خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: به روایت منابعی چون «الطبقات کبری» محمدبن سعد بن منیع بغدادی، جلد هشتم «الصحیح من سیرة نبی الاعظم (ص)» اثر مرحوم آیتالله علامه سیدجعفر مرتضی عاملی، «تقویم شیعه» شیخ عبدالحسین نیشابوری و… در نخستین روز از ماه ذوالقعده الحرام در سال چهارم هجری جنگ بدر صغری واقع شد که در منابع تاریخی به آن جنگ «بدرالموعد» و «بدر الثالثه» هم میگویند. این رخداد از تاریخ اسلام هم در بطن خود آموزههای بسیاری را برای عصر حاضر به همراه دارد.
در تاریخ ثبت است که به سال سوم هجری جنگ احد بین مسلمانان و مشرکان در دامنه کوه احد در اطراف مدینه رخ داد. در این جنگ پیغمبر مکرم اسلام برخی تدابیر جنگی را لحاظ کرد و از مسلمانان حاضر در نبرد خواست تا به هیچ عنوان از این تدابیر عدول نکنند. نبرد میرفت که با پیروزی سپاه اسلام به پایان برسد که برخی از آنها که وظیفه محافظت از تنگهای استراتژیک را به عهده داشتند از فرمان پیامبر (ص) تخلف کردند تا به جمع آوری غنایم بپردازند. سپاه کفر از همین فرصت بهره برد و شکست را با پیروزی ظاهری خود تغییر داد.
سپاه کفر به فرماندهی ابوسفیان که اندک پیروزی به دست آورده بودند سرمست و مغرور، قرار بعدی نبرد را سال بعد در «بدر صغری» گذاشتند و به مکه بازگشتند. «بدر صغری» بازاری بود که معمولاً در ماه ذوالقعده در سرزمین بدر تشکیل میشد و تعداد زیادی از قبایل عرب برای خرید و فروش به آنجا میآمدند.
هنگام نزدیکی موعد بدر صغری مکیان و ابوسفیان با مشکلات زیادی روبهرو شده بودند و شخص ابوسفیان قصد داشت نبرد را به تأخیر اندازد، اما غرور عربی او اجازه این کار را نمیداد و به همین دلیل تلاش کرد تا پیامبر (ص) را از آمدن به بدر صغری بترساند. به همین دلیل به شخصی به نام نعیم بن مسعود اشجعی که از مکه عازم مدینه بود گفت که وقتی به مدینه رسیدی نزد محمد (ص) برود و سعی کند به بهانه خشکسالی جنگ را به تأخیر بیندازد.
نعیم به مدینه آمد و خدمت پیغمبر اسلام (ص) رسید و آنچه توانست درباره اهمیت لشکر قریش و اسلحه و افراد سپاه فراوان آنها برای آن حضرت نقل کرد تا آن حضرت را به نحوی از حرکت به سوی بدر منصرف سازد، اما رسول خدا (ص) فرمود: قسم به آن خدایی که جانم در دست اوست من به جنگ او خواهم رفت اگر چه هیچکس با من نیاید.
پس از آن پیغمبر مکرم اسلام (ص) مسلمانان را به جهاد دعوت کرد تا به سوی بازار بدر حرکت کنند. اما خاطره تلخ شکست در غزوه احد روحیه برخی از مسلمانان را ضعیف کرده بود و به همین دلیل از حرکت برای جهاد خودداری کردند. اینجا بود که جبرئیل امین نازل شد و آیه ۸۴ از سوره مبارکه نساء را به پیامبر (ص) ابلاغ کرد: «فَقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَسَی اللَّهُ أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْکِیلً» پس در راه خدا پیکار کن؛ [تو] تنها مسئول وظیفه خود هستی و مؤمنان را (بر این کار) تشویق کن؛ امید است خداوند از قدرت کافران جلوگیری کند (حتی اگر تنها خودت به میدان بروی) و خداوند قدرتش بیشتر و مجازاتش سختتر است.
نزول اینآیه امیدبخش و اعلام پیامبر (ص)، موجب شد تعداد اندکی جان بر کف با پیامبر (ص) حرکت کنند. حضرت (ص) پرچم جنگ را بسته و به دست امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب (ع) داد و از مدینه خارج شد و چون در بدر صغری گروههای زیادی از قبایل عرب برای داد و ستد و تجارت و سایر امور اجتماعی جمع میشدند مسلمانان اموال تجارتی و کالاهای زیادی نیز همراه خود برداشتند تا در صورت امکان آنها را به فروش رسانده و به وسیله آن تجارتی نیز بکنند.
ابوسفیان نیز با دو هزار نفر سرباز و پانصد اسب از مکه خارج شد و تا منطقه «مرالظهران» پیش رفت اما در آنجا سران لشکر را جمع کرده گفت: «باز گردید که امسال به واسطه خشکسالی مصلحت نیست ما جنگ کنیم، و جنگ در سالی باید باشد که حیوانات بتوانند از سبزی صحرا و برگ درختان بخورند و شما نیز از شیر آنها استفاده کنید.»
پیامبر (ص) با سپاه خود به بدر صغری رسید و روایت است که چند روزی را هم در آنجا ماند و مسلمانان کالاهای تجاری خود را به دیگران عرضه کرده و سود بسیاری بردند و هرچه منتظر شدند لشکر مکه به میدان نیامد. پس در کمال صحت و سلامت و بدون جنگ و با سود سرشاری که نصیبشان شد به مدینه بازگشتند.
این اتفاق از نظر سیاسی بسیار اهمیت داشت و به سود مسلمانان تمام شد، چرا که لشکر مکه از ترس حاضر به آمدن به میدان نشده بود. قریش که بازگشت آن لشکر مجهز به مکه را دید به عنوان سرزنش نسبت «جیش السویق» یعنی لشکر سویق را به آنها داد و بزرگان قریش گفتند که آنها فقط برای خوردن سویق به این سفر رفته بودند.
اما همانطور که اشاره شد مسلمانان مانند فاتحان به مدینه بازگشتند و خبر حاضر نشدن مکیان در نبردی که خود وعدهاش کرده بودند، میان سایر قبایل پیچید و عظمت مسلمانان را دوچندان کرد. دوباره غرور به مسلمانان بازگشت و آثار شکست احد در نظرها محو شد. در برخی از منابع آمده است که صفوان بن امیه پس از این شکست سیاسی نزد ابوسفیان رفت و زبان به ملامت و سرزنش او گشود و گفت: «با اینان وعده جنگ گذاردی و تخلف کردی و همین سبب دلیری و نیروی آنها میشود. (نزد اعراب خلف وعده و همچنین ترس و پشت کردن به دشمن خفت و خواری عجیبی به شمار میرفت.)»
به همیندلیل مشرکان برای پاک کردن خاظره این شکست در صدد جنگ تازهای بر آمدند و به تهیه و تجهیز لشکر و همچنین همپیمانی با برخی از قبایل پرداختند. به گفته برخی از مورخان پس از مراجعت رسول خدا (ص) از بدر صغری شخصی به نام معبد بن ابی معبد خزاعی که در بدر حاضر بود و لشکر اسلام را دید و پس از آن غرور بازیافته مسلمانان را درک کرد، نخبگی آنها در نبرد را به اطلاع قریش رساند. به همین دلیل قریش تصمیم گرفتند تا از قبایل اطراف و همدستان خود کمک بگیرند و از سران قریش و ثروتمندان و بلکه افراد معمولی نیز درخواست کمک مالی کنند و تا جایی که مقدور بود اسلحه و سرباز تهیه کرده تا به مقابله نیروی قدرتمند مدینه بپردازند و در نهایت به شهادت تاریخ بر اثر همین تجهیزات جنگ خندق شکل گرفت.
اما پس از آنکه پیغمبر (ص) مسلمانان را برای حضور در بدر صغری فرا خواند و آنها تخلف کردند، خداوند به پیامبر وعده پیروزی داد ولو آنکه خود ایشان به تنهایی به میدان بروند. آری خداوند حافظ کسانی است که با اویند و مسلمانان راستین و واقعی نباید از قدرت دشمن بترسند که وعده خدا به پیروزی و تفوق مخلصان راه خود بر منکرانش تخلف ناپذیر است.