خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و اندیشه: حمید گروگان کارشناس و نویسنده ادبیات کودکان و نوجوانان و بزرگسالان در خصوص فیلم سینمایی عنکبوت مقدس و جشنواره کن، یادداشتی نوشته که در اختیار مهر قرار گرفته است.
مشروح این یادداشت را می خوانیم؛
جشنواره فیلم «کن» به کارش پایان داد و برگ دیگری به پوشه ندانم کاریهایش افزود. حالا خودش هم میداند در مقام نقد منتقدان فهیم عالم سینما، در این گوشه و آن گوشه دنیا، جوابی جز توجیهاتی سخیف نخواهد داشت و این یعنی که دیگر نمیتواند ژست جهان وطنی و آزاداندیشی و تحمل آرا مخالف را به خود بگیرد و تئوری دروغ جدایی هنر از سیاست زدگی را در بوقهای گوشخراش تبلیغات کذب بدمد.
وقتی شعبده بازان جشنواره فیلم کن، در پشت پردههای کن، شیپور تحمیق را از سرگشادش مینوازند، چه جای تعجب دارد که مورد بیاعتنایی و تمسخر اهالی دهکده جهانی قرار بگیرند و دیگر به قمپز در کردنهایشان توجهی نکنند!
وقتی دست اندرکاران فیلم کن، داعیه هنر برای هنر و سینما برای سینما را به نمایندگی خناسان بی فرهنگ در بوق و کرنا کرده اند، طبیعی است بسیاری از خردمندان و راست اندیشان عالم، اینک در کارنامه کن به چشم شک نظر کنند که اینها چه گفته بودند و حالا چه کردند.
واقعیت این است که بت و تندیس «کن» در حال ترک برداشتن و فرو افتادن است، و بیچاره آنها که هنوز صدای دهل را از دور میشنوند و فکر میکنند در «کن» چه خبرهاست و بیچارهتر، آنها که هویت خود را در بی هویتی «کن» جستجو میکنند.
نه رئیس! در «کن» هیچ خبری نیست که فکر کنی راه اعتلای سینمای ایران، عبور از دروازه کن است، و یا فکر کنی تمام راهها به کن ختم میشود؛ راه اعتلای سینمای ایران و جهان، برگشت به جاده فرهنگ خودباوری و اعتقاد به فرهنگ ملتهای شریفی است که بیدار شدهاند و دیگر صدای ناهنجار کدخدایان ستم پیشه بیفرهنگ را برنمیتابند.
سخنم را ختم میکنم با سه حرف، با سه مخاطب؛
سخن اولم با فرانسه است. فرانسهای که سالها و قرنها، از بزرگترین استعمارگران و استثمارگران جهانی بوده است که هنوز آثار بهره برداریهای قلدرانه بر جسم و جان نسل فعلی آنان پیداست.
آقای فرانسه، شما چگونه قتلهای زنجیرهای صدها زن بیچاره و مفلوک کشورتان را که بعد از جنگ جهانی دوم، به دلیل نداشتن لقمهای نان به هنگام تصرف پاریس مجبور به تن فروشی شده بودند به جرم واهی وطن فروشی به نازیسم، موهایشان را تراشیدید، داغ صلیب شکسته بر پیشانیهایشان کوبیدید، نیمه عریانشان کردید، در خیابانها گرداندید و در کنار کودکان بیگناهشان کشتید، از یاد بردهاید! و نیز چگونه یادتان رفته است که سالهای سال پیش، پلیسی از پلیسهای شما به اقرار خودش در طول بیش از سی سال، در خفا به آزار جنسی دخترکان نوجوان و زنان پرداخته بود و بعد، همه را کشته بود.
به راستی چرا از این واقعه تلخ در کشور خودتان برآشفته نشدید و هیچ فیلمی به دفاع از آن مظلومان نساختید؟
آقای فرانسه: هنر فیلم سازی در کشور شما، قرار ندارد حرفی از تبهکاریهای خودتان در قبال مردم خودتان بزند، اما قرارتان بر این است که با موهوماتی چند، از کاه، کوهی بسازید و جهان سومیها را مشتی بی فرهنگ وحشی قلمداد کنید.
اما سخن دومم با «کن» است. آقایان و بانوان «کن» شما خودتان نیستید! اشباحی را میمانید گوش سپرده که به شما املاء میشود و شما مینویسید و یا شاید نه، آن قدر از خودتان بیگانه شدهاید که فکر و ضمیرآگاه و ناآگاهتان همان است که برایتان مینویسند و شما عمل میکنید. شماها نه همتی برای اندیشیدن مستقل دارید و نه جرأتی برای چون و چرا کردن.
شماها فقط نشستهاید و چشم از کدخدای کن برنمیدارید و به همین دلیل است که هنرمندان و سینماگران آگاه دنیا، دارند کم کم راهشان را از شما جدا میکنند.
آقایان و بانوان کن؛ اگر از شما بپرسند که این آقای از تاریخ مصرف گذشتهی اوکراینی- آمریکایی را چه کسی برای سخنرانی در جشنواره انتخاب کرده است چه خواهید گفت؟ و این نشان از نان به نرخ روز خوردن، ناآگاهی، عدم پایبندی به جدایی هنر، از سیاستزدگی است. شماها با این انتخاب به اهالی سینما توهین کردهاید و چنین است انتخاب و حمایت شما از فیلم «عنکبوت مقدس» که بی کفایتیتان را جار میزند. پیداست که شما با این انتخاب، نه موضوع را میشناسید، نه استدلالی دارید نه ایران را میشناسید و نه ملت با غیرت ایران را. شما چه میفهمید که بیاحترامی به مقدسات یک ملت، یعنی چه! شعارش را میدهید اما اهل عمل نیستید.
و سخن آخرم با همه دست اندرکاران فیلم «عنکبوت مقدس» است، از نویسنده و تهیه کننده و کارگردان و بازیگران و برنامهریزان و دعوت شدگان در جشنواره! با اینها حرف زیادی ندارم جز این که بگویم برای همهتان متأسفم! چشم در چشمتان میدوزم و میگویم: «در نظر نگرفتن هویت دینی و میهنی، پیشکشتان! شماها متأسفانه در این معامله جانب خدا را نگرفتید و حرمت امام رئوف را هم نگه نداشتید!»
ای عجب، دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول
زین هواهای عَفَن، زین آبهای ناگوار