این مسئله از پس دو قرن کشاکش به سرانجام نرسد امکان دستیابی به یک دولت ملی و قرار گرفتن در مدار توسعه برای ایرانیان ممکن نخواهد شد. مسئلهی شکاف میان دولت و ملت در ایران معاصر، به ویژه با برآمدن دولت مدرن، همواره مطرح بوده است. از سازهی ناسیونالیسم هم چنین برای سنجش تجربی شکاف میان دولت و ملت در این کتاب استفاده شده است. چنانکه روشن است تعارضات میان دولت و جامعه در ایران معاصر پیش تر از رویکرد غالب مارکسیستی مورد مطالعه و پژوهش قرار گرفته است.
در این اثر پس از آزمون رابطه هر سه گرایش ناسیونالیستی با قوم گرایی نشان داده شده است که منبع تعارض نه در قومیت بلکه در گونههای خاصی از ناسیونالیسم در ایران نهفته است که به طرد اقوام ایرانی، یعنی بخشهایی از جامعه ایران میپردازد و منجر به تقویت واگرایی قومی میشود و چالشی برای ملت در ایران است. این پژوهش گامی در مسیر فهم ناسیونالیسم و مسئلهی ملت و مسائل مرتبط دیگری در ایران است.
مؤلف در پیشگفتار اثر آورده است: در این کتاب، که حاصل پروژهی دکتری من است، تلاش خواهم کرد با رویکردی انتقادی، از "ناسیونالیسم ایرانی" کلیشه زدایی کنم و با بازسازی مفهومی، آن را به گونههایش تفکیک و به عنوان یک پدیدهی اجتماعی مورد بررسی و پژوهش جامعه شناختی قرار دهم. مطالعه جامعه شناختی ناسیونالیسم این امکان را فراهم میکند تا روش مندانه و نظام یافته درک عالمانهای از این پدیده - نیروی اجتماعی قدرتمند در ایران - به دست آوریم. در واقع، فهم ناسیونالیسم به معنای دقیق کلمه فهم پدیدهی "ملت" در ایران معاصر است.
به همین روی بر این باورم که بنیادیترین مسئلهی تاریخ معاصر ایران «مسئله ی ملت» بوده است و هم چنان معلق و معوق مانده است و ایرانیان در مطالبهی آن هم چنان استوار و جویای «ملت» هستند.
عناوین فصلهای کتاب شامل فصل یکم: مسئله ناسیونالیسم در ایران، فصل دوم: مبانی نظری ناسیونالیسم، فصل سوم: روش پژوهش ناسیونالیسم، فصل چهارم: گونههای ناسیونالیسم در ایران و فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری است.