خبرگزاری مهر، گروه استانها- علی سعیدی*: عظمت انقلاب اسلامی، عظمت راه طی شده و کارکرد انقلاب، عظمت چشم انداز و نیز عظمت نقش نیروی جوان متعهد چهار سطح تحلیلی مهم در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی است.
فراتر از تحلیل مبنایی- حکمی انقلاب اسلامی و کارکرد آن، تعیین عامل اجرایی و نیروی محرک میدانی این پدیده عظیم است.
نیروی جوان متعهد در صورت تحقق این نهضت پاسخی به سوال چگونگی ایجاد نهضت و گستره دامنه اثر آن در اجتماع و جامعه است. هر نظام و نهضتی بر پایه مبانی شکل گیری خود، حکمرانی و مدل حکومتی منحصر به خود را دارد و در عرض نظریههای حکمرانی، مردم سالاری دینی در بستر نظریه امام- امّت حکمرانی مطلوب انقلاب اسلامی است. تحقق حکمرانی مذکور نیازمند نیروی محرک میدانی با استراتژی و شیوه کار مشخص است.
حلقههای میانی مدل نقش آفرینی کارآمد نیروی جوان متعهد جهت تحقق مردم سالاری دینی و نیز پاسخی به سوال چگونگی میدان داری جوانان متعهد است. معنایابی حلقههای میانی نیازمند مقدمه تمهیداتی است که در چند نکته بیان میشود.
یک: حلقههای میانی در نسب میان دو طرف (مفهوم) معنا دارد یعنی فهم حلقههای میانی منوط به فهم آن دو طرف است. میان بودن و اتصال داشتن زمانی برقرار است که واسط وصل و حلقه میانی از جنس هر دو طرف باشد.
بنابراین حلقه میانی بدون بستر فهم معنا ندارد و باید یک نظریه آن را پشتیبانی کند. از سوی دیگر، حلقه اتصال بر معنای «فاصله داشتن» نیز دلالت میکند و از سوی دیگر بر معنای همراهی دو طرف در تحقق ارزشی تاکید دارد که که ضرورت آن همراهی، حلقه میانی را فراخوان میدهد.
دو: فهم طرفین، فاصله و همراهی از مفاهیم لازم برای درک حلقه میانی است. بنابراین حلقههای میانی سه وظیفه ذاتی فهم طرفین، کاستن فاصله موجود و نیز تقویت و ایجاد همراهی را عهده دار است. جهت گیری وظایف مذکور مشروط به اعتبار نظریه پشتیبان است.
در نظام سرمایه داری مبتنی بر دموکراسی حلقههای میانی نافی اهداف حکمرانی است؛ به این طریق که کاسته شدن فاصله سرمایه دار با مردم یعنی از بین رفتن نظام سرمایه داری؛ از این رو سرمایه داری در ذات خود با حلقههای میانی مردمی در تضاد است.
بنابراین نظریه لیبرال دموکراسی نمیتواند پشتیبان مدل کارکردی حلقههای میانی باشد زیرا جهت گیری وظایف حلقه خلاف جهت حکمرانی است.
سه: وجود حلقههای میانی، اقتضا دارد تا مردم و حکمرانان هم فهم و در معیارهای مادی و معنوی هم عرض شوند به طوری که کمترین فاصله میان مردم و حکمران باشد.
ماهیت نظریه امام-امّت مبتنی بر اصل ولایت فقیه این اقتضا را ایجاد و تقویت میکند (مجال تفصیل در این دست نوشته اندک نیست به مبانی نظریه ولایت فقیه رجوع شود). بنابراین بستر فهم مدل حلقههای میانی و حتی اعتبار بخش آن نظریه امام- امّت است. برای حلقه و واسط وصل بودن ابتدا امام باید فهم شود. یعنی گام ابتدایی لازم حلقه شدن، ولی شناسی و شناخت منظومه فکری امام امّت است.
بر پایه این نظریه هویت حلقههای میانی در اتصال امّت به امام یافت میشود. همچون گام اول که جوانان میدان دار و نقطه اتصال بودند در گام دوم ساختارمند در مدل کارکردی حلقههای میانی فراخوان میشوند تا در عرصههای مختلف حلقه وصل امّت به امام به جهت کاستن فاصله و تقویت همراهی شوند. برآیند وظایف حلقههای میانی توسعه نظریه امام-امّت است.
*نویسنده و فعال سیاسی و فرهنگی