شیراز- نویسنده کتاب «آسید علی آقا» گفت: زیستِ دینی قاضی طباطبایی، نقطه وحدت نواندیشان دینی و فقهاست‌.

خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها: تاریخ اسلام، تاریخ تفسیرهای اسلام است. خواه این گزاره را درست بدانیم یا نه در تاریخِ تفسیرها از اسلام، خوانشِ عرفانیِ آیت الله قاضی طباطبایی یک قُله در پهنه وسیع مسلمانی است. به تازگی کتابِ «آ سید علی آقا» در احوالاتِ مرحوم قاضی توسط نشر جمکران منتشر شده است. در این کتاب، از زبان خودِ مرحوم قاضی، روایتی از زندگی ایشان و شاگردانشان بیان شده است.

سید هادی طباطبایی این کتاب را به رشته تحریر درآورده است. وی در این کتاب شرح مستندی از زندگانی آیت‌الله قاضی طباطبایی را از زبانِ وی و با قلمی رسا نگاشته است. با نویسنده این کتاب گفت‌وگویی داشته‌ایم. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

*خواننده کتاب آسید علی آقا، از آغاز تا پایان با یک راوی همراه است. روایتگری که روی دیواری گام گذاشته که یک‌طرفِ آن تاریخ شفاهی است، و طرفِ دیگرش انگاره‌های ذهنی مریدانِ او. آیا نگران سقوط خوانندگان این کتاب به یکی از دو طرف این مسیرِ باریک بوده‌اید؟

بگذارید ابتدا توضیح مختصری در خصوص این کتاب بدهم. همانطور که میدانید مرحوم آقای قاضی، به عنوان یکی از برجسته‌ترین عارفانِ شیعه محسوب می‌شود. محفلِ شاگرد پروری داشته اند. هر کدام از شاگردانِ ایشان هم خود به تنهایی از مشاهیرِ عرصه عرفان محسوب می‌شوند.

در این کتاب کوشیده ام تا از زبان خود آن مرحوم شرح احوالاتشان را بیان کنم. سپس به ذکر احوالاتِ شاگردان پرداخته شده است. باز هم از زبانِ خودِ مرحوم قاضی است. یعنی ایشان روایت می‌کنند که چه شاگردانی به درس ایشان آمدند؛ چه سخنانی رد و بدل شد؛ هر کدام از شاگردان به چه مرتبه و منزلتی رسیدند و ….در این میان، بنای بنده بر این بود که از روایتهای تاریخی پا بیرون نگذارم. یعنی هر عبارتی که مرحوم قاضی بیان می‌کند، عیناً از زبان ایشان و یا شاگردانشان نقل شده است. به عبارت دیگر، بنده شاخ و برگی بر آن نیفزودم. از آنجا که روایت از زبانِ شخص آقای قاضی است، شاید هم روا نبود که سخنی غیر مستند را در زبان ایشان بگذاریم. لذا در خصوصِ این پرسشِ شما، فکر می‌کنم از یک دغدغه‌ی بسیار پسندیده می‌آید. حق با شماست. بسیاری از مکتوباتی که امروزه در احوالاتِ فرهیختگان وجود دارد، روایتی داستانی است.

در این روایتها برخی شاخ و برگ‌ها و زوائد افزوده شده است. یعنی یک واقعه‌ای که در تاریخ، ذکر کوتاهی در مورد آن شده را پر و بال می‌دهند و برای خواننده ملموس می‌کنند. این کارِ خوبی است. مخاطب را کاملاً در آن فضا قرار می‌دهد. اما شاید ایرادی هم دارد. اینکه بعضاً زوائدی افزوده می‌شود که انحراف از اصلِ ماجراست. در این کتاب، بنای بر این نداشتم که زوائدی افزوده شود. از مستندات استفاده کردهام. لذا خواننده می‌تواند یقین بداند که این وقایع، بر اساس منابعی نگاشته شده و انگارهای ذهنی در آن دخالتی نداشته است.

*حکایت زندگی قاضی طباطبایی در دوران قاجار می‌گذرد. آیا برای نوشتن این کتاب، این نیاز را می‌دیدید که پژوهشی مردم‌شناسانه درباره نسبت روحانیت شیعه و دیدگاه‌های مذهبی مردم در آن دوره انجام دهید؟

بله ضرورت دارد این نکته. در زبانِ شاگردانِ مرحوم قاضی البته می‌توان یه نمای کلی از فضای آن زمان را دریافت. می‌توان از جوِّ غالب در نجف مطلع شد. اینکه چه سنگ اندازی‌هایی در راه داعیه داران عرفان وجود داشته است. حتی برخی از محافل مرحوم قاضی با مخالفت‌هایی مواجه شده و به تعطیلی کشیده می‌شد. فضای آن زمانِ نجف، چندان با رویکردی که مرحوم قاضی داشته، موافقتی نداشته است.

برخی فقیهانِ آن زمان، این مرام را نمی‌پسندیدند. حتی برخی از شاگردانِ مرحوم قاضی با توهین و جسارت‌هایی مواجه شدند. بعضاً سخن چینی‌هایی در خصوص آنها می‌شد. پدرِ برخی از این شاگردان، حتی منع می‌کردند که فرزندانشان پای درس آقای قاضی بنشینند. فضایی سنگین وجود داشت. فضایی که چندان با این سبک فکری و دین ورزی موافقتی نداشت. البته همانطور که میدانید این فضا بسیار تلطیف شده و امروزه معدود مخالفتی با آن وجود دارد.

*یک پرسش ساده: کسی با خواندن زندگی‌نامه یک عارف، ذوقِ عرفانی پیدا می‌کند؟

البته بستگی به روحیه افراد دارد. برخی کاملاً معترضانه، برخورد می‌کنند. دین و دینداری را چندان مقبول نمی‌دانند. یا بخاطر برخی ناکارآمدی‌هایی که به نام روحانیت رقم خورده، قلم بطلان بر این رویکردها میکشند. با دید منکرانه هم این آثار را می‌خوانند. اما در نقطه‌ی مقابل هم هستند افرادی که با خواندنِ اینگونه آثار، به تعبیر شما ذوقِ عرفانی پیدا می‌کنند. بله فکر می‌کنم اینگونه آثار این قابلیت را دارد. می‌تواند این ذوق را در برخی افرادی که نگاه همدلانهای دارند بوجود آورد. نمی‌توان منکر آن شد. به هر حال، بی تأثیر نیست.

*راز و رمز از ویژگی‌های عرفان، از جمله عرفانِ اسلامی است. از آنجا که کتاب آسید علی آقا روایتگر زندگانی یک عارف معروف است، آیا ما با رازگشایی از زندگی یک عارف مواجهیم؟

این حضرات بنا نداشتند که رازی را به این معنا در عرصه عمومی بیان کنند. عموماً توصیه به سکوت می‌کردند. حتی خود مرحوم قاضی عنوان می‌کند که یک بار رازی را فاش کرده و مدت‌ها گرفتارِ تبعاتِ آن بود. چندین بار مرحوم قاضی شاگردانش را نهیب می‌دهد که سخنی با دیگری مطرح نکنند.

*شما سابقاً در زمینه نواندیشی به تحقیق و پژوهش می‌پرداختید، چه شد که یکباره از مرحوم قاضی گفتید؟

اتفاقاً پس از انتشار کتاب، با این سوال مواجه بودم. فکر می‌کنم معرفی افرادی مانند مرحوم قاضی، یک نقطه‌ی اشتراک است. ببینید، نواندیشان دینی ما بر روی اخلاق و معنویت تأکید دارند. گوهرِ دینداری را در آن نهفته می‌بینند. از سوی دیگر فقه را در دنیای معاصر چندان مؤثر نمی‌دانند و به آن نقد دارند. در سمتِ دیگر، فقهایی هستند که همچنان به فقه توجه دارند. پا بیرون گذاشتن از آن را شایسته نمی‌بینند. در این میان ما با مرحوم قاضی مواجهیم.

فردی مانند مرحوم قاضی می‌تواند اختلاف میان فقیهان و نواندیشان را کاهش دهد و نقطه وحدت فقها نیز باشد و می‌توان بر معنویتِ مرحوم قاضی توجه داد.