پدر همسر شهید صیاد خدایاری گفت: پرایدی که او را به شهادت رساندند، برای اداره بود و حتی شهید از آن برای بردن دخترش به مدرسه استفاده نمی‌کرد و حواسش به بیت المال بود.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ زینب رازدشت: مرگ بر آمریکا… مرگ بر اسرائیل… مرگ بر منافق....

صداها شنیده می‌شود. عصر دوشنبه دوم خرداد، همه آمده بودند، بزرگ و کوچک، سازمانی و غیر سازمانی. فرماندهان و مسئولان. مدیران و غیر مدیران، خانواده‌های شهدا و غیر شهدا، آمده بودند و یک صدا شعارهایی را سر می‌دادند و صداها آنقدر بلند بود که حتی از حیاط معراج شنیده بود. هوا بسیار گرم بود و کمی سوزان. جمعیت به قدری زیاد بود که تعداد بسیاری در حیاط ایستاده بودند.

آنسوی حیاط معراج بساط شربت‌های نذری به پا بود و خادمان سینی به سینی برای مهمانان تعارف می‌کردند. حتی هوای گرم و سوزان هم حریف رفتن‌ها نشد و مهمان مصرانه ایستاده بودند و عزاداری می‌کردند. جلوی معراج شهدا میان ورودی خواهران و برادران قاب عکس شهید صیاد خدایی به همراه گل‌های داوودی و میخک تزئین شده بود. دوستان و هم رزمان شهید به هنگام ورود مقابل عکس می‌ایستادند و نگاه پر حسرتی به عکس می‌کردند و گریه کنان رد می‌شدند.

ساعت نزدیک به ۱۷ می‌شود، چیزی به آوردن پیکر شهید صیاد خدایی به جمع حاضران نمانده است...

پیکر شهید را زمزمه کنان به میان جمع می‌آورند و داغ دل همه تازه می‌شود. حاضران گریه کنان با مداح زمزمه کنان عزاداری می‌کنند.

بر اساس گفته‌ها دیدار خصوصی خانواده شهید پیش از مراسم اصلی انجام شده بود و ظاهراً به دلیل حال نامساعد همسر شهید آنجا را ترک کرده بود.

شهید حسن صیاد خدایی دو فرزند پسر ۷ ساله و دختر ۱۴ ساله دارد.

در این میان پدر همسر شهید خدایی گوشه‌ای نشسته بود و اشک ریخت.

تسبیح به دستش بود و دانه دانه صلوات را حواله می‌کرد به روح شهید.

او در جمع خبرنگاران حاضر شد و ضمن تکذیب این مطلب مبنی بر اینکه شهید به خرید و فروش سلاح مشغول بود، گفت: همه این مطالب دروغ است، خدا هدایت شأن کند. او دائماً در سوریه بود و تخصص ویژه ای داشت تا جایی که با حاج قاسم سلیمانی همکاری داشتند و از نیروهای خوب او بودند.

وی ادامه داد: تا پیش از شهادت او حتی نمی‌دانستم دامادم چه کاره است و بعد از شهادتش فهمیدم او چه مرد بزرگی است.

پدر همسر شهید خدایی گفت: روزهای افول اسرائیل را شاهد هستیم و امروز کار اسرائیل تمام شده است به این موضوع یقین دارم.

وی افزود: زمانی که حاج قاسم شهید شد، او حسرت می‌خورد که چرا من ماندم. او آرزوی شهادت داشت و امروز به آرزویش رسید.

وی گفت: خیلی‌ها گفتند که او چند خانه در بالاشهر دارد درحالی که او مستأجر بود. حتی یکبار می‌خواست خانه‌ای را اجاره کند قیمتش بالا بود وقتی از او پرسیدم که چرا نام مرا نگفتی تا خانه را کمی با قیمت مناسب‌تر بدهد، گفت: ترسیدم بخاطر نام شما خانه را با تخفیف بگیرم. تا این اندازه شهید وابسته به دنیا نبود.

وی افزود: پیش از ازدواج او با دخترم برای تحقیق به محل کارش رفتم و حتی تا منزل مدیرش رسیدم و او چنان اطمینانی به من داد که خیالم راحت شد. حتی گفت که مویش را به دنیا عوض نمی‌کنم و اگر دخترم از او بزرگ‌تر نبود حتماً او را به دامادی انتخاب می‌کردم.

وی ادامه داد: او برای ما معلم انقلاب بود؛ تند می‌رفتیم می‌گفت تند نرو و عقب می‌ماندیم می‌گفت این خوب نیست. او بسیار باهوش، دقیق و قانونی بود.

وی افزود: تکه کلامش این بود که پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت آسیب نرسد. او انقلابی، حزب اللهی و منطقی بود.

وی گفت: یکی از افتخارات شهید، حضور در مجلس امام حسین و گریه و خدمت در مجالس ایشان بود.

وی افزود: شهادت حق او بود، حتی در پرایدی که او را به شهادت رساندند، پراید اداره اش بود و حتی دخترش را با پراید اداره مدرسه نمی‌برد.
دیگر توان ادامه دادن نداشت، می‌نشیند و دوباره تسبیح به دست می‌گیرد و ذکرش را می‌گوید.

دقایق پایانی مراسم بود که چهره‌ای آشنا وارد معراج شهدا می‌شود. امیرحسین قاضی زاده هاشمی با همراهانش در میان عزاداران قرار می‌گیرد.

او در همان مسیر ورود به معراج به خبرنگار مهر و دفاع پرس گفت: خوشا بحال شهید که به آرزویش رسید. کاش برایمان دعا کند که شهادت نصیب ما شود.

وی افزود: این مسیری که شهید طی کرد هرگز خالی نخواهد ماند. امثال شهید صیاد خدایی زیاد است.

کم کم مداحی تمام می‌شود و عزاداران دسته دسته معراج را ترک می‌کنند.

بنا بر این گزارش سرهنگ پاسدار «حسن صیاد خدایی» یکی از پاسداران نیروی قدس سپاه، حوالی ساعت ۱۶ روز گذشته یکشنبه یکم خرداد ماه در حال بازگشت از محل کار به منزل خود واقع در یکی از کوچه‌های فرعی خیابان مجاهدین اسلام توسط دو ضارب موتور سوار به شهادت رسید. ضاربین با شلیک پنج گلوله وی را در مقابل منزل خود به شهادت رسانده و متواری شدند.

وی در حالی ترور شد که داخل ماشین پراید سفید خود مقابل منزل قرار داشت و در حال ورود به ساختمان بود.

همسر وی اولین کسی بود که با پیکر غرق به خون شهید رو به رو شد.