هستند بسیاری که حاضرند کار کسی را کارگشایی کنند اما حاضر نیستند از آبروی خود برای کار دیگران هزینه کنند ولی دعایی می‌کرد این کار را و هرگز نیز منتی بر کسی نداشت.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: ابوذر ابراهیمی ترکمان، رئیس پیشین سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به مناسبت درگذشت زنده‌یاد حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی یادداشتی را در اختیار خبرگزاری مهر گذاشته است. ابراهیمی ترکمان دکترای حقوق دارد و صاحب تالیفاتی مهم در حوزه دیپلماسی فرهنگی.

مشروح این یادداشت را در ادامه بخوانید:

یکم

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم * که در طریقت ما کافریست رنجیدن

نرنجاندن و نرنجیدن دو اکسیری است که در هر که تبلور یابد؛ آرامش خاطر را در وجودش می‌دمد. سعدی علیه‌الرحمه درباره نرنجاندن چنین گفته است:

چگونه شکر این نعمت برآرم * که زور مردم آزاری ندارم

حضرت لسان الغیب نیز گفته است:

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن * که در شریعتِ ما غیر از این گناهی نیست

اما نرنجیدن مهم‌تر از نرنجاندن است چه آنکه آدمی هماره در رنج است و ریشه رنجیدن در توقعاتی است که برآورده نمی‌شوند.اگر توقعات از بین بروند و بی‌خواستی پدید آید روئین تنی پدید می‌آید. شمس تبریزی گفته است: آدمی اگر رنجی دارد آن نیز جنگی است که با خود دارد (مقالات ص ١٠١) این جنگ همان فشار نفس بر خواستن و توقع داشتن است.

حافظ علیه الرحمه فرموده است:

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم * که در طریقت ما کافری است رنجیدن

نیز گفته‌اند:

اگر خواهی نرنجی در حضور رنج و ناکامی * مرنجان و مرنج و هر که رنجاند مرنجانش

جفا دیدن و همچنان وفا ورزیدن؛ ویژگی انسان‌هایی است که نه اهل رنجاندنند و نه اهل رنجیدن. دعایی؛ نه کسی را می‌رنجاند و نه از کسی می‌رنجید انسان بی خواستی بود که چون بایزید بسطامی «ارید ان لا ارید» گویان و خود خواسته در پی جلب رنج دیگران به خویش و رها کردن آنان از رنج بود.

دوم

جان فدای نفس نادره مردانی باد * که کم و بیش نگشتند به هر بیش و کمی

دعایی در زمره همان نادره مردانی بود که شیوه دفع را بر رفع ترجیح دادند و از ابتدا تعلق به دنیا را بر خویش نپذیرفتند.

مرحوم علامه طباطبایی فرموده‌اند:

تعلقات از بت‌های ظاهری بدتر است، برای اینکه در بت‌های ظاهر به دید استقلال، نظر نمی‌شود به دلیل: هولا شفعاؤنا عندالله (یونس ۱۸) و مانعبدهم الا لیقربوناذالی الله زلفی (زمر ۳) ولی در تعلقات به نظر استقلال، نگاه می‌شود. (ثمرات حیات جلد ۳ صفحه ۲۰۳)

دعایی تن رها کرده‌ای بود که پیرهن نمی‌خواست (تن رها کن تا نخواهی پیرهن)

تعین چون نباشد خوش توان زیست * تعلق چون نباشد خوش توان مرد

رهبر معظم انقلاب در پیامشان بر همین نکات تاکید داشتند: «ایشان برخوردار از صفات نیک و پسندیده‌ای بودند: صفا و سلامت نفس، فروتنی و ساده‌زیستی، پاک‌دستی و قناعت، ارادت عمیق و راسخ به امام بزرگوار و انقلاب و پایداری و وفا در دوستی و رفاقت.»

سوم

آشنایان ره عشق در این بحر عمیق * غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده

حضرت مولی الموحدین در خطبه ۱۸۳ نهج البلاغه فرموده است: «خذوا من اجسادکم فجودوا بها علی انفسکم.» یعنی آنکه: از تن‌هاتان بگیرید و به جان‌هاتان ببخشید.

دعایی تن را به زحمات فراوان دچار می‌ساخت تا جان را پرورش دهد. نگاه پرده پس‌زن دعایی حتی پرده تن را از برابر دیدگان او پس زده بود. خود را به دست خود می‌ساخت و هرگز در مواجهه با فکر نارسای نارس دیگران بر آشفته نمی‌شد.

هر زمان در حال رو انداختن به دیگران بود تا کار وامانده درمانده‌ای را چاره سازی کند. هستند بسیاری که حاضرند کار کسی را کارگشایی کنند اما حاضر نیستند از آبروی خود برای کار دیگران هزینه کنند ولی دعایی می‌کرد این کار را و هرگز نیز منتی بر کسی نداشت.

چهارم

نشانی داده‌اندت از خرابات * که «التوحید اسقاط الاضافات»

اسقاط اضافات یعنی نسبت ندادن هیچ چیز به خود. با این معیار دعایی یک موحد بود چه آنکه هیچ گاه هیچ خدمتی را که کرده بود به خویشتن نسبت نمی‌داد. نگارنده در طول سالیان آشنایی با این مرد خدا هرگز ندید که در مقام تعریف از اعمال نیک خود بر آید. این خصلت‌ها را بر خود نبسته بود بلکه ملکه وجودی‌اش بود. آخرین دیدارمان روز چهارشنبه چهارم خرداد همین سال بود. در اتاقش در مؤسسه اطلاعات مثل همیشه در پذیرایی از مهمان قرار نداشت. از نظر او همه قابل احترام بودند.

پنجم

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید * ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

دعایی واقعاً عاشق بود. عشق این هدیه را به عاشق می‌دهد که می‌تواند از توجه خود صرف نظر کرده متوجه معشوق باشد. دعایی عاشق جنس انسان بود و فصل‌های جدا کننده نمی‌توانست این عشق را کم رنگ کند البته با همین خلق خوش بسیاری را از فصل‌های ناروا باز می‌داشت. دیدنش انرژی مثبت می‌بخشید و ندیدنش حس کمبودی را القا می‌کرد از زمره آنانی بود که:

تو چنان زی که بمیری برهی * نه چنان چون تو بمیری برهند (سنایی)

سید محمود دعایی در مقام محمود هم محمود ماند و محمود رفت.